eitaa logo
دست‌نوشته‌های یک مبلغه
131 دنبال‌کننده
70 عکس
34 ویدیو
3 فایل
اینجا فضایی‌ست برای به اشتراک گذاشتن اندیشه‌ها و دست‌نوشته‌های یک مادر که در کسوت یک مبلغ کمر همت بسته است. باشد که راهمان به شهادت منتهی شود. فاطمه عرب زاده @arabzade
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله چند وقتی بود در گروه‌هایی که مسئولین و فعالین فرهنگی حضور داشتند از نمایش دختراکانی با موهای آرایش کرده و لباس های نامناسب گله و نقدهایی از برنامه‌های شبکه دو و پویا منتشر کردم. امروز دیدم این روند، حداقل در این برنامه«آفتاب مهتاب» اصلاح شده است. بر خودم لازم دیدم اعلام کنم و از مسئولین امر هم که به دغدغه مادران این سرزمین اهمیت دادند قدردانی کنم. @fatemearabzadeh
مریلا_زارعی با هنرمندی منحصر به فردش در مادری میکند و دنبال نوجوانش به نوک قله کوه می‌رود. در برف و بوران، دره و پرتگاه پا به پا و سایه به سایه‌ی یک رزمنده با چوب در دستش میدود! قسمت جالب داستان آنجاست که رزمنده در مجاب کردن مادر کارو در صبوری و انتظار در پایین کوه، ناکام می‌ماند با تحکم و انگشت بلند شده میگوید: مسیر دشوار و پر خطر هست بمونی میرم، بمونم برمیگردی! میدوند تا پای مادر در یک حادثه در میرود و خودش پایش را جا می‌اندازد و ادامه میدهد، وقتی نشستند از رزمنده با چشمان اشکبار میپرسید اگر پایم درست نمیشد، میرفتی؟ در این لحظات هیچ کس احساس نمی‌کند که رزمنده ظالم است چون بارها از ماموریت خطیرش گفته بود و حتی جاهایی مادر را شماتت میکنیم که زن حسابی بشین تا برایت پسرت را بیاورند. نزدیک قله مچ پای رزمنده تیر میخورد و روی برف‌ها زمین‌گیر میشود. مادر که برای پیدا کردن چوبی به اطراف میرود با پیکر گروهی از رزمنده‌ها مواجه میشود که ی نوجوان رو به رو میشود، با موهای فر و پر پشتش مانند کودکی دست و پایش را جمع کرده و انگار خوابیده! این صحنه اوج وجود یک مادر است، پاره وجودش را روی تخته‌های جعبه مهمات گذاشته و با طناب به دوش میکشد تا پایین ببرد. مادر دلشکسته داستان به رزمنده زخمی به خواب رفته که میرسد. بین مادری کارو و مادر ایران بودن، دومی را انتخاب میکند، نعش جوانش را با بوسه‌ای به زمین مگذارد و رزمنده را به دوش میکشد! زن‌ ایرانی همین اندازه، بی‌صبر، شکننده، حساس و در عین حال قدرتمند هستند. @fatemearabzadeh