💦🥀🍃🥀💦
#داستان
#زندگی_ائمه
دو حکایت جالب از زندگی ائمه👏👏
دو حکایت جالب که می توان آن را به صورت #نمایشنامه_و_یا_روایتگری تعریف کرد.
1. دو نفر از اصحاب خدمت امیر المؤمنین علیه السّلام رسیدند یکى پاى روى مارى گذاشته بود و او را گزیده بود دیگرى نیز در بین راه از روى دیوار عقربى بر پیکرش افتاد و او را گزید هر دو بر زمین افتادند و از تاب درد و ناراحتى گریه میکردند.
🍃
جریان را بعرض امیر المؤمنین علیه السّلام رساندند فرمود هنوز محبت آنها تمام نشده
و آن دو را بمنزلشان بردند هر دو با مریضى و ناراحتى دو ماه را سپرى کردند.
پس از دو ماه امیر المؤمنین علیه السّلام از پس آن دو فرستاد هر دو را آوردند.
مردم چنین گمان میکردند که در بین راه خواهند مرد از شدت ناراحتى.
🍃
فرمود حال شما چطور است گفتند بسیار ناراحت و در عذاب شدیدى هستیم.
فرمود :
استغفار کنید از گناهى که موجب این ناراحتى براى شما شد و بخدا پناه برید
از آنچه موجب از بین رفتن اجرتان و شدت گناه برایتان گردید و این ناراحتى فقط بواسطه گناهى بود که مرتکب شدید عرض کردند جریان چیست❓ یا امیر المؤمنین
رو بیکى از آنها نموده فرمود
اما تو یادت مىآید فلان روز که فلان کس طعنه زد بسلمان فارسى چون ما را دوست میداشت ولى تو بر خود و خانواده و فرزند و مالت نترسیدى که او را رد کنى و خفیف نمائى بیشتر جانب آسایش آن مرد را ملاحظه کردى بهمین جهت گرفتار این درد شدى.
اگر میخواهى خداوند ناراحتى ترا از بین ببرد تصمیم بگیر هر کس دوستى از ما را مورد طعنه قرار داد در صورتى که بتوانى او را کمک کنى کمک نمائى مگر بر خود و خانواده و فرزند و مالت بترسى.
🍃🍃🍃
بدیگرى فرمود تو میدانى چرا دچار چنین ناراحتى شدى گفت نه
فرمود
یادت هست وقتى قنبر خادم من آمد و تو پیش فلان ستمگر ایستاده بودى تو بواسطه احترام بقنبر از جاى حرکت کردى چون احترام بما میگذاشتى بتو اعتراض کرد که چرا پیش من براى قنبر حرکت کردى باو گفتى چرا حرکت نکنم براى کسى که ملائکه پر و بال خود را زیر پایش می گسترانند
این حرف را که زدى از جاى حرکت کرد و قنبر را زد و دشنام داد و آزارش نمود و مرا تهدید کرد و اجبار نمود که صبر بر این ناراحتى نمایم بهمین جهت مار ترا گزید.🍃🍃🍃
اگر مایلى خدا عافیت بتو ببخشد از این ناراحتى ؛ تصمیم بگیر نسبت بما و هر یک از دوستان ما کارى در مقابل دشمنانمان انجام ندهى که موجب اذیت و آزار آنها با ما شود.
🍃🍃🍃
پیامبر اکرم با اینکه مرا بر همه مقدم میداشت، در مجلس جلو پاى من وقتى وارد میشدم حرکت نمیکرد آن طورى که حرکت میکرد براى بعضى از آنها با اینکه او قابل مقایسه با من نبود در یک دهم از یک صد هزارم
زیرا پیامبر اکرم میدانست این کار دشمنان را وادار میکند عکس العملى انجام دهند که موجب غم و ناراحتى او و من و مؤمنین شود حرکت میکرد پیش پاى اشخاصى که از این کار بر خود و آنها ترسى نداشت آن ترسى که از حرکت کردن پیش پاى من برایش بود.
________________________
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى - خسروى، موسى، بخش امامت ( ترجمه جلد 23 تا 27بحار الأنوار)، 5جلد،
اسلامیه - تهران، چاپ: دوم،
💦🥀🍃🥀💦
🔙25🔜