eitaa logo
فاطمه عارف‌نژاد
697 دنبال‌کننده
176 عکس
9 ویدیو
4 فایل
📗 مجموعه‌شعر «شبانماه» | انتشارات شهرستان ادب 📘 مجموعه‌شعر «در رکاب صبح» | انتشارات شهرستان ادب اگر صحبتی بود: @arefnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بافتار
اهلی درد و اهل درمانم شعری از فاطمه عارف‌نژاد برای پرستار فلسطینی 🔺رسانه بافتار 🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
هدایت شده از بافتار
فاطمه عارف‌نژاد یکی از شاعران پرکار در طول یک سال اخیر بعد از طوفان‌الاقصی‌ست که بیش از ۶۰ شعر برای فلسطین سروده است. برخی از این شعرها، در واکنش به شهادت فلسطینی‌های هنرمند، امدادگر و رزمنده سروده شده‌ است. یکی از همین سروده‌ها، به لبخند‌های شهید «رزان النجار»، دختر امدادگر فلسطینی تقدیم شده است که توسط رژیم اشغالگر قدس به شهادت رسیده است. این چهارپاره از زاویه‌دید اول شخص و از منظر چشم این دختر امدادگر، فلسطین و دردها و درمان‌ها را توصیف می‌کند. وجه بارز این چهارپاره با دیگر اشعاری که درباره پرستار سروده شده، کنار هم قرار گرفتن نگاه دینی‌ و مجاهدانه‌ به کار پرستاری در کنار نگاه شاعرانه و قهرمانانه‌ به این شغل است. عارف‌نژاد با وجود توصیف‌های لطیف، محدود به نگاه عاطفی نیست و از زیست مجاهدانهٔ «رزان النجار» غافل نمی‌شود. او حتی به کلمات و اصطلاحات پزشکی و پرستاری، زاویه دیدی توحیدی داده است. مثلاً از روپوش سفید پرستاری، معنای روسفیدی به سبب شهادت را بیرون می‌کشد. یا «سورهٔ حمد» نسخه می‌پیچید و «قرص خورشید و ماه» را در مشت آن پرستار می‌بیند: «می‌نشینم کنار زخمی‌ها قرص خورشید و ماه در مشتم سورهٔ حمد نسخه می‌پیچم همهٔ هفت آسمان پشتم». در این نگاه، رزان، یک دختر رهاشده در غم و غصه نیست. بلکه مبارزی است که باوجود تمام سختی‌ها و دردهای بی‌مرهم و بی‌دارو، پشتش به خدا گرم است. او حتی در این شعر با مرگش، تمام نمی‌شود و باز عشق او به فلسطین و مردمش در جریان است و حتی دستش بازتر است: «زنده‌ام،پس ادامه خواهد داشت کار امدادی نفس‌گیرم... من هنوز عاشقانه می‌جنگم من هنوز عاشقانه می‌میرم». در این فرسته، به مناسبت ولادت حضرت زینب (س) و روز پرستار، سراغ سروده‌ای دربارهٔ یکی از ادامه‌ دهندگان راه ایشان رفته‌ایم. دیدیم چه کسانی بهتر از زنان مبارز فلسطینی ادامه‌دهنده راه این بانویند. این سروده به‌نوعی می‌تواند زبان‌حال هرکدام از پرستاران و امدادگران و دکترهای حاضر در لبنان و فلسطین باشد. پی‌نوشت: رزان‌النجار پرستار ۲۱ ساله، در سال ۲۰۱۸ در تظاهراتی با نام «راهپیمایی بزرگ بازگشت» که توسط مردم غزه به راه افتاده بود، با شلیک مستقیم گلوله با زبان روزه شهید شد درحالی‌که لباس سفید پرستاری به تن داشت و درحال نجات زخمی‌ها بود. 🔺رسانه بافتار 🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
41.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 علی‌محمد مؤدب، شاعر و مدیرعامل مؤسسه شهرستان ادب: در روزهای سخت این نبردهای شگفت در سال گذشته، خیلی از روزها نه فقط من بلکه خیلی از دوستانی که اهل نوشتن بودند، جز بهت و سکوت نمی‌توانستند کاری بکنند. واقعاً آدم حیرت می‌کرد از میزان جنایت‌ها و خیلی وقت‌ها همه ما مبهوت بودیم و مانده بودیم از نوشتن و گفتن. در دل این وقایع دختر عزیزمان خانم عارف‌نژاد این توفیق را داشت که زبان شاعران ما باشد و توانست این شعرهای درخشان را بنویسد. 🔻 مؤدب با اشاره به سن کم فاطمه عارف‌نژاد، ادامه داد: به نظر نمی‌شود به شعر خیلی تقویمی نگاه کرد و سن و سال شاعر را به میان آورد. چون گاهی وقت‌ها حوادث روزگار یک جایی به شاعر می‌رسد و با شعر دیدار می‌کند. ممکن است شاعری در سن کم لحظات ماندگاری از تاریخ معاصر را و تاریخ زندگی خودش را تبدیل به شعر کند. این کاری است که خانم عارف‌نژاد در این شعرها کردند و تاریخ مهمی از روزگار ما را تبدیل به اثر ادبی کردند. 🔻وی عاطفه ناب و پر از صدق عارف‌نژاد در این شعرها را ویژگی مناسب برای ترجمه دانست و گفت: خیلی از شعرهای این کتاب چون با عاطفه ناب گره خورده و شعر پر از صدق عاطفی است، در ترجمه هم جوهر خودش را از دست نخواهد داد. _ ادامه گزارش: mehrnews.com/news/6273727 @Aftabgardan_ha @fatemeh_arefnejad
🔰شعرنگاره ▪️شاعر: فاطمه عارف نژاد ◽️مرکز آفرینش های هنری معاونت فرهنگی بسیج استان قم ☫ در نشر هنر انقلاب اسلامی سهیم باشیم. 📎نشانی "مرکز" در ایتا: @mafarineshha
64.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 محمدامین اکبری، شاعر و مدیر دفتر دفتر نشر شهرستان ادب، با بیان اینکه نسخه‌ای که امروز رونمایی می‌شود نسخه نهایی کتاب نیست و حداقل پنج غزل دیگر به این کتاب اضافه خواهد شد، گفت: خانم عارف‌نژاد نو به نو درباره اتفاقات و حوادث جبهه مقاومت شعر می‌گوید و بعد از اینکه مجوز این کتاب در اداره ارشاد نهایی شد، ایشان چند غزل دیگر هم نوشتند که حیف است در این کتاب نباشد. به همین دلیل نسخه نهایی کتاب تا دو سه هفته دیگر با اضافه شدن غزل‌های جدید منتشر خواهد شد. از ویژگی‌های این کتاب این است که ما با خواند شعرهای آن می‌توانیم ببینیم که در یک سال گذشته بر شاعر این شعرها چه گذشته است. چه حالاتی را طی کرده، کجا گریه کرده، کجا افتخار کرده. و کجا در دلش امید زنده شده و خواسته این امید را در شعرش منعکس کند. 🔻اکبری با بیان اینکه «شعرهای این مجموعه برآمده از سنت ادبی ما، یعنی تغزل است»، ادامه داد: کاملاً مشخص است که این شعرها را یک فارسی‌زبان گفته و از دل یک سنت ادبی برآمده است. یعنی آن سنت تغزل را حفظ کرده است. شعرها در این کتاب فقط در قالب غزل نیستند، بلکه یک تغزل شاعرانه هستند. همان‌طوری که خودشان می‌گویند: تو غزل‌ها را حماسی خواندی و رفتی به میدان تو لباس رزم پوشاندی به شعر عاشقانه _ ادامه گزارش: mehrnews.com/news/6273727 @Aftabgardan_ha @fatemeh_arefnejad
بغض‌اند اگرچه، آخر سر گریه می‌کنند ماه و ستاره، وقت سحر گریه می‌کنند یک چله شد که قاصدکانِ پریده‌رنگ در باد، پابه‌پای خبر گریه می‌کنند با یاد آن مزار غریبانه‌ای که نیست در کوچه‌ها گذر به گذر گریه می‌کنند باران می‌آید و به گمانم فرشته‌ها نم‌نم به حال و روز بشر گریه می‌کنند با من هزار و چند غم نورسیده هست در من هزار و چند نفر گریه می‌کنند بی تو یتیم شد همهٔ شهر، مردمت انگار در عزای پدر گریه می‌کنند فرماندهان فاتح میدان هنوز هم با عکس‌هات کنج مقر گریه می‌کنند این ابرها به باور طوفان رسیده‌اند با خشم رعدوبرق اگر گریه می‌کنند یک روز سهم ما همه خنده‌ست و دشمنان در های‌وهوی «أین مفر؟» گریه می‌کنند | | @fatemeh_arefnejad
هدایت شده از تلک الایام
… سر آورده اند و صدا می فروشند چه بازار شامی چها می فروشند شلوغ است بازار و نزدیک افطار… دکان دارها ربنا می فروشند جلوتر بساطی ست از بت تراشی و خدام کعبه خدا می فروشند حراج است کفر و حراج است ایمان نکاح و جهاد و دعا می فروشند عزیزی ولی حیف قدر تو این نیست تو را می خرند و تو را می فروشند سرم گرم بود و نمازم قضا شد چقدر این دکانها ادا می فروشند :: تو ای زخم کهنه که در بوریایی تو ای زخم تازه که در بوریایی از این پیرهن ها کجا می فروشند؟ خرداد ۱۳۹۳ آنکارا http://2to7.persianblog.ir/post/26/ @telkalayyam
کابوس، خون، جنازه… صدا: «زنده‌ام هنوز از کشتنم چه سود تو را؟ زنده‌ام هنوز من چشم در برابر چشمم، نگاه کن! از هر نظر در آینه‌ها زنده‌ام هنوز پاشو! تمام شهر پر از ردپا شده دنبال من بگرد، بیا! زنده‌ام هنوز پیچیده در طلوع هزاران هزار کوه پژواک یک صدای رسا: زنده‌ام هنوز حاشا! من و محاصره؟ طوفان و قید و بند؟ در خاک خود رهای رها زنده‌ام هنوز در جنگ با تمام قوا پیش می‌روم اینک که با تمام قوا زنده‌ام هنوز یحیی شدم، به اذن خدا زنده می‌کنم احیا شدم، به فضل خدا زنده‌ام هنوز زل می‌زنی به تیر خلاص و به رد خون می‌پرسی از خودت که چرا زنده‌ام هنوز؟ من تیغ انتقامم و در باد شعله‌ور چشم‌انتظار مرگ شما، زنده‌ام هنوز» | | @fatemeh_arefnejad