یکی از عوامل سوء برداشت از #نظریه های علوم انسانی اسلامی که برخی بدان مبتلا هستند این است که مقوله ی علوم انسانی را امری #تک_حیثیتی قلمداد میکنند و انتظار دارند که همگان فقط از همان حیثیت بدان بنگرند. به طور مثال برخی از دانش آموختگان فلسفه علم انتظار دارند که همه ی نظریه ها ناظر به ابعاد فلسفه ی علم باشد و به پرسشهای فلسفه ی علم پاسخ دهند در غیر این صورت آن نظریه اصلاً نظریه نیست هر چند اگر از حيث انسان شناسی با جامعه شناسی حرف های قابل توجهی داشته باشد. بنابراین با سوء ظن با آن نظریه برخورد می شود و نهایتاً تقریری متناسب با حیثیت « فلسفه ی علم از آن ارائه میدهند و از همان حيث به سنجش و ارزیابی می پردازند این امر موجب می شود که نقاط قوت نظریه و مقصود نظریه پرداز بدرستی شناخته نشود و اصل نظریه خوب فهم نگردد و تحلیلگر تحلیل خود را بر نظریه تحمیل کند برای پرهیز از این معضل ابتدا باید توجه کرد که علوم انسانی و فرایند تحول آن یک پدیده ی #چند_حیثیتی است و از جوانب مختلف به نقد و بررسی آن پرداخت.
ثانیاً هر متفکر و نظریه پردازی ممکن است از یک یا چند منظر خاص به علوم انسانی بنگرد و بر اساس همان منظر به نقد و بررسی علوم انسانی و یا فرایند تولید علوم انسانی بپردازد. از این رو لازم است که در مقام توصیف و تحلیل یک نظریه ابتدا از همان منظری ورود شود که نظریه پرداز از آن منظر به مسئله نگریسته است و آن گونه به صورت بندی نظریه پرداخته شود که با مقاصد نظریه پرداز هماهنگ و همسو است بدون تردید این مسیر برای شناخت نظریه بسیار مفید خواهد بود و بهتر میتوان به دغدغه ی اصلی نظریه پرداز و نقطه ی اصلی نظریه ی وی پی برد.
🔗برگرفته از کتاب درآمدی بر علوم انسانی اسلامی در اندیشهی حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای
به ما بپیوندید
🇮🇷 قرارگاه کمیته های سعادت
و صیانت از انقلاب اسلامی فارس _جهرم🇮🇷
@farsjahrom