📚|#کمی_از_تو_بگویم
📝|سحری
یک شب قدری هم بود که بعد از مراسم احیا یکدفعه به چهره ی منتظر محمد بیرون مسجد🕌 برخوردم😐
-باز تو اینجا چیکار میکنی؟
+هیچی اومدم ببینمت
-آره جون خودت...پسر جون چرا زودتر خبر ندادی؟
+مسجد الزهرا بودم...
-حالا چه وقت اومدنه من میخوام برم سحری بخورم...
+اینهمه راه اومدم میخوای بری سحری بخوری؟
خلاصه یک سر زدیم مقبره یک فاتحه ای خوندیدم بعد هر چی تعارف زدم سحری بیا خونمون قبول نکرد مجبور شدم ماشینو🚗 بپیچم برسونمش مترو🚆 گلبرگ.
خلاصه نیم ساعت قبل از اذان رسوندمش مترو🚆 و با فرصت پنج دقیقه ای⏰ تونست به سحریش برسه...
📝|نقل شده از دوست بزرگوارشهید
مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#شهدای_بهبهانی
#شهید_رحمان_مدادیان
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
🇮🇷 @shahidmedadian
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾