eitaa logo
فاطمه عارف‌نژاد
697 دنبال‌کننده
176 عکس
9 ویدیو
4 فایل
📗 مجموعه‌شعر «شبانماه» | انتشارات شهرستان ادب 📘 مجموعه‌شعر «در رکاب صبح» | انتشارات شهرستان ادب اگر صحبتی بود: @arefnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
به رسم بدرقه تقدیم به استاد فصل سکوت، فصل تماشا شدن رسید گم‌گشته‌ای به لحظهٔ پیدا شدن رسید آن خلوت‌آشنا که گذشت از خیالِ جمع کم‌کم به خط آخر تنها شدن رسید پرواز را کشید در آغوش و صبح زود بال‌وپرش به پنجرهٔ وا شدن رسید یک آسمان پرنده، قفس را شکست داد یک دشت رازقی به شکوفا شدن رسید آهسته گفت: «ای تن زخمی! تمام شد! آرام باش! وقت مداوا شدن رسید» لبخند زد، اشاره به دالان مرگ کرد پیکی که با بشارت احیا شدن رسید در گوش خاک، زمزمه‌ای شاعرانه ماند از رودخانه‌ای که به دریا شدن رسید دفتر پر از ترانه و دیوان پر از غزل اینگونه کارنامه به امضا شدن رسید @fatemeh_arefnejad
هدایت شده از فاطمه عارف‌نژاد
ابر لکنت گرفته، درمانده قاصدک تشنهٔ خبر مانده آن نسیمی که بوی باران داشت چند سالی‌ست در سفر مانده همه اوقات مزرعه تلخ است بر دلش داغ نی‌شکر مانده هرچه دشت است بی گل و گندم هرچه باغ است بی‌ثمر مانده باید آهسته خرج خاک شود رود را طاقتی اگر مانده نرسیدند به توانستن خواستن‌های بی‌اثرمانده باز چشم‌انتظار معجزه‌اند مردمِ بین خیر و شر مانده تو بگو کی سپیده می‌آید؟ چند شب‌گریه تا سحر مانده؟ ما همه آفتابگردانیم اوست خورشید و اوست فرمانده إِلهى عَظُمَ البلاء و بَرِحَ الخَفاء و انكَشَفَ الغِطاء و انقَطَعَ الرَّجاء ‌و ضاقَتِ الاَرضُ و مُنِعَتِ السَّمآء… @fatemeh_arefnejad
حیات چشمه منم، نبض رودخانه منم دوباره ابر پر از اشک بی‌بهانه منم کسی که با همهٔ رنج‌های کهنه هنوز گرفته بار امانت به روی شانه منم هنوز در پی اثبات و رد معجزه‌اید؟ نشانه می‌طلبید از خدا؟ نشانه منم چگونه می‌شود آمد به خود؟ گذشت از خویش؟ کلید حل معمای عاشقانه منم به ماهیان پریشان که خسته‌اند از موج بگو که ساحل صبر مدیترانه منم شکوه لیله الاسرای مسجدالاقصی سرود نصر به لب، فتح جاودانه منم @fatemeh_arefnejad
هدایت شده از فاطمه عارف‌نژاد
با بستنی، با توت، با عصرانه در ایوان بار خودش را بست تعطیلات تابستان از کوچه‌ می‌آید صدای خندهٔ پاییز با دخترانش ماه‌مهر و آذر و آبان پیراهن چین‌دارشان زرد است و نارنجی پیداست روی مویشان قرمزترین روبان این رنگ‌های گرم ما را می‌برد کم‌کم تا برف‌بازی در خیابان‌های یخبندان امروز سردم شد کمی در مدرسه، فردا حتما برایم شال گرمی می‌خرد مامان من عاشق روبوسی ابر و زمین هستم دیوانهٔ نور و صدای رعد و برق آن از پنجره می‌بینمش هربار و می‌گویم: به‌به! بفرما تو! صفا آورده‌ای باران! بابا ولی مهمان نمی‌خواهد که می‌پرسد خیسی چرا در این هوای سرد دخترجان؟! @fatemeh_arefnejad
خوابیده است دردسر طوفان دنیا لطیف، طبع زمین جوشان سوغات بادهای بهارانه‌ست عطر گل محمدی و ریحان می‌بویمت نفس به نفس در دشت با های‌وهوی نی‌لبک چوپان ذکرت به نبض گل ضربان داده یادت دویده در رگ تاکستان ای در حدیث قدسی چشمانت تفسیر بی‌نهایت الرحمن ای روشنای باطن هر حکمت ای حکم قاطعانهٔ هر برهان ای تکیه‌گاه محکم کوه طور ای ماه بی‌محاق شب فاران اینجا هنوز باور تو جاری‌ست اینجا هنوز شور تو در جریان من عاشقی که بیدل و شوریده… من شاعری که بی سر و بی سامان… گفتم دوباره صل علیٰ خورشید خواندم دوباره صل علیٰ باران @fatemeh_arefnejad
راه رفتم سال‌ها، در جاده‌ای مأوا نکردم غیر آغوش تو هرگز مأمنی پیدا نکردم رود رود از خود گذشتم در نبرد سنگ و صخره هیچ کوتاهی برای دیدن دریا نکردم سربه‌سر فریاد بودم در رجزگاه حوادث جز سر سجاده و در گوش شب نجوا نکردم اشک‌هایم را به روی خود نیاوردم، تو دیدی راز را در خلوت آیینه هم افشا نکردم مثل اهل مکه سرگرم طواف خود نماندم مثل اهل کوفه با لبخند تو بد تا نکردم با صداقت العجل گفتم تمام جمعه‌ها را پای دعوتنامه‌ام را جز به خون امضا نکردم دیدنت رؤیای دورم بود، اما روز موعود چشم‌هایم را به تو بخشیدم و لب وا نکردم مطمئنم امتحان‌ها را برایم ساده کردی مطمئنم کارهای سخت را تنها نکردم… | | طراح: @fatemeh_arefnejad
15.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌نگاه عمیق و اندیشه‌محور فاطمه عارف‌نژاد در مجموعه شعر «شبانماه»! 📚برشی از برنامه اقالیم شعر | باحضور حسنا محمدزاده، منقد ادبی و افسانه غیاثوند، منقد ادبی 📁 آرشیو برنامه در سایت شبکه به آدرس زیر: 🔗 http://ketab.tv/v/2167 📱 @Ketab_tv
پاییز بازگشت و دلم بی‌بهار شد فصل جنونِ باغچه، فصل انار شد در چشم تو ستاره‌ای از جنس شعر بود کو آن ستاره؟ کو غزل من؟ غبار شد؟ رفتی و دور ماند از آغوش سرد من آن دست‌های گرم که پابند کار شد رفتی و خنده‌های تو از دشت برنگشت رفتی و کوه، معدن سنگ مزار شد رفتی و با نیامدنت سوخت قلب ده آتش، لباس مزرعه و کشتزار شد با دست مرگ دسته‌گل افتاد روی خاک ماهی به چنگ آمد و آهو شکار شد آه ای شروع قصهٔ دلدادگی من! پایان داستان چقدر ناگوار شد با اشک و آه بدرقه‌ات کردم و دریغ در قاب عکس خاطره‌ات ماندگار شد | @fatemeh_arefnejad
هدایت شده از گنجشکهای پاییز
بایستیم و بجنگیم و دل قوی داریم که صبحِ فتح نبوده‌ست و نیست افسانه
آوار، خون، بهت جوان و پیر اندوهِ مسری، درد عالم‌گیر دارد جهان می‌پاشد از هم؟ آه دارد قیامت می‌شود تصویر قاری در این محشر نفس دارد؟ قدری بخواند سورهٔ تکویر پرپر شدن یک امر محتوم است در لحظهٔ دیدار گل با تیر یکسو بنفش جیغ مادرها یکسو غرور قرمز آژیر جانی‌ترین‌های جهان آزاد آزاده‌ها زنجیر در زنجیر تأخیر جایز نیست ای یاران می‌ترسم آخر دیر باشد… دیر… لالا علی اصغر! تحمل کن… پاشو علی اکبر! بگو تکبیر… اینک زمان صحبت تیغ است اینک زمان خطبهٔ شمشیر | | @fatemeh_arefnejad
هزار سوگ چشیدیم و داغدار شدیم چه شد که نسل خبرهای ناگوار شدیم؟ صدای شیون بیروت در جهان پیچید شبی که باز پر از بهت انفجار شدیم چقدر دیر به خود آمدیم وقت وداع چقدر زود به نادیدنت دچار شدیم دوباره روضه به سمت نیامدن رفت… آه دوباره خیره به یک اسب بی‌سوار شدیم آهای سیبِ سر نیزه! یاد ما هم باش ببین چطور به خون جگر انار شدیم نگاه تو همه را برد سمت سرچشمه تو رفتی و همه با اشک، آبشار شدیم اگر به خاک نشستیم، از شکست نبود که گرم خواندن آیات سجده‌دار شدیم قسم به ماه که ما پیشمرگ حضرت صبح… قسم به سرو که قربانی بهار شدیم | | @fatemeh_arefnejad