● باغ تعزیت ●
#اوجها_و_حضیض
┄┄┅••=✧؛◾️؛✧=••┅┄┄
▫️ گودال قتلگاه
دارد دلم بهانه گودال قتلگاه،
داغ دلم نشانهٔ گودال قتلگاه.
بیبال و پر دوباره به معراج میرود،
تا عرش بیکرانهٔ گودال قتلگاه.
دلتنگ حال روضهٔ گودال گشته باز،
سر مینهد به شانهٔ گودال قتلگاه.
گشته به پا، به شور و نوا، مجلس عزا،
در بزم عاشقانهٔ گودال قتلگاه.
زینب به نوحه خوانی و زهراست سینه زن،
با دختری، میانهٔ گودال قتلگاه.
میخواند او به ناله که: خنجر به دست، شد
آن بیحیا روانهٔ گودال قتلگاه.
آتش به جان عالم و آدم فتاده از
غمهای نازدانهٔ گودال قتلگاه.
آورده در خروش همه کائنات را
این «روضهٔ زنانه»ی گودال قتلگاه.
حالا دگر زمین و زمان گریه میکند،
در محفل شبانهٔ گودال قتلگاه.
شد شعله ور دل و خاکسترش نماند،
از سوز مادرانهٔ گودال قتلگاه.
ذکر «غریب مادر» زهرا هنوز هست،
محزونترین ترانهٔ گودال قتلگاه.
رضا فراهانی
┄┅••؛••┅┄
مصائب جانسوز بشری کم نبوده است.
مصیبت حسین ابن علی ع را انتخاب کرده ایم، تا بسوزیم و بیراه نرویم.
ولی نه،
این طور نیست ...
این مصیبت ما را انتخاب کرده است.
باز هم حسین مهربان بود!
قربانت آقا!
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح عرشی سید الشهداء علیه السلام
◾️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (4)
● ب. عاقله فرهنگ
2
◈ نقش عاقلۀ فرهنگ
این که این انقلاب با انضباط خوب و در تراز نخبگی بلندی حرکت کرد، هزینۀ کمی آفرید، عمق دستآوردها بسیار بود، سرعت پیروزیش برای همه عجیب بود و به خوبی به اهداف خود رسید، دوست را و دشمن را و فرصتها را بهخوبی شناخت و به ندرت فریب خورد یا منفعل شد و ... به خاطر این بود که هستۀ نخبگانی پیرامون حضرت امام از تراز فرهیختگی خوبی در کل جهان اسلام برخوردار بود، و الا قوم مستضعف و محجوری مثل ایران آن روز نمیتوانست به تنهایی از پس مشکلات عظیم دوران انقلاب و پس از انقلاب بربیاید.
جا دارد به این نکته روشن توجه کنیم که آن هستۀ مبارک نخبگانی، «انقلاب» را نه به عنوان یک پروژه یا اعتبار حوزوی یا حتی مطالبۀ مردمی، بلکه به عنوان یک مسؤولیت الهی انتخاب کرده بودند و پای همۀ دردها و بیچارگیها و یأسها و تاریکیهای مسیر ایستادند و به مدد الهی آن را از آب در آوردند، آنچنان که امام خمینی ره آن را از زاویه ای خاص قرائت می نمود :
«يكي از مسائل كه بايد براي طلاب جوان ترسيم شود، همين قضيه است كه چگونه در دوران وانفساي نفوذ مقدسين نافهم و سادهلوحان بيسواد، عدهاي كمر همت بستهاند و براي نجات اسلام و حوزه و روحانيت از جان و آبرو سرمايه گذاشتهاند. اوضاع مثل امروز نبود، هركس صددرصد معتقد به مبارزه نبود زير فشارها و تهديدهاي مقدس نماها از ميدان به در ميرفت.
... واقعاً روحانيت اصيل در تنهايي و اسارت خون ميگريست كه چگونه آمريكا و نوكرش پهلوي ميخواهند ريشه ديانت و اسلام را بركنند و عدهاي روحاني مقدسنماي ناآگاه يا بازي خورده و عدهاي وابسته كه چهرهشان بعد از پيروزي روشن گشت، مسير اين خيانت بزرگ را هموار مينمودند»(منشور روحانیّت)
فرهنگ که جوهریترین و انسانیترین عنصر این انقلاب است بدون این حال و بدون حضور آن هستۀ نخبگانی به مرز تعالی نمیرسد. ما سهلاندیش شدهایم و عافیتطلبانه امید میبندیم با همین سازکارهای اداری پر از نقص حوائج عمیق انقلاب «برآورده خواهد شد(!)»
«سامان» جوهره میخواهد. «سامان واقعی حوزۀ فرهنگ» به جوهرههایی چند و از جمله به شکلگیری این عاقله ـ که خود یک پدیدۀ اجتماعی است و بریده از محیط نیست ـ بستگی دارد. در غیر این صورت حوزۀ فرهنگ به انسجام و همآوایی و بهینهگی نخواهد رسید و هیچ اتفاق مهمی از جنس تحول در این کشور رخ نخواهد داد.
یکی از مشکلات عرصۀ فرهنگ ما این است که خود متولیان عرصۀ فرهنگ اقتدارات فرهنگ را باور ندارند و به فرهنگ به چشم همه چیز نگاه نمیکنند. لذا امور سیاست و اقتصاد ذهنشان را طوری مشغول میکند که دیگر در اندیشهها و ایدههایشان نمیتوان قوّت پایگاه فرهنگ را رصد کرد. مشغولند، شاید گرم و گاه باتعصب با مسائل فرهنگی برخورد میکنند، ولی این طور نیست که ظرفیّتهای عظیم فرهنگ را برای حل مسائل جامعه به صورت ملموسی بینند(درک درست و عمیق جایگاه فرهنگ). کسانی باید شروع کنندۀ این ادراک و این باور عمیق باشند. باور خالی هم کافی نیست، باید این اقتدارات را بهصورت ملموسی ببینند. این نوعی نبوغ است.
وقتی در یک بازۀ زمانی نسبتاً باز به صحنه مینگریم میبینیم که الآن بسیاری از ایدههای تحولی ـ بخصوص گونههای درشت و ملی آن ـ قیّم ندارد و کس یا کسانی مثل مادری که نگران فرزندان خود باشد برای طرحها بیتابی نمیکند. همۀ مواردی که به نتیجه میرسد نیز دقیقاً از همین قاعده پیروی میکند؛ یعنی کسی پشت آن است و زنده است و روح دارد.
طرحها ـ بهویژه طرحهای ملی ـ از صدها اشکال برخوردار است و کسی واقعاً برای آنها دل نمیسوزاند، آنچنان که یک شخصیت موفق علمی نوشتۀ خود را مرتباً ارتقا میبخشد، اینها را مرتباً ویرایش کند و بهینه کند.
اگر یک مدار ریلی را سرهم بندی کنند واگنهای قطار نمی توانند حرکت کنند، یا اگر حرکت کنند چپ می کنند، یا نمی توانند سرعت بگیرند، یا به وضوح ایستگاهها متناسب نخواهند بود، یا ... . عرصۀ فرهنگ نیاز به سناریوهای سر و ته داری دارد که همۀ عناصر دخیل را در آن دیده باشند و این که اگر فلان بشود چه می شود و بعد آن چه خواهد شدها را بارها بررسی نموده باشند و به هر رگۀ اقدام انسجام کافی داده باشند و همۀ اقدامها را به سمت ائتلافی کلان و ملی سوق داده باشند و ... . این بایدهای تلخ و نفس گیر نیاز به قومی عاشق و نخبه دارد. هر نقطه ای نیز که آباد است حداقل کسی از این قبیل را پای خود دارد. انسجام کلی نیز آن عاقله را نیاز دارد.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (5)
● ب. عاقله فرهنگ
3
◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ
این که گمان کنیم در جامعۀ فرهیختۀ ما اگر ضرورتی به نام «عاقلۀ فرهنگ» وجود دارد حتماً انسانهای غیوری به آن پرداختهاند و این میدان را خالی نگذاشتهاند، قدری خوشبینانه است.
«عاقلۀ فرهنگ» را نمیتوان هر جایی نشا کرد. این جمع مسؤول و هستۀ سخت «انتخاب تمدنی» ما در حوزۀ فرهنگ، تنها در نقطهای خواهد روئید که نقطۀ التقاء چند ضلع نیرومند باشد؛ یک، برخورداریهای اندیشهای و علمی اصیل ما، دو، دردهای تمدنی و فشار مسؤولیتهای حاکمیتی ناظر به پیشبرد فرهنگ، و سه، اشراف اطلاعاتی نسبت به وضع گذشته و امروز فرهنگ و برنامههای کلان فرهنگی و پویشهای اصلی تأثیرگذار بر فرهنگ ایران(از جمله طرحهای راهبردی و تهدیدهای دشمن).
اگر همه گمان میبریم که میتوان فرهنگ را با سیستمهای اداری به سامان و تعالی اساسی رساند، مشغول از دست دادن زمان هستیم. نیاز به جوشش هست؛ چیزی از جنس حیات دائمی. باید نبوغ و فرهیختگی ایرانی مسلمان در عرصۀ فرهنگ بجوشد تا اتفاقی شایسته در این عرصه بیافتد، ولی سازه و سازکار آن فضاهای اداری نیست. حداقل احتیاط در آن است که فعلاً به این کانونها دل نبندیم.
به این نکته حتماً باید توجه شود که این سامان و آن کانون نخبگی بخصوص چون در حوزۀ فرهنگ دیده میشود، متنیتر و جوهریتر از آن است که عادتزدگان و استعلاپیشهگان بتوانند به آن دست پیدا کنند.
این جمع را حال و هواهای حوزوی یا دانشگاهی امروز نیز نمیتواند شکل بدهد و بر انرژی سکون و ایستایی موجود غلبه نماید. شکلگیری این جمع نیاز به دردی جاندارتر و پروردهتر از دردهای موجود در حوزههای عزیز و عریق ما دارد. حوزه از نگاههای عمیق و متینی برخوردار است و قطعاً غیور است، ولی حتی بیش از دانشگاه از صحنههای عینی حیات اجتماعی مردم دور است و نسبت به مقولۀ تمدنی فرهنگ سهلاندیشتر و عافیتطلبتر از آن است که این درد و این عزم در آن شکل بگیرد و چنین افرادی بزاید. اساساً مهمترین هدیۀ انقلاب اسلامی به این مقطع از حیات شیعۀ معاصر، شکلگیری همین عزمها و صاحبان عزم است و حوزه اکنون به خاطر تعویق و فاصلهای که نسبت به دردها و مسألههای تمدنی دارد، کانون این عزمها نیست.
دردهای تمدنی و ارادههای تمدنی(دردهای عینی و نه نظری) اکنون الگو و فرهنگ و ظرف پشتیبان ندارد. بدون رحِم است. الگوهای حیات حرفهای ما چنین نیست که ما را در وسط مسألههای پیشرفت جامعه بکارد و نظام ارزشی و فرهنگ حرفهای ما نیز از صرف هزینۀ عمر و نخبگی برای سردرآوردن از دردها را به اندازۀ کافی ارزشمند اعلام نمیکند که بتواند از این رویهها پشتیبانی کند. جاهایی هم تعریف نشده که محلهای دائمی این بررسیها و تبادل رهیافتها و داناییها و ... باشد.
همۀ نخبگانی که در صحنهاند با بدبختی و اضطراب و منازعههای فراوان و تلخیها و زخم و زیلشدنهای بیشمار چیزی را در جایی به صورت موقتی میکارند و معمولاً پس از چندی با صد آه و افسوس با آن خداحافظی میکنند و با صد اتهام رخت خود را به جای دیگری میکشند و بدبختی جدیدی را در آنجا دنبال میکنند، لذا با سرعتی متناسب بزرگ نمیشوند. هیچگاه به صورت مستمر و بدون تعویق در افق فهم تمدنی فرهنگ نمیایستند و به چنین ترازی نمیرسند.
شاید البته بخشی از ماجرای تعویق رشد نیز امور معیشتی باشد. هرچند اصل ماجرا همان افق درد است که انسانها را به سرعت بزرگ میکند و دستیافتن به آن هدیۀ بزرگی برای یک نخبۀ مستعد بیتعلق است. نظام معیشتی نیز موضوعات دیگری را پشتیبانی میکند. مکرر دیدهایم که بسیاری از نخبگان جوششهای خودشان را بیرون از محیط ارتزاق خود مییابند با این که به هدایت عقل معاش برای دستیابی به جایگاه رسمی هیأت علمی شدن تلاشهای زیادی هم میکنند و به انفعالهای متعددی تن میدهند، ولی وقتی به آن موقف میرسند میبینند که نخبگیهایشان با موقفی که در آن ایستادهاند همخوان نیست و در آن الگو و آن تعیّنها نخبگی خاصی احساس نمیکنند.
خلاصه این که نیاز داریم ظرفی را طراحی کنیم که بتواند این جمع فرهیخته را با این مسؤولیّت بزرگ و عمیق و تاریخی در دل خود بپذیرد و چون یک وسیلۀ مناسب همۀ اسباب برانگیختگی و اشراف و نفوذ نگاه و ... را در اختیارشان بگذارد و طبعاً عرصۀ فرهنگ را از ثمرات حضورشان بهرهمند بنماید.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️مقدمه (6)
● ب. عاقله فرهنگ
4
صحنۀ فرهنگ نیازمند عاقلهای است که با سرمایههای فرهنگی و افقهای تعالی و ظرفیتها و مسائل عینی انسی چارهاندیشانه(در سطح کلان) داشته باشد و به کل صحنه سمت و سو بدهد و به سهم خود باورهایی درخشان و امیدهایی فراوان بیافریند. صحنه بدون این سرمایۀ اجتماعی انسجام کافی ندارد(واگرا است)، سطح پویشهایش پایین است، دانائیها و تجربیات با سرعت مناسبی به اشتراک گذاشته نمیشود، از آنها درک عمیق و عالمانهای صورت نمی گیرد و ... .
ایران اسلامی امروز ظرفیّت و کفایت خلق «عاقلۀ مبارک فرهنگ» را دارد، و این خود یک رویش بزرگ است، مثل رویش عقلی دوران بلوغ که خود سررشتهدار تراز متفاوتی از حضورها و حتی رویشهای انسانی میشود، ولی طبیعتاً این متاع متعالی اجتماعی در هر ظرفی حاصل نخواهد شد.
به نظر میرسد تاکنون با «تقریرهایی سهلاندیشانه و گذرا» از این ضرورت، مدلها و الگوهایی پیشنهاد شده، ولی باید اینک به خوبی بررسی شود که ثمرات هر کدام چه بوده و چه نبوده است.
◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ
ظرفهای مورد توقع کجا است؟ یا حوزه و دانشگاه است یا بیت رهبری است یا شورای عالی انقلاب فرهنگی است یا هیأتهای امنای مراکز فرهنگی یا اندیشکدههای فرهنگی یا هیأتهای اندیشهورز که راهکار و دغدغه اخیر حضرت آقا است.
دربارۀ حوزه و دانشگاه این قضاوت بود که هرچند ریشهدار و پرظرفیتند و قدرت پروازشان خوب است، ولی از صحنه دورند و «جانشان» معطوف به مسأله و موقعیّت بهویژه در تراز تمدنی آن نیست. هر چه زمان نیز به این دو مرکز داده شود، اتفاقی نمیافتد. شورای عالی انقلاب فرهنگی با همۀ امیدهایی که رهبری به آن بسته بود و روی آن تأکید نیز میکرد تا کنون نتوانسته چنین نقشی ایفا کند. طبعاً جای بررسی دارد که مشکل از کجاست؛ آیا مشکل در ساختار آن است یا در افراد یا در جایگاه یا در سازکار بررسی مسائل در آن؟ با توجه به تحلیل پیشین پاسخ این است که اساساً اینجا ظرف تحقق چنین پدیدۀ انسانی ـ اجتماعی فاخر و ریشهای و ماندگاری نیست.
لجنۀ فرهنگی دفتر رهبری نیز نتوانسته نقش جدیای در این راستا ایفا کند و ظاهراً نخواهد توانست. سالها حضرت آقا برای مراکز فرهنگی مهم کشور هیأتهای امنایی تعریف میکردند و مسؤولیتهای مهمی بردوش ایشان میگذاشتند. ولی آنها هم به چنین جایگاهی نرسیدند. بیشتر هیأت امناها فقط اسماند و فعال نیستند، مواردی نیز که متعهدند گاهی به هیأت مدیره شباهت پیدا میکنند و سطح ورودهایشان مثل مدیران این مراکز خرد میشود.
اندیشکدهها که از آنها به عنوان «جذابترين نوآوريِ فكري دوران معاصر» یاد میشود، واقعاً یک پدیدۀ مدرن و تاریخی و یک رشد در حوزۀ چارهاندیشی و حکمرانی و به تعبیر حضرت آقا «صنعت تفکر» است، برای سازماندهی ویژه به فرآيند سياستگذاري و تصميمگيري در سطوح مختلف طراحی شده است.
تحولات سريع جهاني و ابعاد روزافزون توسعه از عواملي هستند که ضرورت تدوين سريع سياستها و الگوهاي تصميمگيري را بويژه در کشورهاي در حال توسعه لازم میآورند؛ امري که بدون استفاده وسيع از ايدههاي نو و مستندسازي و جمعبندي تجارب و نظرات خبرگان و افراد خلاق ميسر نيست.
از آنجا که پژوهشکدهها در افق دانش و با نظم و سختگیری و کُندی علمی با موضوعات مواجه میشوند که درست نیز هست، نمیتوانستند به این نیاز پاسخ بدهند. در نتیجه جامعۀ بشری به سمت ایدۀ اندیشکده کشید. انديشکده، نوعي سازمان ويژه براي تفکر و پژوهش در زمينة سياستسازي و تصميمسازي است که بر اصل جمعانديشي يا ايدهپردازي جمعي استوار است. انديشکدهها با انجام مطالعات بينرشتهاي و با بهکارگيري کارشناسان متعدد، خوراک فکري لازم را در حوزههاي مختلف براي مديران و سياستگذاران جامعه تأمين ميکنند؛ البته وظايف متنوع ديگري همچون بوميسازي سياستها، آيندهپژوهي، آمادهسازي افکار عمومي، ايجاد اجماع بين مجريان، تربيت نيروهاي صاحبنظر و ... نيز به فراخور میزان تعهد اعضای اندیشکده برای آن قائل میشوند.
مسلماً ایجاد اندیشکدههای متنوع فرهنگی باعث رشد فرهنگ و کارفرهنگی خواهد شد، ولی اندیشکدههای فرهنگی نیز ظرف پدیدۀ تمدنی و متعالی و رشدآفرین مورد نظر ما، عاقلۀ فرهنگ، نیستند. هرچند که تا اطلاع ثانوی پیشتازند و مرجعیّت پیدا میکنند و واقعاً صاحب کمالاتند و نعمتهای عزیزی هستند.
اندیشکدهها نسبتاً وضعی گذرا و حال و هوای پروژهای دارند، به طور کاملی به مسأله وصل نیستند، خیلی در افق حلمسأله هستند و از یک چهارچوب نظری و هویّت عمیق معرفتی گسسته و بیبهرهاند، زیادی نخبگانی هستند و از مردم منفصلند(در ادامه طرحی را از حضرت آقا به تصویر میکشیم که به این نارسایی توجه کردهاند)، تخصصیاند و نگاه بخشی دارند و ... .
┄┄┅••=✧❁✧=••┅┄┄
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (7)
● ب. عاقله فرهنگ
5
◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ
به نظر میرسد حضرت آقا که سالها است چنین خلأی را احساس کردهاند، طی دهۀ اخیر آن را در قالب هیأتهای اندیشهورز دنبال میکنند.
مثلاً سال 95 به بسیج میگویند ما در معرض جنگ نرم هستیم که خطرناکتر است و بسیج باید وارد صحنه شود، لذا بسیج «هیأت اندیشهورز» احتیاج دارد تا کار با هوشیاری انجام بگیرد. منظور ایشان تمام پارههای بسیج است؛ یعنی در همۀ سطوح بسیج باید با صفت اندیشمندی به صحنه بزنند :
«جنگ نرم عرصۀ بسیار وسیعی است و روز به روز هم با گسترش این فضای مجازی دارد گستردهتر میشود و خیلی هم خطرناکتر از جنگ سخت است، لذا ... هیأت اندیشهورز لازم دارد تا ... کار با هوشیاری انجام بگیرد.»
ولی کلیت بسیج هم هیأت اندیشهورز میخواهد تا خطنگاری کنند. البته میگویند که این هیأت باید کارشان فقط این فعالیت که از مهمترین کارها است باشد و روی آن متمرکز شوند :
«علاوه بر این هیأت اندیشهورز در بالاترین سطوح بسیج که برای کل مجموعۀ بسیج بنشینند خطنگاری کند، راهبردنگاری کنند. ما راهبرداندیشانی را لازم داریم که بنشینند و کارشان فقط این باشد؛ این از مهمترین کارها است. مثل راهبرداندیشان نظامی که در همهجای دنیا هم معمول است»(3/ 9/ 1395)
ثمرۀ کار هم این است که :
«... وقتی ما اینها را انجام دادیم، آن وقت شما در هر نقطهای از مجموعۀ عظیم بسیج که مشغول کار هستید ـ در حلقۀ صالحین باشد، در راهیان نور باشد، در دبیرستان باشد، در دانشگاه باشد، در محیط کارگری باشد، در مسجد باشد ـ هر جا که شما در زمینۀ بسیج مشغول کار هستید، میدانید که یک عضو فعال هستید از یک مجموعۀ خردمند و هدفددار که دارد حرکت میکند و پیش میرود»(3/ 9/ 1395)
مثال دیگری از تلاش حضرت آقا برای معماری عاقله بر سر مجموعههای فرهنگی، پیشنهاد تأسیس «هیأت اندیشهورزی» بالای سر «قرارگاه فرهنگی اجتماعی قرب بقیة الله» است. حضرت آقا دربارۀ این مجموعۀ فرهنگی که پیشتر تشکلی متعلق به سپاه به شمار میرفت و از بدو تأسیس با هماهنگی حضرت آقا شکل گرفته بود، نگران پیوندشان به جامعۀ نخبگان انقلابی بود.
در توضیحاتشان معلوم میشود که از هیأت اندیشهوریزی توقع دارند پایههای فکری و فرهنگی مجموعه را با تکیه بر اندیشهای مورد اطمینان بریزند و کاملاً معطوف به اجرا و عمل باشند. هم توقع پشتوانۀ نظری دارند، هم توقع چارهاندیشیهای هوشمندانه :
«چنین کار بزرگ و گستردهای، پشتوانۀ نظری و فکری بسیار محکمی لازم دارد. ... یک کار به شدت قوی و عمیق نظری و نرمافزاری حتماً احتیاج دارید. ... وزن این کار عمیق و وسیعی را که شما شروع کردید خیلی وزن سنگینی میبینم که این به نظر من میرسد که این پشتوانۀ فکری و فرهنگی بایستی خیلی مورد اطمینان باشد. اگر نشد دچار سطحینگری میشوید، دچار انحراف میشوید. ... تشکیلاتتان آفت انحراف پیدا خواهد کرد، آفت سطحینگری پیدا خواهد کرد، آفت تکرار پیدا خواهد کرد، احیاناً آفت تحجرهای خطرناک پیدا خواهد کرد»(2/ 2/ 1392)
و در سال 95 میفرمایند :
«این جمع اندیشهورزان دینی که تازه تشکیل شده، بایستی چهار، پنج سال پیش تشکیل میشد و پیشمیرفت. نقش این مجموعۀ اندیشهورز باید در رابطۀ اجرا و عمل و و خروجیها مشخص بشود و معلوم بشود. [مشورت نیست] مشورت فرق میکند با هیأت اندیشهورز. معنای اندیشهورزی این است که پایههای فکری میگذارد.»(19/ 8/ 1395)
در همین سخنرانی آنگاه که دربارۀ بایستگی یک «تحول هوشمندانه» در فضای مجازی سخن میگویند این عنصر هیأتهای اندیشهورز را لازم میشمارند :
«بایستی یک تحول هوشمندانهای در فضای مجازی صورت بگیرد. اینجا است که من عرض کردم واقعاً احتیاج دارید به تشکیل هیأتهای اندیشهورز قوی و پیدا کردن راهکار»(19/ 8/ 1395)
ایشان با چند گزاره مختصات آن چیزی که میخواهند را بیان میکنند :
ـ باید پایههای فکری را بگذارند؛
ـ باید مورد اطمینان باشند؛
ـ باید تمام وقت مشغول همین کار باشند؛
ـ جایگاه حاکمی داشته باشند و اندیشهشان اجرا شود نه این که تنها مشورت بدهند؛
ـ هم پشتوانۀ فکری را درست کنند هم تراز راهبردی به صحنه بدهند؛
ـ نوعی مغز مرکزی باشند، ولی تنها مغز پیکره و یک عنصر انحصاری نباشند؛
ـ مراقب سمت و سو و سلامت تشکیلات باشند؛
باید اندیشید که چنین عنصری را با چه سازکاری میتوان پدید آورد.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (8)
● ب. عاقله فرهنگ
6
◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ
به نظر میرسد حضرت آقا که سالها است چنین خلأی را احساس کردهاند، طی دهۀ اخیر آن را در قالب هیأتهای اندیشهورز دنبال میکنند.
گفته شد که ایشان با چند گزاره مختصات آن چیزی که میخواهند را بیان میکنند :
1ـ باید پایههای فکری را بگذارند؛ یعنی مجموعۀ پرتلاش و گستردهکاری مثل قرب دارای هویّت عمیق معرفتی باشد، از آن نقطه بجوشد؛
2ـ باید مورد اطمینان باشند؛ یعنی اندیشمندانی پای کار باشند که مثلاً حوزه روی آنها حسابی کار کرده باشد، بلکه بالاتر و علاوه بر آن، این نهاد به گونهای معماری شود که به باطن نیرومند و مقدس حوزه وصل شود؛
3ـ باید تمام وقت مشغول همین کار باشند؛ یعنی مثل وقتگذاشتهای فعلی نخبگان انقلابی نباشد که به صورت گذرا در جلسه یا جلساتی حاضر میشوند و هیچگاه چنین کاری جنبۀ کار اصلیشان را پیدا نمیکند؛
4ـ جایگاه حاکمی داشته باشند و اندیشهشان اجرا شود نه این که تنها مشورت بدهند؛
عاقله تعبیر خوبی است. عقل هر انسانی به پیکرۀ آن وصل است، هر میزان عقل میفهمد آن پیکره نیز میفهمد. ولی عقل قوۀ عامله نیست و تأمین کننده جهان ادراکی و هشیاری انسان است.
5ـ هم پشتوانۀ فکری را درست کنند هم تراز راهبردی به صحنه بدهند؛ یعنی عاقلۀ نظری و راهبردی.
با توجه به سطوح مختلف تفکر راهبردی میتوان انتظار داشت که این عاقله یا هیأت اندیشهورز که تأمین کنندۀ پایههای فکری مجموعه است در چارچوب اصلی راهبردی مجموعه وارد شود و سمت و سو و مسیری را تعریف نماید.
معلوم است که تنها کسانی میتوانند با حضور در چنین جایگاهی باعث پژمردگی مجموعه نگردند که هم به حوزۀ نظر و هم به حوزۀ عینیت تعلق داشته باشند و از توان تدبیر برخوردار باشند.
6ـ مراقب سمت و سو و سلامت تشکیلات باشند؛
7ـ نوعی مغز مرکزی باشند، ولی تنها مغز پیکره و یک عنصر انحصاری نباشند؛
این را بیشتر توضیح میدهیم. این نکته مطلب فوقالعاده کلیدی و افتخارآمیزی در ترسیم این عاقله است و آن را در قالب یک گونه پویش تشکیلاتی و یک نهاد گستردۀ سازمانی در میآورد. این پیشنهاد جزء افتخارات جبهۀ انقلاب و جریان انقلابی به شمار میرود.
ایشان پس از بیان ضرورت اندیشهورزی و وظائف آن میفرمایند منظورشان این نیست که پارههای مختلف بسیج مثل اعضای یک پیکر خودشان را از وظیفه تحلیل و تدبیر آسوده بینند و همه را به یک مغز مرکزی بسپرند. این الگو هرچند شاید برخی انسجامها و چالاکیها را از تشکیلات بسیج بگیرد، ولی از منظر شیعی و مکتب امام امتیازهای بالایی به آن میبخشد و بسیج را به یک پدیدۀ تاریخساز تبدیل میکند :
« ... نمیگویم مثل یک عضو از بدن، نه، چون اعضای بدن درست است که حرکت میکنند، اما همه اسیر مغزند؛ مغز میگوید ببین، مغز میگوید بشنو، مغز میگوید بگو یا حرکت کن؛ مغز فعال است. در بسیج این طوری نیست که فقط از مرکز بگویند بگو؛ نه، مثل این است که هر عضوی خودش یک مغزی داشته باشد که با آن مغز اصلی که در سر است هماهنگ باشد ـ که این هماهنگی البته راههایی دارد ـ یک چنین حالتی به وجود خواهد آمد.»(3/ 9/ 1395)
یعنی با نکتۀ اخیر در معماری حضرت آقا این عاقله به یک رگۀ صددرصدی در کل پیکرۀ بسیج تبدیل میشود که یک عاقلۀ مرکزی دارد، ولی عاقلههای خرد همگی متعهدانه مشغول تحلیل و تدبیر و خلاقیّت و چارهاندیشیهای منطقهای و اختصاصی میشوند. البته این عقول بومی و خُرد با عقل مرکزی پیوند دارند، همخون هستند، همدرد و همزباناند و در یک حیات صمیمی و مسؤولانه گرم و پرتب و تاب با هم تعامل میکنند و همه چیز را به پیش میبرند.
در باب مزایای این الگو صفحات بسیاری میتوان نوشت و البته در توصیف آن نیز باید اهتمام خوبی نشان داد.
این انتخاب، این گرایش حکیمانه و مردمسالارانه و این معماری مهم و راهبردی طی سالهای اخیر با ویرایشهای جدیدتری نیز همراه شده است و به نقطۀ جالبی رسیده است.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (9)
● ب. عاقله فرهنگ
7
◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ
به نظر میرسد حضرت آقا که سالها است چنین خلأی را احساس کردهاند، طی دهۀ اخیر آن را در قالب هیأتهای اندیشهورز دنبال میکنند.
در مصداق دیگری نیز ایشان از مجلس خبرگان مطالبه دارند که یک «هیأت اندیشهورزی برای انقلاب» پدید بیاورند و میگویند چنین چیزی از شؤون رهبری انقلاب است و اکنون در ساختارهای جمهوری اسلامی نیست، ولی لازم است.
«این مجلس حقیقتاً یک مجلس استثنائی و بینظیری است از لحاظ ترکیب، از لحاظ وظایف، از لحاظ کارکرد در این سالهای گذشته تا امروز؛ و به نظر بنده میتوان به این مجلس امید بست برای یک کار مهمّ دیگر در کنار این کارهایی که تاکنون انجام داده است و میدهد، و آن عبارت است از نگاهِ کلان و راهبردی به انقلاب و مسیر انقلاب. ما این را در دستگاههایمان نداریم؛ دستگاهی برای این کار نداریم»
یعنی این ضرورت بزرگ همواره بوده است، ولی ظرفیّت پیگیری آن را در مجالس قبلی مشاهده نمیفرمودهاند.
«البتّه جزو وظایف رهبری است و تا حدّ ممکن ـ حالا با نقصهایی که وجود دارد در این حقیر ـ تلاش شده که این کار انجام بگیرد، لکن دستگاهی برای این کار نداریم.
قوای سهگانه مأمور ادارۀ کشورند و کشور را باید اداره کنند؛ هرکدام در یک بخشی و به یک نحوی. البتّه ادارۀ انقلابی باید بکنند، شکّی نیست، امّا نگاهشان بهطور طبیعی به همین راهی است که دارند میروند، به همین مسیری که دارند میروند؛
و نگاه کلان و راهبردی به مجموعۀ انقلاب در طول این ۳۹ سال گذشته و در طول دَهها سال آینده قاعدتاً نیست؛ یک مرکزی لازم است که این نگاه را داشته باشد»
این مرکز که کار به این لازمی را باید انجام بدهد تنها در صورت نخبگی و ظرفیّت فکری بالای افراد آن میتواند از آب در بیاورد :
«وظیفۀ این هیئت اندیشهورز این باشد که یک نگاه کلانی بکند به مسیر انقلاب از اوّل تا امروز. خب، این انقلاب یک اهدافی داشته است، یک حرکتی شروع شده است به سمت اهداف؛ نگاه کنند تا ببینیم که به این اهداف چقدر نزدیک شدهایم، به کدامش نزدیک شدهایم، در مورد کدام هدف توقّف داشتهایم، در مورد کدام هدف پسرفت داشتهایم ...
و اگر چنانچه در مواردی یکچنین چیزهایی را مشاهده کردیم، این مجلس مطالبات خودش را بر اساس آن تنظیم کند. ... مجلس خبرگان بایستی مطالباتی داشته باشد از دستگاههای مختلف؛ این مطالبات میتواند بر اساس این مطالعه تنظیم بشود»(۱۳۹۶/۰۶/۳۰)
از توضیحات و مجموع توضیحات قبلی چنین برمیآید که ایشان از تعریف «هیأتهای اندیشهورز» گذشته از تأکید بر پدیدآیی مراکزی خاص، به دنبال ایجاد یک نهاد گستردۀ هشیاری و فهمهای عمیق و ارادههای ریشهدار و اتصال به پاکیها و قداستها و باطن نیرومند جامعۀ شیعی ـ که یک مصداق مهم آن حوزههای علمیه است ـ هستند.
ایشان هیأت اندیشهورز را عقلی برای ادراک و تصمیم و مطالبه و پیگیری میخواهند و آن را در خود یا حتی همین نخبگان منحصر نکرده، بلکه کشیده تا متن گستردۀ جامعه و یک پیوستار نورانی و قابل تکیه و اعتماد میخواهند.
اگر بخواهیم ترسیم خوب و کاملی از این نهاد ارائه کنیم باید بگوییم یک سر این پیوستار (الف) مردم مسؤول و متعهد و برخاسته هستند و در رتبۀ دیگر (ب) نخبگان درجۀ یک انقلابی که دانایی و تجربه و اعتبار و دردهای عمیق در وجودشان جمع شده و مردم را درک میکنند و رهبری را نیز.
اما در رتبۀ بالاتر (ج) مقام معظم رهبری حفظهاللهتعالی که همواره در سطح دانایی اسلامی بسیار خوب و تعهدهای انقلابی دیرین و حضور در نقطههای حساس و تعیین کنندۀ این انقلاب و ارتباط با همۀ اقشار جامعه و نگاه کلان به همۀ امور مهم این کشور و انقلاب عزیزمان به ترسیم اهداف و راهیابی و تعریف ضوابط و معالم الطریق و معدات و مانعات و ... مشغول بودهاند قرار دارند،
و حتماً باید گفت که در رتبۀ بالاتر (د) بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه که کانون اصلی خرد قدسی و منبع دانایی کل و معدن درد و دلسوزی و ملتهبترین نقطۀ عزم و ارادۀ بشری و پایکارترین مخلوق الهی هستند، قرار می گیرند.
شیعه این فهم بالنده را دارد که
«ما همه گَردیم و تکسوار او است»
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (10)
● ب. عاقله فرهنگ
8
◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ
به نظر میرسد حضرت آقا که سالها است چنین خلأی را احساس کردهاند، طی دهۀ اخیر آن را در قالب هیأتهای اندیشهورز دنبال میکنند. ایشان هیأت اندیشهورز را عقلی برای ادراک و تصمیم و مطالبه و پیگیری میخواهند و آن را در خود یا حتی همین نخبگان منحصر نکرده، بلکه کشیده تا متن گستردۀ جامعه و یک پیوستار نورانی و قابل تکیه و اعتماد میخواهند.
ما در صورتی روی سعادت خواهیم دید و از انفعال موجود خارج خواهیم شد که این چهار قشر دست به دست هم بدهند : مردم، نخبگان، رهبری و امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف .
چیزی که جالب است و روشن است وضعیت متفاوت هر یک از این نقاط است. امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف هرچند که منتظر ارادۀ ما است و به حسب نگاه دینی ارادۀ ما اصل محسوب میشود، ولی از نظر همۀ ما فهم اصیل و ارادۀ پاک و پیگیری بیفتور به ایشان تعلق دارد و ما از نظر ارزشی همگی طفیلی به شمار میرویم.
به لطف الهی رهبر انقلاب نیز به عنوان نائب الامام در میان ما شبیهترین موقف را به ایشان پیدا کردهاند و واقعاً نگاهشان به حوائج امام زمان عج است. ایشان هم چون امامشان ارادۀ مردم را اصل قرار داده و آن را هدف گرفته و از هر کاری که بتواند برای اثارۀ دفائن عقول امت خویش دریغ نمیکند.
مردم نیز ارادۀ نسبی انقلابی را دارند و این اراده تا آن پایه هست که این انقلاب را زیر همۀ فشارهای بیسابقۀ تاریخی تاکنون حفظ کرده است. مقاطع مختلف نیز نشان داده که هشیاری مردم ایران بد نیست و اگر خطایی میکنند موقتی است و زودگذر است.
«دفاع از انقلاب و تشخيص مصلحت آن، كارى است كه هم آسان و هم مشكل (سهل و ممتنع) مىباشد. آسان است؛ چون فطرتهاى پاك عامۀ مردم آن را تشخيص مىدهد. اگر شما به جمعيت عظيم مردم ايران نگاه كنيد، خواهيد ديد كه در همهى مسايل از اول انقلاب تا امروز، تقريباً عامۀ مردم درست فكر كردهاند، درست تشخيص دادهاند و راه را خوب شناختهاند و اصولًا شبهه و وسوسه و خدشهيى در راه مستقيم آنها به وجود نيامده و يا زودگذر بوده است.
... اما از طرف ديگر، به نظر مىرسد تشخيص مصلحت انقلاب و دفاع از آن مشكل است؛ چون بعضى از خواص و بعضى از كسانى كه ادعا مىكنند مسايل كشور يا مسايل سياسى را مىشناسند، گاهى اشتباه مىكنند و غلط مىفهمند و كج تشخيص مىدهند و بد عمل مىكنند.
... در طول اين چند سال، يك عده به اصطلاح عقلا و مصلحتانديشها، هميشه مصلحتانديشانه و به اصطلاح عاقلانه، مردم و مسئولان نظام و رهبر عظيمالشّأن فقيدمان را نصيحت مىكردند كه شما چرا بىخود با امريكا- كه در دنيا قدرتى است- رزمآورى و مبارزه مىكنيد؟! چرا خود را با غول وحشتناكى به جنگ مىاندازيد؟! اين هم از همان جاهايى است كه مردم ماهيت آن را فهميدهاند؛ اما بعضى از خواص نفهميدند!»( 21/ 04/ 1368)
چیزی که ما را معطل کرده وضعیّت قشر نخبگان جامعه حتی نخبگان انقلابی است. به خاطر سرگردانی ایشان و نبودن در نقطههای نیاز و نپرداختن به وظیفۀ کلی «رصد انقلاب» و «یافتن رطب و یابس» و «یافتن راهحلها» و «ایستادن پای آنها» سرمایههای عظیم تاریخی ما دچار سرگردانی و آزار نسبی است و فرصتهای زیادی دارد از دست میرود.
در میان ایشان افرادی چون کبریت احمر یافت میشوند که به خوبی با انقلاب و این مردم و رهبر عزیزمان ارتباط میگیرند و همۀ توقعات رهبری را برمیآورند. باید از ایشان نهاد عاقله تشکیل شود. با بحثهایی که گذشت معلوم میشود این محصول چندان هم سهلیاب نیست که با تعریف یک اتاق یا یک گروه یا چیزهایی از این قبیل بتوان آن را پدید آورد.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (11)
● ب. عاقله فرهنگ
9
◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ
به نظر میرسد حضرت آقا هیأت اندیشهورز را با گسترهای وسیع یک «نهاد مردمی عاقلۀ فرهنگ» میخواهند که ببیند و بخواهد و پای تصمیم بایستد. این در صورتی محقق خواهد شد که برای این ادراک و احساس و تدبیر چهار قشر دست به دست هم بدهند : مردم، نخبگان، رهبری و امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف .
حال چه باید کرد؟
پیشتر نیز گفته شده بود که «عاقلۀ فرهنگ» را نمیتوان هر جایی نشا کرد. این جمع مسؤول و هستۀ سخت «انتخاب تمدنی» ما در حوزۀ فرهنگ، تنها در نقطهای خواهد روئید که نقطۀ التقاء چند ضلع نیرومند باشد؛
1ـ برخورداریهای اندیشهای و علمی اصیل ما،
2ـ دردهای تمدنی و فشار مسؤولیتهای حاکمیتی ناظر به پیشبرد فرهنگ،
3ـ اشراف اطلاعاتی نسبت به وضع گذشته و امروز فرهنگ و برنامههای کلان فرهنگی و پویشهای اصلی تأثیرگذار بر فرهنگ ایران(از جمله طرحهای راهبردی و تهدیدهای دشمن).
حضرت آقا در طرح راهبردی خود موسوم به «بیانیۀ گام دوم انقلاب» که در آن جوانان را به «قیام برای ساختن ایران» دعوت فرمودهاند، با (1) اصل این دعوت و علاوه بر آن با (2) تعریف سازکاری ویژه برای ایجاد «انضباط» در این قیام عمومی و دور کردن آن از «بلبشو و غوغاسالاری»، پیشنهاد تشکیل «حلقههای میانی» را دادهاند.
مطمئناً حضرتشان با آگاهی کامل نسبت به سازکار و سازهای که پدید میآورند، بدین وسیله به سمت الگوی نوینی برای حل مسألههای کشور (بلکه حکمرانی مطلوب) حرکت کردهاند و آن را پیش پای «همۀ مردم ایران» قرار دادهاند؛ یعنی الگویی برای آن که مردم صحنه را به دست بگیرند.
«این تمرکز، این ایجاد برنامۀ کار، پیدا کردن راهکار، ارائهی راهکار، برنامهریزی، به عهدهی چه کسی است؟
این به عهدۀ «جریانهای حلقههای میانی» است.
این، نه به عهدهی رهبری است، نه به عهدهی دولت است، نه به عهدهی دستگاههای دیگر است؛
به عهدۀ مجموعههایی از خود ملّت است که خوشبختانه امروز ما این را کم هم نداریم.
... اینها میتوانند بنشینند برنامهریزی کنند و هدایت کنند»(1/ 3/ 98)
حلقههای میانی از متن مردمند، به این جوانان نزدیکند و موظفند برای درست و پایدار شدن «قیام جوانان» بکوشند. هم رصد درست نیازها، هم تشویق جوانان به قیام برای حل مسائل کشور، هدایت جوانان برای تشکیل گروههای حل مسأله، ایجاد تمرکز، دیدن اقدامات موفق، داشتن و معرفی الگوهای درست حل مسأله و کمک در برنامهریزی گروههای حل مسأله و تشویق به پیگیری و ضربههای پی درپی تا حل مسأله، جزء کارهای ایشان است. اینها همان نقش عاقله است. البته توجه کنیم که این الگو با «فرهنگ پرارزش و واقعاً نیرومند جهاد» بسته شده است.
اما تعبیر عجیب حضرت آقا دربارۀ قوۀ هادیۀ این حرکت عمومی، «جریانهای حلقههای میانی» است؛ یعنی نه صرفاً گروههای حل مسأله را بسیار بسیار متکثر میخواهند، بلکه این حلقههای میانی که وظیفۀ هدایت این قیام را دارند نیز در چهرۀ جریانی میخواهند. باز هم یعنی صحبت یکی دو تا نیست، باید به سرعت این حلقههای میانی تشکیل شوند و یک عرصه و یک رگۀ فعالیت را به سامان بکشند. این یعنی فوران هشیاری و انبان نمودن دانائیهای حاصل آمده و ... .
البته همان طور که رهبری در خطاب به بسیج میگویند فراتر از این عاقلههای خرد و نزدیک به صحنه، یک هیأت اندیشه ورز که از جنس مردم است و توان دیدن کل این صحنه و ایستادن بالای همۀ این پویشها و درک همۀ این دردها را داشته باشد، بالای کل این تشکیلات هشیار و متعهد لازم است.
❖ یک جمعبندی تا اینجا :
ـ عاقله برای همۀ صحنهها و برای کل پیکره لازم است؛
ـ عاقلۀ مرکزی متشکل از نخبگان برتر جبهۀ انقلاب است؛
ـ عاقله در ظرفهای اداری محقق نمیشود و سازۀ حلقههای میانی را نیز رهبری از دولت و دستگاههای حاکمیتی جدا نمودهاند؛
ـ در عین حال عاقله در ظرفی که مشتمل بر سه ضلع نیرومند 1.«دانایی» دسترسی به همۀ عقلانیّت تاریخیمان، 2.«دید» اشراف نسبت به صحنه و 3.«درد» دغدغهها و التهابهای حاکمیتی و تمدنی، امکان پدیدآیی دارد.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️مقدمه (12)
● ب. عاقله فرهنگ
10
◈ ظرف پدیدآیی عاقلۀ فرهنگ
نتیجه بررسیهای پیشین همه این خواهد شد که تنها در دو صورت میتوان به این عاقله رسید :
الف. الگوی کُند و زمانبَر :
با تشویق صحنه به «قیام برای حل مسأله»(جهاد) و تشکیل «جریانهای حلقههای میانی» برای به انضباط و عقلانیّت و سطوح خوبی از نخبگی رساندن این قیام و باز هم تشکیل حلقههای برتری که به هدایت همین حلقهها بپردازد.
با تشکیل حلقههای میانی فرهنگی و به انضباط بیشتر کشیده شدن پویشهای متکثر فرهنگی مؤمنین و به تدریج به میدان آمدن نخبگان درجۀ یک جبهۀ انقلاب میتوان کارهای این حلقههای میانی را ارتقا داد و به سمت یک قشر فرهیختۀ اجتماعی موسوم به عاقلۀ فرهنگ جبهۀ انقلاب حرکت کرد.
هرچه نخبگان انقلابی سریعتر به این پویش بزرگ و تاریخی بپیوندند سریعتر به «عاقلۀ پیشرفت» خواهیم رسید. این عاقله به همۀ آنچه گفته شد با خون دل خواهد رسید و از این رهگذر الگوی نوینی در حکمرانی فرهنگی شکل خواهد گرفت.
البته باز هم باید به سکوهای اشراف حاکمیتی دست پیدا بکنند، و الا دیدهبانیها از غنای کافی برخوردار نخواهد بود.
ب. الگوی سریعتر
راه سریعتر این است که نقطههای حاکمیتی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی یا نهاد ریاست جمهوری خود «طرح راهبردی رهبری» را بفهمد و خطورت شأن آن را در یابد و به پشتیبانی از این پویش بزرگ بپردازد و به این روند طبیعی شتاب بدهد.
این ورود البته حساس است ولی سرعت کار را بسیار بالا میبرد.
الگوی «الف» را با همّت مؤمنین مجاهد میتوان برپا کرد و اکنون نیز کسانی این ندای دعوت رهبری را شنیدهاند و به دنبال تحقق آن به صورت شیرین و کیفی هستند. اما الگوی «ب» نیازمند یک طرح است تا خود این ورود باعث خراب کردن صحنه و درست کردن یک زائدۀ وزرآفرین دیگر نشود.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#ایده_فرهنگی 1.5
#دولت_انقلابی
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در مقدمه نیمنگاهی به سه نکته خواهیم داشت : الف. ایدۀ مادر، ب. عاقلۀ فرهنگ و ج. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
▫️مقدمه (13)
● ب. چرخۀ پیشرفت فرهنگی
1
حضرت آقا میفرمایند : «ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد»(6/ 6/ 1400)، ولی ما بدون این که در باب «پیشرفت فرهنگی» و «الگوی پیشرفت فرهنگی» و از جمله «چرخۀ پیشرفت فرهنگی» نظری داشته باشیم نمیتوانیم در عرصۀ «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگ» وارد شویم. میخواهیم باز بسازیم که نهایتاً چه از آب در بیاید؟ چرا آن محصول بهتر است؟
«نظریّۀ پیشرفت فرهنگی» را بحثهایی از جنس همان «ایدۀ مادر فرهنگ» معلوم میکند.
پیشرفت در افق تمدن و روی زمین معنا میشود. در عین حال به نظر میرسد اساساً باید «نظریۀ پیشرفت» از دو لایۀ نظری تشکیل شود :
الف) یک لایۀ بنیادین که «پیشرفت» را معنی و ترسیم میکند(معنای پیشرفته).
این لایۀ بنیادین به نظریههای پایهای چون نظریۀ انسان و نظریّۀ جامعه و نظریۀ سعادت تکیه خواهد داشت.
و ب) لایۀ دیگری که «روند پایۀ پیشرفت» را بیان میکند.
این بستۀ نظری(شامل پیشرفت و روند پیشرفت) با «الگوی پیشرفت» تفاوت دارد و پشتیبان آن است و «الگوی پیشرفت» قدری عینیتر از این لایۀ بحث است و با تکیه بر این نظریه طراحی میشود.
این جمله که «ارادۀ ملی جانمایۀ پیشرفت همه جانبه و حقیقی است»(بیانیۀ گام دوم) ابتدائاً در حوزۀ دوم(روند پایۀ پیشرفت) قرائت میشود. «جانمایه» یعنی روح. روح پیشرفت ارادۀ ملی است. این یک اندیشۀ پایه است. یعنی برای پیشرفت باید «ارادۀ ملی» محقق شود؛ یعنی باید از راه ارادۀ ملی به پیشرفت رسید و یعنی بدون ارادۀ ملی به پیشرفت واقعی و همه جانبه نمیرسیم(!). این ایده به شدت روی الگوها و طرحهای اصلاحی تأثیر تعیین کننده میگذارد.
جالبتر خواهد شد اگر بگوییم «ارادۀ ملی» خود پیشرفت است(یعنی بحثی در حوزۀ «الف : حقیقت پیشرفت»). این ایده واقعاً جسورانه و ژرفاندیشانه است. شاید از منظر اسلامی این سخن نیز درست باشد.
«نظریۀ پیشرفت» ریشهای در حوزۀ «اندیشۀ اجتماعی محض» دارد، ولی وقتی «نظریۀ پیشرفت اسلامی ـ ایرانی» خواهد شد که ناظر به زمانه و زمینهای باشد که پیشرفت آن مورد نظر است؛ مثلاً پیشرفت ایرانی. به همین جهت میتوان گفت نظریۀ پیشرفت بحثی در حوزۀ «اندیشۀ راهبردی» است.
با این تعریف نظریۀ پیشرفت وقتی نظریۀ پیشرفت ایرانی است که در بخشی از بافت نظری خود ناظر به ظرفیّتهای اصلی و چاکراها(کانونهای انرژی)ی کشور ایران ارائه شده باشد. طبعاً این چاکراها ناظر به نظریۀ سعادت ارزشگذاری میشود. این بحث لایههای بسیار عمیقی دارد و از قبیل برنامهریزیهای کلان نیست. درک و بخصوص باور این چاکراها گاهی بسیار سخت و نخبگانی است و با ذهنهای صرفاً مدیریتی به سامان نمیرسد.
نظریۀ پیشرفت باید معلوم کند که این چاکراها چگونه باید به هم دست بدهند تا کشور ایران با تکیه بر واقعیترین و پرپیمانترین و اصیلترین سرمایههای خود «ببالد» و خود را از رکودهای دهری نجات بدهد و به پیش برود.
مثل بافتن یک طناب که الیافی را از چند بعد میگیریم و به هم میرسانیم و در یک نقطه با دقت و کاملاً سنجیده میتابیم تا به یک پدیدۀ رشیدی به نام طناب برسیم.
مبتنی بر نظریۀ پیشرفت فرهنگی میتوان دربارۀ چرخۀ پیشرفت فرهنگی نظر داد. مشکل ما در طراحیهای فرهنگی این است که اولاً، نمیتوانیم همۀ این ظرفیتها را روی نقطهای متمرکز کنیم و ثانیاً، نمیتوانیم فرایندی بین اینها برقرار کنیم که مثل یک مته حرکت دورانی رو به پیشی را در پیش بگیرند و به واسطۀ این آرایش و سازکار درست، از زمان برای فربه و بالنده نمودن فرهنگ جامعۀ بهپاخاستۀ ایرانی و «به پیش بردن» آن استفاده نمایند.
این چرخه چه عناصری دارد و چه سازکار منطقیای بین این عناصر میتوان قائل شد؟
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل صلوات، هدیه به روح بلند امام حسین علیه السلام
☘️@faslefarhang
• تسلیت •
#سوگ_معلم
«اَلَّذِينَ إِذٰا أَصٰابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ،
قٰالُوا إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ»﴿البقرة، 156﴾
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
▫️ دریای عشق
حقیقت را یافته بود، عمری به آسمان نظر داشت، بی شک آسمانی بود.
اهل آخرت اهل خردند،
اهل آخرت خدا را زیبا و مهربان و دوست داشتنی یافته اند.
علامۀ ذو فنون استاد حسن زادۀ آملی رحمت الله علیه بندۀ خدا بود و همواره در آغوش مهر او روزگار سپری می کرد.
به دانش بها داد، به عشق آویخته بود، به جهاد احترام می گذاشت، همواره پشتیبان اهل خدا بود.
یاد او ما را گرم می کرد. چه خوشحال بودیم که در این برهه از زمانیم و با او نفس می کشیم و چقدر افسوس می خوریم که او محفل بندگان خدا را ترک کرده است.
قطعاً سبب خیرات بی حساب الهی برای مردم ما بود. امید که پس از او به خدا اندیشیدن و او را خواندن دشوارتر از پیش نگردد.
خدا این وجود شریف را در دریای عشق خود غوطه ور بگرداند!
خدا خود این ثلمه و خسارت را جبران کند!
┄┅••؛••┅┄
رحلت این وجود نازنین و مرد آرام الهی را به بقیة الله الاعظم عج، رهبر معظم انقلاب، بیت مکرم، جامعۀ انقلابی ایران، همۀ دوستداران حقیقت و شاگردان و فرزندان حوزوی ایشان تسلیت می گوییم.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✿شاخۀ گل فاتحه و صلوات، هدیه به روح بلند استاد علامه حسن زادۀ آملی رضوان الله تعالی علیه
◾️@faslefarhang