بسمالله
چند وقتی بود در گروههایی که مسئولین و فعالین فرهنگی حضور داشتند از نمایش دختراکانی با موهای آرایش کرده و لباس های نامناسب گله و نقدهایی از برنامههای شبکه دو و پویا منتشر کردم.
امروز دیدم این روند، حداقل در این برنامه«آفتاب مهتاب» اصلاح شده است.
بر خودم لازم دیدم اعلام کنم و از مسئولین امر هم که به دغدغه مادران این سرزمین اهمیت دادند قدردانی کنم.
#مادرانه
#مسئولین_غیرتمند
#صدا_وسیما
#حجاب_و_عفاف
#نه_به_سند۲۰۳۰
#مطالبه_اثر_دارد
@fatemearabzadeh
مریلا_زارعی با هنرمندی منحصر به فردش در #کارو مادری میکند و دنبال نوجوانش #کارو به نوک قله کوه میرود.
در برف و بوران، دره و پرتگاه پا به پا و سایه به سایهی یک رزمنده با چوب در دستش میدود!
قسمت جالب داستان آنجاست که رزمنده در مجاب کردن مادر کارو در صبوری و انتظار در پایین کوه، ناکام میماند با تحکم و انگشت بلند شده میگوید: مسیر دشوار و پر خطر هست بمونی میرم، بمونم برمیگردی!
میدوند تا پای مادر در یک حادثه در میرود و خودش پایش را جا میاندازد و ادامه میدهد، وقتی نشستند از رزمنده با چشمان اشکبار میپرسید اگر پایم درست نمیشد، میرفتی؟
در این لحظات هیچ کس احساس نمیکند که رزمنده ظالم است چون بارها از ماموریت خطیرش گفته بود و حتی جاهایی مادر را شماتت میکنیم که زن حسابی بشین تا برایت پسرت را بیاورند.
نزدیک قله مچ پای رزمنده تیر میخورد و روی برفها زمینگیر میشود.
مادر که برای پیدا کردن چوبی به اطراف میرود با پیکر گروهی از رزمندهها مواجه میشود که #کارو ی نوجوان رو به رو میشود، با موهای فر و پر پشتش مانند کودکی دست و پایش را جمع کرده و انگار خوابیده!
این صحنه اوج وجود یک مادر است، پاره وجودش را روی تختههای جعبه مهمات گذاشته و با طناب به دوش میکشد تا پایین ببرد. مادر دلشکسته داستان به رزمنده زخمی به خواب رفته که میرسد.
بین مادری کارو و مادر ایران بودن، دومی را انتخاب میکند، نعش جوانش را با بوسهای به زمین مگذارد و رزمنده را به دوش میکشد!
زن ایرانی همین اندازه، بیصبر، شکننده، حساس و در عین حال قدرتمند هستند.
#الگوی_سوم
#کارو
#مادرانه
@fatemearabzadeh