eitaa logo
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
857 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
69 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ارتباط با ادمین: @labaick کانال طبیب جان @Javaher_Alhayat استفاده از مطالب کانال آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃 بسم الله الرحمن الرحیم سلام . آغاز فعالیت کانال 🍀 مصادف با آغاز ماه میهمانی رب العالمین 😊 خدای محمد صلوات الله علیهم اجمعین خدای علی و فاطمه👌 برترین والدین هستی 🍀 همانان که فخر عالمیان هستن از نظر 👏👏 خدایا دعای ذیل که دعای خانوم زهرای مرضیه هست رو در حق همممه ی مومنین ، بخصوص تک تک اعضای کانال مستجاب بگردان با عافیت تمام 🌷 که حضرت در بخشی از دعای خودش خطاب به خداوند میفرماین : "اللَّهُمَّ فَرِّغْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ؛ خدایا به من فرصت بده تا به آنچه که تو من را به خاطر آن خلق کردی بپردازم " "وَ لَا تَشْغَلْنِی بِمَا تَکَفَّلْتَ لِی بِهِ؛ و من را به اموری که تو خود برای من عهده‌دار آنها شده‌ای، مشغول نکن" 📚بحارالانوار، جلد 92، صفحه 406. 🍃🍃🍃 و صد البته پشت دعاهایمان ،بااااید باشد👌
💦🥀🍃🥀💦 سلام مجدد😊 داشتم فکر میکردم وقتی شما به سن بچه های 15 ، 16 ، 17 ،یا 18 ساله ی خودتون بودید چه رویا هایی در سر داشتین⁉️☺️ آقا نیایین همون آرزوها رو به بچه هاتون تحمیل کنید🖐 شما مسئول تهیه ی خوراک و پوشاک بچه ها هستین بله و صد البته با در آمد حلال ، و کمک به مزاج شناسی و اصلاح تغذیه خود و اعضای خونواده👏👏 خود و فرزندان رو طبق اون شرایطی که هستن به مقصد برسونید یا کمک کنید که برسن متوجه شدین چی گفتم😊 اگه نه ؛ دوباره برگردید از اول بخونیدش 💦🥀🍃🥀💦
خب👌 در این کانال در خدمتون هستم ان شاءالله با ارائه در محدوده ی سنی پانزده الی هیجده سالگی👱 راستی یادتون نره در محضر امام سجاد جانمان مداومت داشته باشیم بر دعای ۲۵ صحیفه سجادیه . برید ببینید چی هست و لذتش رو ببرید تربیت فرزند هست هاا💖🌷🌷
💦🥀🍃🥀💦 قصه های کوتاه و خواندنی از کلیله و دمنه روزگاری شیری در جنگلی پادشاهی می‌کرد. او قدرتمند بود و هر روز از طرف حیوانات هدیه‌هایی به دستش می‌رسید، اما باز هم راضی نبود و با خودش فکر می‌کرد: «من باید برای خودم درباریانی داشته باشم که همیشه در خدمتم باشند.» بعد از این فکر، شیر از روباه خواست تا پیش او بیاید. روباه آمد. شیر به او گفت: «ای روباه! همه می‌دانند که تو عاقل و زیرک هستی. من از تو می‌خواهم که مشاورم باشی.» روباه تعظیم کرد و گفت: «بنده در خدمتگزاری آماده‌ام.» شیر بعد از روباه، پلنگ را صدا کرد و گفت: «تو چابک و تیزپا هستی. من از تو می‌خواهم که محافظم باشی.» پلنگ هم تعظیم کرد و پذیرفت. پس از آن نوبت به کلاغ رسید. شیر به او گفت: «اى كلاغ! تو می‌توانی به راحتی به هرجا که بخواهی پرواز کنی. من از تو می‌خواهم که پیک من باشی» کلاغ هم تعظیم کرد و از آن لحظه به بعد پیک شیر شد. آن‌ها قسم خوردند که به پادشاه وفادار باشند. شیر هم قول داد که غذای آن‌ها را فراهم کند و کاری کند که زندگی راحتی داشته باشند. 🔻🔸 همه چیز به خوبی می‌گذشت. روباه، کلاغ و پلنگ در همه‌ی کارها به پادشاه کمک می‌کردند. هرجا می‌خواست می‌رفتند، در شکار همراهش بودند و وقتی او سیر می‌شد باقی مانده‌ی غذایش را می‌خوردند. به همین خاطر هیچ وقت گرسنه نمی‌ماندند. یک روز، کلاغ پیش شیر آمد و گفت: «سرورم! آیا تا به حال گوشت شتر خورده‌اید❓ گوشت او بسیار خوشمزه است. من یک بار در بیابانی گوشت شتر خوردم و بسیار لذت بردم.» شیر که تا آن روز مزه‌ی گوشت شتر را نچشیده بود و حتی اصلاً شتر را ندیده بود، گفت: «از کجا می‌شود شتر پیدا کرد؟» کلاغ جواب داد: «چند فرسنگ دورتر از این‌جا، بیابانی هست. من بالای آن بیابان پرواز می‌کردم که شتری چاق را دیدم. او داشت تنهای تنها راه می‌رفت.» 🔻🔸 شیر فوری ماجرا را برای روباه و پلنگ گفت و از آن‌ها خواست تا نظر خودشان را بگویند. روباه و پلنگ درباره‌ی بیابان هیچ چیز نمی‌دانستند، اما چیزی نگفتند زیرا فکر می‌کردند اگر پادشاه بفهمد، فکر می‌کند کلاغ عاقل‌تر و داناتر از آن‌هاست. آن‌ها به شیر گفتند: «حرف کلاغ درست است. گوشت شتر مزه‌ای بسیار خوبی دارد که پادشاه حتماً باید از آن بخورد.» صبح روز بعد، شیر و دوستانش به طرف صحرا حرکت کردند. خیلی زود به جایی رسیدند که دیگر از جنگل، درختان سرسبز و سایه خبری نبود. آفتاب داغ بود و صحرایِ خشکِ بی‌آب و علف. کلاغ جلوتر از همه پرواز می‌کرد و راه را نشان می‌داد. او اصلاً از گرما ناراحت نبود و پشت سر هم داد می‌زد: «عجله کنید! شتر همین نزدیکی‌هاست.» 🔻🔸 اما شیر دیگر نمی‌توانست راه برود. شن‌های داغ صحرا پنجه‌هایش را سوزانده بود. او ایستاد و فریاد زد: «من گوشت شتر نمی‌خواهم. زود مرا به جنگل برگردانید.» از صدای فریاد شیر، روباه و پلنگ و کلاغ ترسیدند. آن‌ها از جنگل دور شده بودند و نمی‌دانستند شیر را که خیلی عصبانی بود چطوری به خانه‌اش برگردانند. روباه که خیلی باهوش بود، فوری نقشه‌ای کشید 💦🥀🍃🥀💦 🔙1🔜