۱. بجای اعلان دوگانگی و شکاف در حاکمیت و قرار دادن خودتان در یکطرف، در جایگاه «مردم» بمانید و از موقعیت حق شهروندی خودتان از مسئولین مطالبه و سؤال کنید.
۲.هر تصمیمی برای جنگ، تصمیم واحد حاکمیت است. شروع جنگ(دفاع) به پشتوانهای صدای واحد مردم بود. در جایگاه «مردم» بمانید و برای ادامه یا توقف جنگ از مسئولبت مطالبه کنید.
۳. محاسبات دقیق شکست/پیروزی نزد حاکمان است؛ اما آنچه نزد مردم اصالت دارد «احساس عمومی» آنها از شکست/پیروزی است. در حکومت مردمسالار دینی، احساس مردم در پیروزی یا شکست شرط اعتبار تصمیمات حاکمیت است. اگر میان محاسبات حاکمیت تا احساس عمومی مردم فاصله وجود دارد، حاکمیت مسئول رفع آن است.
#فاطمه_داداشی
@fatemedadashi_jazavat
هدایت شده از جَذَوات | فاطمه داداشی
🔸من سر سفرهی حسین(علیهالسلام) قاعدهها را نمیفهمم؛ اما...
✍️ #فاطمه_داداشی
یکوقت هایی هست چیزهایی را خودت میفهمی؛ اما با هزار زبان و بیان و استدلال هم نمیتوانی آن را به دیگری بفهمانی. مثل این میماند که کسی به عمرش طعم شیرینی یا ترشی را نچشیده؛ بخواهی برایش با صد بیان شرح دهی که شیرینی چه طعمی دارد و تفاوت آن با ترشی چیست. تا خودش طعم آن را نچشد، محال است حرف تو را درک کند.
.
ادراک غم و عشق حسین علیهالسلام از همین جنس ادراک است. حسین را باید چشید. حسین را نمیشود گفت. عقل های عالم همه جمع شوند، نمیتوانند طعم حسین علیهالسلام را به کسی بچشانند. یا کسی که طعم حسین را چشیده، از او زایل کنند. حسین را باید چشید. حسین را نمیشود گفت. این چشاندن هم دست من و توی مذهبی و مبلغ نیست.
«کار، دست خود حسین علیهالسلام است.»
.
حالا صد نفر گوشه و کنار اهانت کنند و کنایه بزنند. یا هزاران شبهه بیافرینند و فریاد کنند. برای آنکه طعم حسین را چشیده، چه باک!
تاریخ نشان داده حرارت و زندهگی مجالس حسین علیهالسلام را نه استدلالیون و نه منبریها و نه مذهبیها و نه حکومتها، که «حسینچشیدهها» حفظ کردهاند و میکنند. و همچنان «کار، دست خود حسین علیهالسلام است.»
.
من اما چندان قاعدهها را نمیدانم. نمیدانم روی چه حسابی حسین علیهالسلام طعم خودش را به کسی میچشانَد. نمیفهمم روی چه حسابی آن مشروبخوار هم طعم حسین را میچشد. و اصلا همهی ماهایی که در خفا گناه میکنیم هم طعم حسین را میچشیم. اصلا قرار هم نیست من و شما بدانیم و حساب و کتاب کنیم.
اما تاریخ را که ورق میزنم، میبینم یک چیز همه جا پررنگ است. یک چیزی که گمان میکنم جزو اسرار الهی باشد. و آن چیزی نیست جز «ادب».
حتی «ادب» هم یک امر وجدانی است و همهاش در نظم و قاعده نمیگنجد. «قلم اینجا رسید و سر بشکست»...
.
من سر سفرهی حسین علیهالسلام قاعدهها را نمیفهمم.
اما فکر میکنم این خاندان، «ادب» را خوب میخرند.
.
.
@fatemedadashi_jazavat
🔸سکوت برای فلسطین؛ فریاد برای ایران؟
تکنگاشتهای ایام جنگ(۳)
تا پیش از جنگ اخیر ایران و اسرائیل، بخش قابلتوجهی از افکار عمومی در ایران در قبال مسئله فلسطین سکوت کرده بود. بسیاری با وجود آگاهی از رنج فلسطینیان، واکنش چشمگیری علیه جنایتکار نشان نمیدادند. اما بهمحض آغاز درگیری مستقیم با اسرائیل، همین مردم با بغض و خشم از این رژیم یاد کردند. به نظر میرسد این تغییر بیش از آنکه محصول اطلاعات تازه باشد، نشانهی بیدار شدن احساسی دیرهنگام بوده است.
تاجفل و ترنر (روانشناس اجتماعی) در نظریه هویت اجتماعی توضیح میدهند زمانی که افراد خود را متعلق به یک «گروه خودی» بدانند، احساس همدلی و مسئولیت نسبت به آن فعال میشود. این دیدگاه در علوم اعصاب نیز به اثبات رسیده و عنوان میشود که برخی نواحی در مغز، در واکنش به «رنج خودی» بسیار فعالتر از «رنج دیگری» است. در آن سکوت پیشین، مشکل نه بیتفاوتیِ غیر اخلاقی، بلکه غیبت این احساس تعلق به گروه خودی بود. فلسطین هنوز برای بسیاری از مردم، بخشی از «ما» نشده بود.
حمله مستقیم اسرائیل به خاک ایران، این مرز را شکست. فلسطین دیگر یک مسأله دور و متعلق به یک قوم یا سرزمین دیگر نبود؛ بلکه ناگهان سرنوشت ما شبیه هم شد: آنان برای وطن میجنگیدند و ما نیز؛ با یک دشمن مشترک. بسیاری از مردم، برای نخستینبار، نه از سر همدردی با یک ملت دیگر، بلکه از موضع دفاع از خویشتن، نسبت به ستمگری اسرائیل واکنش نشان دادند. بهعبارتدیگر، مرز «دیگری» بودنِ فلسطین در ذهن جمعی کمرنگ شد و جای خود را به نوعی احساس همسرنوشتی داد.
این نظریه و یافتههای علوم اعصاب نشان میدهند که حتی همدلی، در بسیاری مواقع، تابعی از مرزهای هویتی ناخودآگاه است. این سوگیری شناختی، هرچند ریشه در سازوکارهای بقاء دارد، اما در جهان غیر عادلانهی امروز، به بازتولید و گسترش ستمگری میانجامد. این تجربه نشان داد که اگر زودتر از اینها مرزهای هویتی را گسترش داده بودیم، همسرنوشتی منطقهای زودتر شکل میگرفت و مقاومت مشترک قویتری علیه گسترش ستم و طغیان در منطقه ساخته میشد.
نکته مهم آنکه؛ بازسازی و گسترش مرز هویتی، با شعار «سنصلی فی القدس» و آرمانگراییِ «ساختن حسینه در کاخ سفید» امکانپذیر نیست؛ بلکه ساخت هویت مشترک، ریشه در بنیانهای فرهنگی و تمدنی ملتها، با لحاظ همهی تفاوتهایشان دارد. امروز، بازسازی این مرزهای هویتی، صرفاً یک انتخاب سیاسی نیست؛ بلکه ضرورتی برای بقاست. اگر کشورهای منطقه غرب آسیا نتوانند حس همسرنوشتی را فعال کنند، نوبت بعدی جنگ میتواند متعلق به هر کدام از آنها باشد.
#فاطمه_داداشی
@fatemedadashi_Jazavat
در نهایت باید بفهمیم و بفهمانیم این جنگ نه برای وطن و نه اسلام و نه هسته ای و نه موشکی نیست.
این جنگ شرافت است؛ آن طرف برای از بین بردن شرافت تو میجنگد تا بردهاش شوی؛ تو هم برای عزت و شرافت خود «مقاومت» میکنی.
هیچ راه و بهانهای برای فرار از این کارزار وجود ندارد؛ مگر آنکه تن به بردگی بدهیم.
#فاطمه_داداشی
@fatemedadashi_Jazavat
ایدهای که میگوید اسرائیل باید از بین برود، ایدهی دشمنی با قوم و گروهی نیست؛ بلکه ضرورت از بین رفتن آن رژیم در ضرورت حفظ «آزادی انسان» نهفته است.
هیچ انسانی مستحق آن نیست که بگوید من دوست دارم برده باشم و نجنگم؛ بلکه حق و استحقاق اصالتاً برای کسی است که میخواهد آزاد باشد نه برده؛ ولو یک نفر باشد، در مقابل همهی کسانی که میخواهند تن به بردگی بدهند. لذا چنین جنگی، فینفسه ضرورت پیدا میکند؛ چه در اکثریت باشیم چه اقلیت.
ضرورت مبارزهی حسین (ع) با علم به شهادت را از این دریچه باید فهم کرد.
#فاطمه_داداشی
@fatemedadashi_Jazavat
ما حول چه چیز وحدت کردهایم؟
آیا «وطن» وحدتساز است؟
تکنگاشتهای ایام جنگ(۴)
در طی حمله نظامی اسرائیل به ایران، یک اتفاق مهم افتاد: جامعهی متکثر ایران، یکصدا شد. اختلافها [موقتاً] کنار رفت و یک اجماع ملی شکل گرفت. اما واقعیت این است که آنچه ما را گرد هم آورد، نه یک آرمان یا باور مشترک، بلکه نفی یک دشمن خارجی بود. ما حول «نه به اسرائیل» متحد شدیم. اما مسأله این است؛ وحدتی که بر نفی بنا شود، ذاتاً شکننده است. زیرا آنچه ما را کنار هم نگه داشته، نه یک تصویر روشن از آنچه هستیم یا میخواهیم باشیم، بلکه ترس از آن چیزی است که نمیخواهیم اتفاق بیفتد. این یعنی اگر تهدید فرو بخوابد، و یا مهمتر از آن، اگر صورتبندی تهدید و روایت دشمنی تغییر کند، این وحدت نیز سست میشود.
آیا میتوان چنین وحدتی را در بلندمدت حفظ کرد؟ اگر روزی سران نظام و ساختارهای رسمی کشور در معرض آسیب قرار بگیرند، این وحدت چه کارکردی خواهد داشت؟ آیا صرف مخالفت با دشمن خارجی، میتواند ما را در موقعیتهای مبهم و بحرانی بعدی نیز کنار هم نگه دارد؟ آنچه یک ملت را نجات میدهد، فقط دشمن مشترک نیست، بلکه داشتن تصویری از آیندهی مشترک است. آیا روایتی ایجابی از خودمان، از وطن، از آیندهمان داریم که این وحدت را معنادار و ماندگار کند؟ اگر این پرسشها بیپاسخ بمانند، آیا نباید نگران بود که وحدت امروز، بیش از آنکه نشانهای از بلوغ اجتماعی باشد، بازتابِ اضطراری یک تهدید و البته واکنشی موقت باشد؟
اما شاید بتوان گفت همین وحدت سلبی هم بدون وجه ایجابی نبوده است؛ چرا که هر وحدت سلبی لزوماً اثر بیرونی و توان بازدارندگی علیه دشمن ندارد. اما این وجه ایجابی بر چه چیز استوار است؟ آیا «وطن» آن نقطه مشترکی است که وحدت ایجابی و بازدارندگی را ایجاد کرده است؟ آیا اگر شرایط جنگی بگونهای رقم میخورد که امکان دفاع و مقابله به مثل نمیداشتیم، باز هم وحدت حول امر کلی و مبهم «وطن» کارساز و بازدارنده بود؟ یا اینکه امر انضمامیتری پشتوانهی ایجابی این وحدت است؟ آیا میتوان گفت که در ناخودآگاه جمعی امروزِ ایرانیان، حتی نزد بسیاری از آنها که با نظام مستقر همراه نیستند، چیزی از جنس «اقتدار و توان ایستادگی و مقابله» توانسته است وجه ایجابی را رقم بزند؟ و اگر چنین است، ابعاد این اقتدار چیست و چگونه قابل تقریر و بسط و گسترش است؟
#فاطمه_داداشی
@fatemedadashi_Jazavat
کربلا، معرکهی «انتخاب» آدمها بود؛
اما نه فقط انتخاب میان حق و باطل؛ که انتخاب میان دو سبک زندگی در مقابل باطل: سبک زندگی کسانی که تصمیم گرفته بودند در لشکر حسین بمانند؛ و سبک زندگی کسانی که تنها میخواستند در لشکر یزید نباشند. برای خیلی از مردم آن روز، همینکه در لشكر «بدها» نباشند، کافی بود.
اما قرآن ارزش انتخاب آدمها را یکسان نمیداند: «آن گروه از مؤمنانی که بدون علت و بیماری از جهاد خودداری کردند (قاعدین) با کسانی که با جان و مال خود در راه خدا جهاد کردند (مجاهدین) مساوی نیستند. و خداوند جاهدین را بر قاعدین برتری داده است». / نساء ۹۵
آنچه حسین را به مسلخ برد، نه صرفاً نتیجهی قدرتنمایی باطل، که محصول غیبت بخش بزرگی از بدنهی مؤمنان در لحظهی انتخاب و تصمیم بود. شاید اگر قاعدین تصمیم میگرفتند سبک زندگی مجاهدین را انتخاب کنند؛ معرکه کربلا بگونهای دیگر رقم میخورد.
#فاطمه_داداشی
@fatemedadashi_Jazavat
ابن سینا توی یکی از آثارش* یه جملهای داره که میگه:
«مردم در ادراک چیزی که با هم احساس و تخیل مشترک دارند؛ متّفق میشن»
این نکته به این معنیـه که اولاً احساس و تخیّل ما (عوامل روانشناختی) بر درک ما از واقعیات تقدّم داره و برش تأثیر میذاره و اون رو جهت میده. و ثانیاً رسیدن به یک ادراک و معرفت مشترک به شکل اجتماعی(همسویی معرفتی) درمورد هر چیزی، نه با منطق و استدلال صرف، بلکه در فضایی اتفاق میافته که «همحسّی» و «همتخیّلی» بوجود بیاد.
نکته اینه که گرچه «وطن» یه مفهوم مبهم و کلیـه؛ اما چون یک حس و تخیّل مشترک و بینالأذهانی نسبت بهش وجود داره، یک معرفت مشترک (ولو اجمالی) نسبت به وطن بهوجود میاد؛ و همین همسوییِ معرفتی نسبت به وطنه که داره کار میکنه. پس میشه گفت علاج وضعیت آشوبناک ما، مقدمتاً و مشخصاً حفظ و تقویت همین «همحسّی» و «همتخیّلی» نسبت به وطن(و هر امری که قراره خیر عمومی لحاظ بشه) است.
از همین باب، میشه درمورد خیر عمومی و بسیاری از معضلات اجتماعی گفتوگو کرد و راه حلش رو در پیوند با همحسّی و همتخیّلی عمومی جستوجو کرد. چیزی که من بهش میگم «فرهنگیسازیِ» خیر عمومی و امر مطلوب؛ نه چیزی که تحت عنوان «فرهنگسازی» داره انجام میشه و چندان نتیجهای هم در بر نداره. (توضیح این مطلب باشه در یه فرصت دیگه.)
* الحکمة المشرقیة
#فاطمه_داداشی
@fatemedadashi_Jazavat
وحدت در تعلیق!
به نظر میرسد در وضعیت مدرن و متکثر یک ملت، اساساً امکان رسیدن به یک وحدت حول یک ایده ثابت به شکل فراگیر، منتفی است. اما ما، نه فرزندان بیواسطهی سنت هستیم و نه شهروندان درجه یک عصر مدرن. ما در میانهای ایستادهایم که از یکسو به مظاهر زیست مدرن مبتلاییم، و از سوی دیگر هنوز با ریشههای تاریخیمان پیوند داریم. درست در همین تعلیق است که میتوان راهی به سوی وحدت گشود.
سنت و فرهنگ تاریخی ما، اگر در گفتوگویی زنده و اجتماعی بازخوانی شود و به آزمون معاصریت و کارآمدی درآید، شاید بتواند راهی به سوی وحدت بگشاید. تجربهی همین وحدت اخیر نشان داد که ایرانیِ امروز، هرچند در مظاهر زیستی آغشته به مدرنیته است؛ اما هنوز ریشههایی زنده دارد که در بزنگاهها فعال و پویا ظاهر میشود. وحدتی که پدید آمد، نشانهای از همین ریشهها بود.
در چنین وضعیتی، نه رجوع خام به سنت کارآمد است، و نه تمکین صرف به مدرنیته. نیاز ما، پرکردن شکاف میان نصوص، سنتها، و ایدههای تاریخیمان با زیست انضمامی و شرایط اجتماعی امروز است. و این امر، تنها از مسیر «گفتوگوی اجتماعی» ممکن میشود؛ گفتوگویی که بتواند سنت را به تفکر اجتماعی درآورده و معرفت را به شکل اجتماعی تولید کند. اما این به چه معناست؟
مسألهی اساسی در اینجا، تحول در سازوکار تولید و دریافت معرفت در جهان امروز است. انسان امروز، انسانی سنجشگر است؛ دیگر نمیتوان تصور کرد که معرفت، از بالا به پایین توزیع شود و مردم، در جایگاه مستمع هایی مطیع، بیچونوچرا، آن را بپذیرند. معرفت در جهان امروز به نحو اجتماعی قوام می یابد؛ یعنی در انحصار گروههای خاص و مرجع قرار نمیگیرد. حتی تفسیر از نصوص و سنتها نیز، باید به تفکر اجتماعی درآمده و در یک فرآیند تعاملی با جامعه، معنایابی گردد.
به بیان دیگر، قرائتهای سنتی در دین و فرهنگ، دیگر تنها بهواسطهی استناد به نص، مقبولیت و کارآمدی نخواهند داشت؛ بلکه باید در میدان اجتماع، مورد بازخوانی معرفتی قرار بگیرند. هر تفسیری از متون و معارف سنت ما، نیازمند ورود به عرصهی گفتوگوی اجتماعی است تا از یک سو به فهم عمومی نزدیک شود و از سوی دیگر، امکان بازسازی ارتباط خود با تحولات اجتماعی را بازیابد تا بتواند آمیختگی خود را با ریشه های انسان ایرانی در دوران معاصر حفظ و بازتولید کند؛ پیش از آنکه انسان ایرانی به انقطاع از ریشه های خود نزدیک شود.
#فاطمه_داداشی
@fatemedadashi_Jazavat
22.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📘 این، روایت همه انسانهاست!
💢«روایت انسان» یک دورهی سادهی تاریخی نیست؛
سفریست از حضرت آدم تا پیامبر خاتم (ص)
برای فهم بهتر انسان، رسالت انبیا، و مسیر تمدنساز بشر.
💢اگر از آن دسته از آدمهایی هستین که به تاریخ انبیا نه فقط به چشم قصه، بلکه به چشم "راهنمای امروز انسان" نگاه میکنید،
این دوره برای شماست.
💢یک کد تخفیف ۱۰ درصدی هم داریم:
Dadashi10
❌۱۰ درصد تخفیف هم روی سایشون هست.
❌این فرصت رو از دست ندید🎧
🔻 فصل اول «روایت انسان» همین حالا در دسترس است.
🔴 ثبتنام از طریق لینک زیر:
🔗 https://mabnaschool.ir/landing-revayat-department/
⭕️اینجا کانالشونه:
@Revayate_ensan_home
جَذَوات | فاطمه داداشی
📘 این، روایت همه انسانهاست! 💢«روایت انسان» یک دورهی سادهی تاریخی نیست؛ سفریست از حضرت آدم تا پی
📌 به دوستانتون معرفی کنید و با کد Dadashi10 ، ده درصد تخفیف داشته باشید.