eitaa logo
فصل فاصله
321 دنبال‌کننده
401 عکس
51 ویدیو
3 فایل
یادداشت‌ها و سروده‌های محمّدرضا ترکی تماس با ما: @Mrtorki
مشاهده در ایتا
دانلود
حذف در بزم حال و هلهله جایی نداشتی در عرصۀ مجادله جایی نداشتی آرام و سربه‌زیر، به دنبال کار خلق در وادی مجامله جایی نداشتی در روز جنگ جای تو در متن حادثه چون شد تمام غائله، جایی نداشتی وقتی حراج شد هدف و غیرت و شرف هرگز در آن معامله جایی نداشتی تو نرّه‌شیر شرزه در آن بازی عقیم همچون رجال حامله جایی نداشتی یک‌روز انقلابی و یک‌روز لیبرال در این گروه چون ژله جایی نداشتی در روزگار سازش و لب‌خندهای لوس در محفل مغازله جایی نداشتی روزی چقدر ساده تورا حذف می‌کنند زیرا در این معادله جایی نداشتی @faslefaaseleh
هزاردستان موسیقی ایران در سال‌های جنگ چقدر حرص می‌خوردیم وقتی رادیوی صدّام را می‌شنیدیم که حتّی وقتی بعثی‌ها شکست می‌خوردند با پخش موسیقی‌های شاد و حماسی سعی می‌کرد به سربازانشان روحیه بدهد، امّا رادیوی خودمان در موسیقی ضعیف بود. استاد احمدعلی راغب در آن سال‌ها از هنرمندان کم‌شماری بود که باوجود گرفت‌وگیرهایی که در عرصۀ موسیقی وجود داشت، در وادی حماسی ایران می‌درخشید و آهنگ‌هایی که می‌ساخت گرمی‌بخش دل و محفل رزمندگان ایرانی در دوردست‌ترین میدان‌های نبرد بود. او چندسالی مسئول موسیقی صداوسیما بود، امّا نه مثل برخی‌ جیبش را از مال شبهه انباشت و نه نان سوابق و خدماتش را خورد و با وجود کم‌عنایتی مقامات و پیغام‌وپسغام‌هایی هم از آن‌سوها بهش می‌رسید، نه مثل عدّه‌ای دودوزه بازی کرد و طاقچه‌بالا گذاشت و نه ریاکارانه مخالف‌خوانی کرد. پیرمرد در سال‌های اخیر، خصوصاً بعد از درگذشت همسرش و کم‌مهری‌هایی که می‌دید دل‌شکسته به نظر می‌رسید، امّا ذرّه‌ای از صفا و بی‌ریایی‌هایش کم نشده بود. گاهی با سازش به جمع شاعرانۀ ما می‌پیوست. گاهی هم با هم قدم می‌زدیم و یا در حاشیۀ خیابانی زیراندازی ساده می‌انداختیم و ساعت‌ها با هم گفتگو می‌کردیم. مهربان بود و بی‌شیله‌پیله. در اوج صمیمیّت شمالیش پیشنهاد می‌کرد با هم به دل جنگل‌های گیلان برویم تا شمال واقعی و طبیعت زیبای آن‌جا را که هرگز ندیده‌ام به من نشان بدهد، امّا من همۀ زیبایی و صفای گیلان را در نگاه مهربان و زخمه‌های دل‌نواز سازش می‌دیدم و می‌شنیدم. این اواخر خیلی اصرار می‌کرد که به من سر بزن و وقتی با شرمندگی می‌گفتم گرفتار نوشتن کارها و کتاب‌هایم هستم، می‌گفت کارهایت را بردار و بیا و در یکی از اتاق‌های خانۀ من بنشین و انجام بده! افسوس که گرفتاری‌ها و شدّت‌گرفتن بیماری او و اوضاع کرونایی باعث شد که کمتر فرصت دیداری حاصل شود. از او علاوه بر آثار موسیقایی چند کتاب داستان و شعر هم باقی مانده است که برخی هنوز چاپ نشده است. @faslefaaseleh
ز خود هرچند بگریزم همان در بند خود باشم رم اهوی تصویرم شتاب ساکنی دارم واعظ قزوینی @faslefaaseleh
نامۀ بختیار کتاب نامۀ بختیار که مجموعۀ بیشتر آثار استاد ما مرحوم دکتر مظفّر بختیار است تازگی به همّت دکتر حمید رضایی و بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و انتشارات سخن منتشر شده است. مظفّر بختیار استاد کم‌نظیری در متون کهن و در متون قاجاری بی‌نظیر بود. ما از محضر او تاریخ ادبیّات آموختیم. کلاس او همواره به جای محفوظات عادی، اندیشه‌ها و سوالات تازه‌ای را در ذهن‌ها شکوفا و ما را به مطالعه و اندیشه وادار می‌کرد. اطّلاعات دقیق و عجیب او در حوزه‌های دور از دسترس ادبیّات همیشه ما را شگفت‌زده می‌کرد. او یکی از برجسته‌ترین چین‌شناسان ایرانی بود. اینکه بگوییم با چندین زبان، از جمله عربی و انگلیسی و ایتالیایی و فرانسه و چینی تسلّط داشت، چیزی بر مقام علمی او نمی‌افزاید. او یک کارشناس برجستۀ نگارگری و نقّاشی و خوش‌نویسی ایرانی و صاحب اطّلاعاتی بسیار نفیس در این زمینه بود. او عشق و علاقه به ادبیّات و هنر را از خانوادۀ فرهیختۀ خود به ارث برده بود. خانۀ استاد خود یک موزۀ نفیس آثار هنری ایران و چین بود و حیات فرهنگی و علمیش از او یک کتاب‌شناس بزرگ ساخته بود. عشق بی‌نظیر او به ایران را می‌توان خصوصاً از زحماتی که برای چاپ کتاب بسیار نفیس ایران؛ پل فیروزه کشید دانست. از فعّالیّت‌های مطبوعاتی خوب او می‌توان به سردبیری مجلّۀ معارف اسلامی اشاره کرد که سال‌ها قبل از انقلاب با اشارۀ دکترحسین نصر و با حمایت سازمان اوقاف منتشر می‌شد. این مجلّه، تا زمانی که زیر نظر بختیار اداره می‌شد، از بهترین و علمی‌ترین نشریّات مذهبی آن روزگار بود. من سال‌ها قبل گزیده‌ای از مقالات این مجلّه را در دو جلد مفصّل ویرایش کردم که از طریق سازمان اوقاف منتشر شد. بختیار در شاگردنوازی و حسن خلق و مبادی آداب‌بودن بی‌مانند بود. در ذرّه‌پروری او همین بس که در دورانی که به دلیل بیماری امکان حضور در کلاس درس را نداشت، مرا که کمترین شاگرد بودم برای تدریس درس‌های دشواری مثل حافظ و منطق‌الطّیر به جای خود می‌فرستاد. دکترمظفّر بختیار در سال 1394 رخت به سرای باقی کشید و دریغا که فضای فرهنگی ما هنوز به بلوغی نرسیده که عظمت او را بشناسد. @faslefaaseleh
عینک از او یافته منشی چرخ پیر ز خورشید و مه عینک دل‌پذیر در این بیت که از هاتفی جامی (متولّد 927ق) است به استفادۀ منشیان از عینک اشاره رفته است. به‌خلاف تصوّر بیشتر مردم عینک در شکل و شمایل امروزی آن سابقه ای بسیار قدیمی دارد و قرن‌هاست که مردم ایران با این وسیلۀ چشم‌نواز آشنایی دارند . در این نقّاشی که رضا عباسي ( متوفي۱۰۴۴ ق ) هنرمند بزرگ دوران صفوی ترسیم کرده چهرۀ خود او را با عینکی مشابه با عینک‌های امروزی می‌بینیم. قبل از رواج این نوع عینک، عینک‌ها دسته‌ای داشتند که در بالای سر قرار می‌گرفت و آن را جلوی چشم‌ها قرار می‌داد. در روزگاران خیلی دورتر که عینک اختراع نشده بود، ذرّه‌بین را روی صفحه قرار می‌دادند تا حروف نوشته را بزرگ و خوانا کند. رواج عینک در طیّ این قرن‌ها به گونه‌ای چشمگیر بوده که شاعران، به‌ویژه سخنوران سبک هندی به مضمو‌ن‌آفرینی با آن روی آورده‌اند . در ابیات صائب وبیدل و… ذکر عینک را فراوان می توان یافت. دانش مشهدی (متوفّی ۱۰۶۰ ق): عینکی باید مرا از شیشۀ می ساختن تا توانم خواند در پیری خط میخانه را طغرای مشهدی (متوفّی حدود ۱۰۷۸ ق): طرب گل کرده از هر شاخ و گل‌چیدن نمی‌دانم پریشان‌بلبلم جز گلستان دیدن نمی‌دانم نسازد تا نگاه پیرِ جامم صاحبِ دیدی چو عینک گر سرا پا دیده ام دیدن نمی‌دانم صائب تبریزی (متوفّی ۱۰۸۶ق): عشق عالم‌سوز هر داغی که سوزد بر دلم عینک دیگر شود بهر دل بینای من شده‌ست صبح قیامت مرا سفیدی موی عصا صراط من و عینک است میزانم صائب حتی به عینک دوربین – در برابر نزدیک‌بین- هم اشاره کرده: نیست ممکن که ز من دور توانی گردید عینک صاف‌دلان دورنما می‌باشد قدسی مشهدی (متوفّی ۱۰۵۶ ق): سگ نفس را رفته از کار چشم تو از عینکش کرده‌ای چارچشم! @faslefaaseleh
نامزدهای بخش درباره شعر پانزدهمین جشنواره بین المللی شعر فجر
سر سخنان نغز خاقانی برگزیده مشترک جشنواره بین المللی شعر فجر در بخش درباره شعر شد.