• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (13)
● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
1
حضرت آقا میفرمایند : «ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد»(6/ 6/ 1400)، ولی ما بدون این که در باب «پیشرفت فرهنگی» و «الگوی پیشرفت فرهنگی» و از جمله «چرخۀ پیشرفت فرهنگی» نظری داشته باشیم نمیتوانیم در عرصۀ «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگ» وارد شویم. میخواهیم باز بسازیم که نهایتاً چه از آب در بیاید؟ چرا آن محصول بهتر است؟
«نظریّۀ پیشرفت فرهنگی» را بحثهایی از جنس همان «ایدۀ مادر فرهنگ» معلوم میکند.
پیشرفت در افق تمدن و روی زمین معنا میشود. در عین حال به نظر میرسد اساساً باید «نظریۀ پیشرفت» از دو لایۀ نظری تشکیل شود :
الف) یک لایۀ بنیادین که «پیشرفت» را معنی و ترسیم میکند(معنای پیشرفته).
این لایۀ بنیادین به نظریههای پایهای چون نظریۀ انسان و نظریّۀ جامعه و نظریۀ سعادت تکیه خواهد داشت.
و ب) لایۀ دیگری که «روند پایۀ پیشرفت» را بیان میکند.
این بستۀ نظری(شامل پیشرفت و روند پیشرفت) با «الگوی پیشرفت» تفاوت دارد و پشتیبان آن است و «الگوی پیشرفت» قدری عینیتر از این لایۀ بحث است و با تکیه بر این نظریه طراحی میشود.
این جمله که «ارادۀ ملی جانمایۀ پیشرفت همه جانبه و حقیقی است»(بیانیۀ گام دوم) ابتدائاً در حوزۀ دوم(روند پایۀ پیشرفت) قرائت میشود. «جانمایه» یعنی روح. روح پیشرفت ارادۀ ملی است. این یک اندیشۀ پایه است. یعنی برای پیشرفت باید «ارادۀ ملی» محقق شود؛ یعنی باید از راه ارادۀ ملی به پیشرفت رسید و یعنی بدون ارادۀ ملی به پیشرفت واقعی و همه جانبه نمیرسیم(!). این ایده به شدت روی الگوها و طرحهای اصلاحی تأثیر تعیین کننده میگذارد.
جالبتر خواهد شد اگر بگوییم «ارادۀ ملی» خود پیشرفت است(یعنی بحثی در حوزۀ «الف : حقیقت پیشرفت»). این ایده واقعاً جسورانه و ژرفاندیشانه است. شاید از منظر اسلامی این سخن نیز درست باشد.
«نظریۀ پیشرفت» ریشهای در حوزۀ «اندیشۀ اجتماعی محض» دارد، ولی وقتی «نظریۀ پیشرفت اسلامی ـ ایرانی» خواهد شد که ناظر به زمانه و زمینهای باشد که پیشرفت آن مورد نظر است؛ مثلاً پیشرفت ایرانی. به همین جهت میتوان گفت نظریۀ پیشرفت بحثی در حوزۀ «اندیشۀ راهبردی» است.
با این تعریف نظریۀ پیشرفت وقتی نظریۀ پیشرفت ایرانی است که در بخشی از بافت نظری خود ناظر به ظرفیّتهای اصلی و چاکراها(کانونهای انرژی)ی کشور ایران ارائه شده باشد. طبعاً این چاکراها ناظر به نظریۀ سعادت ارزشگذاری میشود. این بحث لایههای بسیار عمیقی دارد و از قبیل برنامهریزیهای کلان نیست. درک و بخصوص باور این چاکراها گاهی بسیار سخت و نخبگانی است و با ذهنهای صرفاً مدیریتی به سامان نمیرسد.
نظریۀ پیشرفت باید معلوم کند که این چاکراها چگونه باید به هم دست بدهند تا کشور ایران با تکیه بر واقعیترین و پرپیمانترین و اصیلترین سرمایههای خود «ببالد» و خود را از رکودهای دهری نجات بدهد و به پیش برود.
مثل بافتن یک طناب که الیافی را از چند بعد میگیریم و به هم میرسانیم و در یک نقطه با دقت و کاملاً سنجیده میتابیم تا به یک پدیدۀ رشیدی به نام طناب برسیم.
مبتنی بر نظریۀ پیشرفت فرهنگی میتوان دربارۀ چرخۀ پیشرفت فرهنگی نظر داد. مشکل ما در طراحیهای فرهنگی این است که اولاً، نمیتوانیم همۀ این ظرفیتها را روی نقطهای متمرکز کنیم و ثانیاً، نمیتوانیم فرایندی بین اینها برقرار کنیم که مثل یک مته حرکت دورانی رو به پیشی را در پیش بگیرند و به واسطۀ این آرایش و سازکار درست، از زمان برای فربه و بالنده نمودن فرهنگ جامعۀ بهپاخاستۀ ایرانی و «به پیش بردن» آن استفاده نمایند.
این چرخه چه عناصری دارد و چه سازکار منطقیای بین این عناصر میتوان قائل شد؟
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• تسلیت •
#سوگ_معلم
«اَلَّذِينَ إِذٰا أَصٰابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ،
قٰالُوا إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ»﴿البقرة، 156﴾
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ دریای عشق
حقیقت را یافته بود، عمری به آسمان نظر داشت، بی شک آسمانی بود.
اهل آخرت اهل خردند،
اهل آخرت خدا را زیبا و مهربان و دوست داشتنی یافته اند.
علامۀ ذو فنون استاد حسن زادۀ آملی رحمت الله علیه بندۀ خدا بود و همواره در آغوش مهر او روزگار سپری می کرد.
به دانش بها داد، به عشق آویخته بود، به جهاد احترام می گذاشت، همواره پشتیبان اهل خدا بود.
یاد او ما را گرم می کرد. چه خوشحال بودیم که در این برهه از زمانیم و با او نفس می کشیم و چقدر افسوس می خوریم که او محفل بندگان خدا را ترک کرده است.
قطعاً سبب خیرات بی حساب الهی برای مردم ما بود. امید که پس از او به خدا اندیشیدن و او را خواندن دشوارتر از پیش نگردد.
خدا این وجود شریف را در دریای عشق خود غوطه ور بگرداند!
خدا خود این ثلمه و خسارت را جبران کند!
┄┅••؛••┅┄
رحلت این وجود نازنین و مرد آرام الهی را به بقیة الله الاعظم عج، رهبر معظم انقلاب، بیت مکرم، جامعۀ انقلابی ایران، همۀ دوستداران حقیقت و شاگردان و فرزندان حوزوی ایشان تسلیت می گوییم.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل فاتحه و صلوات، هدیه به روح بلند استاد علامه حسن زادۀ آملی رضوان الله تعالی علیه
◾️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (14)
حضرت آقا میفرمایند : «ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد»(6/ 6/ 1400)، و این بدون دیدگاهی در باب «پیشرفت فرهنگی» و «الگوی پیشرفت فرهنگی» و از جمله «چرخۀ پیشرفت فرهنگی» میسر نیست. این چرخه چه عناصری دارد و چه سازکار منطقیای بین این عناصر میتوان قائل شد؟
● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
2
«چرخۀ پیشرفت فرهنگی»؛ یعنی یک پیوند، تعامل و تعاضد واقعی بین چند عنصر کلیدی فرهنگی ـ اجتماعی که یک عنصر از ثمرات عنصر دیگر تغذیه میکند و خود را به افق بالاتری میکشد و زمینه را برای نقشآفرینی مؤثر عنصر دیگر فراهم مینماید.
البته این که آیا رابطۀ این عناصر کلیدی از الگوی دورانی تبعیّت میکند یا شکل پیچیدهتری دارد، خود محل بررسی است. اکنون برای تسهیل بحث رابطۀ گردونهای را پیشفرض میگیریم(ضمن گرایشی که به این الگو هست).
سؤال از «چرخۀ پیشرفت فرهنگی» در زمرۀ سؤالهای خوب است؛ زیرا اگر چنین پیوند و تعاملی بین آن عناصر کلیدی فرهنگی ـ اجتماعی وجود داشته باشد، دریافتن آن کمک بزرگی به تعریف یک «جریان منطقی و بالندۀ پویش فرهنگی» مینماید.
همان طور که گفته شد این بحث از نظریّههای پیشرفت و الگوی پیشرفت تغذیه میکند، ولی با تکیه بر ایدهای اولیه در حوزۀ فرهنگ و پیشرفت فرهنگی (در آینده تبیین خواهد شد) چرخهای مشتمل بر چند عنصر زیر تصویر میشود (طبعاً آنچه تقدیم میشود تنها طرح اولیهای است برای تأمل و مشارکتهای دلسوزان عرصۀ فرهنگ کشورمان) :
❖ عناصر این چرخه :
• هدایت رهبری انقلاب
• عاقلۀ نخبگانی فرهنگ
• ایدۀ مادر فرهنگی
• گفتمان پایه
• طراحیهای راهبردی/الگو پیشرفت فرهنگی
• گفتمان قیام فرهنگی
• قیام : نخبگان، متولیان و متدینان
• حلقههای میانی راهبر فرهنگ
• کار فرهنگی / حل مسأله : پیشرفت
• خلق علوم فرهنگی
• روایت پیشرفت
✺ به تشریح برخی قسمتها و پیوندهای میان آنها میپردازیم :
1• هدایت رهبری انقلاب
هدایتهای ولیّ به حق جامعه، معنای سادهای ندارد و به نظر میرسد گاهی با آن برخورد شعاری یا عاطفی صورت میگیرد. فکر و فرهنگ شیعه الگوی جذاب و نسبتاً پیچیدهای برای حکمرانی و ادارۀ جامعه ارائه میکند؛
الف. از یک طرف امکان مردمسالاری کامل و مشارکت حداکثری مردم را تأیید میکند و طرح متین و گستردهای برای آن ارائه میکند و این مشارکت و ولایت را نه تنها یک حق بلکه بالاتر از آن یک کمال، یک رشد و یک تکلیف میداند، واقعیتر، صادقانهتر و ژرفتر از هر نگاهی به ولایت مردم گرایش نشان میدهد و «نقش مردم را نقش معیار» میخواند.
الگویی برای «امامت امت»(پیام 12 فروردین امام خمینی) ارائه مینماید و معماری یک زندگی ایدهآل را وظیفۀ آنها میداند و به مردم جامعه خود میگوید «باید مقدرات خود را به دست بگیرید و مجال به فرصت طلبان ندهید و با قدرت الهی که مظهر آن جماعت است، قدمهای بعدی را بردارید»(پیام 12 فروردین امام خمینی)
مردمی که دربارهشان معتقد است : «دفاع از انقلاب و تشخيص مصلحت آن، كارى است كه هم آسان و هم مشكل (سهل و ممتنع) مىباشد. آسان است؛ چون فطرتهاى پاك عامۀ مردم آن را تشخيص مىدهد. اگر شما به جمعيت عظيم مردم ايران نگاه كنيد، خواهيد ديد كه در همۀ مسايل از اول انقلاب تا امروز، تقريباً عامۀ مردم درست فكر كردهاند، درست تشخيص دادهاند و راه را خوب شناختهاند و اصولًا شبهه و وسوسه و خدشهيى در راه مستقيم آنها به وجود نيامده و يا زودگذر بوده است»( 21/ 04/ 1368)
و میگوید : «بیتردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است؛ و رمزپیروزی را ملت میداند و نسلهای آینده در تاریخ خواهند خواند كه دو ركن اصلی آن : انگیزه الهی و مقصد عالی حكومت اسلامی؛ و اجتماع ملت درسراسر كشور با وحدت كلمه برای همان انگیزه و مقصد [است]»(وصیتنامۀ حضرت امام)
ب. در عین حال از طرف دیگر با تعریفی درست و فطری از نخبه (با تکیه بر تعریف درست انسان و سعادت)، نخبهگرایی را تئوریزه میکند و نخبه را کاملاً مردمی و نه تنها مزاحم مردمسالاری نه، بلکه عنصری ضروری و شتابدهنده برای آن میبیند.
«فتحالفتوح انقلاب و پیشرفت واقعی اين است كه نخبگان براى كشور آيندهاى تصوير کرده و براى رسيدن به آن، تلاش میکنند.»( 12/ 7/ 91) و میگوید : «يك جامعه بدون دارا بودن استخوانبنديهاى ذهنىِ قوى، در حركت جهانى نخواهد توانست از سربالاييهاى دشوار و پيچهاى سخت عبور كند. بنابراين، جامعه همچنان كه به بدنۀ فكرى نياز دارد، به نقطۀ ممتاز فكرى هم نياز دارد ... بنابراين، منهاى اينكه ما بخواهيم غيرنخبه را مورد تغافل قرار دهيم، بايد براى نخبگان، حسابى باز كرد.»( 3/ 7/ 81)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (15)
حضرت آقا میفرمایند : «ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد»(6/ 6/ 1400)، بدین منظور باید حداقل دیدگاهی در باب «چرخۀ پیشرفت فرهنگی» داشته باشیم. این چرخه چه عناصری دارد و چه سازکار منطقیای بین این عناصر میتوان قائل شد؟
● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
3
❖ عناصر این چرخه :
1• هدایت رهبری انقلاب
یکی از این عناصر «هدایتهای رهبری» است که ممکن است از آن برداشت سادهای صورت بگیرد. بدین منظور نگاهی به الگوی حکمرانی شیعی میاندازیم تا ترسیمی از وزن راهبردی هدایتهای رهبری در دل آن صورت بگیرد.
گفته شد که شیعه (الف). از یک طرف نگاه صادقانه و عمیقی به «مردمسالاری» دارد،
«شاخص دوم(مکتب سیاسی حضرت امام)، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است؛ هم کرامت انسان، هم تعیینکننده بودن ارادۀ انسان.
«در مکتب سیاسی امام، هویت انسانی، هم ارزشمند و دارای کرامت است، هم قدرتمند و کارساز است.
نتیجۀ ارزشمندی و کرامت داشتن، این است که در ادارۀ سرنوشت بشر و یک جامعه، آراء مردم باید نقش اساسی ایفا کند، لذا مردمسالاری در مکتب سیاسی امام بزرگوار ما ـ که از متن اسلام گرفته شده است ـ مردمسالاریِ حقیقی است»(14/ 3/ 83)
این غیر از آن است که بگوییم حرف درست را نخبگان میفهمند و چون در اجرا به همراهی مردم نیاز دارند پس «مردمسالاری».
و (ب). در عین حال از طرف دیگر نخبهگرایی را تئوریزه میکند و آن را عنصری ضروری و شتابدهنده برای مردمسالاری میبیند.
و (ج). جذابتر این که در وسط حیات اجتماعی بشر شخصیتی را به نام امام معصوم با نقشهایی بزرگ و افسانهای تعریف میکند.
با نگاهی واقعگرایانه و راهبردی به این موضوع نگاه کنیم :
امام معصوم یکی از اوصیای نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم است که علم را به وراثت از او گرفته است و به برکت او در مرتبت تکوینی استثنایی آن حضرت مستقر است، به لحاظ تکوینی واسطۀ فیض الهی است؛ «الَّذِي بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»(دعای عدیله) ، به لحاظ تشریعی نیز عهدهدار اصلی هدایت انسانها و ساختن زندگی ایدهآل بشری بر روی زمین است؛ «وَ بِهِ يَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»(دعای عدیله) ،
او این تعالی و ترقی را بنا است چون نبی مکرم اسلام در هیأت یک زعیم اجتماعی دنبال کند ـ چون طبیعت حیات بشری و ساخت قوانین اسلام چنین اقتضایی دارد، «الإسلام هو الحکومة بشؤونها» (امام خمینی، کتاب البیع، ج2، ص633) ـ ، هرچند امروزه به مصلحت رشد بشر در جامعۀ بشری نه تنها زعیم نیست، بلکه آشکارا در جمع مردم حاضر هم نیست(غیبت).
وضع فعلی بشری یک حالت منتظره واقعی است. شیعه «هیچ خسارتی» به بزرگی غیبت امام معصوم ع برای بشریّت قائل نیست. باعث اصلی این غیبت نیز آماده نبودن بشر برای استفاده از امام معصوم است. امام معصوم نیز با تمام دلسوزیها و آمادگیها اکنون گرفتار غیبت است.
در عین حال شیعه برای او در دل محدودیتهایی که غیبت برای او پدیدآورده، یک طرح بزرگ و فعال اصلاحی قائل است و او را پردغدغهترین و پرکارترین مؤمن معاصر میداند که بر اساس طرح خود ـ که طرحی الهی است ـ با مداخلات کلیدی جامعۀ بشری را به سوی نقطههای تحول رهنمون میسازد و شیعیان آگاه در دل و اندیشۀ خود روزانه آرزوی نصرت او و حمایت از او و دویدن برای برآوردن حوائج او را میپرورانند.
این بحث مهم است و از آنجا که از منظر راهبردی کمی مورد غفلت است بسط مختصری به آن داده خواهد شد.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (16)
● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
4
❖ عناصر این چرخه :
1• هدایت رهبری انقلاب
به عنوان مقدمه نگاهی به الگوی حکمرانی شیعی انداختیم و گفته شد که شیعه (الف). قائل به مردمسالاری است، (ب). نخبهگرایی را نیز قبول دارد، و (ج). امام معصوم را ولیّ حقیقی الهی جامعه میخواند. اکنون امام معصوم غائب است و بسته به تلاش شیعیان دیر یا زود ظهور خواهد کرد.
◈ ما چه تفسیری از ظهور داریم و انتظار؟
ظهور در نظر ما این است که امام معصوم به جمع ما بازگردند و چون نبی اکرم ص در هیأت یک رهبر اجتماعی به هدایت همۀ ظرفیتهای حیات بشری بپردازند. طبعاً ظهور زمانی اتفاق میافتد که ما ظرفیّت عملی پیروی از ایشان را کسب کرده باشیم.
تلاش برای رسیدن به آستان ظهور نامش انتظار است. انتظار آماده شدن برای قیام امام مهدی ع ، یعنی تحولی در درون ما و طبعاً تحولاتی در محیط بیرون از ما که باید سنجیده و پرشور توسط ما دنبال شود.
به نظر میرسد یکی از خطاهای ما این است که به عنوان «آرزوی ظهور» منتظر یک حادثه در یک روز ویژه هستیم. شاید همه این طوریم. تعلیمات و تبلیغات شیعی، ما را تشویق نکرده که این حادثه را یک پدیدۀ وسیع و دامنهدار ببینیم؛ یعنی کاملاً این حسّ را بگیریم که اگر ظهور یعنی امام معصوم سررشتۀ زندگی اجتماعی ما را به دستان مبارک خود بگیرند، لازم است چنین چیزی از مدتها پیش پیریزی بشود؛ یعنی ما به تدریج ایشان را وارد چرخۀ فعالیتهای راهبردیمان کنیم تا به مرحلهای برسند که باید بیایند.
گاهی به چنین کاری تمهید مقدمات ظهور گفته میشود. این تعبیر درست است، ولی باید تأکید کنیم که مقدمات ظهور از جنس ظهور و از جنس حاکم کردن ارادۀ امام معصوم است. با این رویکرد چند نکتۀ جالب میتوان گفت؛
◌ یک، این که در میان دو مکتب امانیستی سوسیالیزم و لیبرالیزم ـ که بر جهان بشری حاکم بودند و نفَس و رمق همۀ مکاتب را گرفته بودند ـ ، به واسطۀ انقلاب اسلامی، سخنان اسلام ناب به دست گرفته شود و آنچه ارادۀ اهلبیت علیهمالسلام است به میدان مهندسی و مدیریت حیات بشری بیاید، خود بخشی از ظهور است.
غیبت امام یعنی غیبت دین، غیبت دین از زمان رحلت رسول مکرم اسلام ص شروع شد. به قول استاد مطهری جدایی عملی دین و سیاست با کنار زدن کارشناس واقعی و ممتاز و لایق دین از زعامت جامعه اتفاق افتاد.
آنچه جوهرۀ این حادثه بود، آنچنان که در خطبۀ فدکیّه منعکس شده سستی مردم در اخذ دین ناب بود.
با انقلاب اسلامی این انحراف تاریخی در دور اصلاح افتاد :
«جوهر اصلى در مكتب امام بزرگوار ما، رابطۀ دین و دنیاست؛ یعنى همان چیزى كه از آن به مسألۀ دین و سیاست و دین و زندگى هم تعبیر مىكنند. امام در بیان ارتباط دین و دنیا، نظر اسلام و سخن اسلام را به عنوان مبنا و روح و اساس كار خود قرار داده بود»(14/ 3/ 84)
شاهد آن عکس العمل دستهای فاسد مقتدری است که مقدرات امروز بشر را به دست خود گرفتهاند(نظام سلطه). حضرت آقا در کتاب روح توحید میگویند یکی از علامتهای توحید ناب آن است که با فساد و پلشتی و جریان استکباری ضدبشر در جامعۀ بشری درگیر شود و این عفونتهای طاغوتی را بربیانگیزد.
«همواره عكسالعملهاى خصومتآميز در برابر يك فكر و يك نهضت، مفسر گويائى است براى جهتگيرىهاى اجتماعى آن و ضريب عمق و تأثير اين جهتگيرىها. از راه مطالعه در چهرۀ دشمنان اين نهضت و وابستگىهاى طبقاتى آنان، ميتوان جهتگيرى طبقاتى و اجتماعى آن نهضت را دانست و از مطالعه در شدت و جديّت دشمنىهايشان ميتوان عمق و تأثير آن را اندازهگيرى كرد.
و بدين سبب است كه براى درست شناختن دعوتهاى الهى، يكى از راههاى قابل اطمينان، مطالعه در جبهۀ طرفداران و جبهۀ دشمنان اين نهضتهاست»(روح توحید، مقدمه)
در جای دیگری نیز میگویند اگر حرکت توحیدی درست باشد و ادامه پیدا کند تمام این عفونتها را در قالب یک جنگ احزاب و در یک جبهۀ خارق العاده و بینظیر علیه خود بسیج میکند. این چیزی است که الآن اتفاق افتاده است.
در آن صورت اگر این جریان حق چهار ایمان را در خود حفظ کند ـ ایمان به خدا، ایمان به هدف، ایمان به راه و ایمان به مردم ـ و مقاومت کند، ارادۀ نظام طاغوت متلاشی میشود و بعد از آن تنها همین یک ارادۀ توحیدی در جامعۀ جهانی سیطره خواهد یافت. این یک سنت الهی و اندیشۀ قرآنی است.
این گوشهای از طرح ایشان در مسیر «آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی ـ ارواحنا فداه ـ»(بیانیۀ گام دوم) است. بخش تکمیلی در یادداشت بعدی بیان میشود.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️مقدمه (17)
● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
5
❖ عناصر این چرخه :
1• هدایت رهبری انقلاب
گفته شد که شیعه در الگوی حکمرانی خویش به «مردمسالاری» و «نخبهگرایی» و «ارادۀ امام معصوم» قائل است.
اکنون امام معصوم غائب است و بسته به تلاش شیعیان دیر یا زود ظهور خواهد کرد.
◈ ما چه تفسیری از ظهور داریم و انتظار؟(ادامه از قبل)
اگر مقدمات ظهور از جنس ظهور و از جنس حاکم کردن ارادۀ امام معصوم بدانیم میتوان به چند نتیجۀ مهم رسید :
◌ یک، این که انقلاب اسلامی برخلاف سقیفه که ارادۀ امام معصوم را از ادارۀ جامعه دور کرد در واقع مقدمۀ ظهور و خود بخشی از ظهور است. شاهد آن درگیری خبیثترین موجودات عالم با انقلاب اسلامی است که یک جنگ احزاب بینظیری را در برابر این انقلاب و این نظام بر پا کردهاند. تفکر قرآنی میگوید در برابر آنها باید مقاومت کرد.
تکمله : از نظر رهبری امروزه عالیترین چهرۀ مقاومت در برابر جبهۀ طاغوت «پیشرفت اسلامی ایران» است. این پیشرفت یعنی حاکم کردن اندیشه و ارادۀ اهل بیت ع بر جامعۀ بشری؛ یعنی دقیقاً عکس کاری که با کنار زدن امام علی ع در روز سقیفه اتفاق افتاد؛ جدایی عملی دین از سیاست(کنارزدن کارشناس دین).
این «پیشرفت» دشمنی کور دشمنان خدا را برخواهد انگیخت و «به هیچ وجه» از نفس نخواهند افتاد تا جایی که دیگر مأیوس شوند.
«راهى كه ملت ایران در پیش دارد، راه آباد كردن دنیاست. علم را، دانایى را، اقتصاد را، سیاست را، زندگى فردى را، روابط اجتماعى را، برنامههاى كلان جامعه را- كه اجزاء گوناگون دنیاست- باید آباد كرد، پیش برد، رونق داد و آنها را به شكوفایى رساند؛ و همۀ اینها در سایۀ دین تحقق پیدا خواهد كرد.
امام این را به ما آموخت؛ و همین عاملِ دشمنىِ آشتىناپذیر و خصومت كورِ ابرقدرتها با نظام جمهورى اسلامى بود، و امروز هم هست. امروز هم یكى از آماجهاى تهاجم دشمنان ما در سطح تبلیغات جهانى، همین یگانگى دین و دنیاست؛ مىگویند چرا دین را پیشوا و مهندس دنیا مىدانید» (14/ 3/ 85)
◌ دو، مبتنی بر آموزههای شیعی ـ که انقلاب متکی بر آن است ـ ما باید روی یک عنصر و پدیده کار ویژهتری انجام دهیم و آن این که «به تدریج به صورت واضحتری امام معصوم را وارد چرخۀ فعالیتهای راهبردیمان کنیم».
به نظر میرسد تمهید ظهور به بیش از این که فقه جعفری ع را بر جامعه حاکم کنیم، احتیاج دارد. باید امام معصوم که ناظر و نگران و دعاگوی ما است به واقعیّت ملموستری تبدیل شود و به واسطۀ درک بهتری که نسبت به او داریم و پیوندهای قلبی بهتری که با او برقرار میکنیم و تلاش بیشتری که برای درک انتخابهای او میکنیم، به وضوح احساس کنیم که در جامعه حاضر است و فرمان را در دستان مبارک خویش گرفته است.
طبعاً مهمترین جلوۀ این موضوع جایگاه مناسب دادن به نائب او در زندگی اجتماعی بالندۀ خودمان است. این سرفصل اساساً برای همین موضوع است.
در عین حال به واسطۀ جایگاه خاصی که امام معصوم دارد و نسبت خاصی که همۀ ما با ایشان داریم باید کل جامعه در این تلاش و سوگیری باشند.
به همین جهت لازم بود «ارادۀ امام معصوم» را نیز به عنوان یکی از عناصر «چرخۀ پیشرفت فرهنگی» مطرح میکردیم، ولی فعلاً به همین تذکر بسنده میکنیم تا در مراحل تکمیلی و پس از زمزمه شدن همین میزان از ذهنیّتهای راهبردیمان نسبت به حضور آن حضرت و ملموس شدن موضوع، بتوانیم جایگاه مناسبی به آن در دل این چرخه بدهیم.
به نظر میرسد بدون این آمادگیها، صرفاً بیان این عبارتها حالت شعاری و شکلی غفلتزا به آن میدهد.
اما پس از سه عنصر پیشین در الگوی حکمرانی شیعی؛ مردم، نخبگان و امام معصوم باید به عنصر دیگری نیز اشاره کنیم.
(د). تفکر شیعی در نقطۀ تلاقی نخبهگرایی و آیین امامت معصومین جایگاهی به نام «ولایت فقیه» را به عنوان نائب امام زمان عج تعریف میکند.
شیعه معتقد است در زمان حضور امام معصوم نیز نائب الامام در هر نقطۀ دنیا معنا خواهد داشت و مورد نیاز خواهد بود، ولی در زمان غیبت این نیابت معنای ویژهتر و اهمیّت بیشتری پیدا کرده است.
اگر خوب تأمل کنیم، این طرح به ظاهر پیچیده تصویری از اقتدار و ظرفیتهای اختصاصی مکتب سیاسی شیعه ارائه میکند.
دربارۀ ولی فقیه و هدایتهای او کمی تأمل میکنیم ...
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️مقدمه (18)
● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
6
❖ عناصر این چرخه :
1• هدایت رهبری انقلاب
گفته شد که شیعه در الگوی حکمرانی خویش به «مردمسالاری»، «نخبهگرایی» و «ارادۀ امام معصوم» و «ولایت فقیه» قائل است.
اگر خوب تأمل کنیم، این طرح به ظاهر پیچیده تصویری از اقتدار و ظرفیتهای اختصاصی مکتب سیاسی شیعه ارائه میکند.
جالبتر، درست است که این نظام سیاسی و الگوی حکمرانی، مردمی و عقلگرا، واقعبین، زمینی و تجربهگرا است، ولی مکتب سیاسی شیعه با شاکلۀ اعتقادی خود تقریباً به طور کامل آن را از فضای سیاسی محض و دغدغۀ قدرت کوچ داده و در اتمسفری معنوی و ربانی مستقر نموده است.
«انقلاب ما متكى به معنویات و خداست و آنهایى كه با ما موافقند كسانى هستند كه با خط توحیدى موافقند. ما باید خط معنویتى را كه براى آن انقلاب كردیم فراموش نكنیم؛ همان خط معنویتى كه با تمام بىعرضگىهایى كه در تبلیغ نمودیم، باز مردم دنیا متوجه انقلابمان شدند. و این خط معنویت است كه زورگویان با آن مخالفند» (صحیفه امام، ج15، ص308)
اساساً «ولایت» نزد شیعه جزء غنیترین مفاهیم اسلامی است. تعریف او از ولایت از غنای کلامی و هوشمندیهای جهانشناختی، انسانشناختی، جامعهشناختی و زندگیشناختی برخوردار است. علاوه بر آن غنای اخلاقی دارد و از راقیترین ارزشهای فرهنگ اسلامی نیز تغذیه کرده است و افزون بر اینها از غنای فقهی و اتصال به انضباط قدسی شریعت و استمداد از کل پیکرۀ فقه بهرهمند است.
ولی فقیه خود را تنها رهبر جامعه نمیبیند، تا بتوان با مباحث و ملاحظات «رهبری» به تفسیر آن پرداخت، بلکه اگر دانا و باتقوا باشد (که باید باشد) به تدریج متوجه میشود در بستر یک فرایند گستردهتری به نام ولایت الهی قرار گرفته است و اتفاقات عظیمتری را در پیرامون خود احساس میکند. میفهمد که با همۀ اقتدارات خیلی جاها باید ساکت باشد تا تصمیمها و تقدیرهای الهی جاری شود، میفهمد که خیلی جاها مجرای ساری شدن سنّت استدراج الهی نسبت به دستهای انسانهای مدعی شده است. میفهمد که باید به اخلاق اسلامی بیاویزد و مسائل فراوانی را مراعات کند تا این آهنگ گوشنواز تکوین آهسته آهسته صدایش شنیده شود. میفهمد و میفهمد و ...
ولیفقیه میفهمد که در برابر ارادۀ امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف پرکاهی بیش نیست. بدون هدایت او بند از بند حرکت مؤمنانه ای که این همه به آن امید بسته شده، گسسته میشود و بیچارگی و بیهدفی و حتی سرنوشت منافقان که قرآن آن را بیان کرده سراغ جامعه و حاکمان میآید.
«مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ اَلَّذِي اِسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اَللّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لايُبْصِرُونَ» ﴿البقرة، 17﴾
ولی فقیه به تدریج متوجه میشود که باید با مردم خویش بفهمد. اگر بیغرض باشد متوجه خواهد شد که «فهم مردم» پایگاه قابل اعتنایی در فرایند فهم دین و فهم صلاح و فساد دارد، نه این که این فهم جای فهمهای معتبر متخصصان را بگیرد، ولی کسی که به این منبع فیاض و بیتکبّر ـ «کما آمن الناس» ـ وصل میشود دارای حکمت میشود. این مائده پدیدهای نیست که حاکمان مغرور و مستکبر یا برخوردار از «نخوت نخبگی» بتوانند متوجه آن بشوند. ولایت فقیه ذلّت نفس میخواهد و ذلّت نفس معجزههایی به دنبال دارد و انسان را در مدارهای استثنایی خلقت وارد می کند.
ولی فقیه از حکمت تغذیه میکند و حکمت دانایی نیست، حکمت هوشمندی نیست، حکمت اندیشه نیز نیست، حکمت هم «حکم» است و هم یک «محکمی» خاص دارد، حکمت یک موضعگیری عینی و تکوینی با همۀ وجود و دارائیهای شخص است که نماد و نمایش معرفتی آن یک اندیشه است. حکمت از نوع زندگی برمیخیزد، نوع زندگی است. «يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اَللّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ» ﴿محمد، 7﴾؛ یعنی حکمت.
و ولی فقیه جایگاهی دارد که حکمت او از کل امّت و سوگیری مؤمنان و حیات نوینی که در آن واقع شدهاند تغذیه میکند. حکمت ولی فقیه از «انقلاب اسلامی» تغذیه میکند.
«انقلاب اسلامی» یک منبع معرفت است.
ادامه ...
... ادامه،
«وقتى به حادثۀ هفتم تير نگاه مىكنيم، معناى بزرگى در اين واقعۀ تلخ وجود دارد، كه با همۀ تلخى، آن معنا شيرين است؛ و آن عبارت است از زنده بودن، پويا بودن، بالنده بودن انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى. درست مصداق اين آيۀ شريفه: «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها» اين يك مثال قرآنىِ الهى است كه مصداق آن در زمان ما، انقلاب، نظام اسلامى و رهبرى است و تجسمِ آن، امام بزرگوار ماست كه اينها زندهاند؛ درخت بالندهاى هستند كه ريشههاى آن سالم است، در معرض امتحانهاى گوناگون قرار مىگيرد، دچار مشكلات متعدد و گوناگونى مىشود؛ اما بعد از برگريزان و بعد از يك خزان، باز طراوت بهارانۀ ديگرى به سراغش مىآيد و ميوه مىدهد و برگ و بار نشان مىدهد و زنده بودن خودش را به همه ثابت مىكند» (7/ 4/ 1384)
این به معنای توصیه یا گرایش یا حتی مطلوب شمردن تعطیلی اندیشه در برابر ولی فقیه نیست. اگر این طور فکر کنیم که ولی فقیه نیز از امت خود تغذیه می کند در آن صورت امّت فرهیخته و آزاداندیش و ... به حکمت بالاتری دست پیدا می کند. از قضا چنین امتی مشتریان بهتری برای حکمتهای ولایی خواهند بود.
دربارۀ «هدایت رهبری» انصافاً باید خوب و مفصل سخن گفت. این پدیده آشنای غریب است، کمی برای فرهنگ ما جدید است، ولی تنها در این فرهنگ به خوبی شناخته میشود.
هدایتهای رهبری در حوزۀ فرهنگ باید جدی گرفته شود. اگر این هدایتها جدی گرفته شود آنچنان خواهد شکفت که شگفتی میآفریند. هرچند الحمدلله اعتنای خوبی به ولایت فقیه پیدا کرده ایم، ولی متأسفانه فعلاً توفیق خلق حادثههایی در این تراز را نداشتهایم.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته داریم : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی. به بحث سوم رسیدهایم.
حضرت آقا میفرمایند : «ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد»(6/ 6/ 1400)، بدین منظور باید حداقل دیدگاهی در باب «چرخۀ پیشرفت فرهنگی» داشته باشیم. این چرخه چه عناصری دارد و چه سازکار منطقیای بین این عناصر میتوان قائل شد؟
▫️مقدمه (19)
● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
7
❖ عناصر این چرخه :
عنصر اول «هدایتهای رهبری انقلاب» بود که اشارۀ بسیار ناقصی به اهمیّت آن صورت گرفت. از یک منظر واقعی و علمی ارائۀ توضیح و تبیینی دقیق و مناسب از وزن راهبردی و وزن مذهبی این عنصر لازم است تا بتوانیم پس از آن مواجهه و رفتاری متعادل را برای جامعۀ مذهبی و انقلابی ایران ترسیم نماییم. ما به رفتاری پرقدرت و اتفاقاً سنجیده و متعادل در این زمینهها احتیاج داریم، نه صرفاً رفتاری پرشور.
به لطف الهی طی سالهای پس از انقلاب به خاطر تلاشهای «مدرسۀ معرفتی امام خمینی» تلقی مؤثری در باب اهمیّت «ولایت فقیه» در ذهن مستعد جامعۀ ایرانی شکل گرفته است و ثمرات فوقالعادهای برای جامعۀ ما داشته است.
برخی صرفاً اشکالات این طرح را میبینند، ولی به این مسأله توجه کنیم که این نقطه با طراحی دینی تعریف شده، لذا بسیار حساس است و درست آن است که برای درک عمیق این عنصر اهتمام خوبی صرف کنیم و به الگوی شکفته و مترقیای دست بیابیم و کل صحنه را اعم از نقش و مسؤولیت «ولی فقیه» و نقش و مسؤولیت نخبگان و مردم در برابر آن، به وضوح ترسیم نماییم.
دربارۀ دو عنصرِ : 2• عاقلۀ نخبگانی فرهنگ ، و 3• ایدۀ مادر فرهنگی ، مقداری که متناسب این نوشته است تأمل صورت گرفت.
و اما عنصر چهارم :
4• گفتمان پایه
گفتمان با توجه به تعریف و زاویۀ نگاه رهبر انقلاب، آن معرفت یا ذهنیتی است که فراگیر شود و مطالبههایی متناسب با خود بربیانگیزد و واگویه و زمزمه شود؛ یعنی بستۀ «ذهنیّت، خواسته و زمزمه» وقتی که به یک پدیدۀ اجتماعی تبدیل شود گفتمان خوانده میشود. از نظر ایشان «گفتمان»ها که بخشی از فرهنگ هستند از اقتدارات فراوانی برخوردارند. به همین جهت در طرح اصلاحی ایشان و الگوی تحولیای که در نظر شریفشان هست، گفتمانسازی در جایگاه مهمی قرار دارد. ایشان با گفتمانسازی به هدایت جامعه میپردازند، صورتبندی اصلی ارادههای فراگیر مردمی ـ که از نظر ایشان جانمایۀ پیشرفت همهجانبه و حقیقی است ـ را رقم میزنند و ظرفیّتهای عظیم اجتماعی را مدیریت میکنند.
«گفتمان پایه» به دو معنی و دو مصداق اشاره دارد؛ یکی «عقلانیّت نوین شیعی»، «اصلیترین ایدهها و اندیشههای اسلامی معطوف به یک حیات نوین معنوی» که تشکیل دهندۀ «هویّت نوین تمدنی شیعه» است و از زندگی نوین شیعه پشتیبانی میکند و دیگری، همین «گفتمان پایه معطوف به حوزۀ خاص فرهنگ». طبعاً گفتمان پایۀ فرهنگی از عقلانیّت مادر تغذیه میکند و تجلی آن در حوزۀ فرهنگ به شمار میرود.
«گفتمان پایه» هرچند شخصیّت جامعه را شکل میدهد، ولی گویا به عنوان یک پدیدۀ قدرتمند بیش از بقیه ذهن نخبگان را هدف میگیرد تا مسیرهای متناسب با حیات اسلامی را در پیش بگیرند.
شاید این جمله عجیب باشد که بگوییم امروزه نخبگان قشر آسیبپذیر جامعۀ دینی ما هستند و کسی یا چیزی باید کمک کند که از هویّت عریق و ناب دینی به دور نیافتند، هویتی که زایایی خود را نشان داده و انقلاب بزرگ و پرسخنی را برآورده و تا به اینجا از آن حراست کرده است.
نخبگان به خاطر نخبگی بیش از دیگران گرفتار پارادایمهای تحجر یا التقاطند و نجات از این پارادایمها بسیار کار سختی است و به همین جهت «نهضت تولید علم» به سختی میتواند به سمت ثمرات انبوه متناسب با عطش زمانه حرکت کند.
حضرت آقا نیز معتقد بودند برای خلق الگوی پیشرفت ـ نه صرفاً پیاده کردن آن ـ ابتدا باید یک گفتمان پدید آورد.
«باید از طریق گفتمانسازی و بهرهگیری از دیدگاههای نخبگان و صاحبنظران، و با صبر و حوصله، الگویی فاخر، مستحكم و ارزشمند تدوین شود.» (14/ 12/ 91)
شاید به خاطر این که الگوی پیشرفت نیاز به غلبه بر پارادایم تحجر یا التقاط موجود دارد.
اعضای شورای علمی مرکز الگوی پیشرفت اسلامی ـ ایرانی میگویند طی این سالها وقتی با حضرت آقا جلسه میگرفتیم ایشان روی «اسلامی بودن الگو بدون هیچ ملاحظهای» خیلی تأکید میفرمودند.
اما گذشته از نقشی که گفتمان در خلق نظریههای اسلامی دارد،
«لازمۀ تحقق الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان، گفتمانسازی آن در جامعه است.»(14/ 12/ 91)
(بحث ادامه دارد ...)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته داریم : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی. در بحث سوم هستیم.
▫️مقدمه (20)
● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
8
❖ عناصر این چرخه :
دربارۀ عنصر چهارم :
4• گفتمان پایه
گفتمان که «ذهنیّت، خواسته و زمزمه»ای است که به یک پدیدۀ اجتماعی تبدیل شده از نظر رهبری دارای اقتدارات فراوانی است. از جمله این که روی تولید علم و تولید نظریههای اسلامی تأثیر میگذارد(این یک بحث جدی است و یک ایدۀ مهم و قابل توجه است).
آری پیش از مقام اجرا و تحقق، مهمترین مشکل ما در «تولید انبوه دانش تمدنگرای اسلامی» تنفس در بستر نظری(پارادایم) غربی یا متحجرانه است. تا این مانع برطرف نشود عقال از اندیشۀ خالقان سخن و ایدهپردازان و پیشبرندگان کاروان دانش اسلامی برداشته نخواهد شد.
خرق پارادایم نیز کار کوچکی نیست. گفتمان یک «شبهپارادایم» میسازد و زیر چتر گفتمان میتوان دگراندیش بود و خلاف معیارهای ثبتافتادۀ جامعۀ علمی حرکت کرد.
اما گذشته از نقشی که گفتمان در خلق نظریههای اسلامی دارد، برای تحقق الگوی پیشرفت و رسوخ آن در میان نخبگان به گفتمانسازی آن در جامعه احتیاج داریم.
همچنین گفتمان باعث سمت و سو دادن به مسؤولین میشود :
«تصمیمسازی کنید»، «گفتمانسازی کنید». این، مجری و مسئولین اجرائی را میکشاند دنبال این تصمیم، و تصمیمگیری خواهند کرد و عمل خواهد شد.» (14/ 2/ 87)
این یک طراحی موفق است :
«ببینید عزیزان! فکر شما و کاری که کردید و راه نوئی که پیدا کردید، پیشنهادی که به نظرتان رسیده، تأثیرگذاریاش فقط این نیست که این فوراً به دستگاه اجرائی منتقل بشود و فوراً یک ترجمۀ عملیاتی بشود و اجرائی و عملیاتی شود؛ نه، این تنها تأثیر نیست. یکی از مهمترین تأثیرات همین فکر کردنها این است که شما فضاسازی میکنید، گفتمانسازی میکنید. در نتیجه، در یک فضای معتقد به یک مبنای فکری یا عملی، رئیس جمهور هم همان جور فکر میکند، وزیر هم همان جور فکر میکند، مدیرکل هم همان جور فکر میکند، کارکنان هم همه همان جور فکر میکنند؛ این خوب است و شما این کار را انجام میدهید» (13/ 7/ 90)
حتی مسؤولینی که با یک تصمیم و یک سوگیری موافق هم نباشند اگر گفتمان موافق آن برساخته شود از روی ناچاری به آن عمل میکنند :
«جنبش عدالتخواهی هنگامیکه در جمع دانشجویان و خطاب به آنها گفته میشود، مقصود این است که این طلب و خواسته و خواهش به عنوان یک خواستهی عمده مطرح شود. نباید بگذارید این مطالبهی مهم از ذهنها دور شود؛ یعنی بایستی عدالت آنچنان از طرف مردم، قشرها و بخصوص جوانان مطالبه شود که هر مسؤولی ـ چه بنده و چه هر کس دیگری که در جایی مسؤول است ـ ناچار باشد به مقولۀ عدالت، ولو برخلاف میلش هم باشد، بپردازد.» (22/ 2/ 82)
ما یک مشکل ملی داریم : بر خلاف یهودیها «باور گفتمان» اصلاً در خونمان نیست. این البته یک نارسایی است.
این در حالی است که وقتی سوابق کارهای استعماری را در کشورهای مظلوم تحت سلطه از جمله کشور خودمان مطالعه میکنیم، میبینیم که مقولۀ تغییر ذهنیّت در کار استعمارگران بسیار بسیار جدی گرفته میشود. کارهایی که میکنند و طراحیهای سنجیده و منطقیای که میکنند و صبرهایی که نشان میدهند، واقعاً تحسینبرانگیز است.
البته، ما هم داریم کارهای بزرگی میکنیم و دارد اخلاقمان تغییرهای خوبی میکند. اگر این طرحواره که برای تغییر در همه چیز باید روی ذهنیّت مردم کار کنیم در ذهن دلسوزان و صاحبان عزم و اراده و تحرک و روحیه و حیات جهادی ایجاد شود واقعاً انقلاب زندگی جدیدی را شروع میکند و مردم هم وارد بهشت «رشد» میشوند.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته داریم : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی. در بحث سوم هستیم.
▫️مقدمه (21)
● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
9
❖ عناصر این چرخه :
دربارۀ عنصر چهارم :
4• گفتمان پایه فرهنگی
بعد از همۀ توضیحات پیشین، دوباره روی این نقطه تأکید کنیم که گفتمان پایه هرچند در فضای عمومی جامعه نیز منتشر میشود و همه را درگیر میکند، ولی در این چرخه بیشتر و «بخصوص» نخبگان هدف گرفته شدهاند، تا با درگیریهای طبیعی و پرتکرار خود به این مفاد گفتمانی و بستۀ نظری «هویّت نخبگانی» بدهند.
این درگیری باعث میشود تا رهیافتهای نظری امروز به یک پدیدۀ وزین و اثرگذار اجتماعی تبدیل گردد. منظور این است که آنچه درست به نظر میرسیده در اثر آمیختن با ذهن نخبگان غنای انسانی و اجتماعی بیشتری پیدا کند و به چیزی از جنس نخبگیهای رنگارنگ موجود در جامعۀ ما تبدیل شود. در این صورت به شکلهای مختلف بخصوص و حداقل در حدّ ایدهها و اندیشهها و فرضیهها خود را به نمایش بگذارد.
ما اکنون با این گرفتاری مواجهیم که «اندیشۀ انقلاب» و «اندیشۀ رهبری»، یا مورد مطالعه نیست، یا اگر مطالعه میشود فهم درستی از آن صورت نمیگیرد یا اگر هم فهمیده میشود «هویّت نخبگانی» پیدا نمیکند و کسانی که به حضرت آقا علاقهمند هستند شاید در این باره سهلاندیشی میکنند و گمان میکنند که با تکثیر کتابهای ایشان ـ که پدیدۀ مبارکی است ـ میتوان این تعویق فکری و فرهنگی و انسانی را جبران نمود.
در حیات انقلابی ما جای این «حلقه» کم است؛ اندیشههای انقلابی «هویّت نخبگانی» پیدا نمیکند(منظور صرفاً خلق دانش نیست؛ زیرا خلق دانش فرایندی بسیار کند و زمانبر دارد).
البته تشکیل و پدیدآیی یک «هویّت نخبگانی» بر سر یک یا چند باور یا یک بستۀ فکری، نیز امر سریعی نیست و از مسیر پرسنگلاخی باید عبور نماید. نخبگان تا با یک اندیشه «درگیر» نشوند و آن را در الیاف ذهن خود چون پود نتابانند و حسابی به خورد گرههای ذهنی خود ندهند و بارها پایین و بالا نکنند و تقریرهای مختلف بومی از آن ارائه نکنند، نمیتوانند آن به آن ژرفای نخبگانی بدهند و به اصطلاح آن را تا تراز نخبگانی خود بالا بکشند و به آن «هویّت نخبگانی» بدهند و این حادثه اساساً چیزی است که ما هنوز بهخوبی آن را نشناختهایم و طبعاً «فرهنگ» و «فنّآوری» مناسبی برای آن پدید نیاوردهایم.
چیزی که این امر را تسهیل میکند هجوم یک گفتمان نیرومند بر ذهن و ضمیر و زندگی همه و از جمله نخبگان است. این کار باید با ظرافت و با مداقههای نخبگانی در قالب خلق «گفتمان پایۀ فرهنگ» پدید بیاید.
┄┅••؛••┅┄
گفتمان پایه فرهنگی دو ساحت دارد : الف.«اندیشۀ پایۀ توحیدی» و ب. «نگرشهای بنیادین معطوف به فرهنگ».
«اندیشۀ پایۀ توحیدی» را باید با توصیفاتی روشن معرفی کرد. اندیشۀ پایۀ توحیدی را باید چون یک طعام دید، طعامی که با آن میتوان شخصیّت اسلامی را زنده نگه داشت و به آن طراوت بخشید. اندیشۀ توحیدی همان محتوایی است که نماز عهدهدار بیان و تکرار آن است.
نماز رسالت بزرگی برعهده دارد ولی در مسیر خود به اندازۀ شایستهای فعال نیست. این که چرا نماز ستون دین است ـ «الصَّلاةُ عَمودُ الدِّينِ»(نهج البلاغة، نامه47) ـ طبعاً نیاز به تحقیق و مداقه دارد، ولی حتماً یک پایۀ آن تعلیماتی است که در اذکار نماز گنجیده است و توصیه شده که با توجه مرور شود. یعنی نماز عهدهدار مرور عقاید است و عقایدی که در نماز منطوی است اندیشههای پایه است.
نکته ای استطرادی :
این حادثۀ فوقالعاده بزرگی است که جمعیّت قابل توجهی از مردم ایران نماز میخوانند. اگر ما کاری کنیم که همین جمعیت نمازخوان در این تجربههای معنوی و عرفانی به سطوح راقیتری از حیات انسانی دست پیدا کنند بدون تردید حیات اجتماعی خویش را به پرواز درآوردهایم.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang