• تحلیل •
#گذر_فرصتها
#توضیح
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ چرا درگیری؟ چرا برخورد قضایی؟
برخی بزرگواران بازخوردشان به نوشتۀ پیشین این بود که پیشنهاد راهبردی از ابهام برخوردار است؛ آیا منظور این است که در برابر این کار بی فکرانه و بی فرهنگی غلیظ و کم سابقه باید فکور بزنیم و میتینگ تشکیل بدهیم و حسابی بیاندیشیم، یا منظور دیگری هم در میان بود؟
پیشنهاد اصلی این بود که اولاً به کل ماجرا فقط به چشم یک پدیدۀ شوم نگاه نشود، در ثانی یک چهارچوبی تعریف و مراعات شود تا اقدامات ما هزینه هایش کمتر شود.
چهارچوبی نیز پیشنهاد شد :
1ـ شأن و نقش حرفه ای و مسؤولانه استاد مصباح تحلیل و «تبلیغ» شود؛
2ـ «همگرایی» بین جبهه حفظ و تعمیق شود؛
3ـ به وضوح هوشمندانه عمل شود؛
4ـ هتاکی و دریده گویی به کنج شماتت کشیده شود؛
5ـ میدان برای آزاداندیشی تنگ نشود؛
اقدامی نیز پیشنهاد شد که خود مؤسسۀ محترم امام خمینی ـ که طبعاً از همۀ مراکز مستعدتر و پرانگیزه تر است ـ پیشقدم شود و ظرف تحقق این درایت و اقدام فعالانه برای دیدن و نمایاندن حرکت عزیز و بلند سرور ملکوتیمان استاد مصباح و تبدیل این حادثه به رشدی برای جبهۀ انقلاب شود.
و گفته شد «می توان این محفل را با دعوت از گروههای متنوع جبهۀ انقلاب به محلی فاخر برای بروز نخبگی جبهۀ انقلاب تبدیل کرد و حتی این نشست را در مجالهای دیگری نیز ادامه داد.»
خیلی از محکوم کردنها مثل سکوت کردن عملاً منفعلانه و بی خاصیت است، حتی همان محکوم کردن هم باید یک خوراکی از فرهیختگی و روشنگری و رشد درش گنجانده شود.
فراموش نکنیم که به یک معلم و هادی و راهبر اهانت شده است؛ یعنی هدایت با ناوک جهل آماج گرفته شده است. پاسخ نیز باید فعالانه و متناسب باشد.
┄┅••✿••┅┄
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 2
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
ایدۀ فرهنگی به عنوان یک ایدۀ راهبردی مادر می تواند از چند مؤلفه تغذیه کند :
1▫️ذائقۀ توحیدی
1. انقلاب اسلامی مهمترین سخنی که برای بشر به عنوان حداقل یک فرهنگ عمومی دارد تفکر توحیدی است. به تعلیم قرآن آن چیزی که شفای بیماریهای انسان است و او را از وهم دور میکند و از تاریکیها به سمت نور سوق می دهد اندیشه خدا و شناخت خدا و خواستن خدا است. فلذا مهمترین نقطه مرکزی در ایده فرهنگی ما ایجاد ذائقه توحیدی در جامعه است.
2. رهبر انقلاب در تابستان سال نود و یک در جمع اساتید دانشگاه سخن تاریخیای را مطرح کردند که با نام پیچ تاریخی معروف شد.
«وضعیتى که امروز در دنیا هست، وضعیت تحول است. اوضاع جهان در حال تبدیل به یک شکل جدید و هندسۀ جدید است. ... پیداست که به سوى تحولات تازهاى داریم پیش میرویم» و شواهدی برای آن ذکر کردند و یکی از نکات خیلی خیلی مهمی که گفتند این بود که «ایران در این حادثه بزرگ نظارهگر نیست»
این بزرگترین توصیف راهبردی است که در برنامه ریزیها می شود در نظر گرفت و برای ما الهامهای زیادی دارد و الزامهای زیادی را هم پدید می آورد که در مقام برنامه ریزیهای کلان می تواند خودش را نشان دهد.
3. درخواست ایشان این بود که نخبگان جامعه خودشان را تا سطح این ادراک و این شعور که استلزامات راهبردی فراوانی دارد بالا بکشند.
اینطور نشود که در کشور تنها افراد معدودی باشند که چنین درکی دارند؛ یعنی در سطوح تمدنی متوجه فعل و انفعالات حیات امروز، سوگیریها و سرعت و کندی ها و حوادث مهم و تاریخی می شوند و متناسب با این ادراک طراحی می کنند.
«دانشگاههاى کشور و حوزههاى علمیۀ کشور در این شرایط، مسئولیت سنگینى دارند. کار توفیق ملت ایران و کشور ایران در این برهۀ بسیار مهم و حساس تاریخى، در درجۀ اول بر دوش دانشمندان است.
... آیا در یک چنین شرایط به این اهمیت و حساسیت، دانشگاه یا حوزه میتوانند براى خودشان یک مسئولیتى تعریف نکنند و نقش تماشاچى داشته باشند؟»
4. در این افق مهمترین تذکر ایشان این است که توجه بفرمایید که یک مکتب دارد زمین می خورد. این یک بحث کوتاه برد تاکتیکی یا بلند برد راهبردی نیست، این یک بحث بنیادی است که مکتب مادی دارد زمین میخورد، یک جلوۀ آن چند دهه قبل زمین خورد و دیگری نیز در حال احتضار است و این چیزی نیست که کسی بتواند درمانش بکند.
5. هندسه عالم دارد تغییر میکند؛ زیرا مکتبی که آن را ویرایش کرده بود دارد زمین میخورد. اینجا است که اتخاذ رویکرد توحیدی و دادن ذائقه توحیدی به مردم گذشته از این که درست است شدیداً عطش زمانه است و ما نباید بگذاریم هیچ روزی با غفلت از این مهم بگذرد.
6. به نظر می رسد یکی از اسامی شیطان در این دوران «اندیشه کاربردی» و گرایشهای تند عملیاتی است؛ زیرا به این نام داریم بشر را و حتی جامعه حزب اللهی مسلمان شیعه انقلابی را از توجهات بنیادین و پایه محروم میکنیم. این اتفاقی است که به بهانۀ پرهیز از کلیّات ابوالبقا دارد امروز در فضای کارشناسی یا شبه کارشناسی میافتد و همه را از رویکردهای عریق محروم میکند.
7. ما مهمترین بخش ایده فرهنگی امان که یک انتخاب هست یک مرکز ثقل است و یک سوگیری سعادت بار پر ثمر است همین انتخاب ذائقه توحیدی است. ما باید نخبهگیهای جبهه را صرف پاسخ به این سؤال کنیم که اگر بخواهیم به جامعه ذائقه توحیدی بدهیم باید چه کاری بکنیم؟
در این باره زیاد بنویسیم مجموعه هایی که به ما مربوط هستند وادار کنیم که درباره این ذائقه توحیدی بعنوان فرهنگ عمومی بیشتر بنویسند بیشتر تحلیل بکنند زمینهیابی بکنند فرصتشناسی بکنند و مانعیابی بکنند مؤلفهها را روشن بکنند بگویند این فرهنگ عمومی مؤلفههایش چیست؟ همچنین باید برای ذائقه توحیدی ادبیات عمومی خلق کرد.
یک طرف ماجرا این است، یک طرف دیگر اینکه واقعا انسانهایی را انتخاب بکنیم که ربط داشته باشند به این ذائقه توحیدی. اگر غفلت کنیم امکان یک همگرایی و ژرفابخشی و گرفتن حالت تهاجمی را از دست دادهایم.
8. یکی از ثمرات این رویکرد هماهنگ شدن با رهبر انقلاب است؛ زیرا خود ایشان میگویند من از این نقطه شروع میشوم و دغدغۀ دائم من این است.
┄┄┅••=✧✿✧=••┅┄┄
☘️@faslefarhang
• تبریک •
#عیدها
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
عید قربان مبارک!
در این روز حضرت ابراهیم سلام الله علیه مأمور شد که فرزندش را در راه خدا ذبح کند و چنین کرد اما به لطف الهی چنین نشد و در طول تاریخ موحدان این رفتار توحیدی را جشن می گیرند،
به امر الهی.
┄┅••؛••┅┄
▫️ اهل ظاهر و باطن
دین پرمناسکی داریم،
و نکته جذاب ماجرا این است که این مناسک پر از معنای عمیق و درست است و جزء معجزات دین است؛ زیرا این طراحیها سرجمع کاری بشری نه، بلکه کاری معجز و آسمانی است.
مناسک ریسمانهای آویخته از آسمان است، چهره کاربردی توحید است، هر یک گلی از بوستان تجلی است، با آن میتوان به شگفتی رسید.
میتوان در سطح ماند - کما این که میمانیم - و نیز میتوان با آن به بلندای معنا دسترسی پیدا کرد که خواستۀ صاحب شریعت است.
ما قرآن هم بخوانیم در سطح میپوییم! ولی قرآن را کنار نباید زد. مشکل از مناسک و ظواهر نیست، مشکل از ظاهرگرایی است.
در باب ظاهرگرا نبودن خود یا منتقدان مناسک، خیلی هم خوش بین نباشیم.
حضرت امام از چند گرایش اسلامی گلایه می کند؛ یک، معناگرایی که در سنت عرفانی اتفاق افتاده و یکسره توجه دین به ظاهر زندگی دینی را انکار می کند یا مورد بی مهری قرار می دهد، دو، ظاهرگرایی فردی که در همین فقه رایج اتفاق می افتد و گویی میانۀ خوبی با معناگرایی ندارد و همچنین میانۀ درستی با جامعه و رویکردهای حکومتی دین ندارد، سه، جامعه گرایی که اخیراً قشری روشنفکر گرفتار آن شده اند که گویی با فقه فردی و گرایشهای عرفانی و حتی گرایش دینی میانه شان خوب نیست.
امام می گوید این هر سه به اسلام ظلم کرده اند و نخواسته اند واقعیت اسلام را ببینند.
اسلام دین انسان است و انسان ذو ابعاد است به همین جهت دینی که شکوفایی او را هدف گرفته حتماً ذو ابعاد خواهد بود.
اسلام حقیقی هم معناگراست، هم ظاهرگرا، هم توجه به فرد دارد هم توجه به جامعه و حکومت.
«اسلام نه دعوتش به خصوصِ معنویات است و نه دعوتش به خصوصِ مادیات است، هر دو را دارد؛ یعنی اسلام و قرآن کریم آمده است که انسان را به همۀ ابعادی که انسان دارد بسازند او را، تربیت کنند او را.
... در هر صورت، چون اسلام برای تربیت ماها آمده است، تا تبعیت از آن نکنیم به همۀ ابعادش تربیت نمی شویم.
... بنابراین، شما این احکام ظاهریه ای که التفات به آن نیست که حالا بفهمد چه می شود و چه ربطی ما بین روح انسان و این عمل هست، سبُک نگیرید؛ اینها مهم است برای شما؛ برای زندگانی ماورای طبیعت شما مهم است»(6 آبان 1357)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل یاد، هدیه به روح بلند حضرت ابراهیم علیه آلاف التحیة و الثنا
☘️@faslefarhang
• تسلیت •
#سوگ_یک_فرمانده_یک_سرباز
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ چشمهایی که می دید
ناراحتی از رحلت برادر بزرگوار مرحوم محمدحسین فرج نژاد به راحتی رهایمان نخواهد کرد. حوزه و نخبگان زیادی برای ایشان زحمت کشیده بودند تا به این سطح از نخبگی و دانایی و دارایی رسیده بود. خود او کانون تلاش و درد و امید و ایده و حل مسأله بود.
گاهی به ذهن می رسد که از وجودش محروم شدیم، باشد، ولی او هم بالاخره آرام شد. قرار نداشت؛ دائماً مشغول تحلیل بود و راه می جست و کار می کرد. خیلی وسیعتر و متنوعتر از معمول نخبگان قبول زحمت می کرد.
شاید در شرایطی که تراکم توطئه ها علیه جریان اصیل انقلابی زیاد است و ریزشها هم زیاد شده است، مهمترین ویژگی ایشان این بود که عمیقتر از معمول می دید ولی امید داشت و می کوشید.
خداوند این رحلت مظلومانه را مبدأ فوران برکات زندگی این عزیز مجاهد قرار دهد!
ما همه از خداییم و به سوی او باز می گردیم!
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 3
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
گفته شد که ما برای جمع کردن ذهن برنامهریزان و کنشگران نیازمند یک ایدۀ فرهنگی هستیم. این ایده به عنوان یک ایدۀ راهبردی مادر می تواند از چند مؤلفه تغذیه کند که یکی از آنها ذائقۀ توحیدی است :
1▫️ذائقۀ توحیدی
9. جزء مهمترین مخاطراتی که کشور تمدنخواه ما با آن مواجه است آشفتگی گفتمانی است. آشفتگی گفتمانی یعنی ذهن به هم ریختۀ ملی. آشفتگی گفتمانی یعنی فعال بودن آبشخورهای مختلف و فقدان یک آبگیر و یک پردازشگر فعال و توحّدآفرین.
از آنجا که رویش یک تمدن جدید وامدار شکلگیری یک هویّت جدید است، آشفتگی گفتمانی حرکت اصلی ما را کند میکند؛ زیرا باعث می شود هویت نوینی در کشور ما شکل نگیرد. به کشوری که از هویت و شخصیتی برخوردار نیست هرچقدر هم زمان بدهید چیزی از جنس تمدن بر پا نمیکند. این برخورداری از هویت است که در واقع یک قوم هدفدار و برنامهدار را مشغول معماری تمدن جدید در دل هر چه هست می نماید. به آشفتگی گفتمانی امور متعددی دامن زده و از آبشخورهای مختلفی این موضوع تغذیه کرده است.
10. هریک از دولتهایی که بر سر کار آمدند زاویهای با مکتب امام داشتند و این نکته هرچند در واقع طبیعی بود، ولی بالاخره فرصتها برای شکلگیری یک گفتمان فراگیر از دست میرفت.
مردم ایران با آموزههای مؤثر و سعادتساز حضرت امام انس گرفته بودند و باید به سمت تعلیمات عمیقتر حرکت میکردند، ولی دولت سازندگی زاویههای جدی را با مکتب توحیدی حضرت امام (ره)شروع کرد. دولت اصلاحات با عزم، آگاهی و صراحت بیشتری این را تکمیل کرد.
دولت بهار هرچند به تعبیر حضرت آقا با مطرح کردن شعارهای امام قطار انقلاب را به ریل اصلی برگرداند(!)، ولی چون استقرار خوبی روی این گفتمان نداشت ابتدا با خارج شدن از طرح راهبردی رهبری و سپس ویرایش عناصر و آرایش مکتب امام عملا به سمت یک گفتمان جدید حرکت کرد. صدمات این دولت به امور عملی محدود نشد، بلکه زاویهها عمق گرفته بود و این نکته نیز آشفتگی میآفرید. دولت اعتدال نیز ادامۀ دولت سازندگی بود با ارتدادهای صریح اصلاحاتی از مکتب امام و برنامههای صریحتر لیبرال برای بازگرداندن کشور به دامان تمدن غرب.
ما اکنون به عنوان یک نهضت تمدنسازی مهمترین مصیبتمان این آشفتگی گفتمانی است که باید به مدد مکتب امام درمان شود فلذا این را باید در راس دغدغه های فرهنگی و مهمترین ایده اصلاحی در حوزه فرهنگ بشمار آورد.
11. اصلی ترین ویرایش در این حوزه همان مطرح کردن رویکرد توحیدی و اعطای ذائقه توحیدی به جامعه است، جامعه ایران مستعدترین کشور در دنیا است که میتواند پذیرای ذائقۀ بلند و عملیاتی توحیدی باشد و مستعدترین نقطه، در این دنیا است که می تواند در این زمینه خلق محتوا بکند و به کانون بسط ادبیات توحیدی تبدیل شود.
12. ذائقۀ توحیدی اصل است.
در آیه 41 سوره حج خداوند متعال میفرماید «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ»﴿الحج،41﴾
مومنین تا صاحب اقتداری میشوند یاد خدا را برپا میدارند.
این به معنای پراکندن ذائقه و زمزمه(گفتمان) توحید است.
یعنی ذهن معطلی ندارند، انتخابشان روشن است؛ با پشتیبانی گفتمان توحیدی زمینه را برای ویرایش زیرساختی اقتصادی فراهم میکنند و همۀ مردم را پاسبان فرائض میکنند و از آنجا که پایان نیک از آن خدا است، با حفظ ریلها و روندهای توحیدی به سرانجامی نیکو میرسند.
13. یکی از رصدگران پراطلاع صحنه میگفت کسی حواسش نیست که یکی از ناامیدترین اقشار جامعه همین نیروهای جبهۀ انقلابند. مهمترین عامل این وضع «نخبگی» است، اما نخبگیهای غیراسلامی. همان که جریانهای اعتدال و اصلاحات و نهایتاً بهار را زمین زده و به کانون سرگردانی تبدیل کرده است.
درمان خدا است.
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً»﴿طه،124﴾
زندگی به تنگنا میافتد وقتی که قبلهاش خدا نیست.
ذکر تنها این نیست که خدایی هست. خدا در دل تمام نوامیس و قوانین این عالم حضور دارد، توحیدی بودن چهرۀ جهان یعنی همین.
کسی که قواعد توحیدی عالم را بفهمد و در آن غوطهور باشد، در ذکر خدا است.
گفتمان توحید در نافذترین و گیراترین چهرۀ خود این روشنبینی را دنبال میکند.
«سخن نوی» انقلاب اسلامی اساساً همین است.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
دو سه یادداشت پیشین، به تأملی دربارۀ «ایدۀ فرهنگی دولت» گذشت و به یکی از مؤلفههای آن ایده اشارت رفت. با پوزش به نظر رسید پیش از ادامۀ بحث، تفصیلی به مقدمه داده شود و پس از آن بحث پیشین پیگرفته شود. لذا شمارۀ 1.5 خورده است تا قبل از متن بحث در نظر گرفته شود. بخشی از این یادداشت تأکید بر مقدمۀ گذشته است.
▫️مقدمه (1)
انقلاب اسلامی و کشور ایران در حوزۀ فرهنگ صاحب سخن و اقتدار و مقاومتهای پیروز به شمار می رود. غیر از این که لطمههای زیرساختی یکی دو سده استعمار ایران و جهان اسلام، بلکه جهان سوم دمار از روزگار ما در آورده است و علاوه بر آن هجمههای سنجیده و سنگین پس از انقلاب نیز پدیدۀ کم رمق و کم اثری نبوده است، ولی انقلاب اسلامی به لطف الهی توانسته در حوزۀ فرهنگ نیز «یک چلّۀ پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده و در برابر همۀ وسوسههایی که غیرقابل مقاومت به نظر میرسیدند، از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کند»(بیانیه گام دوم). ما در برابر نظام سلطه و تمدن پشتیبان آن دوام آوردهایم و بسیاری از طرحهای پرامید دشمن در واقع به نتیجه نرسیده است.
حضرت آقا که پس از رحلت امام موضوع تهاجم فرهنگی، بلکه شبیخون و تاراج فرهنگی را مطرح نمودند پس از سالها گفتند که لطمه خوردیم ولی به هدفشان نرسیدند. شواهد این تحلیل رهبری هم کم نیست. مثلاً وقتی جنگ سوریه با وحوش داعشی پیش میآید جوانان بسیاری با انگیزههای خالص دینی به این جنگ میروند و خانوادهها و بسیاری از مردم بلکه جو عمومی جامعه نیز در دل تخریبهای مزورانۀ یکی از ذلیلترین و بیهویتترین دولتهای این چهاردهه از آنها پشتیبانی میکنند. این نشان میدهد امور ریشهای بسیاری ـ نه صرفاً از جنس مذهبی بلکه حتی از جنس انقلابی ـ زنده مانده است.
ولی بالاخره در این حوزه پرمشکل و پرمسأله هستیم؛ سمت و سوی واحد و متمرکزی نداریم، از مزیتهای اسلامی، شیعی و انقلابی به خوبی استفاده نمیکنیم، الگوهای تحلیل و تدبیر انضباط علمی ندارد و شاید نمیتواند داشته باشد و در عین حال از نخبگیهای بالفعل نیز فاصله دارد، بسیاری از نخبگان درجۀ یک در حوزۀ فرهنگ باقی و پایدار نمیمانند و اگر هستند با این باور عمیق و عالمانه نیست که اقتدارات فائق و چیرۀ فرهنگ را هرچه بیشتر کشف کنند و نشان بدهند، مراکز و متولیان پیگیر مقاصد فرهنگی همچون مقولات و اجناس عالیه بسیار متنوع، متباین و واگرا است و گویا امکان اتصال زنجیروار به هم ندارند، حتی تک تک مراکز فرهنگی نیز در درون خود گرفتار این واگرایی هستند و قدرت ضبط و همگرا کردن اقدامات خود را ندارند، بدتر این که اکنون دچار نوعی سطحیزدگی(عوامزدگی)، سیاستزدگی و حتی نهایتاً ولنگاری فرهنگی شدهایم، لذا میتوان گفت از ناحیۀ سیاست، از ناحیۀ تربیت، از ناحیۀ اقتصاد، از ناحیۀ امنیت و ... شاید از همۀ نواحی بلا و مصیبت بر سر فرهنگ سرازیر میشود و در این میان حملات دشمن شدید و پیدرپی و با اقتدارات روزافزون صورت میگیرد. این مقوله تحلیل عمیق میخواهد. آخر چرا؟
وقتی به بهبود میاندیشیم میتوان گفت یکی از اصلیترین ملاحظات در حوزۀ فرهنگ این است که روش حل مسأله در این حوزه درست است یا خیر؟ اکنون الگو و چرخۀ حل مسأله به نظر معیوب میرسد. این الگو خود میگوید که در واقع «پیشروی» هدف گرفته نشده است. داریم روزمرگی میکنیم.
هرچند اندیشۀ اسلامی یعنی اقتدارهای چند جانبه، ولی شاید همۀ نخبگان انقلابی میگویند اقتدارات اصلی انقلاب ما در حوزۀ فرهنگ است. فرهنگ سخن اصلی ما است. انفعالی که اکنون در حوزۀ فرهنگ داریم باید ما را به فکر راهحلهای واقعی و اساسی در این حوزه بیاندازد. این انفعال در حالی است که به مکتب نیرومندی تکیه داریم، مردم ما تربیت شدهاند، ظرفیتهای فراوان تاریخی و عصری در اختیار خود داریم، اصل پیروزی انقلاب تأثیرات مثبت فرهنگی بسیار داشته است، دستآوردهای انقلاب جایگاه منطقهای باشکوتی به ما داده است(با آبروییم) و این را امروزه به خوبی درک میکنیم و ... ولی منفعل و آشفتهکاریم. باید ذهن و دلمان را برای اقدامات جدی در این حوزه آماده کنیم و برای استمرار بخشیدن به کارهای سطحی بهانه نیاوریم.
برای این که به معنای واقعی وارد حوزۀ حل مسأله شویم اموری به نظر لازم است :
الف. ایدۀ مادر
ب. عاقلۀ فرهنگ
ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
به توضیح مختصر هر یک خواهیم پرداخت.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (2)
● الف. ایدۀ مادر
پیشتر عرض شد که باید روی دستیابی به ایدهای مرکزی، مادر، مقتدر و وحدتبخش سرمایهگذاری کنیم و آن ایده را به همۀ مناطق تحلیل و تدبیر بکشیم و در دل همۀ فرصتها تزریق کنیم تا با این کار همۀ پارههای سخن خویش را معنا و رمقی جدید ببخشیم، آنها را متوجه همدیگر نماییم و پیگیری مطلوبیتهای متعدد فرهنگی را شدنی و پرثمر کنیم. وقتی جامعهای «فرهنگی» میشود که پارههای مختلف پویشهای فرهنگی از وضع متشتت خارج شوند، دست به دست هم بدهند و یک زیستبوم کامل و رشدپایه را تشکیل بدهند، و الا معمول تلاشها تنها دست و پا زدن است و شاید نهایتاً ما را روی آب نگهمیدارد نه این که با هشیاری ملموسی «به پیش» ببرد.
این ایده هرچند برآمده از دانایی است، ولی خود توان تولید علمهای مُعین و متناسب و مورد نیاز در حوزههای فرهنگ را بالا میبرد و ما را به شدّت خلاق و سخنساز و سخنسرا میکند و امکان تفاهم میان کنشگران متنوع عرصۀ فرهنگ را افزونتر نموده، آهنگ هماهنگی و امید به همگرایی را بهخوبی مینوازد و ظرفیتهای بیپایان ذهنی و عاطفی خلاقیّتهای مردمی را فعال میکند و به آبشخورهای «خلق سخن» و «گسترش گزینههای حل مسأله» اضافه میکند.
دربارۀ این قاعده ـ لزوم ایدۀ مادر ـ باید بیشتر سخن گفت. دریغ است روی نکتهای که در خط آخر بند قبلی آمد(خلق مردمی سخن)، تأکید بیشتر صورت نگیرد؛
اصرار بر ایدۀ مادر برخاسته از نقش سرنوشت ساز، حیاتبخش و رویشآفرین «اراده» در حیات فردی و «اجتماعی» بشر نیز هست.
انقلاب اسلامی به خاطر نگاه مردمسالارانۀ عمیق و کاملاً متمایز و گستردۀ خویش، خلق انواع بصیرت را نیز مردمی و گسترده میخواهد و از آنجا که توان تولید قیام مردمی را ویژهتر از هر فرهنگی دارد میتواند روی این کانون خلاق حساب ویژهای باز کند. به همین جهت ایدههای مادر که ارادههای سرگردان را جهت میبخشند و محیط همگرا و زیست اجتماعی مترقیای ـ که منبع الهامهای توفندۀ تودۀ مردم است ـ پدید میآورند، عناصر مهمی در چرخۀ خلق بصیرت ملی به شمار میروند.
ایدههای مادر زمینۀ مدیریت صحنه را فراهم میکنند و صحنه به خلق بصیرتهای نوین میپردازد و همۀ اینها عالم انسانی را دیگر میکند و منبع الهام جدیدی شکل میگیرد. این یعنی تعالی اجتماعی انسان و این تعالیها یعنی بالارفتن سرمایههای اجتماعی تحول.
اما ایدهها از مبانی نیرومند و تحلیلهای پایدار و پایه تغذیه میکنند. این ایدۀ مادر باید از تراث معرفتی شیعه و تمام مبانی فکری مکتب امام تغذیه کرده باشد و با تمام اصول آن همخوانی داشته باشد و حتی در مرحلۀ تکوین با همۀ ظرفیتهای فرهنگی ارتباط بگیرد و بصیرتهای صحنه را بنوشد و نهایتاً به سخن واحدی برسد و طبعاً آن را در ادامۀ چرخه در همۀ این ظرفیتها جاری نماید.
خلق ایدۀ مادر یک حادثه است، یک پیشرفت است، یک تعالی ارزشمند انسانی است. هر تمدنی از یک عقلانیّت تغذیه میکند و عقلانیّت ابتدا ایدۀ مادری است که حتی پشت خلق دانشهای نوین قرار میگیرد.
در حوزۀ فرهنگ نیز با وجود این ایدۀ مادر است که گذر زمان به چشم یک سرمایه دیده میشود و همۀ متغیرهای حیات بشری را از روح واحدی متأثر نموده پیکرۀ واحدی را به نمایش میگذارد.
جامعهای که به ایدۀ مادر نمیاندیشد ـ ولو جامعۀ نخبگانی ـ از الگوی اصلی تمدنسازی بیخبر است.
(ادامه دارد ...)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
تسلیت بابت سالروز عاشورای حسینی و شهادت سیدالشهدا و یاران بااخلاصش.
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (3)
● ب. عاقله فرهنگ
1
نکتۀ ضروری دیگری را باید کنار مطلب «الف» نشاند. دربارۀ این نکتۀ دوم هم باید تأمل کرد و بدون مسامحه به جمعبندیهایی رسید و اتخاذ تصمیم نمود. به نظر خواهد رسید که این عنصر با نگاهی سختگیرانه دیده شده است، ولی واقعیّت گاهی دشواری آفرین است و چارهای نیست جز این که به زبان رانده شود تا عزمی برای تدبیر و حرکت به سمت آن پدید بیاید.
این روشن است که ما باید اکنون با توان بالفعل خویش و با بهادادن به همۀ تحلیلگران و کنشگران فرهنگیمان پویشهای پر پیمان فرهنگی را برای پیگیری مسلمات فرهنگی دامن بزنیم و شور و نشاط خوبی ایجاد کنیم و اجازه ندهیم این حوزه به مرزهای مهجوریت کشیده شود.
در عین حال اگر به سامان اساسی در این حوزه میاندیشیم و ایدۀ مادر را لازم میبینیم با نگاهی عملیاتی باید گفت برای این که به آن ایده برسیم و پس از آن نیز بتوانیم ایدۀ حاصل آمده را واقعاً در جامعه جاری کنیم باید کسانی از نخبگان توانمند جبهۀ انقلاب «بدون هیچ تعیّن اداری» و تنها با احساس یک مسؤولیت الهی این مأموریت را بپذیرند و تصمیم بگیرند که پای آن بایستند(به تعبیر حضرت آقا کمربستۀ آن ضرورت بشوند). اینها باید رسالت خود را چنین تعریف کنند که «بالاخره هرکاری لازم است بشود تا در این کشور کل ظرفیتهای علمی و راهبردی و کادرسازی و فرهنگسازی و ... به نظم و توحد برسد و خرج غنیترین مقاصد و مسیرهای فرهنگی بشود».
حال و هوای اداری هیچ تناسب درستی با حل واقعی مسأله ندارد. اخلاق اداری در فضای فرهنگ که مهمترین عنصر حیات پرمسؤولیّت شیعۀ انقلابی تمدنخواه است واقعاً پاسخگو نیست. این وضعیّت از منظر کلان ـ به ویژه در حوزۀ تحولات تمدنی ـ وضعیّت حل مسأله نیست. به همین جهت نه در سطح ملی و نه حتی در سطوح منطقهای و شهرستانی مسائل فرهنگی بهواقع حل نمیشود.
◈ تعریف عاقلۀ فرهنگ
این قوم لحظهها و فرصتهای تاریخی ما را می بینند، بر سر آنها میایستند و برایش عمیقترین و اصیلترین تدبیرها را میکنند. این کار ثمرۀ هشیاری و اشراف است. خلق آن ایده، و صرافت بر هدف و راه و آن انسجام و عزم، کار عقل است؛ یعنی باید این جمع نقش عاقلۀ فرهنگ را بپذیرد و برای آن که تنها اسم و رسمی نباشد، باید با تمام وجود پای آن ایستاده باشد.
این جامعه خودِ عقلند، قلک همۀ دانائیهای این عرصهاند، با نام تعهد اجتماعی به آسمان وصلند، همدیگر را براساس اصول اسلامی از صمیم دل میخواهند و بینشان هیچ رقابتی نیست، از همه نوع تبرّج بهدورند و تمثال فرهیختگی، توکل به خدا، اعتماد به نهاد و باطن تعالیخواه بشر و بیتعلقی نسبت به تعیّنات امروزی هستند.
«عاقلۀ فرهنگ» برای این که واقعاً عاقله باشند و از حکمت تهی نباشند و منظور فرشتگان گردند و از همۀ تأییدات محیطی بهرهمند شوند، باید از روحیۀ استعلا و کارهای تصنعی و دغدغۀ نان و نام و آبرو و ... به دور باشند. عاقله باید کانون درک و درد انسانی باشد.
در حوزۀ فلسفه یا تفسیر کسی چون علامه طباطبایی یا جوادی یا مصباح ظهور میکند و آنقدر بی شائبه، بی فتور و معطلی و تعویق یا تنزّل سطح پویشها، به صورت شبانهروزی و باتمرکز و حفظ دائمی نخبگی شیعی در این زمینه میجوشد که آرایش صحنه را به سمت خود و با مرکزیّت ثقل خود برهم میزند و هر چه زمان میگذرد هیچ نقطهای در محیط پیرامونی سرعت سیرش به این اساتید نمیرسد.
این که چنین کسانی و چنین انجمنی اکنون در حوزۀ فرهنگ نداریم معلول درست دیده نشدن آن و رسمیّت نیافتن این رسالت است. نه بخشهای فرهنگی دفتر رهبری کاری کارستان از این قبیل خواهد کرد، نه شورای عالی انقلاب فرهنگی نه مراکز ارزشمند متعدد(!؟) و متداخل و متنافر فرهنگی تعریف شده در این بوم و اقلیم و نه حوزه و دانشگاه عزیز.
این یعنی سازکار کلی حل مسأله ایراد دارد و نارسا است. ما بنا داریم تمدنی الهی اسلامی بسازیم اما به واسطۀ سازکارهای حل مسأله در این سالها، آنقدر به محصولات نازل تن داده ایم که بهشدت تحقیر شدهایم و از احساس نخبگی و اشراف بر لحظات و بر تاریخ و بر ظرفیتهای عظیمی که انقلاب برای نسل امروز فراهم میآورد، تهی گشتهایم.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
● باغ تعزیت ●
#اوجها_و_حضیض
┄┄┅••=✧؛◾️؛✧=••┅┄┄
▫️ گودال قتلگاه
دارد دلم بهانه گودال قتلگاه،
داغ دلم نشانهٔ گودال قتلگاه.
بیبال و پر دوباره به معراج میرود،
تا عرش بیکرانهٔ گودال قتلگاه.
دلتنگ حال روضهٔ گودال گشته باز،
سر مینهد به شانهٔ گودال قتلگاه.
گشته به پا، به شور و نوا، مجلس عزا،
در بزم عاشقانهٔ گودال قتلگاه.
زینب به نوحه خوانی و زهراست سینه زن،
با دختری، میانهٔ گودال قتلگاه.
میخواند او به ناله که: خنجر به دست، شد
آن بیحیا روانهٔ گودال قتلگاه.
آتش به جان عالم و آدم فتاده از
غمهای نازدانهٔ گودال قتلگاه.
آورده در خروش همه کائنات را
این «روضهٔ زنانه»ی گودال قتلگاه.
حالا دگر زمین و زمان گریه میکند،
در محفل شبانهٔ گودال قتلگاه.
شد شعله ور دل و خاکسترش نماند،
از سوز مادرانهٔ گودال قتلگاه.
ذکر «غریب مادر» زهرا هنوز هست،
محزونترین ترانهٔ گودال قتلگاه.
رضا فراهانی
┄┅••؛••┅┄
مصائب جانسوز بشری کم نبوده است.
مصیبت حسین ابن علی ع را انتخاب کرده ایم، تا بسوزیم و بیراه نرویم.
ولی نه،
این طور نیست ...
این مصیبت ما را انتخاب کرده است.
باز هم حسین مهربان بود!
قربانت آقا!
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح عرشی سید الشهداء علیه السلام
◾️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (4)
● ب. عاقله فرهنگ
2
◈ نقش عاقلۀ فرهنگ
این که این انقلاب با انضباط خوب و در تراز نخبگی بلندی حرکت کرد، هزینۀ کمی آفرید، عمق دستآوردها بسیار بود، سرعت پیروزیش برای همه عجیب بود و به خوبی به اهداف خود رسید، دوست را و دشمن را و فرصتها را بهخوبی شناخت و به ندرت فریب خورد یا منفعل شد و ... به خاطر این بود که هستۀ نخبگانی پیرامون حضرت امام از تراز فرهیختگی خوبی در کل جهان اسلام برخوردار بود، و الا قوم مستضعف و محجوری مثل ایران آن روز نمیتوانست به تنهایی از پس مشکلات عظیم دوران انقلاب و پس از انقلاب بربیاید.
جا دارد به این نکته روشن توجه کنیم که آن هستۀ مبارک نخبگانی، «انقلاب» را نه به عنوان یک پروژه یا اعتبار حوزوی یا حتی مطالبۀ مردمی، بلکه به عنوان یک مسؤولیت الهی انتخاب کرده بودند و پای همۀ دردها و بیچارگیها و یأسها و تاریکیهای مسیر ایستادند و به مدد الهی آن را از آب در آوردند، آنچنان که امام خمینی ره آن را از زاویه ای خاص قرائت می نمود :
«يكي از مسائل كه بايد براي طلاب جوان ترسيم شود، همين قضيه است كه چگونه در دوران وانفساي نفوذ مقدسين نافهم و سادهلوحان بيسواد، عدهاي كمر همت بستهاند و براي نجات اسلام و حوزه و روحانيت از جان و آبرو سرمايه گذاشتهاند. اوضاع مثل امروز نبود، هركس صددرصد معتقد به مبارزه نبود زير فشارها و تهديدهاي مقدس نماها از ميدان به در ميرفت.
... واقعاً روحانيت اصيل در تنهايي و اسارت خون ميگريست كه چگونه آمريكا و نوكرش پهلوي ميخواهند ريشه ديانت و اسلام را بركنند و عدهاي روحاني مقدسنماي ناآگاه يا بازي خورده و عدهاي وابسته كه چهرهشان بعد از پيروزي روشن گشت، مسير اين خيانت بزرگ را هموار مينمودند»(منشور روحانیّت)
فرهنگ که جوهریترین و انسانیترین عنصر این انقلاب است بدون این حال و بدون حضور آن هستۀ نخبگانی به مرز تعالی نمیرسد. ما سهلاندیش شدهایم و عافیتطلبانه امید میبندیم با همین سازکارهای اداری پر از نقص حوائج عمیق انقلاب «برآورده خواهد شد(!)»
«سامان» جوهره میخواهد. «سامان واقعی حوزۀ فرهنگ» به جوهرههایی چند و از جمله به شکلگیری این عاقله ـ که خود یک پدیدۀ اجتماعی است و بریده از محیط نیست ـ بستگی دارد. در غیر این صورت حوزۀ فرهنگ به انسجام و همآوایی و بهینهگی نخواهد رسید و هیچ اتفاق مهمی از جنس تحول در این کشور رخ نخواهد داد.
یکی از مشکلات عرصۀ فرهنگ ما این است که خود متولیان عرصۀ فرهنگ اقتدارات فرهنگ را باور ندارند و به فرهنگ به چشم همه چیز نگاه نمیکنند. لذا امور سیاست و اقتصاد ذهنشان را طوری مشغول میکند که دیگر در اندیشهها و ایدههایشان نمیتوان قوّت پایگاه فرهنگ را رصد کرد. مشغولند، شاید گرم و گاه باتعصب با مسائل فرهنگی برخورد میکنند، ولی این طور نیست که ظرفیّتهای عظیم فرهنگ را برای حل مسائل جامعه به صورت ملموسی بینند(درک درست و عمیق جایگاه فرهنگ). کسانی باید شروع کنندۀ این ادراک و این باور عمیق باشند. باور خالی هم کافی نیست، باید این اقتدارات را بهصورت ملموسی ببینند. این نوعی نبوغ است.
وقتی در یک بازۀ زمانی نسبتاً باز به صحنه مینگریم میبینیم که الآن بسیاری از ایدههای تحولی ـ بخصوص گونههای درشت و ملی آن ـ قیّم ندارد و کس یا کسانی مثل مادری که نگران فرزندان خود باشد برای طرحها بیتابی نمیکند. همۀ مواردی که به نتیجه میرسد نیز دقیقاً از همین قاعده پیروی میکند؛ یعنی کسی پشت آن است و زنده است و روح دارد.
طرحها ـ بهویژه طرحهای ملی ـ از صدها اشکال برخوردار است و کسی واقعاً برای آنها دل نمیسوزاند، آنچنان که یک شخصیت موفق علمی نوشتۀ خود را مرتباً ارتقا میبخشد، اینها را مرتباً ویرایش کند و بهینه کند.
اگر یک مدار ریلی را سرهم بندی کنند واگنهای قطار نمی توانند حرکت کنند، یا اگر حرکت کنند چپ می کنند، یا نمی توانند سرعت بگیرند، یا به وضوح ایستگاهها متناسب نخواهند بود، یا ... . عرصۀ فرهنگ نیاز به سناریوهای سر و ته داری دارد که همۀ عناصر دخیل را در آن دیده باشند و این که اگر فلان بشود چه می شود و بعد آن چه خواهد شدها را بارها بررسی نموده باشند و به هر رگۀ اقدام انسجام کافی داده باشند و همۀ اقدامها را به سمت ائتلافی کلان و ملی سوق داده باشند و ... . این بایدهای تلخ و نفس گیر نیاز به قومی عاشق و نخبه دارد. هر نقطه ای نیز که آباد است حداقل کسی از این قبیل را پای خود دارد. انسجام کلی نیز آن عاقله را نیاز دارد.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (5)
● ب. عاقله فرهنگ
3
◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ
این که گمان کنیم در جامعۀ فرهیختۀ ما اگر ضرورتی به نام «عاقلۀ فرهنگ» وجود دارد حتماً انسانهای غیوری به آن پرداختهاند و این میدان را خالی نگذاشتهاند، قدری خوشبینانه است.
«عاقلۀ فرهنگ» را نمیتوان هر جایی نشا کرد. این جمع مسؤول و هستۀ سخت «انتخاب تمدنی» ما در حوزۀ فرهنگ، تنها در نقطهای خواهد روئید که نقطۀ التقاء چند ضلع نیرومند باشد؛ یک، برخورداریهای اندیشهای و علمی اصیل ما، دو، دردهای تمدنی و فشار مسؤولیتهای حاکمیتی ناظر به پیشبرد فرهنگ، و سه، اشراف اطلاعاتی نسبت به وضع گذشته و امروز فرهنگ و برنامههای کلان فرهنگی و پویشهای اصلی تأثیرگذار بر فرهنگ ایران(از جمله طرحهای راهبردی و تهدیدهای دشمن).
اگر همه گمان میبریم که میتوان فرهنگ را با سیستمهای اداری به سامان و تعالی اساسی رساند، مشغول از دست دادن زمان هستیم. نیاز به جوشش هست؛ چیزی از جنس حیات دائمی. باید نبوغ و فرهیختگی ایرانی مسلمان در عرصۀ فرهنگ بجوشد تا اتفاقی شایسته در این عرصه بیافتد، ولی سازه و سازکار آن فضاهای اداری نیست. حداقل احتیاط در آن است که فعلاً به این کانونها دل نبندیم.
به این نکته حتماً باید توجه شود که این سامان و آن کانون نخبگی بخصوص چون در حوزۀ فرهنگ دیده میشود، متنیتر و جوهریتر از آن است که عادتزدگان و استعلاپیشهگان بتوانند به آن دست پیدا کنند.
این جمع را حال و هواهای حوزوی یا دانشگاهی امروز نیز نمیتواند شکل بدهد و بر انرژی سکون و ایستایی موجود غلبه نماید. شکلگیری این جمع نیاز به دردی جاندارتر و پروردهتر از دردهای موجود در حوزههای عزیز و عریق ما دارد. حوزه از نگاههای عمیق و متینی برخوردار است و قطعاً غیور است، ولی حتی بیش از دانشگاه از صحنههای عینی حیات اجتماعی مردم دور است و نسبت به مقولۀ تمدنی فرهنگ سهلاندیشتر و عافیتطلبتر از آن است که این درد و این عزم در آن شکل بگیرد و چنین افرادی بزاید. اساساً مهمترین هدیۀ انقلاب اسلامی به این مقطع از حیات شیعۀ معاصر، شکلگیری همین عزمها و صاحبان عزم است و حوزه اکنون به خاطر تعویق و فاصلهای که نسبت به دردها و مسألههای تمدنی دارد، کانون این عزمها نیست.
دردهای تمدنی و ارادههای تمدنی(دردهای عینی و نه نظری) اکنون الگو و فرهنگ و ظرف پشتیبان ندارد. بدون رحِم است. الگوهای حیات حرفهای ما چنین نیست که ما را در وسط مسألههای پیشرفت جامعه بکارد و نظام ارزشی و فرهنگ حرفهای ما نیز از صرف هزینۀ عمر و نخبگی برای سردرآوردن از دردها را به اندازۀ کافی ارزشمند اعلام نمیکند که بتواند از این رویهها پشتیبانی کند. جاهایی هم تعریف نشده که محلهای دائمی این بررسیها و تبادل رهیافتها و داناییها و ... باشد.
همۀ نخبگانی که در صحنهاند با بدبختی و اضطراب و منازعههای فراوان و تلخیها و زخم و زیلشدنهای بیشمار چیزی را در جایی به صورت موقتی میکارند و معمولاً پس از چندی با صد آه و افسوس با آن خداحافظی میکنند و با صد اتهام رخت خود را به جای دیگری میکشند و بدبختی جدیدی را در آنجا دنبال میکنند، لذا با سرعتی متناسب بزرگ نمیشوند. هیچگاه به صورت مستمر و بدون تعویق در افق فهم تمدنی فرهنگ نمیایستند و به چنین ترازی نمیرسند.
شاید البته بخشی از ماجرای تعویق رشد نیز امور معیشتی باشد. هرچند اصل ماجرا همان افق درد است که انسانها را به سرعت بزرگ میکند و دستیافتن به آن هدیۀ بزرگی برای یک نخبۀ مستعد بیتعلق است. نظام معیشتی نیز موضوعات دیگری را پشتیبانی میکند. مکرر دیدهایم که بسیاری از نخبگان جوششهای خودشان را بیرون از محیط ارتزاق خود مییابند با این که به هدایت عقل معاش برای دستیابی به جایگاه رسمی هیأت علمی شدن تلاشهای زیادی هم میکنند و به انفعالهای متعددی تن میدهند، ولی وقتی به آن موقف میرسند میبینند که نخبگیهایشان با موقفی که در آن ایستادهاند همخوان نیست و در آن الگو و آن تعیّنها نخبگی خاصی احساس نمیکنند.
خلاصه این که نیاز داریم ظرفی را طراحی کنیم که بتواند این جمع فرهیخته را با این مسؤولیّت بزرگ و عمیق و تاریخی در دل خود بپذیرد و چون یک وسیلۀ مناسب همۀ اسباب برانگیختگی و اشراف و نفوذ نگاه و ... را در اختیارشان بگذارد و طبعاً عرصۀ فرهنگ را از ثمرات حضورشان بهرهمند بنماید.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️مقدمه (6)
● ب. عاقله فرهنگ
4
صحنۀ فرهنگ نیازمند عاقلهای است که با سرمایههای فرهنگی و افقهای تعالی و ظرفیتها و مسائل عینی انسی چارهاندیشانه(در سطح کلان) داشته باشد و به کل صحنه سمت و سو بدهد و به سهم خود باورهایی درخشان و امیدهایی فراوان بیافریند. صحنه بدون این سرمایۀ اجتماعی انسجام کافی ندارد(واگرا است)، سطح پویشهایش پایین است، دانائیها و تجربیات با سرعت مناسبی به اشتراک گذاشته نمیشود، از آنها درک عمیق و عالمانهای صورت نمی گیرد و ... .
ایران اسلامی امروز ظرفیّت و کفایت خلق «عاقلۀ مبارک فرهنگ» را دارد، و این خود یک رویش بزرگ است، مثل رویش عقلی دوران بلوغ که خود سررشتهدار تراز متفاوتی از حضورها و حتی رویشهای انسانی میشود، ولی طبیعتاً این متاع متعالی اجتماعی در هر ظرفی حاصل نخواهد شد.
به نظر میرسد تاکنون با «تقریرهایی سهلاندیشانه و گذرا» از این ضرورت، مدلها و الگوهایی پیشنهاد شده، ولی باید اینک به خوبی بررسی شود که ثمرات هر کدام چه بوده و چه نبوده است.
◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ
ظرفهای مورد توقع کجا است؟ یا حوزه و دانشگاه است یا بیت رهبری است یا شورای عالی انقلاب فرهنگی است یا هیأتهای امنای مراکز فرهنگی یا اندیشکدههای فرهنگی یا هیأتهای اندیشهورز که راهکار و دغدغه اخیر حضرت آقا است.
دربارۀ حوزه و دانشگاه این قضاوت بود که هرچند ریشهدار و پرظرفیتند و قدرت پروازشان خوب است، ولی از صحنه دورند و «جانشان» معطوف به مسأله و موقعیّت بهویژه در تراز تمدنی آن نیست. هر چه زمان نیز به این دو مرکز داده شود، اتفاقی نمیافتد. شورای عالی انقلاب فرهنگی با همۀ امیدهایی که رهبری به آن بسته بود و روی آن تأکید نیز میکرد تا کنون نتوانسته چنین نقشی ایفا کند. طبعاً جای بررسی دارد که مشکل از کجاست؛ آیا مشکل در ساختار آن است یا در افراد یا در جایگاه یا در سازکار بررسی مسائل در آن؟ با توجه به تحلیل پیشین پاسخ این است که اساساً اینجا ظرف تحقق چنین پدیدۀ انسانی ـ اجتماعی فاخر و ریشهای و ماندگاری نیست.
لجنۀ فرهنگی دفتر رهبری نیز نتوانسته نقش جدیای در این راستا ایفا کند و ظاهراً نخواهد توانست. سالها حضرت آقا برای مراکز فرهنگی مهم کشور هیأتهای امنایی تعریف میکردند و مسؤولیتهای مهمی بردوش ایشان میگذاشتند. ولی آنها هم به چنین جایگاهی نرسیدند. بیشتر هیأت امناها فقط اسماند و فعال نیستند، مواردی نیز که متعهدند گاهی به هیأت مدیره شباهت پیدا میکنند و سطح ورودهایشان مثل مدیران این مراکز خرد میشود.
اندیشکدهها که از آنها به عنوان «جذابترين نوآوريِ فكري دوران معاصر» یاد میشود، واقعاً یک پدیدۀ مدرن و تاریخی و یک رشد در حوزۀ چارهاندیشی و حکمرانی و به تعبیر حضرت آقا «صنعت تفکر» است، برای سازماندهی ویژه به فرآيند سياستگذاري و تصميمگيري در سطوح مختلف طراحی شده است.
تحولات سريع جهاني و ابعاد روزافزون توسعه از عواملي هستند که ضرورت تدوين سريع سياستها و الگوهاي تصميمگيري را بويژه در کشورهاي در حال توسعه لازم میآورند؛ امري که بدون استفاده وسيع از ايدههاي نو و مستندسازي و جمعبندي تجارب و نظرات خبرگان و افراد خلاق ميسر نيست.
از آنجا که پژوهشکدهها در افق دانش و با نظم و سختگیری و کُندی علمی با موضوعات مواجه میشوند که درست نیز هست، نمیتوانستند به این نیاز پاسخ بدهند. در نتیجه جامعۀ بشری به سمت ایدۀ اندیشکده کشید. انديشکده، نوعي سازمان ويژه براي تفکر و پژوهش در زمينة سياستسازي و تصميمسازي است که بر اصل جمعانديشي يا ايدهپردازي جمعي استوار است. انديشکدهها با انجام مطالعات بينرشتهاي و با بهکارگيري کارشناسان متعدد، خوراک فکري لازم را در حوزههاي مختلف براي مديران و سياستگذاران جامعه تأمين ميکنند؛ البته وظايف متنوع ديگري همچون بوميسازي سياستها، آيندهپژوهي، آمادهسازي افکار عمومي، ايجاد اجماع بين مجريان، تربيت نيروهاي صاحبنظر و ... نيز به فراخور میزان تعهد اعضای اندیشکده برای آن قائل میشوند.
مسلماً ایجاد اندیشکدههای متنوع فرهنگی باعث رشد فرهنگ و کارفرهنگی خواهد شد، ولی اندیشکدههای فرهنگی نیز ظرف پدیدۀ تمدنی و متعالی و رشدآفرین مورد نظر ما، عاقلۀ فرهنگ، نیستند. هرچند که تا اطلاع ثانوی پیشتازند و مرجعیّت پیدا میکنند و واقعاً صاحب کمالاتند و نعمتهای عزیزی هستند.
اندیشکدهها نسبتاً وضعی گذرا و حال و هوای پروژهای دارند، به طور کاملی به مسأله وصل نیستند، خیلی در افق حلمسأله هستند و از یک چهارچوب نظری و هویّت عمیق معرفتی گسسته و بیبهرهاند، زیادی نخبگانی هستند و از مردم منفصلند(در ادامه طرحی را از حضرت آقا به تصویر میکشیم که به این نارسایی توجه کردهاند)، تخصصیاند و نگاه بخشی دارند و ... .
┄┄┅••=✧❁✧=••┅┄┄
☘️@faslefarhang