داستان کسی که مادر بابایش بود.pdf
1.36M
#داستان: کسی که مادر پدرش بود
✍️نویسنده: حسین فتاحی
👦مخاطب: کودکان دبستانی
از مجموعه داستان های زندگانی #حضرت_زهرا سلام الله علیها
@farzand_aftab
#داستان ۱
▫️عصر یکی از روزها بود.
ابراهیم از سرکار به خانه آمد. وقتی وارد کوچه شد برای یک لحظه نگاهش به پسر همسایه افتاد. با دختری جوان مشغول صحبت بود. پسر، تا ابراهیم را دید بلافاصله از دختر خداحافظی کرد و رفت! می خواست نگاهش به نگاه ابراهیم نیفتد. چند روز بعد دوباره این ماجرا تکرار شد. این بار تا میخواست از دختر خداحافظی کند، متوجه شد که ابراهیم در حال نزدیک شدن به آنها است. دختر سریع به طرف دیگر کوچه رفت و ابراهیم در مقابل آن پسر قرار گرفت. ابراهیم شروع کرد به سلام و علیک کردن و دست دادن. پسر ترسیده بود اما ابراهیم مثل همیشه لبخندی بر لب داشت. قبل از اینکه دستش را از دست او جدا کند با آرامش خاصی شروع به صحبت کرد و گفت: ببین من تو و خانوادت رو کامل میشناسم، تو اگه واقعا این دختر و میخوای من با پدرت صحبت میکنم که...
جوان پرید تو حرف ابراهیم و گفت: نه تورو خدا به بابام چیزی نگو من اشتباه کردم، غلط کردم ببخشید و...
▪️ابراهیم گفت: نه منظورم رو نفهمیدی. ببین پدرت خونه بزرگی داره، تو هم که تو مغازه او مشغول کار هستی، من امشب تو مسجد با پدرت صحبت میکنم. انشالله بتونی با این دختر ازدواج کنی. دیگه چی میخوای؟! جوان که سرش پایین بود گفت: بابام اگه بفهمه خیلی عصبی میشه.ابراهیم گفت: پدرت با من، حاجی رو من میشناسم. آدم منطقی و خوبیه. جوان گفت: نمیدونم چی بگم هرچی شما بگی. بعدهم خداحافظی کرد و رفت. شب بعد از نماز، ابراهیم در مسجد با پدر جوان صحبت کرد و اول از ازدواج گفت و اینکه اگر کسی شرایط ازدواج را داشته باشد و همسر مناسبی پیدا کند، باید ازدواج کند. در غیر این صورت اگر به حرام بیفتد باید پیش خدا جوابگو باشد. و حالا این بزرگتر ها هستند که باید جوان ها را در این زمینه کمک کنند.حاجی حرف های ابراهیم را تایید کرد. اما وقتی حرف از پسرش زده شد اخم هایش رفت تو هم. ابراهیم پرسید: حاجی اگر پسرت بخواد خودش و حفظ کنه و تو گناه نیفته اون هم تو این شرایط جامعه کار بدی کرده؟ حاجی بعد از سکوت گفت: نه
🔺فردای آن روز مادر ابراهیم با مادر آن جوان صحبتکرد و بعد هم با مادر دختر و بعد... یک ماه که از آن قضیه گذشت ابراهیم وقتی از بازار برمی گشت شب بود. آخر کوچه چراغانی شده بود. لبخند رضایت بر لبان ابراهیم نقش بست. رضایت، بخاطر اینکه یک دوستی شیطانی را به یک پیوند الهی تبدیل کرده. این ازدواج هنوز هم پابرجاست واین زوج زندگی شان را مدیون برخورد خوب ابراهیم با این ماجرا می دانند😍
✅ شیطان در کمین است اما اگر روابط دختر و پسر بر اساس پیوند الهی و از راه درست باشد هیچ چیز باعث خوشبختی ما و مانع از آرامش نیست.
بله عزیزان من همانطور که حدس زدید، موضوع مبحث ما درباره روابط بین دختر و پسر هست که امروز خیلی از ما با آن سر و کار داریم.
در ادامه و روزهای آینده درباره این موضوع صحبت خواهیم کرد🌻
داستان برگرفته از کتاب شهید ابراهیم هادی
#روابط_دختر_و_پسر
@farzand_aftab
#داستان ۲
💠مینا بند کیفش را در دستش محکم فشرد و در دلش خودش را لعنت کرد که چرا به این پسر اعتماد کرده و چطور تونسته حرف های کسی رو که نمیدونه راست هستن یا دروغ باور کنه. مینا ۶ ماه از رابطه اش با امیر می گذشت. از روزی که امیر در فضای مجازی به مینا پیام داده بود و گفته بود از او خوشش اومده و قصدش ازدواج هست. امیر برای ازدواج شرایط خوبی داره البته اونطور که خودش میگفت و به مینا گفته بود فقط نیاز هست قبل از اینکه به خانواده اش بگه باهم آشنا بشن که ببینن تفاهم دارن یا نه❕❗️
و مینا ساده و زود باور خام حرف های امیر شده بود و قبول کرد مدتی با او در ارتباط باشد تا آشنا شوند. به امیر و حرف هاش دل بسته بود و آینده اش را با او چیده بود. پسر خوب، با معیار ها و ملاک هایی که میخواست و دوستش داره.
✴️و اما...
وقتی امروز از کلاس به خانه برمی گشت، ناگهان در پارکی که از اون رد میشد چشمش به امیر افتاد که در کنار دختر دیگه ای بود. وقتی حرف هایشان به گوشش رسید می شنید که تمامی حرف هایی که امیر به خودش گفته رو به همون دختر هم داره میگه. وای چه دروغ های قشنگی که احساس یه دختر رو درگیر میکنه. وقتی باچشمی نمناک و قلبی شکسته روی تختش دراز میکشید خودش را از این کار سرزنش میکرد و اینکه چرا اعتماد کرد. چرا وقتت را صرف کسی کردی که از حرف هاش مطمئن نبودی⁉️
کسی که حتی خواستگاری هم نیامد!؟
چشمانش را بست و صدایی از درونش به بلندی میگفت:
مطمئنی خودت هم صد در صد با اون صادق بودی!؟
❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣💕
✅ فضای مجازی مکان مناسبی برای شناخت فرد نیست و حقیقت ها آشکار نمی شود
✅ فکر نکن اگر خودت با دیگران صادق هستی، دیگران هم با تو رو راست و صادق هستند!!
دنیای امروزی دنیای دروغ و گول زدن است، حواست را جمع کن!!
#روابط_دختر_و_پسر
@farzand_aftab
" اگر از ابتدا می دانستم هرگز به او دل نمیبستم " 😞
#داستان ۳
♻️از وقتی متوجه شدم که او چگونه دختری است، این جمله را بارها با خود تکرار کردم. در دانشگاه آشنا شدیم. از من چند سال کوچکتر بود و لبخند تو دل برویی داشت، با مهربانی و نگاههای زیر زیرکی با مزهاش، به سرعت خودش را در دلم جا کرده بود. دختر با ادب و محجوبی به نظر میرسید؛ غافل از اینکه اینها شیوه دلبری اوست.
چند ماهی از دوستی و رابطهمان نگذشته بود، که تصمیم گرفتم مادرم را با او آشنا کنم. نمیدانم شاید این هم لطف خدا بود که شامل حالم شد تا بیشتر از این در آن عشق دروغین فرو نروم.
♻️ در اولین دیدار و پس از چند دقیقه صحبت کردن مادرم که عاقله زنی کامل بود، متوجه مواردی شک برانگیز شد که شاید من پس از چندین سال هم متوجه نمی شدم.
در ابتدا انکار میکردم اما پس از کمی تحقیق، شصتمان خبردار شد که حدس مادر درست بوده!!!
از طرفی غمگین و عصبانی بودم و از طرفی خداراشکر میکردم که متوجه این حیله شدم.
کاش از همان ابتدای آشنایی مادرم را در جریان میگذاشتم ...
❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣
✅ بزرگترها اغلب تجارب ارزندهای دارند که با روابط پنهانی از آنها بیبهره میشوید.
#روابط_دختر_و_پسر
@farzand_aftab
#داستان ۴
خیلی عاشقانه و رمانتیک صحبت می کرد.
دوستت دارم، عاشقتم، زندگیم، همه کسم، عمرم، نفسم، قلبم.... اینها کلماتی بود که بار ها و بار ها برایم تکرار میکرد. برای دختر چه حالی میده شنیدن این کلمات و جملات!! روزها و ماه ها میگذره و من معتاد شنیدن صدایش میشوم. طوری که صدایش میشود آرامشم. اگر یک روز پیام ندهد نمیشود. اگر روزی صدایش را نشنوم و پیام دوستت دارمش را نبینم حالم خوش نیست.
دختر است دیگر با جملات عاشقانه و صدایش عاشق میشود و وابسته.
اما پسر....
پس از ۴ ماه به من گفت هم دیگر را ببینیم. قبول کردم با آنکه شرایط بیرون رفتن همراه با یک پسر را نداشتم. وقتی باهاش قرار گذاشتم و رفتم از من خواست دستش را بگیرم و بدنم را لمس کند.
من که به شدت روی این موضوع حساس بودم و نمیتوانستم چنین چیزی را بپذیرم اما چون عاشق و دلبسته اش بودم قبول کردم و بعد از آن روز از من خواسته های نابجا داشت. عکسها و فیلم های زشت و ناپسند و رفتن به جای نامناسب که فقط خدا میداند چه برسرم می آمد.
یک لحظه به خودم آمدم!! وای من دارم چیکار میکنم. به خاطر عشق و وابستگی زودگذر دارم با خودم چیکار می کنم و خودم و آلوده چی می کنم!!؟
❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣💕
✅ آشنایی در فضای مجازی و شنیدن صدای یک پسر برای دختران اعتیاد و وابستگی می آورد. در صورتی که برای مردها اینگونه نمی باشد.
✅ دلبستگی زودگذر و سریع باعث میشود چشم هایمان کور و گوشهایمان کر شود و نتوانیم درست تصمیم بگیریم و بدی ها را تشخیص نمی دهیم.
✅ طوری نقششان را بازی می کنند که نمی توانیم هدفشان را از دوستی با خودمان بفهمیم و عاقبت خوشی در انتظار مان نخواهد بود!!
#روابط_دختر_و_پسر
@farzand_aftab
#داستان ۵
#چرا_آشنایی_نامتعارف_نه؟
💟چهار سال از ازدواجمان میگذرد. قبل از ازدواج با هم دوست بودیم و با عشق ازدواج کردیم. درست از شب خواستگاری به بعد خودم را خوشبختترین دختر دنیا میدیدم. زندگیای را تصور میکردم که پر از عشق و نشاط باشد و کنار هم از پس تکتک مشکلات کوچک و بزرگ برآییم و خوشبختی را مزه کنیم.
نمیدانستم پس از مدتی، آن کوه اعتماد فرو میریزد و غولِ شک دلهایمان را از هم دور میکند.
از حدود دو سال و نیم بعد از ازدواج، شخصی که آنقدر عاشقش بودم دچار شک به من میشد؛ رفتارهایی از او سر میزد که تازگی داشت .
💟می دانستم هنوز هم به من علاقه دارد، اما کنترلی روی این افکار نداشت. بارها بر سر این موضوع دعوایمان شده بود. با کوچکترین رفتاری میخواست موبایلم را چک کند و پیام هایم را بخواند. کافی بود فردی غریبه پیامی میداد یا به کوچکترین چیزی مشکوک میشد، و آن کافی بود برای شروع جنگ اعصاب
مدتها کاممان با این جور مسائل تلخ بود و این فکر از سر هر دوی ما میگذشت که "شخصی که یکبار از اعتماد خانوادهاش سوء استفاده کرده و رابطه پنهانی داشته، چه تضمینی وجود دارد که برای بار دوم این کار را نکند!!؟ "
خدا میداند اگر به مشاوره نرفته بودیم چه بر سر زندگیمان میآمد...
❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣
⚠️ بسیاری از زوجها که رابطه دوستی قبل از ازدواج داشتند، بعد از ازدواج یکدیگر را متهم به داشتن رابطه با افراد دیگر میکنند. به این دلیل که گمان میکنند همسرشان میتواند به راحتی وارد رابطه با شخص دیگری شود.
*روابط آزاد دختر و پسر و شکسته شدن قبح چنین روابطی، باعث ایجاد روحیه بیاعتمادی و بدبینی نسبت به همسر میشود و افکار منفی درباره خیانت فرد را رها نخواهند کرد.
#روابط_دختر_و_پسر
@farzand_aftab
#داستان ۶
با_اجازه_بزرگترها
🔵در اینستا چهرهام را دیده بود. چهره معصومی داشتم که به دل خیلیها مینشست. یک روز بعد از مدتها در اینستا پیامی برایم آمد از فردی به نام دانیال.
دانیال پسری مومن و خوشتیپ و خوش هیکل بود که چهره اش به دلم مینشست.
سلام کرد؛ جوابش را دادم: سلام بفرمایید.
دانیال: میخواستم اگر اجازه بدهید بابت امر خیر مزاحمتون بشم.
در فکر فرو میروم. آیا قبول کنم که آشنا شویم یا اینکه به خانوادهام بگویم!!...فکر درستی است !!
⚪️جناب بنده باید خانوادهام را در جریان بگذارم و اگر اجازه دادند، مشکلی نیست با پدر یا مادرم صحبت کنید.
پسر ابتدا نه میگوید. بعد از اینکه میبیند قبول نمیکنم ، خداحافظی میکند و میرود.
۲ هفته بعد دوباره پیام میدهد که من مادرم را در جریان گذاشتم.
⚫️اگر مشکلی نیست به خانوادهتان بگویید و به بنده اطلاع دهید.
شب که پدرم به خانه آمد با مادر و پدرم صحبت کردم و ماجرا را تعریف کردم.
پدرم گفت :اول اینکه شما خبر نده و بگذار خودش پیگیر باشه؛
دوم اینکه شماره من را به ایشان بده.
🔴چقدر خوشحال بودم از اینکه خانواده ام در جریان بودند و پنهانیکاری انجام ندادم.
خدایا شکرت که پدر و مادر فهمیدهای دارم که من را حمایت میکنند....
_____________________
💯*از اعتماد خانوادهتان به بهترین نحو استفاده کنید.
*با حضور خانواده، ضمن اعتبار بخشی به خود و خانوادهتان و استفاده از تجارب خانواده، از فریب و سواستفاده نیز به دور خواهید بود.
*خانواده نه تنها دشمن شما نیستند، بلکه کمک و خیرخواهی آنها باعث میشود انتخاب صحیح تری داشته باشید.👌
#روابط_دختر_و_پسر
@farzand_aftab
#داستان ۷
♦️خانم مشاور...
خوش به حالشون!!
نگاه کن 😶🥺
عجب همسری داره. دوستم و شوهرش توی فضای مجازی آشنا شده بودن و ازدواج کردن ببین چه خوشبختن.
هر روز براش گل میخره. براش جشن تولد میگیره...
براش کادوهای گرون قیمت میخره...
همیشه خوشبخت هستن.
یعنی هیچ وقت دعوا نمیکنن!؟
پس چرا همسر من اینطور نیست!؟
♦️سوالات و حسرت هایی بود که همیشه در ذهنم با خودم میگفتم.
وقتی عکس و فیلم هارا در فضای مجازی میدیدم، وقتی رابطه ی عاشقانه و امروزی را شروع کردن که چطور زندگی میکنن، وقتی اطرافیانم را می دیدم حسرت می خوردم که چرا زندگی من به این شکل نیس!
♦️پیش یه روانشناس رفتم. خیلی آزار دهنده بود. از بس که زندگی خودم را با زندگی دیگران مقایسه میکردم.
آن روز اتفاقاً دخترخانم جوانی همسن و سال خودم با لباس های مارک پیش مشاور آمد و کارش بسیار فوری بود.
بعد از آنکه ایشان رفت.
به من گفت آن دختر جوان را دیدی!؟ با همسرش در اینستاگرام آشنا شده بودن.
همسرش برایش جواهرات میخرد با گران ترین قیمت ها.
برایش گل میخرد...
و برایش تولد آنچنانی می گیرد...
اما....
اما چه؟
همسرش با زن دیگری در ارتباط است و بد دهن است.
#نکته:
💣ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خودتان مقایسه نکنید.
💣 آشناییت در فضای مجازی حتی اگر به ازدواج هم منجر شود باعث بروز مشکلاتی فراوانی از جمله بدبینی و شکاکی و... می شود.
درست انتخاب کنیم و با چشم باز😉
#روابط_دختر_و_پسر
@farzand_aftab
#داستان ۸
📝دیروز وقتی برگه امتحانم را گرفتم و چشمم به نمره افتاد برای بار چندم توی این ماه شوکه شدم ...
ایام امتحانات بود و من برخلاف همیشه اصلا تمرکز درستی روی درس نداشتم و نمیتوانستم به خوبی گذشته امتحانات را بگذرانم. علاقه و وابستگی به یاشار باعث میشد به زور کتاب درسی دست بگیرم، دوست داشتم دائم با او چت کنم یا تلفنی حرف بزنیم. درس خواندن برایم به شدت سخت و عذابآور شده بود. از طرفی در جلسه امتحان هم استرس میگرفتم و همان مقداری که خوانده بودم هم درست خاطرم نمیآمد.
از همین حالا نگران واکنش خانواده به نمرههایم بودم؛ وقتی برای گرفتن کارنامه بیایند با چه رویی بگویم این کارنامه متعلق به من است؟! من ک همیشه نمرههای خوب میگرفتم...
⁉️اگر از من علت را پرسیدند چه بگویم؟!
وقتی یاشار بود که باهم چت کنیم به کل کتاب را کنار میگذاشتم و میخواستم با او حرف بزنم، و حتی وقتی نبود هم نمیتوانستم تمرکز کنم و هرچند دقیقه سراغ گوشی میرفتم تا چک کنم که پیام داده یا نه، و اگر هم پیام جدیدی نبود چت های قبلی را چندبار میخواندم... و وقتی به خودم میآمدم کلی از وقتم را تلف کرده بودم .
♨️این روند باعث شده بود مجبور باشم شب های امتحان تا دیروقت بیدار بمانم و با همین کیفیت پایین درس بخوانم، در نتیجه روز امتحان هم سرحال نباشم و خلاصه همه چیز درکنار هم برای خراب کردن امتحانات جمع شوند. 😞
من هیچ وقت اینگونه نبودم....😣
_________________________
👈*لازمه تحصیل دانش، داشتن تمرکز فکری و روحی است. اما وقتی دختر و پسر با یکدیگر دوست می شوند مدام در فکر هم بوده و دیگر به تحصیل و کسب دانش بی توجهند که این خود بزرگ ترین مانع در راه رشد و ترقی علمی آن هاست.
#روابط_دختر_و_پسر
@farzand_aftab
#داستان ۹
⏺به همسرم که کنار اوپن آشپزخانه وایساده بود و با آرامش جرعه جرعه آب میخورد نگاه میکردم که ناخودآگاه ذهنم به چندسال پیش کشیده شد ؛ اون این شکلی آب نمیخورد ، کل لیوان رو یه نفس سرمیکشید...
توی خیلی چیزها شبیه بودند اما تفاوت های بزرگ و بارزی هم داشتند.
اگر با او ازدواج میکردم و رابطمهمان تمام نشده بود زندگیام چگونه بود ؟!؟!
آیا به اندازهای که الآن با همسرم خوشبختم با او نیز بودم؟! با او بیشتر دعوایم میشد یا کمتر ؟؟
اگر بعد از ازدواج با او مشکلاتی که باعث جداییمان شد با اشکال بزرگتری ظاهر میشدند چه؟! چگونه زندگی را کنترل میکردیم ؟!
⏹وقتی به خودم آمدم که همسرم جلوی صورتم دست تکان میداد و با خنده میگفت :کجایی ؟! شام سرد شد !!!
خدای من ...
چه میکنم...
من دیگر نباید به او فکر کنم چه رسد به مقایسه با اون
❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣
✅ تجربه دوستی های متعدد با جنس مخالف باعث شکل گیری مقایسه بین همسر فعلی با دوستان قبلی می شود که این سم مهلکی برای یک رابطه زناشویی است.
#روابط_دختر_و_پسر
@farzand_aftab
#داستان ۱٠
#رفع_موانع_ازدواج
💛یادم میآید که قبل از ازدواج چگونه مصرانه روی درس خواندن تاکید میکردم و فکر میکردم ازدواج حتما مرا از ادامه تحصیل و پیشرفت بازمیدارد. به توصیههای پدرم گوش نمیکردم و میگفتم : اگر ازدواج کنم دیگر نه می گذارند نه میتوانم درس بخوانم.
خواستگارها را یکی یکی رد میکردم و بعضاً حتی قبول نمیکردم که خواستگاری بیاید.
تا اینکه امیرحسین به خواستگاریام آمد. از همان ابتدا خانوادهاش اعلام کردند که با ادامه تحصیل عروسشان مشکلی ندارند اما باز هم دل من آرام نمیشد. مگر با حرفهای آرامشبخش و مطمئن کننده خودش ....
وقتی در اتاق با هم صحبت میکردیم و از حساسیت من روی این موضوع آگاه شد به من با آرامش توضیح داد که زندگی با او ابداً مانع تحصیل و پیشرفتم نیست، بلکه او نیز خواستار ترقی من است و در این راه کمکم میکند.
همین هم شد...
🧡مراسمات و اجرای رسوم را به وقتی موکول کردیم که من از درس آسودهخاطر باشم و کلاسهایم تمام شده باشد.
بعد از ازدواج نیز برعکس تصور قبلم دیدم که اتفاقا درس خواندن راحتتر و با کیفیت بیشتری شده ، زیرا اکنون تمرکزم روی زندگی و همسرم بود و همسرم نیز پشتیبان و یاریرسان من در تحصیل !!!
خداراشاکرم که این بار هم روی فکرم پافشاری نکرده و این تجربه زیبا را از خودم دریغ نکردم 🤍
❣❣❣❣❣❣❣❣❣
* فکر نکنید با ازدواج کردن برنامه تحصیلی تان به هم میخورد بلکه در پرتو ازدواج شما و همسرتان میتوانید یکدیگر را در این راه یاری کنید و به هم دل گرمی و امید دهید. که این مسئله در موفقیت تان در تحصیلات علمی بسیار موثر است.
* وقتی زندگی ساده و قانعی داشته باشید آرامش فکری و روحی بیشتری خواهید داشت؛ در این صورت راحتتر میتوانید در مسائل علمی پژوهشی و صنعتی پیشرفت کنید.
* یک دختر تا ازدواج نکند خیلی چیزها برایش دغدغه است، ولی طبیعت دختران اینطور است که به محض ازدواج دغدغه اصلی و کانون توجهاش همسرش میشود حال اگر شوهر او رغبت به ادامه تحصیل همسرش داشته باشد کانون توجه خانم به ادامه تحصیل منتقل میشود.
@farzand_aftab
#داستان ۱۱
#رفع_موانع_ازدواج
💭دو هفتهای میشد که در فکر و پریشان بودم. اطرافیان هم کموبیش متوجه تنگی خُلقم شده بودند. یک روز وقتی با ذهنی درگیر و با خستگی به خانه آمدم متوجه نگاههای موشکافانه پدرم شدم !! بعد از اینکه لباسهایم را تعویض کردم پدرم مرا به اتاقش صدا کرد و با لحنی دلگرم کننده که مخصوص خودش است علت پریشان حالیام را جویا شد. در ابتدا سخت بود برایش از نگرانیام بگویم ، استرس داشتم و خجالت میکشیدم ، اما او آنقدر مرا آرام کرد و به من اطمینان داد که درآخر زبان گشودم و برایش تعریف کردم.
مدتی میشد که از دختر خانمی خوشم آمده بود و واقعا دوست داشتم هرچه سریعتر برای خواستگاریاش پا پیش بگذارم . نجیب و مهربان و زیبا بود و با لحن آرام و مودبی صحبت میکرد.
🍀اما نگرانی و فکر سربازی خوره به جانم انداخته بود. من درسم را به تازگی تمام کرده بودم و هنوز سربازی نرفته بودم؛ همه فکر و ذهنم این بود که اگر سربازی نرفته به خواستگاری بروم قبول نکنند و میترسیدم تا دوسال دیگر او ازدواج کرده باشد و دیگر برای هر اقدامی دیر باشد.
پدرم بعد از اینکه با آرامش به حرفهایم گوش داد تبسمی مردانه کرد و گفت: اولا که برایت بسیار خوشحالم و گفتن این مسئله این همه سرخ و سفید شدن نداشت...😅
🗯بعد اینکه این موضوع چیزی نیست که برایت دغدغه آفرین باشد ، تو دَرست را تمام کردی و میتوانی در قالب تعهدهایی که همراه با انجام شغلت هست خدمت سربازی را بدون اینکه وقفهای در زندگیات به وجود آید بگذرانی.
همچنین میتوانی دوران عقد را همراه با سربازی بگذرانی ، اتفاقا عقد در دوران سربازی برای زوج جوان شیرینیهای خاصی بههمراه دارد.
انشالله که خیر است ؛ به مادرت میگویم برای امر خیر تماس بگیرد.
❣❣❣❣❣❣❣❣
* سربازی نرفتن پسرها در اصل مانعی برای ازدواج محسوب نمیشود چرا که فرد می تواند عقد کرده سپس به سربازی رود.
* فرار از سربازی نه تنها مشکل را حل نمیکند بلکه در آینده بر مشکلات فرد میافزاید ، مشکلاتی از قبیل خروج از کشور یا استخدام شدن و....
و نیز کسی که از سربازی فرار میکند نشان می دهد که آمادگی برخورد با مشکلات را ندارد.
@farzand_aftab
#داستان ۱۲
#رفع_موانع_ازدواج
🔰امروز همسرم خوشحال و لبخند به لب با یک جعبه شیرینی به خانه آمد. قرار داد کاری جدیدی امضا کرده بود که بسیار برایش سودآفرین بود.
از ابتدای عقدمان این بار چندم بود که در کارش موفقیت داشت . به گفته خودش در پرتو ازدواج و تقبل مسئولیتهای نو ، راههای جدیدی پیش رویش قرار گرفته ، ابتکار بیشتری به کار میگیرد و توانمندیهای جدیدی پیدا کرده!!!
🔰یاد زمان خواستگاری و مجالس ابتداییمان افتادم که پدر همسرم میگفت : بندهزاده به تازگی مشغول به کار شده و کسب و کار او نوپاست. شاید در ابتدا وضع اقتصادی خوبی نداشته باشد اما ان شالله با کمک ما بزرگترها و توکل به روزی رسان مطلق، محتاج نمیماند. به هرحال از قدیم و ندیم گفتهاند در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست. مشکل اقتصادی فقط مختص این زمانه نبوده و نباید مانع ازدواج جوانان شود. با همت اطرافیان و آسان گرفتن مخارج ، به یاری خدا این دو جوان نیز سروسامان میگیرند.
⚜بعد از آن ما نیز توکل کردیم، یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد...⚜
و خداراشاکریم که همیشه از دریچه های غیبش روزیمان کرده ، از فضل خود ما را بینیاز ساخته و در این امر پسندیده یاریمان نموده !!!!
❣❣❣❣❣❣❣❣
*برخی افراد برای کسب امکانات اقتصادی بیشتر، ازدواج خود را به تاخیر میاندازند، در این صورت با گذشت دوران جوانی و بهار ازدواج، دچار سردرگمی و زندگی بیروح و سرد خواهند شد.
*برای کمتر و سبکتر شدن بار مخارج ازدواج در راستای جلوگیری از تجملگرایی و چشم و همچشمی و برگزاری مراسم و جشن سادهتر بکوشند و از بدهیهای سنگین پس از ازدواج رهایی یابند.
*مزایای شغلی و تسهیلات از قبیل وام، زمین و... برای افراد متاهل بیشتر است ؛ همچنین اطرافیان نیز باید از حمایتهای خود در راستای این امر مهم دریغ نکنند.
@farzand_aftab
#داستان ۱۳
#رفع_موانع_ازدواج
☢هفته گذشته باز هم خواستگاری به خانه تلفن کرده بود و طبق معمول مادرم ندیده و نشناخته رد کرد.
آنقدر احساس سردرگمی داشتم که با حدیثه، دوست صمیمیام که حدودا یک سال پیش ازدواج کرده بود قرار گذاشتم تا کمی درددل کنیم.
برایش گفتم که از وقتی خواهرم در زندگی مشترکش به مشکل خورد و کارشان به طلاق کشید، کل خانوادهام به کلی با ازدواج مخالف شدند. پدر و مادرم میگویند شما ثمره یک عمر زندگی ما هستید؛ نمیتوانیم بگذاریم اینگونه بدبخت شوید. در خانه ما خیالمان از هر بابت راحت است !!
❇️خواهرم را که نگویم...
از وقتی مشکلاتشان اوج گرفت تمام مردان عالم را یک جور میداند و مقصر!! دائم به من میگوید از ازدواج هیچ چیز برایت درنمیآید...
مگر من که با آن همه عشق ازدواج کردم چه شدم ؟! دیدی که همسر من موقعیت و شرایط خوبی هم داشت اما تهش این شد...
تا مجردی کیف دنیا را میکنی ازدواج برایت فقط بدبختی دارد...
🧕خواهرم تا قبل ازدواج شاغل بود و تا حدودی آزادی اجتماعی خوبی داشت، اما پس از ازدواج همسرش از بسیاری جهات او را محدود میکرد و حتی نگذاشت به کارش ادامه دهد. همچنین او نمیتوانست با تغییراتی که ازدواج برایش ایجاب کرده کنار آید و دچار افسردگی شده بود. آنقدر مشکلات کوچک و بزرگشان بیخ پیدا کرد که آخرش شد طلاق و بدبین شدن به زندگی مشترک...
من هم ک دختر دوم خانواده بودم و حال همه میخواستند از تجربه تلخی که به دست آوردند مرا مصون نگه دارند!!
💟اما با حدیثه که صحبت میکردم و زندگی آرامشان را میدیدم، متوجه میشدم که مردان خوب هم هستند و ازدواجهای بسیاری منجر به زندگی شاداب و موفق میشود.
باید انتخابی عاقلانه داشت و راجع به تمامی حساسیتها، از قبل صحبت کرد. ترس از شکست نباید مانع ازدواج شود، بلکه از تجربههای ناموفق باید درس گرفت و قبل از ازدواج برای این امر مهم آمادگی داشت.
باید این مسائل را برای خانوادهام نیز شفاف سازم...
❣❣❣❣❣❣❣❣❣
*گاه آنچه به عنوان مانع در مورد ازدواج میپنداریم جز توهم نیست!! این توهم بر اثر سابقه شکست خود فرد یا ترس از تجربیات ناموفق دیگران به وجود میآید. و برای درمان باید با توکل به خدای قادر امر ازدواج را پی بگیریم و از شکست نهراسیم.
* قرار نیست اگر یک نفر در ازدواج شکست خورد همه در این امر دچار شکست شوند. لذا جهت رهایی از این ترس به کسانی فکر کنید که انتخاب و زندگی موفق داشتند.
* هنگام انتخاب همسر، خوب است نظر وی را در مورد آزادیهایی که در دوره مجردی داشتید و حفظ آنها برایتان مهم است بپرسید، و با پرداختن به این موضوع از اضطراب رهایی یابید.
*از آنجا که انجام هر تغییری با کمی تزلزل همراه است، بدیهی است که ورود به دنیای ازدواج، که خود بزرگترین تغییر است روزمرگی ها و روال عادی زندگیمان را مشغول کند. آنچه میتواند ترس و استرس ما را به هنگام مواجهه با تغییرات کاهش دهد، این است که پیش از رسیدن به مرحله تغییر خودمان را آماده کنیم.
@farzand_aftab
فرزند آفتاب
#داستان
#عاشورا
🌾 روایتی از ۱۳شهید #نوجوان جهرمی که روز عاشورای ۶۲ تشنه شهید شدند...
🌷 اولین باری بود که در روز تاسوعا نیرو به جبهه می بردم. حزن شدیدی فضای اتوبوس را گرفته بود، تعدادی جوان ونوجوان معصوم. شاید اولین سالی بود که بچهها شب عاشورا را در اتوبوس می گذراندند. هر کس برای خودش خلوتی داشت. بعضیها زیر لب روضه می خواندند، بعضی در فکر و برخی دیگر چیزی مینوشتند.
شب فرا رسید کمی خسته شده بودم از آقای نظری که کمک من بود خواستم تا او رانندگی کند و من ساعتی استراحت کنم، زمانی که اتوبوس برای اقامه نماز صبح ایستاد از خواب بیدار شدم.
▪️بعد از خواندن نماز صبح من پشت فرمان نشستم. باید کمی عجله میکردیم تا ساعت 4 عصر خودمان را به مهاباد برسانیم چون بعد ساعت 4 جاده ناامن میشد و تازه تردد ضد انقلاب آغاز میشد و تا صبح روز بعد ادامه می یافت و جاده را ناامن میکرد.
روز عاشورا بود و از گوشه کنار اتوبوس صدای هق هق گریه به گوش میرسید. نمی دانم شاید به دلشان افتاده بود که در روز عاشورای امام حسین، به شهدای کربلا می پیوندند. هر از گاهی آقای نظری پارچ آبی را بین بچهها میگرداند تا بنوشند اما عاشورا بود وکسی لب به آب نمی زد. حال و هوای اتوبوس قابل توصیف نبود.
▫️نزدیک ظهر مقداری نان و خرما بین بچهها تقسیم شد و به عنوان ناهار آن را درون اتوبوس میل کردند. فرصت توقف نداشتیم فقط چند لحظهای را برای اقامه نماز ظهر در سقز ایستادیم. نماز ظهر عاشورایشان دیدنی بود تعدادی نوجوان چهارده پانزده ساله با آن جثه کوچکشان مشغول راز و نیاز بودند.
▪️سریع سوار شدند تا زودتر به مهاباد برسیم، دلهره عجیبی داشتم آقای نظری هم که کنار من نشسته بود حال خوشی نداشت و میگفت خیلی دلم شور میزند. دلمان مثل سیر و سرکه می جوشید و دلیلش را نمی دانستیم که ناگهان متوجه شدم جاده بسته شده است و یک مینی بوس ویک سواری کنار جاده ایستاده بودند.
▫️فکر کردم تصادف شده است. پاهایم را تا آخر روی ترمز فشار دادم، چند نفر با لباس مبدل بسیجی و اسلحه اطراف جاده ایستاده بودند. ناگهان دو سه نفر آرپیجی به دست وسط جاده ظاهر شدند و به سمت ما نشانه رفتند. مصطفی رهایی بلند شد و داد زد: «کومولهها هستند، کومولهها هستند.»
▪️شوکه شده بودم، نمی دانستم چه کاری باید انجام دهم. یکی از منافقین گفت: دستتان را بالا ببرید و ناگهان درب اتوبوس را باز کرد و همه را با اسلحه تهدید کرد. دور تا دورمان را با اسلحه احاطه کرده بودند و نمی شد تکان خورد. کارت اتوبوس و پلاک شخصی آن، آنها را متقاعد کرد که اتوبوس شخصی است.
▫️آنان تمام وسایل بچهها را از جعبه اتوبوس بیرون آوردند و کارت شناسایی آنها را گرفتند. همه آنها بسیجی بودند به جز مصطفی رهایی که کارت سپاه داشت. با تهدید همه را به سمت جنگل بردند و تنها من و آقای نظری مانده بودیم.
▪️نمی دانم چطور باورشان شده بود که ما دو نفر شخصی هستیم و ارتباطی با رزمندگان نداریم و فقط راننده هستیم. در همین حین یک مینیبوس پر از مسافر هم از راه رسید و آن را هم متوقف کردند و در بین آنها سربازی را که به همراه پدر پیرش به مهاباد می رفتند، پیاده کردند و سرباز را همان جا جلو چشمان پدرش کشتند و پیرمرد را به من سپردند و گفتند پیرمرد را سوار کن و برگرد.
◽️تمام حواسم پیش بچهها بود، خدایا چه بر سر بچهها میآورند. جرأت نمیکردم از سرنوشت بچهها بپرسم صدای شنیدن تیر از بین جنگل خیلی مرا بیتاب کرده بود با دلهره تمام پشت فرمان نشستم و با اضطراب اتوبوس را روشن کرده و به سمت نزدیکترین مقر سپاه حرکت کردم.
▪️فردا صبح زود اتوبوس را برداشتم و به محل حادثه حرکت کردیم. ماشین را کنار جنگل گذاشتم و به سرعت به طرف جنگل دویدم. غمبارترین و سخت ترین صحنه عمرم را آن جا دیدم. بدن بیجان و تیرباران شده 13 جوان و نوجوان معصوم که هر یک گوشهای افتاده بودند و در عصر عاشورای سال 1362 به جمع شهدای کربلای 61 هجری قمری پیوستند.
#کتاب_خاطرات_دردناک
#ناصرکاوه
راوی: غلام رشیدیان
@farzand_aftab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستان شهیدی که در کربلا دوبار جان داد
🏜 سوید بن عمرو در واقعه کربلا به عنوان یکی از آخرین شهیدان دشت نینوا شناخته میشود. او از یاران ریش سفید کربلاست که دوبار در روز #عاشورا جان داد.
@farzand_aftab
°°
اتومبیل جلویی خیلی آهسته پیش میرفت و با اینکه مدام بوق میزدم، به من راه نمیداد.
داشتم خونسردیام را از دست میدادم که ناگهان چشمم به نوشته کوچکی روی شیشه عقبش افتاد:
👈"راننده ناشنواست، لطفا صبور باشید!"👉
💠 مشاهدهی این نوشته همه چیز را تغییر داد! بلافاصله آرام گرفتم، سرعتم را کم کرده و چند دقیقه با تأخیر به خانه رسیدم.
💠 ناگهان با خودم زمزمه کردم: آیا اگر آن نوشته پشت شیشه نبود، من صبوری به خرج میدادم؟
#داستان
#زندگی_فردی_نیست 👌
@farzand_aftab
#کتاب_دانش_آموزی
📓کتاب ارزشمند شیرین تر از شکر📔
💖 #شیرین_تر_از_شکر اسم بامسمای یک مجموعه #داستان چهارجلدی است که ۳۶۵ حکایت خوشمزه فارسی را برای مخاطب #کودک_و_نوجوان گردآوری کرده است.
💐 آدمها مثل مدادند✏️؛
هر کدام با زندگیشان داستانی مینویسند، آنقدر که تمام شوند.
آدمها میروند داستانها میمانند
. یکی #شاد یکی #غمگین، یکی ساده یکی رنگی، یکی تلخ یکی شیرین.
💐 در هر جلد از داستانهای "شیرینتر از شکر" ماییم و دنیایی از داستانهای جور واجور که این مدادها نوشتهاند.
💐 #ابوالفضل_هادی_منش این داستانهای کوتاه را از میان هزاران حکایت #اصیل فارسی و دینی، همچون حکایات کتبی مانند #گلستان_سعدی #مثنوی_معنوی، #منطق_الطیر، تفاسیر #قرآن و... گزینش و بازنویسی کرده است.
💐 زاغ نادان، چهقدر مهربانی، نجات با توکل، سبیل چرب، گنج خاک، عقل ایاز، تیمور خندید، ای مسکین، لبیک خدا و رفیق ناجنس، #عناوین بعضی از داستانهای بسیار زیبای این مجموعه است.
🎨🥁🎨🥁🎨🥁🎨
📚 انتشارات : جمال
✍🏻 نویسنده : ابوالفضل هادی منش
👫🏻 رده سنی : ۱۰ تا ۱۶ سال
#کتاب_نوجوان #کتاب_نونهال
@farzand_aftab
✅ فهرست موضوعی کانال 👇
🔹 متفرقهها
#صبح_بخیر
#حجاب #احکام
#تلنگر #تلنگرانه
#تفکر #عٰجـایٖݕٖـ_ڄٖہٰـاٰݩٰ
#طنز #انگیزشی
#شگفتیهای_آفرینش
#مجموعه_داستان_پاورپوینت
#نوجوانان #احادیث
#بازی #جواب_بازی
#صوتی #فایل_صوتی
#دلنوشته #امام_زمان
#سه_شنبه_های_مهدوی
#داستانک
#استوری
#شهدا
🔹 مخصوص مجرداا
#داستان #ازدواج
#رفع_موانع_ازدواج
#روابط_دختر_و_پسر
#دوست_یابی
#انتخاب_عاقلانه_زندگی_عاشقانه
(#دختران #پسران)
🌛مناسبتیها
#عید_بیعت
#فاطمیه
#مادر_ادب
#شعبان #ماه_شعبان
#رمضان #ماه_رمضان
#رجب #ماه_رجب
#این_الرجبیون #ماه_خدا
#مناسبتی_ولادت
#اعمال_مناسبتی
#شب_های_جمعه
#عرفه #غدیر
#مباهله #اربعین
🔹 کلیپها
#ماه_عسل
#آشتی_کنون
#بهترین_تکیه_گاه
#کشتی_نجات
#زندگی_از_نو
#کلیپ_علمی #کلیپ_کودکانه
#مجموعه_کلیپ
#احکام
#شب_های_جمعه
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
#پرسش_و_پاسخ
#حضرت_زهرا
#هوای_حرم
#سخنان_رهبری
🔹 عکس نوشتهها
#رفتار_عاقلانه
#ارتباط_با_والدین
#زندگی_شاد
#از_نبی_با_علی_تا_ولی_عصر
#یا_رفیق_من_لا_رفیق_له
#مظلومةالمغصوبة
#با_پای_دل_تا_کربلا
#فقط_به_عشق_علی
#منو_دلبرم
#رهیافتگان
#نکته_ها
#علم_الهدی #قرار_عاشقی
#یاحَبیبَنا
#مادرانه
#معرفت_افزایی
🔹 کتابهای صوتی
#معرفی_کتاب
#خاطرات_سفیر
#یادت_باشد
#پدر_عشق_و_پسر
#ده_قصه_از_امام_رضا
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_صوتی
#پروین
#داستان_های_واقعی
#داستانهای_حقیقی
#یوزاسف_و_بلوهر
#نورباران
#شهیده_حجاب #زینب_کمایی
#شنود
🔹 صوتهای #استاد_شجاعی
#کلید_بدبختی
#ذکر_یار
#خانه_ابدی_من
#یاد_خدا
#مهندسی_آرزوها
#نگاه_و_خیال
#رشد_و_تعالی
#حقوق_والدین
#زندگی_از_نو
#امام_زمان
#انتخاب_عاقلانه_زندگی_عاشقانه #دختران
#انتخاب_عاقلانه_زندگی_عاشقانه #پسران
#مهارت_تفکر
#مهربانترین_پدر
#آرامش
#شادی
@farzandaftab
بروز رسانی#لیست مباحث کانال فرزند آفتاب
📋فهرست موضوعی کانال👇
✨متفرقه ها:
#صبح_بخیر
#حجاب #احکام
#تلنگر #تلنگرانه
#تفکر
#طنز #انگیزشی
#دلنوشته
#شگفتیهای_آفرینش
#مجموعه_داستان_پاورپوینت
#نوجوانان
#احادیث
#امام_زمان
#سه_شنبه_های_مهدوی
#بازی #جواب_بازی
#داستانک
#استوری
#شهدا
#نکته_ها
#بصیرت
#کلام_بزرگان
🌸مخصوص مجرداا🌸
#داستان #ازدواج
#رفع_موانع_ازدواج
#روابط_دختر_و_پسر
#دوست_یابی
#انتخاب_عاقلانه_زندگی_عاشقانه
(#دختران _ #پسران)
🌛#مناسبتی ها
#عید_بیعت
#فاطمیه
#مادر_ادب
#شعبان
#ماه_شعبان
#ماه_رمضان
#رجب
#ماه_رجب
#این_الرجبیون
#مناسبتی_ولادت
#اعمال_مناسبتی
#شب_های_جمعه
#عرفه
#غدیر
#مباهله
#اربعین
#دعای_روز
#تند_خوانی
📹#کلیپ ها
#ماه_عسل
#آشتی_کنون
#بهترین_تکیه_گاه
#کشتی_نجات 🛳
#زندگی_از_نو
#کلیپ_علمی #کلیپ_کودکانه
#مجموعه_کلیپ
#احکام
#شب_های_جمعه
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
#پرسش_و_پاسخ
#حضرت_زهرا
#هوای_حرم
#ماه_رمضان
#ماه_شعبان
#جهاد_تبیین
#روابط_دختر_و_پسر
#ماه_خدا_ماه_رجب
✨ویژه ماه #رمضان
#تندخوانی_قرآن_کریم
#زندگی_قرآنی
#دعای_روز
#ترتیل
#تفکر_انتخاب_حرکت
✨ویژه ماه #محرم
#مداحی
#هر_خانه_یک_حسینه
#آیه_های_کربلا
#دانش_آموز_مهدوی
#مضطرالوحید
#اربعین
#با_پای_دل_تا_کربلا
#در_عزای_حسین 🏴
#بوی_سیب
#اخلاق_و_معنویت
#کشتی_نجات
📷#عکس_نوشته ها :
#رفتار_عاقلانه
#ارتباط_با_والدین
#زندگی_شاد
#از_نبی_با_علی_تا_ولی_عصر
#یا_رفیق_من_لا_رفیق_له
#مظلومةالمغصوبة
#با_پای_دل_تا_کربلا
#فقط_به_عشق_علی
#منو_دلبرم
#رهیافتگان
#نکته_ها
#علم_الهدی
#یاحَبیبَنا
#مادرانه
#معرفت_افزایی
#الگو_های_استقامت
#معرفی_کتاب
#حکیمانه
#ایران_زیبا
#ایران_تور
#قرار_عاشقی
#درس_های_یک_فتنه
#حقوق_والدین
#انتخاب_دوست
#جملات_ناب
📚کتاب های صوتی:
#معرفی_کتاب
#خاطرات_سفیر
#یادت_باشد
#پدر_عشق_و_پسر
#ده_قصه_از_امام_رضا
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_صوتی
#پروین
#داستان_های_واقعی
#داستانهای_حقیقی
#یوزاسف_و_بلوهر
#نورباران
#حماسه_حسینی
#کیمیاگر
#من_ادواردو_نیستم
#هفت_شهر_عشق
#یک_آیه_یک_قصه
#قهرمانان_کربلا
#پدر_عشق_پسر
🎙سخنرانی های #استاد_شجاعی👌
#کلید_بدبختی
#ذکر_یار
#خانه_ابدی_من
#یاد_خدا
#مهندسی_آرزوها
#نگاه_و_خیال
#رشد_و_تعالی
#حقوق_والدین
#زندگی_از_نو
#امام_زمان
#انتخاب_عاقلانه_زندگی_عاشقانه #دختران
#انتخاب_عاقلانه_زندگی_عاشقانه #پسران
#مهارت_تفکر
#مهربانترین_پدر
#آدینه_انتظار
#راه_و_چاه
#آرامش
#شادی
🎵فایل های صوتی :
#صوتی
#فایل_صوتی
#نگاه_و_خیال
#بوی_چفیه
#شمایی_بهتر
#صلوات
#خدا_هستی_جاری_در_کل_شیء
#پرسش_و_پاسخ_های_مهدوی
#نماز_زیارتنامه_خدا
#عزادار_حقیقی
#شنود
#داستان_های_شگفت
#دو_رکعت_قصه
#نهج_البلاغه
#حکمت
#طوفان_الاقصی
#گناهان_کبیره
**
@farzandaftab
کلیپ صوتی «پسر بالاشهر» - حسین یکتا.mp3
4.15M
📻 پسر بالاشهر
📌 روایت بچه پولداری که مسیر زندگیاش را به سمت جادهی شهادت عوض کرد!
#داستان
#حسین_یکتا
@farzandaftab
✅ فهرست موضوعی کانال 👇
🔹 متفرقهها
#صبح_بخیر
#حجاب #احکام
#تلنگر #تلنگرانه
#تفکر #عٰجـایٖݕٖـ_ڄٖہٰـاٰݩٰ
#طنز #انگیزشی
#شگفتیهای_آفرینش
#مجموعه_داستان_پاورپوینت
#نوجوانان #احادیث
#بازی #جواب_بازی
#صوتی #فایل_صوتی
#دلنوشته #امام_زمان
#سه_شنبه_های_مهدوی
#داستانک
#استوری
#شهدا
🔹 مخصوص مجرداا
#داستان #ازدواج
#رفع_موانع_ازدواج
#روابط_دختر_و_پسر
#دوست_یابی
#انتخاب_عاقلانه_زندگی_عاشقانه
(#دختران #پسران)
🌛مناسبتیها
#عید_بیعت
#فاطمیه
#مادر_ادب
#شعبان #ماه_شعبان
#رمضان #ماه_رمضان
#رجب #ماه_رجب
#این_الرجبیون #ماه_خدا
#مناسبتی_ولادت
#اعمال_مناسبتی
#شب_های_جمعه
#عرفه #غدیر
#مباهله #اربعین
🔹 کلیپها
#ماه_عسل
#آشتی_کنون
#بهترین_تکیه_گاه
#کشتی_نجات
#زندگی_از_نو
#کلیپ_علمی #کلیپ_کودکانه
#مجموعه_کلیپ
#احکام
#شب_های_جمعه
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
#پرسش_و_پاسخ
#حضرت_زهرا
#هوای_حرم
#سخنان_رهبری
🔹 عکس نوشتهها
#رفتار_عاقلانه
#ارتباط_با_والدین
#زندگی_شاد
#از_نبی_با_علی_تا_ولی_عصر
#یا_رفیق_من_لا_رفیق_له
#مظلومةالمغصوبة
#با_پای_دل_تا_کربلا
#فقط_به_عشق_علی
#منو_دلبرم
#رهیافتگان
#نکته_ها
#علم_الهدی #قرار_عاشقی
#یاحَبیبَنا
#مادرانه
#معرفت_افزایی
🔹 کتابهای صوتی
#معرفی_کتاب
#خاطرات_سفیر
#یادت_باشد
#پدر_عشق_و_پسر
#ده_قصه_از_امام_رضا
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_صوتی
#پروین
#داستان_های_واقعی
#داستانهای_حقیقی
#یوزاسف_و_بلوهر
#نورباران
#شهیده_حجاب #زینب_کمایی
#شنود
🔹 صوتهای #استاد_شجاعی
#کلید_بدبختی
#ذکر_یار
#خانه_ابدی_من
#یاد_خدا
#مهندسی_آرزوها
#نگاه_و_خیال
#رشد_و_تعالی
#حقوق_والدین
#زندگی_از_نو
#امام_زمان
#انتخاب_عاقلانه_زندگی_عاشقانه #دختران
#انتخاب_عاقلانه_زندگی_عاشقانه #پسران
#مهارت_تفکر
#مهربانترین_پدر
#آرامش
#شادی
@farzandaftab