🪐نتیجه رها کردن حق
▫️أَيُّهَا النَّاسُ، لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ نَصْرِ الْحَقِّ، وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِينِ الْبَاطِلِ، لَمْ يَطْمَعْ فِيکُمْ مَنْ لَيْسَ مِثْلَکُمْ، وَ لَمْ يَقْوَ مَنْ قَوِيَ عَلَيْکُمْ
🟤اى مردم، اگر دست از حمايت يکديگر، در يارى حق، بر نمى داشتيد و در تضعيف باطل سستى نمى کرديد، هيچ گاه کسانى که در حدّ شما نيستند در نابودى شما طمع نمى کردند و آن ها که بر شما مسلّط گشتند، مسلّط نمى شدند»
✍اين سخن، اشاره به سلطه معاويه و يارانش بر اصحاب حضرت در زمان آن حضرت (به صورت محدود) و بعد از آن حضرت (به صورت نامحدود است).
آن چه امام عليه السلام در اين عبارت بيان کرده، مخصوص آن عصر و زمان نيست; بلکه يک اصل کلى براى همه اعصار و قرون است که پيشرفت و قدرت باطل به سبب سستى و اختلاف طرفداران حق است ; و گرنه با پايگاه محکمى که دارند قطعاً بر طرفداران باطل پيروز خواهند شد.
📙#خطبه_166
🔰 عضو کانال #عصر_فروی در ایتا شوید.👇
✿ @farvi_1401 🇮🇷 عصـر فــــروی ✿
🆔 https://eitaa.com/joinchat/700514540C0e71276c09
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
🔰مولودی خوانی 🌸
از دیار اصفهان💐
#ولادت_امام_رضا🙏
#نشر_خوبیها😊
#مسجد_امام_جعفر_صادق🌸
🌴عَصر فَـروی🌴
🆔 @farvi_1401
عنوان ناشناس.mp3
947.3K
💛#صلواتخاصهامامرضا (علیه السلام)
🎵باصداے #علی_اکبر_قلیچ
#امام_رضا
#بابا_رضا
#ولادت_امام_رضا
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
➥ @farvi_1401
آید صدا که روز هم عهدی رسیده است
قَد قامَتِ الصَّلات... که مهدی رسیده است
#یابنالحسن...🌱
@FARVI_1401
مینویسم بر در این کهف اعوذُ بالرضا
سگ میان خانه ی ارباب، آدم میشود
#یا_امام_رضا
@farvi_1401
" #ازخالق_بهمخلوق 💕"
« مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ »
•همه چیز به خواست خـداست و
جز قـدرت خدا نیرویی نیست!
••{ سوره کـَهـف، بخشی از آیه ۳۹}••
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
➥ @farvi_1401
❤️ داستانهایی از امام رضا (ع)
صحبت گنجشک با امام علیه السلام
راوی: سلیمان (یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام )
حضرت رضا علیه السلام در بیرون شهر، باغی داشتند. گاه گاهی برای استراحت به باغ می رفتند. یک روز من نیز به همراه آقا رفته بودم.
نزدیک ظهر، گنجشک کوچکی هراسان از شاخه درخت پرکشید و کنار امام نشست. نوک گنجشک، باز و بسته می شد و صداهایی گنگ و نامفهوم از گنجشک به گوش می رسید. انگار با جیک جیک خود، چیزی می گفت.
امام علیه السلام حرکتی کردند و رو به من فرمودند:
« سلیمان! ... این گنجشک در زیر سقف ایوان لانه دارد. یک مار سمی به جوجه هایش حمله کرده است. زودباش به آن ها کمک کن!...
با شنیدن حرف امام در حالی که تعجب کرده بودم بلند شدم و چوب بلندی را برداشتم. آن قدر با عجله به طرف ایوان دویدم که پایم به پله های لب ایوان برخوردکرد و چیزی نمانده بود که پرت شوم...با تعجب پرسیدم: «شما چطور فهمیدید که آن گنجشک چه می گوید؟» امام فرمودند: «من حجت خدا هستم... آیا این کافی نیست؟!»
📚