هدایت شده از بافتار
استوری عارف نژاد.jpg
1.23M
🔺رسانه بافتار
🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
تمام پنجرههای ده آشنای تواند
چکاوکان همه دیوانهٔ صدای تواند
ستاره و سحر و ماه با تو همسایه
درخت و چشمه و گل اهل روستای تواند
هزار قطرهٔ بارانِ در صف بارش
هنوز در طلب بوسه بر عبای تواند
بدون بودنت ای کوه! گریه هم سخت است
که ابرها همگی جلد شانههای تواند
دویدهاند کسانی به سمت درک غمت
دویدهاند ولی تازه ابتدای تواند
بخوان! دوباره بخوان خطبهای به وسعت درد
خوشا به آن کلماتی که مبتلای تواند
به صبح خیره شو، از بزم آفتاب بگو
که سایهها همه افتاده پیش پای تواند
مباد فتحنکرده _نبُرده_ برگردند
جماعتی که به دنبال خونبهای تواند
#فاطمه_عارفنژاد
#لبنان | #فلسطین | #مقاومت
@fatemeh_arefnejad
خوشا شهیدِ تو بودن، خوشا انار شدن…
طراح: #زهرا_اللهوردی
| مناسب برای استوری |
@fatemeh_arefnejad
دریغ… سرخترین اتفاق سال شدی
همین که از شبِ آوارها سوال شدی
چه شد که دیدن تو حسرت مدامم شد؟
ای آرزوی قدیمی! چرا محال شدی؟
غمت چه آتش گستردهایست در عالم
چطور باعث این حجم از اشتعال شدی؟
به جشن چیده شدن پا گذاشتی، رفتی
و خواهش همهٔ سیبهای کال شدی
شکافتی افق شرق و غرب را با خون
ادامهدارتر از جبههٔ شمال شدی
زمانه خواست تو را در گذشته دفن کند
تو تا قیام قیامت زمان حال شدی
#فاطمه_عارفنژاد
#لبنان | #فلسطین | #مقاومت
@fatemeh_arefnejad
{… إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيب}
به صبح خیره شو، از بزم آفتاب بگو…
شاعر: #فاطمه_عارفنژاد
طراح: #زهرا_اللهوردی
| مناسب برای استوری |
#سیدحسن_نصرالله
#لبنان | #فلسطین | #مقاومت
@allahverdigallery
@fatemeh_arefnejad
تا نلرزد بیش از این از درد غربت شانهها
نورباران شد شب تنهایی پروانهها
پاسخی محکم بده تا شر بخوابد زودتر!
صحبت از زنجیر باید کرد با دیوانهها
گوش کن! الله اکبر میوزد در شهر و ده
گوش کن! فریاد شادی میرسد از خانهها
بذر غیرت کاشتیم و خاک حاصلخیز بود
معجزه گل داد جای هر کدام از دانهها
مطمئن، در سجدهٔ شکر: آشنایان، دوستان
مضطرب، در وحشت از فردایشان: بیگانهها
با کدامین واژه باید فتح را تعبیر کرد؟
در قیاس قصهٔ ما کوچکاند افسانهها
#فاطمه_عارفنژاد
#وعده_صادق
@fatemeh_arefnejad
شروع ناگهانی داشت طوفانی که حرفش بود
رسید از شش جهت سجیلبارانی که حرفش بود
رسید از سررسید فتح، آن روز تماشایی
رسید از سنگر فرمانده، فرمانی که حرفش بود
شاعر: #فاطمه_عارفنژاد
طراح: #زهرا_اللهوردی
| مناسب برای استوری |
#وعده_صادق
@allahverdigallery
@fatemeh_arefnejad
اخم کردی و رعدوبرق آمد
ابرها را به سمت باران برد
آرزوهای دوربردت را
باد تا رزمگاه طوفان برد
ماه بود و غرور دیدن تو
وقت، وقت ستارهچیدن تو
شب غم را نگاه روشن تو
به افقهای نورباران برد
به کجاها نگاه میکردی
که دل دوردستها لرزید؟
چشمهایت چه دوربینی بود
که دل از برجک نگهبان برد؟
رنگ خون مینوشت خودکارت
چرخ زد دور نقشه پرگارت
برق چشم همیشهبیدارت
خواب از چشم نابکاران برد
یاعلی گفتی و ارادهٔ تو
پنجه در پنجهٔ ستم انداخت
دستهایت چه آبرویی از
همهٔ دستگاه شیطان برد
ساحران چاره جستجو کردند:
«راه حل چیست؟» گفتگو کردند
تا همه هرچه بود رو کردند
قهرمان یک عصا به میدان برد
لشکر دیو و دد صف اندر صف
آرش از خاک خود گرفت هدف
امر حق آمد، از کمان شرف
تیر با اشتیاق فرمان برد
نه فریب و نه قصهپردازی
در شبِ پخش زندهٔ بازی
دید دنیا چطور باخت حریف
دید دنیا چطور ایران برد
#فاطمه_عارفنژاد
#وعده_صادق | #شهیدحسنطهرانیمقدم
@fatemeh_arefnejad
هممرز غم، با رنج و غربت هموطن بودن
تفسیر بیباکانهای از زیستن بودن
در راه طولانی و ناهموار تا قله
همواره سرگرم عبور از خویشتن بودن
در صلح، لبخندی وسیع و خاطری روشن
در جنگ، محکمآذرخشی نقطهزن بودن
با خطبهٔ شمشیر تا ظهر دهم رفتن
بر منبر خون و جنون صاحبسخن بودن
در کسوت استاد، در دارالفنون عشق
از کودکی، از نوجوانی اهل فن بودن
فصل نویی در صفحهٔ تاریخ وا کردن
چیزی فراتر از اساطیر کهن بودن
اینها فقط یک چشمه از دریای روحش بود
سخت است حتی یک نفس سیدحسن بودن
#فاطمه_عارفنژاد
#لبنان | #فلسطین | #مقاومت
@fatemeh_arefnejad
عشق بیپرواست، بسم الله الرحمن الرحیم
هرکسی با ماست بسم الله الرحمن الرحیم
رودِ جاری از ستیغ کوههای گریهخیز
مقصدش دریاست، بسم الله الرحمن الرحیم
#فاطمه_عارفنژاد
#جمعه_نصر
@fatemeh_arefnejad
عصر شعر جاء نصرالله
دوشنبه ۱۶ مهرماه / دانشگاه تهران
#اطلاع_رسانی
@fatemeh_arefnejad
هدایت شده از ماه در دست(فائزه امجدیان)
﷽
ما کیستیم؟ رود به طوفان در آمده
شمشیرهای فاتحِ از خیبر آمده
ما کیستیم؟ آنکه نکردهست پا به پا
گاهِ نبرد نیزه و سر، با سر آمده
در عصر لال بودن دنیا خوشا به ما
ماییم حرف تازهی از حنجر آمده
تقدیر ما قبیلهی گلها شهادت است
گل در شب گلاب شدن، پرپر آمده
باری! شهید میشود و ناامید نه
هر کس میان معرکه با حیدر آمده
ما اشتیاق تا به ابد زنده بودنیم
ما را که گفته است که دنیا سرآمده؟
فصل عذاب میرسد آخر، صبور باش!
قوم هزار مرتبه پیغمبر آمده!
فائزه امجدیان
🆔 @Amjadiyan_Faezeh
مهاجرم، ولی انگار خانهام اینجاست
کبوترانه پر و بال و لانهام اینجاست
به هرکجا بروم باز جلد این صحنم
پرندهام، چه کنم؟ آشیانهام اینجاست
همیشه نان و نمک خوردهام از این سفره
همیشه سهمیهٔ آب و دانهام اینجاست
پناه گریهٔ شبهای تار زندگیام
به رغم لشکر غم، پشتوانهام اینجاست
به دستگیری و دلداری و خطاپوشی
کسی که دست زند روی شانهام اینجاست
اگرچه سربههوا شد درخت زیستنم
همیشه ریشهٔ سبز جوانهام اینجاست
اگر کویر، اگر شورهزار، اگر بیآب
بهشت گمشدهٔ رودخانهام اینجاست
تمام شاعریام را به قم بدهکارم
مداد و دفتر شعرم، ترانهام اینجاست
هزار شکر که همسایهایم با خورشید
هزار شکر خدایا! که خانهام اینجاست
#فاطمه_عارفنژاد
@fatemeh_arefnejad
هدایت شده از بافتار
به وقت غرش طوفان
ابیات تصویری فاطمه عارفنژاد برای مظلومان «فلسطین»
🔺رسانه بافتار
🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
هدایت شده از بافتار
« ای صاحب خودکارهای نامسلمان!
ای شاعر تصنیفهای لاابالی!
از رنجهای ما نگفتی با چه رویی؟
از دردهای خود بگویم با چه حالی؟
اینجا که من هستم شبیه کربلا نیست؟
هل من معین...؟ پاسخ نده با بیخیالی»
این بخشی از اعتراض شاعرانۀ فاطمه عارفنژاد یک بانوی دهه هفتادی است به شاعران که چگونه میتوانند شاعر باشند و نسبت به داستان غزه و فلسطین بیتفاوت باشند؟ اصلاً چگونه میتوانند انسان باشند و بیتفاوت؟ و البته شاعر، انسانتر باید باشد و حساستر نسبت به بزرگترین درد عالم. این درد را شاعری فریاد میزند که خود در یک سال گذشتۀ پس از طوفانالاقصی، نزدیک به 60 شعر برای فلسطین و مقاومت سروده است؛ شعرهایی که جوششی و در لحظه حاضر بودنشان، آنها را ابداً دم دستی و شعاری نکرده است. شعرهایی که از دل برآمدهاند و از سرِ عشق سروده شدهاند. خود شاعر میگوید: «به قول نادر ابراهیمی از عشق سخن باید گفت. همیشه از عشق سخن باید گفت اما گستره این عشق را باید برای خودمان تعریف کنیم. مثلاً این روزها من چطور میتوانم در تشییع شهدای مدافع حرم ایرانی و افغانستانی و پاکستانی شرکت کنم و وقتی برگشتم خانه، باز هم فقط به فکر معشوقی خیالی باشم و از چشم و ابروی يار بگویم؟ چطور ممکن است رد پای افکار و دغدغههای سياسی و اجتماعی و مذهبیام در شعرهایم نباشد؟ چطور میتوانم شعر اعتراض نگويم؟ اگر شعر فقط سرودن لیلی و مجنون است پس کی باید حماسه گفت؟ کی باید آرمانهای انقلاب اسلامی را فریاد زد؟ من کجای داستان ایستادهام؟»
این همّوغمّ مدام شاعر که «کجای داستان ایستادهام؟» همۀ داستان است. عارفنژادِ پیش از طوفانالاقصی هم با کتاب «َشبانماه» نشان داده بود که با شاعری کاربلد با نگاه توحیدی به جهان مواجهیم؛ اما طوفانالاقصی همانگونه که نظم همۀ جهان را به هم ریخت، ما را هم به هم ریخت و زندهتر کرد. دیگر پس از این حادثه، فلسطین و مقاومت یک موضوع در کنار موضوعات دیگر برای این شاعر نیست. همۀ جهان و همّوغمّ اوست. درباره ویژگیهای شعرهای یک سال اخیر او برای فلسطین در فرستهای جدا صحبت خواهیم کرد. اینجا اما میخواهیم درباره یک ویژگی شعرهای او تمرکز کنیم و آن «تصویرسازی» بر اساس واقعیت و «آن»های الهامبخش اوست. بخش عمدهای از بیتهای او را که میخوانیم تصویری واقعی از فلسطین جلوی چشم ما نقش میبندد یا چیزی شبیه آنها. این ملموس بودن و انتزاعی نبودن، شعر او را حسیتر و عاطفیتر کرده است.
در این فرسته، تعداد محدودی از ابیات فاطمه عارفنژاد را مرور میکنیم که با تصویری از حوادث فلسطین متناسبند.
🔺رسانه بافتار
🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
فاطمه عارفنژاد
« ای صاحب خودکارهای نامسلمان! ای شاعر تصنیفهای لاابالی! از رنجهای ما نگفتی با چه رویی؟ از دردهای
لطف و محبت «رسانه بافتار» که با تولید محتوای هنرمندانهاش همیشه برای من الهامبخش بوده 🌿