#سلام_امام_زمانم🖤
خودرادرحصارعادتپیچیدهایم
ونبودنترابهتماشانشستهایم
درحالیکههمچناندردعایعهد
زمزمهمیکنیم:
"وَبْیعَةًلَهفیعُنُقی"
گفتمبیعت...یادامامحسین(ع) افتادم
یادکوفیانوامامیکهتنهاماند:
وما . . .
❲السلامعلیڪیاصاحبالزمان،ای منتقم خون حسین❳
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
#چهارشنبه_های... #بر_اساس_واقعیت #قسمت_سی_وششم همه ی ما مبهوت رفتار ناجور این دخترا شده بودیم
#چهارشنبه_های
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_سی_وهفتم
من گفتم: جدی میگید!
یعنی جاسوس بودن!
خانم حسینی نفس عمیقی کشید و گفت: خودشون مهره ی اصلی نبودن! نوچه های جاسوس بودن...
مژگان که ابروهاش بهم گره خورده بود گفت: هدفشون چی بود؟!
زهرا محمدی شوخیش گل کرد و گفت: احتمالا میخواستن من رو شناسی و ترور کنن...
با این جمله ی زهرا صدای خنده ی بچه ها هوا رفت، فاطمه جواب زهرا را داد و گفت: ببین تو خودت قیافت به نفوذیا می خوره ترور پیش کش!
و دوباره صدای خنده ی بچه ها...
که خانم حسینی ادامه داد: یه تیم بیست، سی نفره بودن که طبق برنامه ای بهشون دادن هر روز به چند گروه تقسیم می شدن و باید توی خیابانهای اصلی شهر با لباس زننده و خیلی نامتعارف قدم می زدن...
لیلا چشمهاش رو ریز کرد و گفت: وا! مگه مرض دارن!
چه فایده ای داره؟
لا اقل تروری! چیزی!
که بشه اسم جاسوس روش گذاشت!
این مسخره بازیا چه فایده ای براشون داره حالا؟!
خانم حسینی خیره به آسمون شد و گفت: مرض که طبق آیه قرآن دارن فی قلوبهم مرض...
اما جدای از اون غرضشون مهم تر بوده!
می دونی لیلا جان و بچه های من کاری که اینها میکردن از ترور کردن خطرناکتر بود! با این حرکتشون اولین اتفاقی که می افتاد برای مردم چنین پوششی هایی عادی میشد بعد هم مردم عادی و ساده خودشون رو با امثال این افراد خبیث مقایسه می کنند و می گن ما که پوششمون از اینا بهتره و به این افتضاحی نیستیم و فوقش یه مانتو تنگ و کوتاه که می پوشیم!
اینجوری به همین سادگی نوع و سبک پوشش دخترها و خانم های ماتغییر می کنه با همین دلایل به ظاهر توجیه کننده! دومین کار این تیم از بین بردن حیا و ایجاد هرزگی و خوب نشون دادن اون بود! که متاسفانه طرز صحبت کردن و رفتارشان رو هفته ی پیش دیدید...
جالبه این یه برنامه ی بلند مدت بوده که برنامه ریزی کرده بودن چون خوب فهمیده بودن باید صبر داشته باشن تا به نتایج دلخواهشون برسن و کم کم اتفاق مد نظرشون می افته!
ولی خدا روشکر بخیر گذشت...
حقیقتا همون شب هم من احساس کردم اینها جنسشون از جنس دخترهای ایرانی نیست چون شاید یه دختر ایرانی شل حجاب باشه اما بی حیا نیست! این رو خودتون هم تجربه کردید و در این مدت بارها دیدید! اینها در ازای پولی که می گرفتن برنامه ی هر روزشون همین بود که باهوشیاری بچه ها امنیتی زود متوجه شدن و قضیه رو جمع کردن اما نکته اش اینجاست...
که دشمن بی خیال نمیشه! وقتی بررسی کردن که کاملا وصل و خط دهی از اونور بوده عمق مسئله روشن شد اما بچه ها حواسمون باشه امروز اینها رو جمع کنند حضوری نشد مجازی شروع می کنند برنامه ریزی و پولهاشون را توی شبکه های مجازی میریزن تا به هدفشون برسن! ببینید چقدر قضیه حجاب و عفاف مهمه که اینها اینطوری دارن پول خرج می کنن، تیم سازی می کنن و برنامه ریزی تا دخترهای ما رو از پا در بیارن! چون فهمیدن این نقطه، نقطه ی عطف و مهمیه!
لیلا که تمام مدت دیگه ساکت شده بود گفت: خانم حسینی جان واقعا این چند متر پارچه چقدر خطرناک که اینقدر برای نابودیش این همه وقت میگذارن، برنامه ریزی می کنن، هزینه می کنن! حالا فوق فوقش بتونن چهار نفر از نظر پوشش تاثیر بذارن بعدش که چی اصل و هویت ما که تغییر نمی کنه! واقعا وقت تلف کنی نیست! آخه با این کارهاشون واقعا به چی می خوان برسن؟!
خانم حسینی لبخند تلخی زد و گفت:
به اندلس در اروپا!!!
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚2802🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حضرت زینب سلام الله علیها رو اینجوری معرفی کنید!
#محرم
#امام_حسین
🔊 دکتر علی غلامی
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚2803🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﷽•
عزیـز مـن...🌿
#محـرم🖤
#رائـفی_پـور⚪️
#استوری📽
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚2804🔜
#سلام_امام_زمانم🖤
سلام بر تو ای ستون ایمان
سلامتی؛ ارمغانِ سلام است!
و تـــو؛ جلوهی تمام و کمالِ سلام!
سَلامِ بر سلام؛ نورٌ علیٰ نور است
برای آنان که به تلالؤ
پسِ پردهات نیز، دلگرمند...
سلام بر تـــو حضرت صاحب دلم🖤
❲السلامعلیڪیاصاحبالزمان،ای منتقم خون حسین❳
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
#چهارشنبه_های #بر_اساس_واقعیت #قسمت_سی_وهفتم من گفتم: جدی میگید! یعنی جاسوس بودن! خانم حسینی نف
#چهارشنبه_های...
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_سی_وهشتم
نگاههای متعجبمون بهم گره خورد! این تعجب توی چهره ی بعضی از بچه ها هم دیده می شد! هانیه گفت: مگه چه اتفاقاتی در اندلس افتاد و چی شد!
خانم حسینی دستش را با یه حسرتی زد پشت دست دیگه اش و نفس عمیقی کشید گفت: کشور اسپانیا رو که می شناسید قدیم بهش اندلس می گفتن، سال ۷۱۱ میلادی یعنی قرن اول هجری مسلمون ها فتحش می کنن. پس از فتح اندلس ، رشد فرهنگي در بسياري از مناطق این کشور اتفاق افتاد و در کنار آن آباداني و عمران شهرها و روستاها به وجود آمد.
در دوره اسلامي اسپانيا، علم رونق پیدا کرد و روز به روز بر تعداد علاقه مندان به علم و دانش افزوده می شد . به عنوان نمونه در كتابخونه كوردوبا، چهارصد هزار كتاب وجود داشت و اين حجم در اندلس اسلامي در شرايطي بود كه بزرگ ترين كتاب خانه هاي اروپاي مسيحي پيش از قرن دوازدهم، بيش از چند صد كتاب نداشته اند.
اسلام مثل همه جا در اندلس هم، منشا پيشرفت ها، شكوفايي ، شكل گيري نظامات اجتماعي و پيشرفت و عمران اين سرزمين شد و به همين دليل با اقبال ساكنان بومي رو به رو شد.
عمل اسلامي دقت کنید عمل! باعث شد اندلس به كانون علم، دانش و عزت و عظمت مسلمانان تبديل بشه و به عنوان يك مقطع درخشان، در تاريخ اسلام به ثبت برسه.
دشمن تلاش هاي فراواني رو براي خارج كردن اندلس از دست مسلمونها انجام دادن همراه با توسل به شيوه هاي مختلف که به هر شکل با مقاومت مردم شکست می خوردند، حدود هشتصد سال اسلام در این سرزمین حاکم بود! بچه ها هشتصد سال کم نیستا! اما سرانجام این اتفاق تلخ افتاد و پیروز شدن اما نه با لشکر نظامی!
با یه راهبرد زیرکانه به یک حیله ی فرهنگی متوسل شدن نقشه ی اساسی دشمن براي سقوط اندلس اسلامي چند تا راهبرد داشت از اونجایی هم که فتح اندلس توسط مسلمانان براي اونها خیلی گران تموم شده بود و بر همين اساس، فكر شكست دادن مسلمين، لحظه اي از سر زمام دارانشون خارج نمی شد.
از طرفی هم شكست راهبردهاي مختلف نظامی عليه مسلمانان، اونها را به سمت گشودن جبهه فرهنگي و ترويج فساد، فحشا و بي بندو باري سوق داد.
ببینید دخترا یه مقایسه کنید متوجه میشید چرا دشمن ما این همه هزینه و وقت و برنامه ریزی می کنن تا به ما ضربه بزنن! چون ما با انقلابمون منافع اونها را از بین بردیم و حالا یه تنه و تنها داریم پیشرفت می کنیم از اونجایی هم که توی هشت سال جنگ با ما شکست خوردن پس گزینه ی نظامی براشون معنی نداره و طبیعتاً به اهدافشون نمی رسن و فقط می مونه چی؟؟؟
من گفتم: دقیقا تهاجم فرهنگی...
خانم حسینی گفت: دقیقا و مهم ما بدونیم راهبردهای دشمن چیه و از کجا نفوذ می کنن حالا دقت کنید راهبرد اون ها شامل سه مرحله بود:
مرحله اول: تبليغ و ترويج افكار و انديشه هاي به ظاهرروشن فکرانه با هدف ايجاد تزلزل در عقايد جوانان مسلمان و سست کردن پايبندي به احكام ديني. کارایی مثل رفتار های همین دخترای هفته ی گذشته که دیدید!
مرحله دوم: نفوذ در امر حياتي و مهم تعليم و تربيت جوانان مسلمان از طريق گرفتن امتياز باز كردن مدارس مجاني با هدف تعليم مطالب انحرافي و القاي شبهات در جوانان مسلمان. دقیقا چیزی شبیه برنامه ی سند ۲۰۳۰ که برای بچه های ما چیدن! با این تفاوت که اینها با هوش ترند و برنامه هاشون از بچگی شروع کردن!
مرحله سوم: توسعه روابط تجاري با مسلمين با هدف ترويج فساد و بي بند و باري در زمام داران و به ويژه جوانان مسلمان اندلس. این را هم که با تحریم و تحت فشار قرار دادن به یه شکل دیگه دارن روی ما اجرا می کنن!
نتيجه مراحل سه گانه كه جملگي يك راهبرد اساسي براي فروپاشي اندلس اسلامي و خارج كردن اين سرزمين از دست مسلمانان بود، خراب کردن فکرها و انديشه هاي مسلمانان بود...
و درست به قول گفتنی وقتی درخت از داخل تهی شد! تبر را زدند! و با یک حمله ی نظامی به آنچه می خواستن رسیدن!
لیلا با حرص زد به پیشونیش گفت: اینجوری باشه ما هم که بدبخت شدیم رفت! چون تمام این کارها رو روی ما هم انجام دادن!
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚2805🔜
قاسمی جانمنحسین - yasfatemii .mp3
10.19M
" نماهنگ؛ جان من حسین . . !
#حاجمحمدعلیقاسمی
#محرم
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚2806🔜
•|رهبرم روزت مبارک❤️|•
خاص ترین دست چپ دنیا...✍🌹
#رهبرمونه
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚2807🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم🖤
بگیر دست مرا تا نیفتم از چشمت
نگیر از دل من، لذّت ِ اقامت را
کجاست خیمهٔ سبزت؟! چرا نمی بینم
چرا؟! چرا نشناختم تو و مقامت را
ستون ِکعبه تویی! پس بگو أناٱلمهدی(ع)
شروع کن به همین زودی انتقامت را
به انتقام ِ اسارت کشیدن زینب(س)
نشان بده تب ِ شمشیر ِ در نِیامت را
❲السلامعلیڪیاصاحبالزمان،ای منتقم خون حسین❳
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
#چهارشنبه_های... #بر_اساس_واقعیت #قسمت_سی_وهشتم نگاههای متعجبمون بهم گره خورد! این تعجب توی چهر
#چهارشنبه_های...
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_سی_ونهم
خانم حسینی لبخندی زد و گفت: درسته لیلا جان دشمن ما هم این کارها رو انجام داده و همچنان میده درسته دشمن همون دشمنه! و برنامه هم دقیقا همون برنامه حتی قویترش! ولی اونها نمی دونستن ما قبلا نقشه ی راه را بهمون دادن!
لیلا گفت: کی داده! چه نقشه ای!
خانم حسینی از داخل کیفش یه عکس بیرون آورد و گرفت سمت بچه ها: عکس پسر جوانی بود با چهر ه ای نورانی زیر عکس جمله ای ریز نوشته شده بود ...
خانم حسینی به عکس اشاره کرد و گفت: امثال این آقا و بعد عکس رو گرفت رو به روی خودش و جمله ی زیر عکس رو برای ما شروع کرد خواندن خواهرم حجابت را که سنگر توست هرگز رها نکن چون سیاهی چادر تو بهترین سلاح جنگ توست و دشمن بیشترین ترس را از سلاح تو دارد... شهید رضا یزدی
خانم حسینی با تمام وجودش خیره به ما شد و گفت: بچه ها وقتی صحبت از سنگر و سلاح هست یعنی در جنگیم یعنی ما دائما در حال نبردیم و دفاع کردن...
و حساب این را دشمن ما نکرده بود پس ایران اندلس نخواهد شد انشاالله البته تا وقتی که شما سنگر رو خالی نکنید!
و علت حضور ما اینجا دقیقا برای همینه...
ما با دخترای این خاک همه همسنگریم و باید حواسمون باشه دشمن ما اینهایی نیستن که گم کرده راه اند! دشمن ما مشخصه... و سلاح ما مجهز...
ما اینجاییم که سلاح های افتاده از دست دخترهامون رو بهشون بدیم تا توی این جنگ آسیب نبینند و ذره ای از هویتشون رو دشمن تصرف نکنه!
باید خیلی دقت داشته باشیم ذره ای غفلت کنیم ضربه می خوریم!
با حرفهای خانم حسینی حالا خوب فهمیده بودیم قصه، قصه ی چند متر پارچه نیست حرف از جنگ است نبرد! شوری عجیب در دلمان جاری شده بود و احساس سلاحی سنگین در دست که باید حفظ میشد...
هیچگاه به حجابم اینطوری نگاه نکرده بودم از فلسفه و منطق و برهان به لزوم پوشش رسیده بودم اما تا به امروز تقدسش را درک نکرده بودم حالا اما ماجرا فرق میکرد من حجابم را فقط صرف محافظت از خودم نمی پوشم من این سلاح را برای حفظ اسلام در دست گرفته ام و چه قداستی بیشتر از این...
حال خوش ان روز تا آمدن خانه در رگهایم جریان داشت اما به یکباره با حرف سعید مثل اسپند روی اتش شدم اینکه به خاطر کارش باید از این شهر میرفتیم چنان غمی بر دلم گذاشت که تصور نمی کردم...
چطور می تونستم از خانم حسینی...
از تک تک بچه های چهارشنبه های زهرایی دل بکنم...
باورش سخت بود...
اما گویا چاره ای نبود...
دلم گرفته بود!
تا اینکه...
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚2808🔜
#سلام_امام_زمانم🖤
خدایا ازتو می خواهم🤲
🔸نه مثل مختار بعد از واقعه...!
🔸نه مثل حر میان واقعه...!
🔸و نه مثل توابین بعد از واقعه...!
🖤بلکه مثل عباس (ع) درتمام واقعه!
🖤مثل مسلم پیشتاز واقعه!
🖤در رکاب کسی باشم
که به انتظارش ایستادهام
┄
❲السلامعلیڪیاصاحبالزمان،ای منتقم خون حسین❳
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
#چهارشنبه_های... #بر_اساس_واقعیت #قسمت_سی_ونهم خانم حسینی لبخندی زد و گفت: درسته لیلا جان دشمن
#چهارشنبه_های...
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_چهلم
تماس گرفتم با خانم حسینی و از پشت تلفن گفتم که کار سعید را انتقال دادن به شهر دیگه و کلی گریه کردم...
خانم حسینی گفت: اینکه گریه نداره عزیزم!
گفتم: یعنی واقعا شما دلتون برای من تنگ نمیشه! تازه بعد از چند سال پیش هم بودن من تازه تقدس کارمون رو فهمیدم بعد دقیقاااا همین الان باید این اتفاق بیفته!
از پشت گوشی حرفی زد که نمی دونم چرا اصلا خودم حواسم بهش نبود!
گفت: نازنین جان حتما خیره...
تا این جمله رو شنیدم یاد فراز و نشیب های زندگیم افتادم که تک تکشون برام پر از خیر بودن! هر چند گاهی چنان درگیر میشدم که باورم نمی شد بعد از این سختی آسونی هم باشه اما بود و این یه وعده ی حق...
گفتم: راست میگید ولی من خیلی دلم می خواست این مسیر رو ادامه بدم هر چند که دیگه نمیشه ولی توکل می کنم به خدا...
خانم حسینی گفت: چرا نشه نازنین جان! مسیر برای حرکت هیچ وقت متوقف نمیشه! جاده همیشه جاده است اگر خودت متوقف نشی و به حرکت ادامه بدی! حالا اگه می تونی بلند شو بیا تا هم ببینمت هم کارت دارم...
بعد از خداحافظی با سعید تماس گرفتم و هماهنگ کردم دارم میرم پیش خانم حسینی و با عجله لباسهام رو پوشیدم شاید این آخرین باری بود که می تونستم خانم حسینی رو ببینم...
رسیدم پیش خانم حسینی نمی دونم چرا بی اراده رفتم توی بغلش و زار زار گریه کردم...
بعد از اینکه کمی سبک شدم دستم رو محکم گرفت گفت: نمی دونی چقدر خوشحال شدم داری میری!
همون طور بهت زده نگاهش کردم و اخم هام رو کشیدم توی هم گفتم: اینقدر اذیتتون کردم!
لبخندی زد و گفت« نه نازنین جان ! عزیزم یکسری از بچه های تیم چهارشنبه های زهرایی تازه داخل این شهر شروع به فعالیت کردن وقتی فهمیدم تو هم داری میری اینجا خیلی خوشحال شدم چون تو با روند کار ما آشنا هستی و میدونی مسیرمون با محبت شروع میشه و با مهربونی تموم، مدام نگران بودم نکنه بچه ها اشتباهی کنن خدای نکرده از کوره در برن و حرفی بزنن که خدای نکرده رنجشی بشه ولی خداروشکر حالا دیگه خیالم راحته!
ذوق کنان گفتم: مگه تیم چهارشنبه های زهرایی بقیه شهرها هم فعالیت می کنن! من نمی دونستم!
خانم حسینی دستم رو محکم تر فشردم و گفت: تا امروز الحمدالله هشت تا شهر فعالیم بعضی از شهرها هم درخواست داشتن حالا دیگه توکل بر خدا...
بعد نگاهش رو متمرکز چشمهام کرد و گفت: دیدی مسیر بسته نیست! اما یادت باشه نازنین حتی اگر یه روز تیمی هم نبود خودت تنهایی دست از دفاع بر ندار! حالا ببینم چکار می کنی خانم با نیروهای تازه نفس و جدید...
نفس عمیقی کشیدم و گفتم: یقیناً کله خیر... بعد هم کلی برام توضیح داد که چه کارهایی باید بکنم، خیلی خوشحال بودم از اینکه می تونستم این مسیر رو ادامه بدم و به قول خانم حسینی شاید کمی دور از ما اما هدف یکیست...
موقع خداحافظی دفترچه ای بهم داد که گفت: اصلیترین نکته رو برام داخلش نوشته تا هر وقت گیر کردم بر اساس همین اصل مهم پیش برم ولی تاکید کرد خونه جدید بخونمش...
چون باید سریع کارهامون رو انجام میدادیم نتونستم از لیلا و بچه ها حضوری خداحافظی کنم باهاشون تماس گرفتم لیلا خیلی ناراحت شد اما چاره ای نبود، خداروشکر خانم حسینی و بچه های تیم بودند تا احساس تنهایی نکنه...
دو هفته ای درگیر اسباب کشی و جابه جایی اثاثیه منزل بودم شهر جدید و خونه جدید حس غریبی داشت...
دلم گرفته بود نمی دونم شاید چون هنوز باهاش انس نگرفته بودم! یکدفعه یاد دفترچه افتادم با یه اشتیاقی از بین کلی وسیله پیداش کردم ورقش زدم تنها صفحه ی اولش چند خطی نوشته شده بود...
به نام خدای حکیمی که
در هر اتفاقی خیری نهاده...
نازنین عزیزم سلام امیدوارم در مسیر جدید پر توان و با قدرت حرکت کنی نقشه راه را خودت خوب میدانی اما این چند خط را دیدبانی که از آسمان مسیرها را بهتر می بیند و راه را مشخص می کند و از نسل خودمان است می گوید، حرفهای شهید شفیع که در خان طومان شهید شده با فرسنگها فاصله از ایران را دقیق بخوان! و بدان مهم نیست کجای این خاکی و چقدر فاصله بین ماست مهم هدف است...
خواهرانم دشمن از سیاهی چادر شما بیشتر میترسد تا از سرخی خون من و برای حفظ حجاب شما خونهای زیادی ریخته شده...
شهید عزادار نمیخواهد، شهید رهرو میخواهد و شما هم با قلم، قدم و زبان خود رهرو باشید...
جوانان عزیز چشم شهدا و تبلور خونشان به حرکت و شعور شماست...
نازنین جان چندین بار این جملات را بخوان و خوب به ذهنت بسپار چون پدری رفت! پسری رفت! تا این حجاب نرود! تا این سلاح زمین نیفتد و یادت نرود نگاهشان به شعور ماست...
نازنین من هر کجا هستی پایدار در مسیر بمان...
والعاقبه للمتقین
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚2809🔜
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
#چهارشنبه_های... #بر_اساس_واقعیت #قسمت_چهلم تماس گرفتم با خانم حسینی و از پشت تلفن گفتم که کار
قسمت آخر تقدیم با احترام😊🌷
اگر نظری دارید در مورد رمان در خدمتتون هستم ☺️
@labaick