#برشی_از_کتاب
📋 بوی حلوای دهین که روی سینیهای مسی طبخ میشد و مختصر بخاری از آن بلند بود، بازار را پر کرده بود. دهین طعم شیرین بازار نجف بود، با آن رنگ قهوهای سوخته و تکههای تزئینی گردو. شیخ در تمام این سالها دهین را دیده بود و یک بار بیش نخورده بود. او حتی از نان زیر حلوا هم نخورده بود. پرهیز، پَرِ پرواز او بود. با خود عهد کرده بود مذاقش را با طعم چیزی که برای زنده ماندنش ضرورتی نداشت، آشنا نکند. با هر چشیدن جدیدی، خواهش جدیدی متولد میشد و در هر خواهش جدیدی، ذلت جدیدی نهفته بود.
🖋 #وحید_یامینپور
📚 #نخل_و_نارنج 📖۱۳۰
#قرار_کتاب
🌐 www.fatehan.net
🆔 @fatehan