چ خنده ها
چ حرف ها
چ....
با هم گفتیم و تحلیل کردیم
در مورد این شعر
#صابر
#سینا
مردمان گویند، طاقت میکنی
در بَلاها استقامت میکنی
مُحکم وُ مغروری وُ می ایـستی
هیـچگاه، بر قدرتی خـَم نیستی
آمدم بر تو ببینم کوه کیست ؟
اینهمه قدرت که دارد بَهر ِ چیست ؟
بر فراز ِ قـُلـّه ات چون آمدم
از همه اسرار ِ تو آگه شدم
من غـُرورم را کـُنون دریافتم
اینک این بالا شهامت یافتم
گوئیا با بیم وُ ترس بیگانه ام
میزند دستِ خدا برشانه ام
انگار شده ام لایق شهادت در برش
دیگرم کم تاب وُ طاقت نیستم
مثل تو استوار می ایستم
کوه صِفـَت میشوم کـُنون
غرق انگیزه شور و نشاط و شعف
تا باشم شهید مکتبش
تا شوم شهید راهش
@fasele_rejat131
#سکوتم_از_رضایت_نیست
#دلم_اهل_شکایت_نیست
به صورت اتفاقی شبکه ifilm دیدم و فیلم خدافظ رفیق رو
یاد دهه ۸۰ و دانشگاه ، حاج علی فضلی،دکترمتولیان،سردار باقرزاده،سردار کوثری،حاج احمد کاظمی ، حاج مغنیه و... افتادم
ولی دیگه اون آدم نیستم
چی بودم چی میخاستم بشم و چی شدم
ای کاش #صابر و #سینا بودند تا حال و روز این ایامم رو می دیدند ...
اما
سکوت میکنم !..
و فقط سکوت
ﻫﻨﮕﺎﻣﯿﮑﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧم ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾم، ﭼﻪ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﻫم ﻭ ﯾﺎ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﮕﻮﯾم, ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮﺕ میکنم!
ﮔﺎﻫﯽ ﻧﮕﻔﺘﻦ بهتر از ﮔﻔﺘﻦِ ﺳﺨﻨﺎﻥِ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ادم ﺭﺍﺳﺒﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ …
من بعد باید ﺳﻌﯽ کنم ﭼﺸﻤﺎمم ببندم ﺑﺮ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻧﯿﺶ ﺩﺍﺭ، بر رفتار ناجوانمردانه
باید بیشتر از این سکوت کنم و سکوت رو به زبانم بیاموزم
مخصوصاً اون وقتی ﮐﻪ نمیفهم ﭼی شد ﻭ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﺮ ﺳﺮم ﺁﻭﺍﺭِ تنهایی ﺁﻣﺪ
مقصر خودمم خودم و تنها خودم
که حال و روزم اینه....
بغیر خدا هیچکس نمیداند ﮐﻪ چه ﺣﺲِ ﺍﻧﻔﺠﺎﺭی از درون ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ من رو , و چه فشاری میخورم
ولی دارم ﺳﮑﻮﺕﺭو ﺗﺠﺮﺑﻪ میکنم
سکوت میکنم
در سکوت اشک میریزم
در سکوت نجوا میکنم
با خودم باخود مقصرم بر این تنهایی
آه که چ برنامه ها داشتم داشت داشتیم و داشتند...
انگار همین چند وقت کوتاه یه عمر هست که زیر آوار تنهایی هستم
نه #صابر و نه #سینا
انگار یه عمر میشه توو باد و بارونم
و مقصر فقط منم میدونم
@fasele_rejat131
میگن مربی آقای چوپان تاکید زیادی رو پا داشت و از کنار هرکسی رد میشد تو باشگاه میگفت پا کار کن
ازش که دلیلش پرسیدند گفت :
خیلی مهمه پات قوی باشه
چون باید بتونی پای حرفت واستی
پای قولت
پای عشقت
پای هر کاری ک کردی
پای رفیقت و رفاقت
پای مشکلات زندگیت
مهمه که پاهات قوی باشه
که هرجایی به هرکسی پا ندی
هر کسی هم بهت پا داد
پاهات زود شل نش
پاهات قوی باشه تا وقتی سنت بالا رفت
بتونی پا به پای بچه ت قدم برداری
اگه خدای نکرده ی روز قلبت مریض باشه
با پای سالم میتونی درمانش کنی
ولی اگه پاهات ایراد پیدا کنه
فاتحه قلبت خونده س
بعد هم با ی لبخند میگفت
البته منظور من فقط پا نیستا
منظور م پایه س ریشه ذات
رفیق
از این به بعد هم عاشق هیکل هرکسی شدی
ببین پاهاش هم قوی هست یا ن
البته منظور منم پا نیستا
منظور من ذات ذات
منم میگم دمت گرم آقای مربی
ولی مام ی رفیق شهید داشتیم
که بهمون میگفت :
حواست به جوونیت ،به پات باشه
نکنه پات بلغرزه
قراره با این پاها توی
گردان صاحب الازمان(عج) باشی
خلاصه پا خیلی مهمه خیلی
ایکاش منم پاهام قوی بود
و نمیلغزید پای همه چی بودم
که اگه بودم
الان کنار #صابر #سینا بودم
نه اینجا اینطور آشفته و سرگردان و تنها
و خدا حال روز جمعه های بدون صابر و سینا منو میدانه
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#هادی_چوپان
@fasele_rejat131
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصالت یعنی
هم وقتشو داری
هم فرصتشو
هم کسی نمیفهمه
ولی چون اشتباهه
انجام نمیدی
چون تو متعهد و وفاداری
به #صابر و #سینا
@fasele_rejat131
تو میدانی
حتی اگر کنارم نشسته باشی
باز هم دلتنگِ توام
حالا ببین نبودنت با من چیکار میکند.
#صابر
#سینا
#کس_در_همه_عالم_به_دلتنگی_من_نیست
@fasele_rejat131
سلام روز زیبای عرفه
سلام آخرین روز حضور مولا در جوار خانه امن الهی
سلام سرزمین حجاز
چقدر آرام شده ای
انگار مروارید های ناب وجود مولا دل بیقرارت را تسلی بخشیده است
چه زمزمه میکنی مولا که زمین و آسمان را مزین نیایش های عارفانه ات کرده ای،
زائر حرم چه نجوا می کنی الهی…. و ربی … اللهم… چقدر وسعت دار اندیشه ژرف تو
چقدر عاشقانه نجوا می کنی با معبودخویش !
خدایا مرا قرا بده ترسان از خودت
گویا تو را می بینم
و خوش بختم کن به تقوای خود
و بدبختم مگردان به نافرمانیت
و خیر برایم مقدر کن
وبرکت برایم مقدر کن
تا دوست نداشته باشم آنچه را که پس انداخته ای
و نه تاخیر آنچه را پیش انداخته ای
خدایا قرار ده بی نیازی را در نفسم
و یقین در قلبم
و اخلاص در عملم
و روشنی در چشمم وبینایی در دینم
خدایا برطرف نما گرفتاریم وبپوش عیوبم وبیامرز خطایم…
بارالها ، کریما
امروز که سفره مغفرت و رحمت برگستره زمین و آسمان می گسترانی وبربندگان منت می نهی و متنعمشان می گردانی
دستان پرنیازم به درگاه بی نیازت بلند است
ورشته های امید و آرزوهایم را به به دریای بیکران جود و کرمت پیوند می زنم
بار الها ....
تنها کوچه ای که بن بست نيست کوچه ياد توست ...
مهربان خدای من...
از تو خالصانه ميخواهم...
که در کوچه پس کوچه هاي زندگی ..
اسير و گرفتار هيچ بن بستی نکنیم ....
که تو بهترين راهنمایی ...
خدای مهربانم خودم صابر و سینا و خانواده ام و دوستانم
را عاشقانه به تو می سپارم
پناهمان باش که آغوشی امن تر از تو سراغ نداریم
آه که چه عرفه هایی بی حضور یارانم
#صابر و #سینا یم در سرای فرزند امام رئوف
دارم می گذرانم
سخت نفس گیر شده ام و بیقرار
همچون مرغی بی بال و پر
تنها شده ام تنهاتر از تنها
مانده ام در کوچه بن بست دلم
و فقط تو میدانی و تو میدانی چ بر من میگذرد
صبورم بر حکمتت ولی ....
بیقرار و دلتنگ یارانم
#صابر #سینا
@fasele_rejat131
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رنگ بوی شهر عوض شدست.
گویی خروار خروار دلتنگی پاشیده اند بر خیابانهایش
مدتیست علف های هرز گوشه جدول، بوی باران را حس نکردند.
پسرک جوراب فروش پشت چراغ قرمز شبها با کلی جوراب به خانه برمیگردد.
دقیق از ۲۷ اردیبهشت ساعت ۱۷
خیابانها دلتنگ اند،
گلها دلتنگ اند،
ابرها دلتنگند...
من به درک!
حتی موقعیت سگ هم دلتنگ است
آه جمعه ها و باز جمعه ها
از صبح و ظهر و عصر و شب ش
چ بگویم
چه بنویسم
که تو خودت بهتر میدانی
دلتنگ م و متعهد
فرقی ندارد چه آن زمان که صابر و سینا بودند
چه امروز که ندارمشان
قرار بروم رزم و بزم و تیر اندازی
ولی از خدا که پنهان نیست
از شما چه پنهان نتوانستم
بقول شاعر
دل واسش تنگ باشه
تو دلت جنگ باشه
نشه ببینیش...
امون از خیابون
این شهر بی جون
که همه ش مایه درده....
دله دیگه دل نمیشه
چون پابند رفیق و زندگی و همه چیش مونده
متعهد به صابر و سیناش
#صابر
#سینا
@fasele_rejat131
کاش دلتنگی چاره داشت ،
قرص داشت ،
شربت داشت ،
کاش نهایت دلتنگی حتی مرگ بود ...
به گمانم دلتنگی برای اویی که نیست ، که دگر نخواهد بود ،
صد بار بدتر و تلخ تر از مرگ است .
کاش چاره داشت...
بغیر خدا که می داند
روزای تعطیل بر من چه میگذرد
#دلتنگ
#صابر
#سینا
@fasele_rejat131
باز هم شبی دیگر است و دیوارهای سنگی خانه
چون ریسمان های آهنی و سخت روح مرا به بند می کشد و میخندند بر ناتوانی پیکر نحیف ویرانم...
من در هزار و یک شب قصه های دلتنگی در صد خزان غمزده ی دلتنگ جامانده ام
نمیدانم شاید واقعا رفته ام از یاد ، شده ام گم در خودم و در بند روز و شبم
سهم من از پرنده شدن فقط قفس بود و تنهایی در فصل بی بدیل پریدنها
آسمان آبی هم در نگاهم بغض ابر دارد هرچند که این روزها آسمان شهر هم چو من نالان و بیقرار است
نمیدانم و میدانم علت بیقراری قرارم را
و دانستن و نداستن و نتوانستن شده درد هر لحظه هر جایم
فرقی هم نمیکند که در کار باشم یا نه تنها باشم یا با کوهی آدم
شده ام کلافه بی قرار بی شکیب و شکننده
بی خوابی ها ، بی هدف در اینترنت و... رفتن تا صبح و...
خودم دردم را میدانم
حتی درمان هم میدانم
ولی راه درمان....
کاش بازآیید که :
بروید باز دل گل خزانش را
ببوید باز عشق جاودانش را
بگوید باز دل درد نهانش را
بجوید باز دل جا و مکانش را
#کاش...
#صابر
#سینا
@fasele_rejat131
دل که تنگ است کجا باید رفت؟
به در و دشت و دمن؟
یا به باغ و گل و گلزار و چمن؟
یا به یک خلوت و تنهایی امن
دل که تنگ است کجا باید رفت؟
پیر فرزانه مرا بانگ برآورد
که این حرف نکوست ،
دل که تنگ است برو خانه دوست...
شانه اش جایگه گریه تو
سخنش راه گشا
بوسه اش مرهم زخم دل توست
عشق او چاره دلتنگی توست...
دل که تنگ است برو خانه دوست...
خانه اش خانه توست...
باز گفتم:خانه دوست کجاست؟
گفت پیدایش کن
برو آنجاکه پر از مهر و صفاست
گفتمش در پاسخ:....
پیر فرزانه تو ک دانی تو ک گویی
نه از دل من خبرت هست
نه از ره من
نه یار و رفیق و همه چی من
دل که تنگ است
روز و شب ندارد ، جا و مکان ندارد
در جمع و خلوت ندارد
همه را او میبینی
همه چی می شود خاطره او
از میکده و مسجد گرفته
تا جنگل و کویر
از سفر تا ....
پیر فرزانه دل خوش خنده و تماس و حرف و دعوا
یار و رفیق و همه چی خودم
که دلیل تلاش و دوندگی شب و روزمه
و یک خنده وی کوه خستگی را از جسم و روح م بیرون
می کرد
ولی الان چی ....
الان
الان
الان
#دلتنگ
#صابر
#سینا
@fasele_rejat131
همیشه و همه جا
دلخوری و ناراحتی و ... وجود داره
مهم نوع برخورد من و شما با اون هست
ی زمانی ی رفقایی همه چی من بودند هرموقعه این اوضاع برام پیش میآمد
شده بودند #سنگ_صبورم
و آلارم ساعت ۷ صبح
اما....
بدجور غرق در تنهایی خویش م
شده ام سرباز زخمی تنه ها
#دلتنگ و بی یار
#صابر
#سینا
@fasele_rejat131
بعداز دوماه
چه لحظه شیرین و دلچسبی
و ذوق و شوقی
نم اشکی
نمیدانم نم ذوق بود یا نم دلتنگی
لرزانی صدا
شرح ماوقع
و....
فقط میتوانم بگویم
خیلی دوستت دارم خیلی
#صابر
#سینا
@fasele_rejat131
در این دو ماه
نه سفری
نه زیارتی
نه قمی
نه مشهدی
نه کربلا و نجفی
نه حتی تلاوت ی آیه
یا زیارت عاشورایی
حتی یومیه ....
اینها همه در نبودن ها بود
#صابر
#سینا
@fasele_rejat131
مهربانی ساده است
سادهتر از آنچه فکرش رو بکنی...
کافیه به چشمهات
یاد بدی که چشم "آیینه روحه"
کافیه به دلت یادآوری کنی
همیشه دلهایی هستند،
که درد امانشون رو بریده
و احتیاج به همدلی دارند…
مهربانی ساده است رفیق
کافی است به گوشهات یاد بدی
که میتوونن سنگ صبور باشند.
ربطی هم به سن و سال نداره
مثل #سینا و #صابر من
@fasele_rejat131
و دوباره لحظه وداع
لحظه سخت دل کندن
لحظه سخت جدایی
مثل هر بار
پر از صابر و سینا
پر از بغضی که به ترتیب هست نگه ش میداری
لحظه ای پیچ اخر و محو شدن
و بغض و اشکی که در چشمانمان حلقه زد
لحظه ....
ای که مرا خواندی
غربت و قربت دلم را دریاب
سخت در این لحظات
نیازمند نگاهی از جانبت هستم
بدجور بغض دارم
بغض دوری از
#صابر و #سینا
@fasele_rejat131
با توام کهنهرفیق
یاد ایام قشنگی که گذشت
کنج قلبم گرم است،
آرزویم همه سرسبزی توست
تن تو سالم و روحت شاداب
آنچه شایسته توست،خواهانم
دل یک دانه تو سبز و بهاری،
روزگارت خوش باد
امـــروز تولـــد توستـــ !
میلادت ای همه چی من مبارک
#سینا
#صابر
@fasele_rejat131
36.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیاد همه رفقا
همه اونا که به هر شکلی به گردن م حق دارند
بیاد همه اسیران خاک
همه شهدا
بياد سيد ضيا عزيز
بیاد آقا جمال حلوایی
سعید آقا خورشیدی
آقا حجت
شهيد حميد
حاج احمد و حاج قاسم و داش ابراهيم
پدر ، مادر ، خواهرا
و اونایی که به زندگی م مسیر دادن
#صابر و #سينا عزيزم
@fasele_rejat131
گاهی با سفر در دلت یک دنیا غم می شود و از ته دل برای کسی و یا کسانی دل تنگ می شود و ایام سخت برایت می گذرد؛
این را صابر و سینا به خوبی می دانند
که در هر سفر که به هر بهانه ای برایم پیش میآید
چقدر سخت است دل کندن برایم
می شوم برج زهرمار و چنان بداخلاق میشوم که نگو
از سفرهای دهه ۹۰ به هر سو تا همین سفرهای های اربعین
این سفر اربعین ۱۴۰۳ از همین سفرها بود
لحظه وداع
لحظه سخت دل کندن
لحظه سخت جدایی
مثل هر بار
پر از صابر و سینا
پر از بغضی که به هر شکلی هست نگه ش میدارم
لحظه پیچ اخر و محو شدن
و بغض و اشکی که در چشمانم حلقه زد
لحظه ....
بدجور بغض داشتم
بغض دوری از
#صابر و #سینا
در مسیر هم تا خود مرزبانی غرق خودم و افکارم بودم
صبح به مرز رسیدیم بعد طی مراحل و موقع خروج نگاه م به عکس حاج احمد افتاد مثل همیشه چهره مهربون و سبزه ش با ی تبسم داشت بدرقه م می کرد و می گفت :
بازم که دلبستگی داری بازم که دلتنگی داری اونوقت هی برای این و اون میگی فلان جا بودم با چند نفر همه عاقبت بخیر شدن الا من ، خوب عزیز من رفیق من علی من چند بار بهت بگم دلت بسپار بخدا ، دنبال عاقبت بخیری نرو طوری کار کن اون بیاد دنبالت ، ی روز باید بانه ، ی روز سیستان،ی روز هرات، ی روز کوبانی ، ی روز اهواز و.... ی هم روز اربعین بری
مهم نیست کجایی مهم اینه که هر جا ک میری ببین چ کسی هستی و کجا هستی و چ وظیفه ای بهت دادن اونو تا توان داری انجام بده میدونم که میدونی الم بان ا... یری و خود خدا لایکلف النفس الا وسعها داره و بعد هر عسری یسر نصیبت میکنه چه بسا کار تو ۱ درصد از ۹۹ درصد باشه
پس اینقدر بیقراری نکن اینقد دلتنگ صابر و سینا نباش
اگه بدونی چقدر منو صادق ، محمود ، حمید ، محمد و عموهات اینجا منتظرتیم نمیدانی که چقدر خودت و سوتی هایی که میدی اینجا جاش خالی است.
این سفر سفری نیست که درش دلتنگی و دلبستگی باعث بیحالیت بشه این سفر تمرین ظهوره نکنه اونموقعه هم میخای دلتنگ و دلبسته باشی؟
بنظرت بس نیست یادت رفته رقعه، یادت رفت حجرالسور ، یاد رفت حلب و بیمارستانش پس ی کم بزرگ شو پسر هنوز که همون علی ۹۲،۹۳ هستی اخمات باز کن یاعلی بسم ا...
توی این حرفا بودم که حاج احمد داشت میگفت یهو اصغر بهم زد گفت کجایی بچه ها رفتند
انگار که نه حتما درست میگفت آره خیلی وقته حتی اون موقعه ها که با محمود و مجید به فکر جبل بودیم از همون موقعه بارم بسته م و منتظر رفتنم و روح من زودتر رفته بود پیش رفقام و خودمم پشتش ولی این حجم دلتنگی و دلبستگی و بغض صابر و سینا نمیدانم
خیلی دوست داشتم با حاجی بیشتر حرف میزدم بیشتر دردامو بگم ولی....
فقط بهش گفتم حاجی به حق رفقاتمون به حق هرچی که شما میدونی حواست به من باشه تنهام نزاری حواست به فکرم نیتم کارام باشه تو رو به همون خدا قسم ، دام و دانه زیاد سر راهم هست نزار هرجایی شم نزار چشمم زبانم دستم و کل جوارحم به خطا برن نزار اجر سالها مجاهدت رو به نگاهی حرفی بداخلاقی حتی نیتی از بین ببرم
تنهام نزار حاجی من از مرگ میترسم خودت میدانی بارها به خودت گفتم نزار بمیرم تو رو خدا عاقبت بخیری از خدا و ارباب بخواه برام ،خودمم قول میدم میدونی که قول بدم پاش میمونم بارها بهت ثابت شده ، که اون لحظه رجعت نه دلبسته باشم و نه دلتنگ و طوری کار کنم که اون بیاد دنبالم نه من دنبال اون ولی تا اون لحظه مثل کوه استوار و مقاوم و پشتیبان هستم ان شالله
گفتم و قدم ها رو محکمتر برداشتم به سوی دیار حبیب و خواندم :
آقا جون با یه نگاه
دلا میشه سر به راه
که محبتت تموم آبرومه
کاش منم با شهدا برسم به کربلا
که توراه تو شهادت آرزومه
کاش بشه تو راهت حر بشمو زهیر شم
یه نظر به من کن تا عاقبت بخیر شم
@fasele_rejat131
حسین دیشب زنگ زد پرسید کجایی چطوری ؟!
گفتم پیش حسن م ، آرامم ، کمی دلتنگ و خیلی گنگ!
آرام چون موج دریا
دلتنگ حسن و بقیه رفقا
و گنگ از آینده و خودم
و میدانی که جمع این سه ، تنهایی ست.
اما باور کن دیگر بلد شدم تنهایی هایم را در دلم غرق کنم.
قصه غصه هایم را فقط برای خود بخوانم.
و حرفهایم را سکوت کنم.
راستش را بخواهی من کمی بلد شده ام تنهایی هایم را کلمه کنم .
دردهایم را اشک کنم ولی بلندبلند بخندم
و زخم هایم ، دردهایم، نخواستن ها و فراق هایم را در چاه دلم چال کنم و فقط بخندم.
و تنها امیدم #صابر و #سینا هستند
@fasele_rejat131
دوباره لحظه سخت دل کندن
ولی اینبار استوار تر
و سرشار از #صابر #سینا
اینبار خنده بر لب
نشانی از رضایت بود
و قوت و دل گرمی برای عزمم
و من که سخت مشتاق رجعت م
مشتاق....
#سيدحسن_نصرالله
@fasele_rejat131
دلتنگی ها گاه از جنس اشک اند
و گاه از جنس بغض
گاه سکوت می شوند و خاموش می مانند
گاه هق هق می شوند و می بارند
اما دلتنگی من جنس غریبی دارد
غریب و شاید قریب تر از آنکه تیری به آسمان پرتاب کنی غافل از آنکه آن تیر برمی گردد به سمت خودتت
ولی ایکاش دلیل تیراندازی می دانستید
ایکاش مرا بخوانید
#صابر #سینا
#سيدحسن_نصرالله
@fasele_rejat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرام کن این صبحِ در تاریکیِ شب مانده را
این آفتابِ نیمه جانِ بی تو در تب مانده را
تو هستی و این دردها بر من خدایی می کنند
غم های غربت ادّعای آشنایی می کنند
و دوباره رجعتی دیگر
و دوباره لحظه سخت جدایی
و دوباره دلتنگی
تمام مسیر
من و یاد #صابر #سینا
نفرین به #جدایی
آه و فغان از این #جدایی
#سيدحسن_نصرالله
@fasele
دولت بشار اسد سقوط کرد
یاد آن روزی افتادم که ایران گفت بشار باید بماند و ماند
اما امروز چه شد ؟
دلشوره دارم
دلشوره حرم سه ساله
دلشوره حرم عمه جان
دلشوره شیعیان نُبُّل و الزهرا
اصلا شیعیان نه دلشوره همه مردم سوریه از ایزدی و مسیحی تا حتی برادران اهل سنت
چقدر سخت است حتی تصور دوباره آشنا شدن چشم حرامی با حرم
امروز اگر غرق بهت و حیرت و کمی هم مشکوکم
امروز اگر نگرانم و هزاران اگر دیگر...
خود میدانم حجمش در مقابل حجم مولایم و امام زمانم(عج) قطره ای است در مقابل دریا
بدجور دلتنگ شده ام از غروب های غربت ش تا طلوع های قربت ش ، از کپ و گفت های شبانه در حرم سه ساله و بی بی ، از دلهره ها ، از نبردها و ....
شک ندارم که آه این روزهای مردم و شیعیان سوری بدجور دامن هر آنکس که خیانت کرده را خواهد گرفت
شاید باور نکنید ولی دلشوره ،نگرانی و دغدغه مضاعف من از برای حرم سه ساله و عمه جان است وقتی با ... صحبت کردم و از حال و هوای بچه های عراق پرسیدم وقتی متوجه شدم پشت مرز هستند و... یا با ... از بچه های فاطمیون صحبت کردم و خون به جوش آمده شان را در دفاع از حرم بی بی دیدم عمق خیانت را متوجه شدم
آقای بشار چرا جبهه مردمی را تشکیل ندادی،چرا تعهد آستانه را انجام ندادی هم شما و هم همه ماها میدانیم ساختار و نحوه جنگیدن و وفاداری و تعهد ارتش شما را و....
مولای من امام من حاضر به هر نیت و سخن و عمل من هستی حتی در لحظه نگارش این سیاهه و بهتر میدانی که حتی ذره ای فخر و ریا و تزویر در آن نیست
قسم به نام اعظمت که هنوز پوتین هام در پای و لباس رزمم بر تن است و کس چه می داند شاید تا ساعت یا دقیقه ای دیگر در رکابت در دفاع از دین و شریعت و مذهب و وطنم در غربت یا قربت جان دهم و این ناقابل خونم را نثارت کنم تا ولو ثانیه ای جلوی تجاوز متجاوز را بگیرم
مولایم شاهد خون به جوش آمده ام بغض نهان و آشکارم و غضبم و شمشیر نیمه برون آمده از غلاف م هستی و خود بهتر میدانی و بسیار دیده ای مرز حرف زدن و عمل کردن به حرف را
مگر می شود حرم سه ساله و عمه جان در خطر باشد مردم و شیعیان سوری،لبنانی،عزه در عسر و حرج باشند و من در جلسه بشینم نسکافه و چایم را بخورم و دغدغه دنیا و دلبستگی هایش را داشته باشم ، خود بهتر میدانی و خدا را بسیار شاکرم که نان و آب دغدغه م نیست
مولایم میدانی و خدا بهتر ، حال الان من را میدانی خشم و غضبم،بغض و دلتنگیم و دلشوره و نگرانیم را ، حال من حال مقداد است که پرسیدند هنگام حمله به خانه حضرت زهرا و امیر المؤمنین چه کار کردی؟گفت: ما مامور به سکوت بودیم ولی دست به قبضه شمشیر و چشم در چشم علی منتظر اشاره بودم، الان هم هر اتفاقی بیفتد گوش به فرمان نائب شما که گوشش به دهان مبارک شما دارد هستم و بسیار خدا را شاکرم در زمانی نفس میکشم که سایه سیدعلی خامنهای در غیاب مولایم بر سرم است، یقینا نگاه و صلاحدید و اوامر ایشان به عنوان رهبر ایران و مسلمین برایم حجت است و نه در حرف در عمل نه از ایشان جلوتر و نه عقب تر حرکت میکنم دقیقا پشت سر ایشان گام بر میدارم . ان شالله
و خود را مفتخر در سفر و راهی که نزدیک ۳۰ سال در آن هستم رها میکنم و دل به حضرت حق ش میسپارم شاید برگشتی نباشد...
خود را مسلمان ،شیعه ۱۲ امامی میدانم و از دارایی و مال دنیا هرچه دارم متعلق به خانواده م میدانم و بدهی به کسی ندارم ولی طلب تا دلت بخواهد که اگر داشتند برگرداندن و اگر نه حلال
و در پایان
آنکه مرا خوانده راه هم نشانم داده پس رفقا راه رستگاری و سعادت فقط و فقط و فقط در دفاع و پیروی از امام خامنه ای و ولایت هست ، نشود بشویم مردم بی بصیرت حضرت علی(ع) که مولایم را تنها و بی یار گذاشت
به شرط لیاقت و عاقبت بخیر دعاگو همگی هستم
حواسم به همه تون هست و هواتون دارم
این چند آخر وصیت نامه بود
هرچقدر سخت است لحظه وداع ،زیباست لحظه شیرین وصال و رسیدن به #صابر #سینا
و خدا بهتر میداند که لحظه ای غافل از یاد و نام #صابر و #سینا نبودم
#سيدحسن_نصرالله
@fasele_rejat