eitaa logo
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
859 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
69 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ارتباط با ادمین: @labaick کانال طبیب جان @Javaher_Alhayat استفاده از مطالب کانال آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5769440623962622052.mp3
11.3M
؟ ۹ 🤲 همونطور که بدن‌ها هم اشتها و مزاج‌های متفاوت دارند؛ روح‌ها هم دقیقاً همین‌گونه‌اند! قبل از شروع عبادات مستحبّی، ببینید روح شما به کدام سمت، تمایل دارد؟ قرائت قرآن، ذکر، دعا، زیارت یا ..... لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ https://eitaa.com/farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚3775🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
⬇️⬇️⬇️ 📍یکی از مراجع عظام تقلید، زمان قدیم رفتند مشهد مقدس، یکی دیگه از مراجع عظام تقلید در مشهد مق
📕📗📘📙📚 ⏳مدیریت زمان⌛️ خب، اولیای خدا که به این‌جا می‌رسند اون‌ها رنج نمی‌برن؟ چرا اون‌ها رنج می‌برن، می‌دونی رنج‌شون چیه؟🤔 رنجشون مثل رنج بدبختیِ ما نیست،❌ رنج‌شون مالِ اینه که از بس خوشبختند😇 نمی‌دونند چه‌جوری از خدا تشکر کنند، رنج‌شون اینه.✅ همه‌ش ۲۴ ساعته رنج می‌کِشند خدایا آخه من چه‌جوری ازت تشکر کنم.❓ عشق، صفا، محبت، عالی، زندگی، نور، لذت...💕✨ من چه‌جوری ازت تشکر کنم؟ خدا هم هِی می‌ریزه روش، می‌ریزه روش.☣ خدایا بسّه به خدا! نمی‌تونه بگه بسّه❗️ آخه خوشمزه‌اس. چرا بگه بسّه؟😋🤗 مگه توی بهشت کسی به خدا میگه بسّه⁉️ ✨💠✨💠✨ ولی توی بهشت خدا اجازه نمیده آدم شرمنده بشه.♨️❌ اینجا به بنده‌اش اجازه میده شرمنده بشه.😥😓 پیغمبر اکرم های‌های گریه می‌کنه😭 این‌قدر که وقتی امیرالمؤمنین اون‌قدر عبادت می‌کنه، می‌پرسند آقا یا علی تو رو خدا یه‌کمی کوتاه بیا. آقا می‌فرمود: من هیچ‌وقت می‌تونم به اندازه‌یِ پیغمبر عبادت کنم❓ لال می‌شدند همه. بله اولیاء خدا رنج می‌کِشند؛ 🚨رنج‌شون چیه؟ رنج دیدن این‌قدر محبت خدا، این‌قدر لطف خدا، این‌قدر زیبایی و شیرینیِ زندگی.💞 رنج خوش‌گذرونی می‌کِشند.😊 یعنی آدم خوش‌گذرونی می‌کنه چه رنجی می‌کِشه؟🙄 رنج تشکر در واقع. یکی از درک‌هایی که باید از زمان پیدا کنیم اینه که «زمان کوتاهه».⚠️ اگه کسی بخواد بفهمه زمان کوتاه... یک فرشی رو بخوای دونه‌دونه آشغال‌هاش رو برداری چقد طول می‌کِشه؟🤔 حالا یک فرشی رو بخوای گرد ‌و غبارش‌ رو دونه‌دونه بگیری چقد طول می‌کشه؟ خیلی سخته دیگه.😩 ولی شما یک فرشی رو ببر بالایِ یک پشت‌بامی بِتِکونِش، یکی دیگه، تموم شد، همه‌چی رفت.🙂 🔸عزیزم! اگر تو زمان رو‌ بفهمی که این صفتِ کوتاه بودنش یک صفت قطعیه برای زمان، فرش وجود خودت رو از بدی‌ها تکوندی.📍 آهان حالا بریم اجراء کنیم باهم. فرش نه! یه روفرشی‌ رو بتکون.➰〰 حالا می‌خواستی ۲۴ ساعت دونه‌دونه برداری آشغال‌ها رو. تکوندی، ریخت، تموم شد رفت. بدی‌ها این‌جوری می‌ریزه وقتی شما متوجه زمان بشی که «زمان کوتاهه»...✅ همین یه دونه، موجب میشه بدی‌های آدم همه بریزن. هیچی نمی‌مونه، دیگه نمی‌خواد جارو بزنی.👌 هِی چشمت رو اذیت کنی بِری بدی‌ها رو پیدا کنی، اصلاً رفت، تموم شد. تشبیه می‌کنم‌ها.👍 البته در مَثَل مناقشه نیست شما سخت نگیرید. هم تکوندنه هم شستنه هم همه‌چیزه.👉 ولی خب ما دیگه مثال‌مون در همین حد هست😊 🌱 نو+جوان تنهامسیری لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ https://eitaa.com/farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚3776🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_972419132.mp3
959.4K
نرو‌بانوۍ‌بۍ‌همتا‌،نرو‌آرامش‌زهرا . . . - وفات‌بانوخدیجه‌(س) تسلیت‌باد🖤✨ لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ https://eitaa.com/farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚3777🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. جمعه ها دل‌یادِ دلبر میکند ؛ نغمھ‌ی یاابن‌الحسن سر میکند . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 حواست به کارگردان هست؟ سلام بار دیڪَر صبح شد بیدار شد این زندڪَی ای تمام حس بودن های من صبحت‌ بخیر 🌺 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت75 بالاخره کیارش راضی شدمادر را با خودشان ببرد، از من هم قول گرفت که
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 روی تختم دراز کشیدم و آهنگی از گوشی ‌ام پلی کردم و گوش دادم. خواننده از جدایی و فراق می‌گفت، ومن آنقدر تحت تاثیرش قرار گرفتم که بغض گلویم را گرفت. بلند شدم و نشستم .یک لحظه از فکر این که ممکن است نتوانم به راحیل برسم و ما شرایطمان باهم جورنیست، کنترلم را از دست دادم وفریادکشیدم. واقعا این آهنگ حال بدم را بدتر کرد. دلم از گرسنگی بهم می پیچید ولی اصلا میلی به غذا نداشتم. حالم بد بود و پیش خودم فکر کردم راحیل وقتی حالش بداست، چطورخودش راتسکین می دهد. دلم دیوانه وار اورا می خواست. گوشی را برداشتم و به اسمش زل زدم، برایش نوشتم: "راحیل، من حالم بده. به جز تو نمی تونم به کس دیگه ایی فکر کنم. اگه مشکلت فقط عقایده، باشه، همونجوری میشم که تو میگی. ما همه مسلمونیم، حالا تو مسائل جزیی با هم اختلاف داریم، اونم هر چی تو بگی. حال بَدم، فقط با یه توجه تو خوب میشه.کمکم کن." می دانستم جوابم را نمیدهد ولی بازهم امیدوارانه به گوشی‌ام خیره بودم. احساس کردم بغض، پایش را‌محکم‌ روی گلویم گذاشته وخیلی بی رحمانه فشار می دهد ومن چقدر سرسختانه تن به این مبارزه داده ام. صدای پیام گوشی‌ام که امد قلبم وتپشهایش هم به کمک بغضم آمدندوجنگ نابرابری را آغازکردند. بادیدن اسم راحیل روی گوشی‌ام، برای چند لحظه بی حرکت ماندم باورم نمیشد پیامم را جواب داده باشد. حتما دوباره نوشته پیام ندهید. مایوسانه پیام را باز کردم. نوشته بود: –درمان هر حال بدی فقط خداست. بارها و بارها پیامش را خواندم. به این فکر کردم که از کی پیش خدا نرفته ام. شاید از وقتی پدرم فوت شده بود. آن موقع ها آنقدر حالم بد بود که مدام از خدا می خواستم صبرم بدهد. بلند شدم وضو گرفتم و از کشو یک سجاده پیدا کردم و سرسجاده نشستم. از خدا خجالت می کشیدم، خیلی وقت بود که اصلا از یاد برده بودمش. سرم را روی مهرگذاشتم و باتمام وجودصدایش کردم...خدایا من بد کردم، بد بودم... ولی به لطف تو امید دارم... خدایا نامیدم نکن...خدایا معجزه کن...خدایا مرا ببخش...آنقدر این جمله ی آخر را تکرار کردم که بالاخره مغلوب این جنگ شدم واشکهایم که غنیمت این جنگ بودراتقدیم قلبم کردم. با صدای بلند با خدارا صدا می کردم... چقدر خوب بود که در خانه تنها بودم و می توانستم فریاد بزنم. همانجا کنار سجاده دراز کشیدم و چشم هایم را بستم. حس خوبی داشتم، حس سبکی و آرامش... نفس عمیقی کشیدم و گوشی را برداشتم تا ازاو تشکر کنم. دلم می خواست قربان صدقه‌اش بروم و اعتراف کنم که چقدر دوستش دارم. ولی فقط برایش نوشتم: – ممنون. چون می دانستم اوخوشش نمی آید از یک نامحرم این حرف هارابشنود. همان لحظه از فکرم گذشت، پس درست است که هر دختری خودش تعیین می کندکه جنس مخالفش چگونه با او برخوردکند. واقعا این دخترها چه قدرتی دارند. احساس گرسنگی امانم را بریده بود، احساس کردم دیگر می توانم غذا بخورم، حالم بهتر شده بود. سراغ غذایی که مامان پخته بود رفتم و شروع به خوردن کردم. ناخوداگاه این سوال به ذهنم خطور کرد که چرا وقتی آهنگ را گوش کردم حالم بدتر شد، ولی وقتی با خدا حرف زدم با اینکه گریه هم کردم حالم بهتر شد و سبک شدم؟ یاد اولین روزی افتادم که راحیل زیر باران مانده بودو من با اصرار سوارش کردم، گفت: هر موزیکی را نباید گوش کرد. حتی در خواب هم نمی دیدم که یک روز عاشق دختری با تیپ و اعتقادات راحیل بشوم. ولی الان آنقدر شیفته‌اش هستم که حاضرم هر کاری بکنم تا بدستش بیاروم. ✍ ... لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ https://eitaa.com/farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚3778🔜 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌