eitaa logo
فاتحان مبین
228 دنبال‌کننده
19 عکس
23 ویدیو
0 فایل
🎬روایت هایی مبین از زنان فاتح و تمدن ساز ارتباط با ما👇 @MelatEmamhosen
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 📌 این بچه را قبول می‌کنی؟ مادرم چهار دختر و سه پسر داشت. اما باز باردار بود و تمایلی برای داشتن فرزندی دیگر نداشت. خودش تعریف می‌کرد دارویی برای سقط جنین گرفتم و آماده کردم و گوشه‌ای گذاشتم. همان شب خواب دیدم بیرون خانه هم‌همه و شلوغ است. در خانه هم زده می‌شد. در را باز کردم. دیدم آقایی نورانی با عبا و عمامه‌ای خاک‌آلود از سمت قبله آمد. نوزادی در آغوش داشت، رو به من گفت: «این بچه را قبول می‌کنی؟» گفتم: «نه، من خودم بچه زیاد دارم.» آن آقای نورانی فرمود: «حتی اگر علی‌اصغر امام حسین(ع) باشد!» بعد هم نوزاد را در آغوش من گذاشت و رو چرخاند و رفت. گفتم: «آقا شما کی هستید؟» گفت: «امام سجاد(ع)!» هراسان از خواب پریدم. رفتم سراغ ظرف دارو. دیدم ظرف دارو خالی است! صبح رفتم پیش شهید آیت‌الله دستغیب و جریان خواب را گفتم. آقا فرمودند: «شما صاحب پسری می‌شوی که بین شانه‌هایش نشانه است، آن را نگه دار!» آخرین پسر مادر، روز میلاد امام سجاد(ع) به دنیا آمد و نام او را علی‌اصغر گذاشتند در حالی که بین دو شانه‌اش جای یک دست بود. علی‌اصغر، در عملیات محرم، در روز شهادت امام سجاد(ع)، در تیپ امام سجاد(ع) شهید شد! خواهر شهید علی‌اصغر اتحادی به قلم: مجید ایزدی پنج‌شنبه | ۲۸ تیر ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا