eitaa logo
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا
72 دنبال‌کننده
224 عکس
75 ویدیو
3 فایل
نظرات ¦ تولیدات ¦ عکس ها ¦ مرتبط با کتاب فاتحان نبل و الزهرا فروش: @jamandehazsoada
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا برش 6⃣2⃣ •شهید عبدالحسین سعادتخواه ●قرعه کشی شیخ رهبر از طلاب متخلق، خوش صحبت رزمنده همراه ما بود، خیلی دوستش داشتم و دارم، طرحی برای سرگرم کردن بچه ها و بهانه ای برای گرفتن صلوات از آنها ریخت، پنج کاغذ با محتوای سالم، جانباز، مفقود، اسیرنوشت. به هرکس می رسید. میگفت ۵ صلوات بفرست و یکی را بردار. نوبت به من رسید برداشتم کاغذ را با نیتی ان شاءالله شهید باشد باز کردم ولی جانباز در آمد، گفتم ببین شیخ ،من بعد جانبازی یا برمی گردم یا اسیر و یا شهید می شوم. پس دوباره بزنم ببینم چه می شود؟! گفت دوباره صلوات بفرست! و بردار. انجام دادم باز جانباز شد!. واقعا در عملیات من دوبار ترکش خوردم و در واقع دوبار جانباز شدم. گفت:می آیی طبقه بالا پیش فرماندهی برویم؟! گفتم: برویم! رفتیم وفکر کنم اولین نفر شهید مفقودالاثر سعادتخواه برداشت و اسیر امد! به محض مشخص شدن این که قرعه او اسیر در آمده است همه خندیدند!( فیلمش موجود است!) در صحنه ی نبرد در تل طاموره شاهدان روایت کردند که دیدیم ایشان تیر خورد و وقتی برای جمع آوری پیکر شهدا رفتند از ایشان خبری نبود! این که من نوشتم شهید سعادتخواه یکی برای این است که جانبازان شهدای زنده هستند و دیگری بعد از گذشت ۴ سال از مفقود بودن ایشان، گویا تصویب شد که ایشان را با عنوان شهید ثبت کنند. ادامه دارد... {شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین و سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... } برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @jamandehazsoada یا با شماره زیر در واتس اپ پیام دهید 09168900248 ➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇 [🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷] ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا برش 7⃣2⃣ ● ساخت دستشویی صحرایی ❁همه ی فرماندهان ما بدون این که کسی دستور بدهند خودشان برای انجام امور رزمندگان پیش قدم می شدند. شهید سعادتخواه هم که جانشین گردان و جانشین شهید مجدی بود از این امر مستثنی نبود، ایشان هم پا به پای نیروها به ساخت و استقرار دستشویی صحرایی کمک کرد و بقیه بچه ها با دیدن این عزیزان، خود جوش پای کار آمدند. ●صف اول نماز ❁برای آغاز نماز جماعت لحظه شماری می کرد. فرقی هم نمی کرد نماز صبح یا مغرب و یا ظهر باشد. همیشه جزو اولین نفرات حاضر در صف اول نماز بود و خود را به ذکر گفتن تا شروع نماز مشغول می کرد. ایشان هم از جمله کسانی بودند که مصداق شعر برادر عرفان پور نبود، بلکه مخالف آن بود. صف اول را نه برای شهرت بلکه برای ثواب بیشتر انتخاب می کرد. اصلا شاید این عزیزان می دانستند قرار است بپرند به همین خاطر دنبال جمع آوری بیشترین توشه از این دنیا که مزرعه آخرت هست بودند و چه عملی از نماز بهتر است؟ آن هم نمازی که اول وقت وصف اول جماعت باشد. ادامه دارد... {شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین و سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... } برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @jamandehazsoada یا با شماره زیر در واتس اپ پیام دهید 09168900248 ➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇 [🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا برش 8⃣2⃣ شهید علی محمد قربانی ●دانشگاه امام حسین(ع) ❁وقتی به دانشگاه امام حسین (ع) رسیدیم، بعد از گرفتن دی ان ای بچه ها، کار تقسیم نیروها انجام شد. هرکس فرمانده ی خود را شناخت. من هم نیروی شهید علی محمد قربانی شدم. همه را صدا کردند گفتند به صف بنشینید. پس از دادن پلاک های هر نفر وثبت آنها، شروع کردند اسامی را خواندن که این نفرات الان سوار هواپیما می شوند و ما بقی با هواپیمای بعدی می روند! همین کافی بود که دلهره به جان نفرات بیفتد، نکند آنهایی که نامشان خوانده نشد را نبرند تا اسمم را خواندند با ذوق فراوان بلند شدم و رفتم. ●چرا نیامدی گروهان ما؟! ❁رفتم و رسیدم و مارا در گروهان دوم با فرماندهی برادر منصوری قرار دادند. روز بعد شهید قربانی وسایر نفرات آمدند و آنها شدند گروهان ویژه و من فکر می کردم گروهان ویژه یعنی دل خطر و خط مقدم،غصه خوردم که چرا در آن گروهان نیستم. چند باری هم سعی کردم که جا به جا شوم ولی چون تکلیف بود و دستور، زیاداصرار نکردم و خیر را در آنچه اتفاق افتاده بود می دیدم. یک بار با شهید رو در رو شدم، گفت: چرا گروهان ما نیامدی؟! گفتم:دست من نبود، من دوست داشتم و دارم بیایم. اگر صلاح می دانید بفرمایید، در خدمت هستم.نمی دانم شاید منظورش این بود که اگر پیش ما بودی به شهادت نزدیک تر بودی! ادامه دارد... {شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین و سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... } برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @jamandehazsoada یا با شماره زیر در واتس اپ پیام دهید 09168900248 ➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇 [🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا برش 9⃣2⃣ ● شستن لباس در هوای سرد ❁ هوا در شیخ نجار آن قدر سرد بود که آبی که روی زمین ریخته شده یخ زده بود. در این فضای سرد، یک فرمانده و مدیر لایق و انقلابی با دستان خودش در یک تشت شروع به شستن لباس هایش کرد.شکستن خود و خودرا ندیدن، شاید اولین مرحله سیر الی الله باشد و این امر میسر نمی شود جز به جایگاه های خود فریفته نشدن. ❁ایشان مدیر بانک انصار استان و اکنون نیز فرمانده گروهان بود. سال ها در دفاع مقدس جنگید و نمی دانم ایا جانباز بود یا نه، ولی قسمتش شهادت در دفاع از مقدسات اسلامی بود و به قول آقا امام خامنه ای، بر اساس روایات، اجر دو شهید را برد. ●فرمانده،مدیر و رفیق ❁بین فرماندهان گروهان ها که می دیدم آنچه به نظر می آمد این بود که مدیریت بهتر را شهید قربانی دارد. با نیروها با سن و سال مختلفت رفیق بود. برنامه ی ورزشی، تفریحی، آموزشی،عبادی و... را برای نیروهایش انجام می داد من آنجا نمونه ی بارز یک فرمانده و مدیر موفق را دیدم. ادامه دارد... {شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین و سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... } برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @jamandehazsoada یا با شماره زیر در واتس اپ پیام دهید 09168900248 ➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇 [🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا برش 0⃣3⃣ •شهید مجید محمدی ●نماز شب ❁قبل از نماز صبح بیدار بود و به تهجد شب مشغول می شد. هرچند بین ما و گروهان ویژه که ایشان عضوش بود یک کارتن پلاست فاصله بود ولی از ظواهر امر متوجه می شدم او بیدار و مشغول نماز شب است. ●پدری دلسوز و نماز صبح ❁از ظواهر امر بر می آمد که شیخ شهید ما اهل نماز شب بودند و آن ظواهر این بود که وقت نماز صبح با صدایی که معلوم بود مدتی است که از زمان بیدار شدنش گذشته بچه ها را مثل پدری دلسوز که مراقبت از نماز فرزندانش برایش مهم است صدا می زد. مهدی مهدی . محمد محمد،... یک به یک بچه هایی که خواب بودند را با تکرار اسمشان صدا می زد و می گفت وقت نماز صبح است بیدار شوید. ●مخفی کردن روحانی بودنش ❁در دوران دفاع مقدس هم نیروهایی بودن که طلبه بودن خود را مخفی می کردند‌ چرا که تصورشان این بود اگر کسی بداند دیگر آنها را برای مبارزه به عملیات ها و یا خط مقدم نمی برد. استاد دانشگاه و روحانی جلیل القدر مجید محمدی هم استاد بودنش و هم روحانی بودنش را مخفی کرده بود و شاید عده ی کمی می دانستند ایشان روحانی است . ❁من که بعد از شهادتش متوجه شدم! وقتی کنار عزیز رزمنده ای می نشست و گوش می داد، آن قدر متواضع بود که انگار او شاگرد و کنار استاد نشسته است. در حالی که در واقع برعکس بود. ادامه دارد... {شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین و سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... } برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @jamandehazsoada یا با شماره زیر در واتس اپ پیام دهید 09168900248 ➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇 [🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا برش 1⃣3⃣ 🔺شهید محمد کیهانی تنها کسی که فکر می کرد شهید شود ❁در آن جمع وقتی بین رفقا و رزمندگان می رفتم هیچ چهره ای برایم تداعی شهادت نمی کرد، یقینا اشکال از گیرنده بود وگرنه بعد ها که فکر کردم دیدم چقدر کور بودم و متوجه این همه پالس های آنها نشدم! ولی از بین همه فقط شهید کیهانی توجه ام را جلب کرد. رفتم سمت گروهان ویژه، به نظرم آمد که این بشر شهید می شود ولی ناگهان چشمم به اسلحه ی زیبایش افتاد. یک کلاشنیکف سیاه و دوربین دار بود. ازش گرفتم و براندازش کردم، از بین همه ی رزمندگان تنها کسی که به دلم الهام شد که شهید می شود ایشان بود ولی آن زمان و در ان ماموریت شهید نشدند و چند سال بعد در دفاع از حرم حضرت زینب(س) به شهادت رسیدند. ●نامه ی من و ماموریت محمد ❁تنها همرزمی که توانستم تا آن زمان به تشیع پیکر پاکش برسم شهید کیهانی بود. هم بوسه بر کفنش زدم هم در قبرش خوابیدم، هم نمازش را خواندم و هم یک دل سیر برایش گریه کردم، اما مهم تر از آن ها این بود که وقتی در قبرش رفتم و برگشتم تصمیم گرفتم برای امام حسین علیه السلام نامه بنویسم و به شهید بدهم تا به ایشان برساند، با اشک و زاری نوشتم. کنارم جمشیریان هم بود. بعد دوباره با گریه وارد قبر شدم و در محل سر محمد، نامه را زیر خاک گذاشتم و بیرون آمدم،امید دارم نامه ام را به آقا رسانده باشند هنوز منتظر پاسخ نامه هستم اما هنوز.... ادامه دارد... {شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین و سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... } برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @jamandehazsoada یا با شماره زیر در ایتا / روبیکا پیام دهید 09362765887 ➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇 [🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا برش 2⃣3⃣ ●خرمشهر ها در پیش است! ❁چند روزی در خط پدافندی باشکوی بودیم. چند نفر که داشتند عربی صحبت می کردند در سنگر ما آمدند، سنگر که چه عرض کنم؟ خانه های مخروبه ای که بین آنها را با خاک پر کرده بودند. خانه هایی که حتی به سیم های برق داخلش هم رحم نکرده بودند با عربی دست و پا شکسته متوجه شدم شیعیان نبل و الزهرا هستند. سر صحبت باز شد. یکی از آنها عکس کودکی را در گوشیش به من نشان داد و گفت این برادرم است و از وقتی که به دنیا آمده تا الان که چهار ساله است اورا ندیدم. چون این عزیزان بیرون شهرک های خود بودند و داعش وطنشان را محاصره کرد و دیگر نتوانستند برگردند و تنها راه ارتباطی آنها از طریق فضای مجازی بود. ❁چه بسیاری از آن عزیزان که در راه دفاع از حرم و باز پس گیری و رفع حصر مناطق شیعه نشین، دیگر خانواده خود را زیارت نکردند و چه بسیار جوانان و خانواده هایی که در بمب باران های داعش و استکبار به فیض شهادت نائل آمدند و آرزوی دیدن عزیزانشان را با خود به بهشت بردند. گویا خدا به ذهنم آورد و بر زبانم جاری کرد_ جالب است بدانید اکنون که این مطلب را می نویسم ۲ خرداد ۱۴۰۰ است یعنی یک روز مانده به روز خرمشهر عزیز_ به او گفتم: ما یک خرمشهر داریم که در زمان دفاع مقدس بیش از یک سال دست بعثی بود و خدا آن را آزاد کرد. ان شاءالله به زودی شهرهای شما آزاد خواهد شد(ستحریر ان شاءالله) ادامه دارد... {شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین و سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... } برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @jamandehazsoada یا با شماره زیر در ایتا / روبیکا پیام دهید 09362765887 ➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇 [🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا برش 3⃣3⃣ ❁به من که توفیق نرسید و قبل از آزادسازی با آن کیفیت که عرض شد برگشتم، ولی در بیمارستان شاهد حضور بچه های گردان فاتحین خوزستان در نبل والزهرا بودم که اوج خوشحالی من تا آن روز بود، بعدها از شهید کیهانی فیلمی دیدم که در نبل می دوید و با صدای گرفته داد می زد: «همان طور که امام خمینی(ره) فرمود: خرمشهر را خدا آزاد کرد، نبل والزهرا را هم خدا آزاد کرد» ❁این جمله را از عمق وجود می گفت. وقتی از زبان برادر جانبازم زاهد عزیز شنیدم که ما ذکر می گفتیم و بدون هیچ در گیری خاصی مناطق یکی پس از دیگری فتح می شد به این جمله شهید کیهانی بیشتر ایمان می آوردم. هرچند می دانستم که «وما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی» ادامه دارد... {شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین و سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... } برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @jamandehazsoada یا با شماره زیر در ایتا / روبیکا پیام دهید 09362765887 ➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇 [🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا برش 4⃣3⃣ ●شهید عباس کردانی •نوشابه ❁مدتی بود در سوریه بودیم. وضعیت غذا چندان خوب نبود و معمولا غذای سرد و بدون مخلفات ! میرسید، بعد از سیفات به الحاضر رفتیم. دلم نوشابه می خواست. داشتیم با عباس صحبت می کردیم شنیدم قرار است بازار برود، به او گفتم می توانید نوشابه بیاوردید؟! گفت سعی می کنم، رفتند و آمدند گفت نشد! گفتم طوری نیست. چند وقت بعد دیدم یکی از بچه ها با یک نوشابه خانواده که کمی در آن باقی بود آمد و گفت این را عباس برای شما فرستاده است، یعنی برای محقق کردن خواسته من، همه ی تلاشش را کرد و فراموش نکرد. ●اورکت محمود ❁همان طور که در بخش شهید اسکندری خواهم گفت. محمود یک اورکت غنیمتی داشت که قبل از شهادتش به برادر زاهد داد،‌ بعد از شهادت محمود، عباس که می دانست جریان آن اورکت چیست از زاهد آن را مطالبه می کند و زاهد هم آن را به عباس می دهد، جالب است بدانید عباس در تل طاموره با همان اورکت شهید محمود مراد اسکندری به شهادت رسید و زاهد هم در همان مکان به شرف جانبازی نائل آمد. آن هم با جانبازی که تا دیدن تونل نورانی که تجربه گران نزدیک به مرگ آن را گزارش کرده بودند پیش رفت و برگشت. ادامه دارد... {شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین و سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... } برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @jamandehazsoada یا با شماره زیر در ایتا / روبیکا پیام دهید 09362765887 ➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇 [🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا برش 5⃣3⃣ ●بالاترین ذکر، یازهرا{س} ❁عباس آدم عجیبی بود. این را می شد در نگاه اول هم فهمید. اما این که او عارف بود را بعدها من در کتاب برادرم عباس و در مصاحبه ای که از ایشان گرفته بودند دیدم.بچه ها بعد از شهادت۹ رزمنده خوزستانی و راضی کردن سپهبد پاسدار شهید حاج قاسم سلیمانی برای حضور در عملیات بعد آن هم به عنوان پیش قراول و خط شکن، آماده ی انجام عملیات بعدی شدند، زاهد و چند نفر دیگر قرار گذاشتند ذکر بگویند تا بدون درگیری مناطق را فتح کنند! این کار را کردند و واقعا بدون در گیری خاصی و بدون تلفات مناطق را یکی پس از دیگری فتح می کردند ❁خبر به گوش عباس رسید. پیش آنها آمد و گفت شنیدم که ذکر گرفتید و در عملیات ها بدون درگیری انجام می شود؟! گفتند بله همین طوراست. گفت؛ چه ذکری می گویید؟! گفتند چه ذکری به نظرت می آید؟ عباس گفت: بالاترین اذکار(یا زهرا{س} ) است. انها گفتند نه! این ذکر را نگفتیم و به ایشان آن ذکر را نگفتند!شهید عباس هم گفت؛ لطفا در این عملیات دیگر ذکر نگویید ، بگذارید عملیات انجام دهیم! بچه ها به خواست عباس برای تامین امنیت نبل و الزهرا در ارتفاعات طاموره، ذکر نگفتند و شد آن چه شد اما آنچه مهم بود این است که شهید عارفی مثل عباس بالاترین اذکار را یا زهرا (س) می دانست ادامه دارد...🌿 {شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین و سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... } برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @jamandehazsoada یا با شماره زیر در ایتا / روبیکا پیام دهید 09362765887 ➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇 [🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا برش 6⃣3⃣ •شهید محمود مراد اسکندری ❁تعمیر ساعت فرمانده برادر منصوری بود، گویا برای تنظیم زمان عملیات ها و... به ایشان یک ساعت مخصوص داده بودند، در رفت و آمد ساعت از دستش باز شد و بدون اینکه متوجه شود افتاد...محمود بدون اینکه به او بگوید ساعت را برداشت، دید پین ساعت افتاده و بند آن آویزان است، پین هم پیدا نشد، اوس محمود ما که استاد تعمیرات هر چیزی بود! سریع دست به کار شد و با ابزاری که داشت چیزی مثل سوزن را جایگزین پین ساعت کرد،وقتی فرمانده برگشت و به دنبال ساعت میگشت به او سالم تحویل داد بدون منت گذاشتن که من ساعت رو درست کردم. ❁تعمیر سلاح استاد سلاح شناسی بود، کلی از دوره های تخصصی را رفته بود و کلی دوره برای بسیج گذاشته بود، تقریباً همه آنهایی که با سلاح نیمه سنگین و سنگین کار می کردند ایشان را می شناختند، هربار سلاح کسی به مشکل می‌خورد به رجوع می کرد و کارش را راه می‌انداخت، فرقی هم نمی کرد چه سلاحی باشد. ادامه دارد... {شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین و سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... } برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @jamandehazsoada یا با شماره زیر در ایتا / روبیکا پیام دهید 09362765887 ➕ فاتحان نبل و الزهرا 👇 [🇮🇷] [ @fatehan94 ] [🇮🇷]
کتاب فاتحان نُبُل و الزهرا برش7⃣3⃣ ❁سلاح من شنیده بودم متخصص سلاح شناسی است ، آمدم گفتم محمود گفتند عملیات باید در سکوت کامل باشد و من فقط اگر بخواهم حالت سلاح را از ضامن تغییر دهم با همین صدا کل عملیات لو می‌رود ، راهی هست برای آن کاری کنیم؟! چند بار ضامن رو جا به جا کردم که صدا بدهد. گفت: بله هست، سلاحت را بده، روپوش سلاح را در آورد و بعد آلت متحرکه و بعد برگ ضامن را جابه‌جا کرد تا به بالای سلاح آمد، آن وقت با فشار به برگ ضامن از درون سلاح به بیرون کمی آن را کج کرد، باور کردنی نبود ضامنی را که به زور با صدا می‌بایست جا به جا کنم الان با انگشت کوچک دستم و بدون صدا جا به جا می‌شد. ❁رهایی از تعلقات پدر و مادرش با فاصله کمی از دنیا رفته بودند و تقریبا محمود نان آور خانه شده بود، محمود و چند خواهر مجرد در منزل ویک خواهر و برادر متاهل دیگر بودند. با این که می‌دانست بدون او ممکن است مشکلات خانواده زیاد شود ولی اهدافش بالاتر از تعلقات دنیویش بود، رفت تا به تکلیفش عمل کند، رفت تا به قول خودش تاریخ ننویسد که سید علی تنها ماند، رفت تا خواهران شیعه در بند و محاصره‌‌ی نبل و الزهرا داغ بی‌برادری را نکشند و عزت مند باشند و در دست تکفیری‌ها گرفتار نباشند. ادامه دارد... {شرح دلاورمردی شهدای مدافع حرم خوزستان در عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین و سوریه و شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حججی، نوید صفری و... } برای خرید و دریافت کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @jamandehazsoada یا با شماره زیر در ایتا / روبیکا پیام دهید 09362765887 ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]