eitaa logo
منبرک فاطمی
6.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
993 ویدیو
1.4هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز ✔️ هدیه به مادرم @a_f_133 🔺فهرست و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
او فقط یکبار التماس کرد غرب زده‌ها را کنار بزنید! 🍃🌹🍃 @fatemi222
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 🔅 خسته نشو 🔰 قرآن ابتلائات را در مسیر حق ناگزیر می‌داند؛ «لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» (سوره آل عمران، آیه۱۸۶). ✍🏻 حتما ابتدا در مالتان و در جانتان آزمایش می‌شوید و از مغرضین، از کسانی که خط اعتقادیشان با شما فرق می‌کند، خیلی طعنه و کنایه و نیش زبان خواهید شنید. این وعده خداست‌، از این مسیر گریزی نیست. طعنه‌ها باید کشید و حرف‌ها باید شنید. ✍🏻 کلید اصلی گشایش با حاصل می‌شود. صبر حلال مشکلات است. آنجا که از صبر بی‌تاب می‌شوید، آنجا زمان شکوفایی است. لقمان (سلام‌الله‌علیه) نیز به پسرش فرمود: «وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ» (سوره لقمان، آیه۱۷). پسرم بر مصیبت‌ها و چیزهایی که در مسیر حرکت به سمت هدف پیش می‌آید، صبر کن، که کلید اصلی برای پیشرفت و رشد و پیروزی همین است. «إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» ⬅️ پس خسته نشو. 🍃🌹🍃 @fatemi222
چند نکته در حق الناس 👇
✍امام صادق (علیه السلام) : ‌ إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ یُسْتَجَابَ لَهُ فَلْیُطَیِّبْ کَسْبَهُ وَ لْیَخْرُجْ مِنْ مَظَالِمِ النَّاسِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَا یُرْفَعُ إِلَیْهِ دُعَاءُ عَبْدٍ وَ فِی بَطْنِهِ حَرَامٌ أَوْ عِنْدَهُ مَظْلِمَهٌ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ ‌ 🔺 هر كس بخواهد دعایش مستجاب شود، ۱_باید كسب خود را حلال كند ۲_و حق مردم را بپردازد. 🔺 دعای هیچ بنده‌ای كه مال حرام در شكمش باشد یا حق كسی بر گردنش باشد ، به درگاه خدا بالا نمی‌رود. ‌ 📗 بحارالأنوار، ج۹۰، ص۳۲۱ ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ 🍃🌹🍃 @fatemi222
🔴عواقب وحشتناک رعایت نکردن حق الناس داستانی عجیب از یک شهید ✍آیت الله خرازی در عالم خواب یک شهید را دید و به آن گفت خوش به حالتان که شما راحت شدید ازاین دنیا و عاقبت بخیر شدید. به یکباره آن شهید ناراحت شد و گفت نه گرفتارم ، وقتی نامه اعمال من را به دستم دادند دیدم روی نامه من یک خط قرمز کشیدند و به من گفتند شما حق الناس گردنتان است یک خانم در آموزش و پرورش که همکار او بود تو از او یک عیب پیدا کردی و بجای آن که به خودش بگویی تاخودش را اصلاح کند یکسره رقتی سراغ حراست و مدیر و آن را اخراج کردند و آبروی او رفت تا او تو را حلال نکند بهشت خدا را نخواهی دید آقای خرازی تا از خواب بیدارشدند رفتند و آن زن را که دیگر سنش زیاد شده بود پیداکردند و گفتند من 3 برابر مبلغ حقوق کل سالهای اخراجت را میدهم شهید راحلال کن آن زن لبخند تلخی زد و گفت تا قیامت آن شهید راحلال نخواهم کرد و هرکاری کردند راضی نشدند مراقب حق الناس و آبروی مردم باشید که حتی اگر شهید هم شوید گناه از بین بردن ابروی مردم از شما بخشیده نخواهد شد. 🍃🌹🍃 @fatemi222
🔴مراحل حلالیت سخته....پس کلا غیبت نکنیم راحت‌تریم.... ✍ امام صادق علیه‌السلام:یکی از ریشه‌های غیبت رو حسد می‌دونن و غیبت مؤمن رو عامل خروج از ولایت خدا و وارد شدن در ولایت شیطان معرفی می‌کنن. رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمودن: هرکسی از برادرش غیبتی رو دفع کنه خداوند هزار باب شر رو از او هم در دنیا و هم در آخرت می‌بنده. پس برا اساس این روایت‌ها، غیبت علاوه بر آنکه جنبه حق الله داره، جنبه حق الناس هم داره و خدا غیبت‌کننده را نمی‌بخشه مگه اینکه غیبت‌شونده ازش راضی بشه.... ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ 🍃🌹🍃 @fatemi222
✨﷽✨ 🔻حکایتی زیبا درباره حق الناس ✍ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺮﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺣﮑﻤﺮﺍنی می‌کرد. ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻃﺒﯿﺒﺎﻥ ﺍﺯ درمان ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪند ﻭ از ﺷﺎﻩ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ دستشان کاری ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ. ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻋﻼم کند. ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ کسی را ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ می‌کنم که ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻗﺒﺮی که برای من آماده کرده‌اند، ﺑﺨﻮﺍبد! ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ. ﺗﺎ ﺍینکه ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ که ﺩﺭ اﯾﻦ ﻗﺒﺮ بخوابد، آن هم فقط ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ، ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ شود. ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﻭ روزنه‌ای ﺑﺮﺍﯼ نفس کشیدن ﻭ ﻫﻮﺍ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ.ﺗﺎ ﺍینکه ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ به خواب ﺭﻓﺖ؛ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ نکیر و منکر ﺑﺎﻻﯼ قبرش ﺁﻣﺪﻩ‌ﺍﻧﺪ و ﺳﻮﺍﻝ می‌پرسند ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎﺳﺦ می‌گوید ﺗﺎ اینکه ﭘﺮﺳﯿﺪند: ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟ ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ: ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﺮﮐﺐ ‏(ﺧﺮ) ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩیگر هیچ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ. ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ فقیر ﺑﺎ ﺧﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ بر ﺧﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ گذاشتی ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺭا ندﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭ فلان ﺭﻭز به خرت ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩﯼ و ... ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ به خاطر ﺍﯾﻦ ﻇﻠﻢﻫﺎ که به ﺧﺮﺵ کرده بود ﭼﻨﺪ ﺷﻼﻕ ﺁﺗﺸﯿﻦ خورد که برق از سرش پرید. ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ می‌شود. ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺁﺭﺍﻡ می‌گیرد ﺗﺎ ﺻﺒﺢ می‌شود ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﺪﯾﺪﺷﺎﻥ می‌آیند ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪﺵ. ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ می‌کنند، ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎ به ﻓﺮﺍﺭ می‌گذارد ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﻭ ﺻﺪﺍﮐﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ! ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎ جیغ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ می‌گوید: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍینقدر ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻮﻡ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻢ ... ای بشر! از چه گمان کردی که دنیا مال توست ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست ▫️هر چه خوردی، مال مور و هر چه هستی مال گور ▫️هر چه داری مال وارث، هر چه کردی مال توست... ای کاش این حکایت به گوش همگان مخصوصا کسانی که برای رسیدن به مسئولیت (ریاست جمهوری) سر و دست می‌شکنند، برسد و بدانند که با یک تصمیم اشتباه حق بیش از 80 میلیون نفر بر گردنشان است.حق‌الناس تنها موضوعیست که در قیامت با شفاعت هم حل نمی‌شود. 🍃🌹🍃 @fatemi222
🔴حق الناس فقط زدن جیب مردم نیست!! ✍حق الناس فقط کلاهبرداری و اختلاس نیست!! حق الناس یعنی با تو دل کسی زلزله ۱۰ ریشتری به پا کنی ولی آوار برداریش بیفته گردن همسر بی‌گناهش! 💢گرفتن ، از بین بردن پاکی چشم و قلب مردان، گرفتن آرامش خاطر زنان، نابودی تعهد و عشق بین همسران، گرمای خانه ها، تنوع طلب کردن مردان، افزایش نرخ طلاق و... همه حق الناس هایی است که به واسطه بی حجابی و های خیابانی بر گردنِ خانم های بدحجاب و بی‌حجاب است!! ❗️فراموش نکنیم! خداوند هرگز حق الناس را نمی بخشد! ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ 🍃🌹🍃 @fatemi222
🔹 به هزار و صد نفر در زمینه حق الناس بدهکاری!!! ✍ دو ملک مرا گرفتند تا به سوی عذاب ببرند، هیچکس با من مهربان نبود. من آتش را دیدم. حتی دست بندی به من زدند که شعله ور بود. اما یکباره داد زدم: من که امروز توبه کردم. من واقعا نیت کردم که کارهای گذشته را تکرار نکنم. یکی از دو مأموری که در کنارم بود گفت: بله، از شما قبول می کنیم، شما واقعا توبه کردی و خدا توبه پذیر است. تمام کارهای زشت شما پاک شده، اما حق الناس را چه می کنی؟ گفتم: من با تمام بدی ها خیلی مراقب بودم که حق کسی را در زندگی ام وارد نکنم. حتی در محل کار، بیشتر می ماندم تا مشکلی: نباشد. تمام بیماران از من راضی هستند و آن فرشته گفت: بله، درست می گویی، اما هزار و صد نفر از مردان هستند که به آنها در زمینه حق الناس بدهکار هستی! وقتی تعجب مرا دید، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره ای زیبا عطا کرد، اما در مدت زندگی، شما چه کردی؟! با لباس های تنگ و نامناسب و آرایش و موهای رنگ شده و بدون حجاب صحیح از خانه بیرون می آمدی، این تعداد از مردان، با دیدن شما دچار مشکلات مختلف شدند. بسیاری از آنها همسرانشان به زیبایی شما نبودند و زمینه اختلاف بین زن و شوهرها شدی. برخی از مردان جوان که همکار یا بیمار شما بودند، با دیدن زیبایی شما به گناه افتادند و... گفتم: خب آنها چشمانشان را حفظ می کردند و نگاه نمی کردند. به من جواب داد: شما اگر پوشش و حریم ها و حجاب را رعایت می کردی و آنها به شما نگاه می کردند، دیگر گناهی برای شما نبود... 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت ‌‌🍃🌹🍃 @fatemi222
✨﷽✨ 🔰آیا حق الناسی است که خداوند آن را ببخشد؟ ▓✍🏻 پاسخ: بخشیدن حق دیگری از جانب خدا بدون این که جلب رضایت او بشود ، از عدالت خداوند به دور است. خداوند که عدل مطلق است حقوق بندگان را که بر عهده ما است نمی بخشد وما در برزخ و قیامت با آن دست به گریبانیم؛ به خصوص در محکمه قیامت خداوند به بندگان اعلام می کند برای گرفتن حقوق خود از دیگران اقدام کنند و بدانند که خدا پشتیبان آنان است. ▒✍🏻این مضمون اعلامی است که در قیامت از طرف خدا صادر می شود: من خدایی هستم که جز من خدایی نیست ،حاکم عادلی که ستم نمی کنم . امروز به عدل و قسط بین بندگان حکم می کنم و در پیشگاه من کسی نمی تواند به دیگری ظلم کند. امروز حق ضعیف را از قوی می ستانم و صاحب حق اجازه دارد به اندازه حقش از نیکویی های بدهکار بردارد ( و در صورت نداشتن حسنه) یا به اندازه طلبش از گناه خود بر دوش او می گذارد و اگر کسی هم ببخشد ،بر بخشش او جزا می دهم. ▓✍🏻در ادامه روایت آمده خدا بندگان را به حق خواهی اجازه می دهد و خلایق همدیگر را شناسایی کرده و به مطالبه حق خود اقدام می کنند. در این میان از کثرت ازدحام و مراجعات چنان تنگی وهول و هراس و ... پیش می آید که همه آرزو می کنند کاش با بخشیدن یکدیگر از این مهلکه نجات یابند . ▒✍🏻پس منادی خداوند آنان را به بخشیدن یکدیگر و نجات یافتن از این مرحله دعوت می کند . بسیاری برای نجات از مهلکه از هم راضی می شوند ولی بعضی اعلام می کنند: خداوندا طلب ما بزرگتر از آن است که از آن چشم پوشی کنیم. در این موقع به اذن خدا، کلیددار بهشت قصری بهشتی با متعلقات آن را در افق محشر نمایان می سازد و منادی ندا می دهد: این قصر به کسی داده می شود که از حق برادر دینی اش در گذرد. در اینجا بقیه طلبکاران از حقوق برادران خود با رضایت در می گذرند. (۱) ▓✍🏻بنا بر این خداوند حق الناس را به ترتیبی که گفته شد، می آمرزد. در طول عمر خود باید سعی کنیم تا ممکن است به بندگان ظلم نکنیم و اگر ظلمی از ما بر بنده ای واقع شد قبل از آنکه فرصت بگذرد با ادای حق او، از او رضایت بطلبیم. ▒✍🏻چنانچه رضایت طلبی به دلایل مختلف ممکن نبود یا با مشقت فراوان همراه بود، کارهای صالح انجام دهیم و ثواب آن را به طلبکاران خود اهدا کنیم، بدان امید که قیامت از ما بگذرند. در دعا ها هم از خدا بخواهیم کسانی را که بر گردن ما حقی دارند با بخشیدن از دریای بیکران فضل خود ،از ما راضی گرداند. دعای امام سجاد(ع)در روز دوشنبه حاوی چنین مضمونی است. (۲) 📚منابع: ۱- بحار الانوار،ج۷،ص۲۶۸. ۲-مفاتیح الجنان 🍃🌹🍃 @fatemi222
🏴یکی از مهترین پیامهای فراموش شده عاشورا ✍ شب عاشورا امام حسین به یارانش فرمود: هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود و آن حق را ادا کند که خداوند شهادتش را نمی پذیرد . او به جهانیان فهماند که حتی شهید شدن درراه خدا در کربلا بالاتر از رعایت حق الناس نیست . در عجبم از کسانی که هزاران گناه میکنند . و معتقدند یک قطره اشک بر حسین ضامن بهشت آنهاست. تصور مردم ازحق الناس همان مال مردم خوردن است که تصورصحیحی است. ولی رعایت اصول وقواعد عرفی وقانونی و عواطفی دیگران هم حق الناس است . دل شکستن پدر مادر و خواهر و برادر به طرق مختلف کم محلی بی محلی و. همسایه آزاری مردم آزاری به هرطریق. گران فروشی و کم فروشی و کم کاری همه ی اینها حق الناس است و با یک گریه ی شما پاک نمیشود. ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ 🍃🌹🍃 @fatemi222
🌸🍃﷽🍃🌸 آقای پزشکیان! ما یتیمان شهید خدمت هستیم، با ما بد نگوئید! که بد می بینید! وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافًا خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَلْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﻲ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ شده ای ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺟﺎی ﻣﻰ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ ، ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ [ ﺍﺯ ﺿﺎﻳﻊ ﺷﺪﻥ ﺣﻘﻮﻗﺸﺎﻥ ] ﺑﻴﻢ ﺩﺍﺭﻧﺪ ، ﺑﺎﻳﺪ [ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺣﻘﻮﻕ ﻳﺘﻴﻤﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺿﺎﻳﻊ ﻛﻨﻨﺪ ] ﺑﺘﺮﺳﻨﺪ . ﭘﺲ ﻟﺎﺯم ﺍﺳﺖ [ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﺄﻥ ﻳﺘﻴﻤﺎﻥ ] ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻭ [ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻧﺎﻥ ] ﺳﺨﻨﻲ ﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﮔﻮﻳﻨﺪ . (نساء ٩) آقای پزشکیان... اخلاق! که دائما دم از نهج البلاغه علی علیه السلام میزنی! چرا در مصاحبه ها و مناظره ، برای رسیدن به کرسی عالیترین مقام اجرائی کشور ، که غایت جمهوریت در ایران اسلامی است، اینقدر: کم حوصله و عصبی و اخمو و تندخو و تندگو و نامتعادل و پرخاشگر کلامی هستی؟! به خدا سزاوار نیست که مردم ایران را که بیش از ۴۰ سال است، زیر تازیانه آمریکای جنایتکار و قلدر مآب و زورگو و ستمگر ،متحمل جراحات عدیده ای بر جسم و جان و روحشان وارد شده و علی الدوام در عزای بهترین عزیزانشان گریانند، شمای مدعی امام علی دوستی، اینقدر برنجانی! شما که پی در پی برای برحق بودنت آیات قران و کلام امیر المومنین ( ع) را بدون وقار و تند تند و بدون ترجمه میخوانی ، چرا بطور فزاینده کم حوصله و عصبی هستی؟! تورا به خدا، اگر از صمیم دل باورش داری، فیلمهایت را نگاه کن، پرخاشگویی ، اخم، عصبانیت، نحوه نشستن در برابر ملت بزرگ و فهیم و... شما اگر علی ( ع) را میشناسی، چرا چرا فاضلی را به خاطر حرکت بسیار زشت ،در برابر منظر و مرءای مردم وفادار به ارزشها ،تقبیح و تکذیب و تنبیه نکردی؟! آقای پزشکیان! چرا این همه بدبین و معترض هستی؟! اگر به زعم شما عملکرد، مدیران و مسئولان نظام، قابل قبول نیست، شمای معترض و پر مدعا و تفرقه افکن بین کرد لطیف و ترک شریف و سایر اقوام، همواره جزء عالیترین مقامهای نظام بودی و هستی! پس چرا اقدامی نکردی؟! امثال شما ، غلط و نادرست عمل کردید که کار به اینجا رسید! آقای پزشکیان از خدا بترس، اگر تقوای دفاع از حق( علیه خودگویی) نداری ، پس وجدان داشته باش! و بترس از خشم و لعن و نفرین مردمی که خوب میفهمند،( هرچند غباری مقطعی از طرف شیاطین بر دایره فهمشان ایجاد شود) آقای پزشکیان تعداد رای دهندگان به شهید خدمت،شهید جمهور، آیه الله دکتر سید ابراهیم رئیسی را دیدی ؟! آمار بدرقه تن بیجانش، جهانیان را مبهوت کرد، متاسفانه هنوز امثال شما در فکر شوم انتقاد ناصواب و محاکمه این شهید مظلوم هستید!!! کاشکی از شهید مظلوم بهشتی عزیز و شهید جمهور رئیسی نازنین و حاج قاسم، پهلوان اخلاق و ایثار یاد بگیری، البته اگر صادقانه قبولشان داشته باشی! سخن آخرم، یک جمله قل و نغز از مولایم برای شما است: الإمامُ عليٌّ عليه السلام :  آلَةُ الرئاسةِ سَعَةُ الصَّدرِ . [نهج البلاغة : الحكمة ۱۷۶] امام على عليه السلام :  سعه صدر( بالا بودن آستانه تحمل و گشاده روئی ) ابزار رياست است . آیا سعه صدر داری؟! و اینچنین هستی؟! ( کامران) 🍃🌹🍃 @fatemi222
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف👈🏻 کجای زندگی ماست؟! 🔸استاد عالی 🍃🌹🍃 @fatemi222
🎙 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: 🔹 إنَّ اللّه تعالی لَیَسْألُ العَبدَ فی جاهِهِ کَما یَسألُ فی مالِهِ، فیقولُ: یا عَبدی، رَزَقتُکَ جاها فهلْ أعَنْتَ بهِ مَظلوما، أوْ أغَثْتَ بهِ مَلْهوفا؟ 🔸 همان گونه که خداوند درباره دارایی بنده از او سؤال می‌کند، درباره مقام و موقعیت او نیز می‌پرسد و می‌فرماید: بنده من! من، مقام و موقعیت، روزی تو کردم. آیا به وسیله آن ستمدیده‌ای را یاری رساندی؟ یا به فریاد غمزده‌ای رسیدی؟ 📚 مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۴۲۹ 🍃🌹🍃 @fatemi222
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 چگونه با امام زمان مرتبط شویم؟ 🔘دستورالعمل ویژه آیت الله بهجت رحمة الله علیه 📌حجت الاسلام و المسلمین دسمی عج 🍃🌹🍃 @fatemi222
داستانهای از امام هادی علیه السلام جهت نشر 👇
١. ⚡هجوم به خانه امام هادی (ع) مردکی به نام بطحایی پیش متوکل عباسی از امام هادی علیه السلام سخن چینی کرد که اسلحه و پول و نیرو فراهم آورده و قصد قیام دارد. متوکل به سعید حاجب دستور داد شبانه به خانه امام هجوم ببرد و هر چه پول و اسلحه بیابد ضبط کرده، بیاورد. سعید می‌گوید: شبانه به خانه آن حضرت رفتم نردبانی نیز همراه خود بردم، به وسیله آن خود را بالای پشت بام رساندم. سپس از پلکان پایین آمدم، شب تاریک بود در این فکر بودم که چگونه وارد اتاق شوم، ناگهان از داخل اتاق مرا صدا زد، فرمود: سعید! همانجا بمان! تا برایت شمع بیاورند. فوری شمع آوردند، داخل اتاق شدم دیدم امام جبه ای از پشم به تن دارد و شب کلاهی بر سر گذاشته و جانماز را روی حصیر گسترده و مشغول مناجات است. به من فرمود: این اطاقها در اختیار شماست می‌توانی همه را بگردی! وارد اتاقها شدم همه را بازرسی کردم ولی چیزی در آنها نیافتم. تنها کیسه‌ای که به مهر مادر متوکل مهر خورده بود پیدا کردم و کیسه ای مهر شده دیگر نیز با آن بود. هر دو را برداشتم. آنگاه امام فرمود: زیرا این جانماز را نیز نگاه کن! جانماز را بلند کردم، شمشیری که داخل غلاف بود دیدم، آن را نیز برداشته، همه را نزد متوکل بردم. ✍سیره امام هادی علیه السلام https://eitaa.com/fatemi222/9285
٢. هنگامی که چشم متوکل بر مهر مادرش روی کیسه افتاد، مادرش را خواست و جریان کیسه را از او پرسید. مادرش گفت: آن وقت که بیمار بودی نذر کردم هرگاه تو بهتر شدی ده هزار دینار از مال خودم به ابوالحسن (امام هادی) بدهیم. پس از بهبودی شما آن را در همین کیسه گذاشته به او فرستادم که ابوالحسن حتی باز هم نکرده است. متوکل کیسه دومی را باز کرد. آن چهارصد دینار بود. آنگاه به من دستور داد یک کیسه دیگر روی کیسه زر مادرش گذاشته، هر دو کیسه را با آن شمشیر به ابوالحسن باز گردان. سعید می‌گوید: من کیسه‌ها و شمشیر را به خدمت امام باز گرداندم. اما از حضرت خجالت می‌کشیدم، از این رو عرض کردم: سرورم! بر من گران بود بدون اجازه شما وارد خانه شوم اما چه کنم که مأمور بودم و توان سرپیچی از فرمان امیر نداشتم. امام علیه السلام فرمود: (و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون): به زودی ستمگران خواهند فهمید به کجا برگشت می‌نمایند. 📔 بحار الأنوار: ج۵٠، ص١٩٩ ✍سیره امام هادی علیه السلام https://eitaa.com/fatemi222/9285
. ♦️ چون بلا نازل شود، دیگر نباشد چاره‌ای شیخ مفید از سلیمان بن داوود جعفری روایت نموده که گفت: شنیدم ابوالحسن (امام رضا یا امام هادی) علیه السلام به پدرم می‌فرمود: از چه رو تو را نزد عبدالرحمان بن یعقوب دیدم؟ پدرم گفت: او دائی من است. امام ابوالحسن فرمود: او سخن - ناشایسته - هول انگیزی درباره خدا می‌گوید، خدا را - برخلاف آنچه باید و هست - به وصف درمی آورد و محدود (به زمان، مکان یا دیگر شئون مخلوقات) می‌کند، در حالی که خدا به وصف درنیاید (و به هیچ حدّی محدود نباشد)، پس یا با او همنشین شو و ما را رها کن، و یا با ما همنشین باش و او را ترک کن - و خلاصه جمع بین ما و او نشاید -. پدرم گفت: او هرچه می‌خواهد بگوید، در صورتی که آنچه را او می‌گوید، من آن را نگویم، چه ضرری از ناحیه وی به من خواهد رسید؟! امام ابوالحسن فرمود: آیا نمی ترسی بلائی بر او نازل گردد و هردو شما را فراگیرد؟ آیا داستان آن شخصی که از اصحاب موسی بود و پدرش از دارودسته فرعون، ندانسته ای که چون لشکر فرعون درصدد تعقیب و دنباله رویِ موسی برآمد، او از موسی تخلُّف و عقبگرد نمود تا پدرش را موعظه کند و به حضرت موسی گرایش دهد، و در حالی موسی برخورد با وی نمود که پدرش با او در ستیز بود، بالاخره آن پدر و پسر باهم به دریا رسیدند و جزو دارودسته فرعون غرق و هلاک شدند، و چون ماجرای غرق شدن فرعون و اتباعش به اطلاع موسی رسید از جبرئیل سراغ آن جوان را گرفت. جبرئیل گفت: غرق شد، خدای رحمتش کند! او برعقیده پدرش نبود، امّا وقتی بلا نازل شود، برای کسی که (به هرانگیزه، حق یا باطل) در معرض آن قرارگرفته و به گنه کار نزدیک باشد، راه چاره و گریزی نخواهد بود. 📔 کافی، ج۲، ص٣٧۴ ✍سیره امام هادی علیه السلام https://eitaa.com/fatemi222/9285
. 💍 نگین انگشتر یونس نقاش، در سامرا همسایه امام هادی علیه السلام بود، پیوسته به حضور امام علیه السلام شرفیاب می‌شد و به آن حضرت خدمت می‌کرد. یک روز در حالی که لرزه اندامش را فرا گرفته بود محضر امام آمد و عرض کرد: سرورم! وصیت می‌کنم با خانواده‌ام به نیکی رفتار نمایید! امام فرمود: - چه شده است؟ عرض کرد: - آماده مرگ شده ام. امام با لبخند فرمود: چرا؟ عرض کرد: موسی بن بغا (از سرداران قدرتمند متوکل عباسی بود)، نگین پر قیمتی به من فرستاد تا روی آن نقشی بندازم. موقع نقاشی نگین شکست و دو قسمت شد. فردا روز وعده است که نگین را به او بدهم، موسی بن بغا که حالش معلوم است اگر از این قضیه آگاه شود، یا مرا می‌کشد، یا هزار تازیانه به من می‌زند. امام علیه السلام فرمود: برو به خانه‌ات جز خیر و نیکی چیز دیگر نخواهد بود. فردای آن روز یونس در حال لرزان خدمت امام رسید و عرض کرد: فرستاده موسی بن بغا آمده تا نگین انگشتر را بگیرد. امام فرمود: نزد او برو جز خوبی چیزی نخواهی دید. یونس رفت و خندان برگشت و عرض کرد: سرورم! چون نزد موسی بن بغا رفتم، گفت: زنها بر سر نگین با هم دعوا دارند ممکن است آن را دو قسمت کنی تا دو نگین شود؟ اگر چنین کنی تو را بی نیاز خواهم کرد. امام علیه السلام خدا را سپاسگزاری کرد و به یونس فرمود: به او چه گفتی؟ - گفتم: مرا مهلت بده تا درباره آن فکر کنم که چگونه این کار را انجام دهم. امام فرمود: خوب پاسخ دادی. بدین گونه، یونس نقاش، از مشکلی که زندگی او را تهدید می‌کرد رهایی یافت. 📔 بحار الأنوار: ج۵٠، ص١٢۵ ✍سیره امام هادی علیه السلام https://eitaa.com/fatemi222/9285
. 💠 جایگاه دانش از دیدگاه امام هادی (ع) یکی از دانشمندان بزرگ شیعه، با یک نفر ناصبی (دشمن شیعه) مناظره کرده، او را محکوم و رسوا نموده بود، اتفاقا روزی در مجلس باشکوهی که گروهی از علویان و بنی هاشم در آن حضور داشتند، به خدمت امام هادی (علیه السلام) رسید، حضرت برخاست او را در صدر مجلس نشانید و خود در کنار او نشست و با او مشغول صحبت شد. (این کار بر علویان و بنی هاشم گران تمام شد). در این وقت یکی از بزرگان بنی هاشم اعتراض کرد و گفت: یابن رسول الله! چرا یک نفر انسان عامی (بی حسب و نسب) را بر سادات بنی هاشم مقدم می‌داری؟ امام هادی (علیه السلام) در پاسخ او فرمود: آیا راضی هستید در این موضوع کتاب خدا (قرآن) بین ما قضاوت کند؟ در پاسخ گفتند: چرا، راضی هستیم. امام هادی (علیه السلام) فرمود: خداوند در قرآن می‌فرماید: «ای مؤمنان هرگاه به شما گفته شود مجلس را وسعت دهید (به تازه واردها جا دهید) و شما چنین کنید، خداوند نیز در کارهایتان وسعت می‌دهد، تا آن جا که خداوند می‌فرماید: یرفع الله الذین امنوا منکم و الذین أوتوا العلم درجات «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ» (١) خداوند کسانی را که ایمان آورده اند و کسانی را که علم به آنها داده شده، درجات رفیعی می‌بخشد. بنابراین خداوند دانشمند مؤمن را بر مؤمن غیر دانشمند، و مؤمن را بر غیر مؤمن برتری داده است. و چنین نگفته است: یرفع الله الذین أوتوا شرف النسب درجات، خداوند صاحبان حسب و نسب را بر دیگران برتری داده است. و باز مگر خداوند در این آیه نمی‌فرماید: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ» (٢) آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟ دانایان بر نادانان امتیاز دارند. پس چرا ناراحتید و اعتراض بر من می‌کنید، از اینکه من یک نفر عالم را به خاطر اینکه خدا مقام او را بالا برده است، احترام کرده و امتیاز برایش قائل شده‌ام؟ این فقیه بزرگوار، فلان دشمن ناصبی را در مناظره‌اش با دلیل‌های محکم در هم شکسته و درمانده کرده، تنها همین کار او فضیلتی بسیار بزرگ و بهتر از شرافت نسبی است. ------------------------ (١): سوره مجادله، آیه ۱۱ (٢): سوره زمر آیه ۹ 📔 بحار الأنوار، ج٢، ص١٣ ✍سیره امام هادی علیه السلام https://eitaa.com/fatemi222/9285
. ⚡ معجزه‌های پیامبران الهی متوکل عباسی خلیفه وقت از هر راه ممکنی امام هادی علیه السلام را اذیت می‌کرد، گاهی به بعضی از اطرافیان خود دستور می‌داد که پرسش‌های دشوار بکنند تا شاید او را مغلوب سازند. روزی به ابن سکیت (١) گفت: در حضور من، سؤال‌های دشواری از ابن الرضا (حضرت هادی) بکن! ابن سکیت هم از حضرت پرسید: چرا خداوند موسی علیه السلام را با عصا و عیسی علیه السلام با شفا دادن کر، کور، پیس و زنده کردن مردگان و حضرت محمد صلی الله علیه و آله را با قرآن و شمشیر به رسالت برانگیخت؟ امام فرمود: خداوند موسی علیه السلام را در زمانی با عصا و ید بیضا فرستاد که علم سحر در میان مردم رونق داشت، موسی نیز معجزاتی از همان نوع برایشان آورد تا بر سحرشان پیروز گردد. و عیسی علیه السلام را با شفا دادن کره، کورها، پیسها و زنده کردن مردگان به رسالت برانگیخت که در آن زمان مردم از لحاظ علم و طب نیرومند بودند و حضرت عیسی با این معجزات بر آنها به اذن خدا غالب شد. و محمد صلی الله علیه و آله را در زمانی به قرآن و شمشیر به پیامبری مبعوث کرد که عصر شعر و شمشیر بود و پیامبر گرامی با قرآن تابناک و شمشیر بران بر شعر و شمشیر آن‌ها پیروز گردید. سپس ابن سکیت پرسید: اکنون بر مردم حجت چیست؟ امام فرمود: عقل انسان، که به وسیله آن، کسی را که به خدا دورغ می‌بندد، می‌توان شناخت و تکذیبش نمود. همچنان که راستگو را نیز به وسیله عقل می‌توان شناخت. -------------------------------- (١): ابن سکیت اهوازی، شاعر، ادیب، لغت شناس، از دانشمندان بزرگ شیعه و یار باوفای امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام بود. متوکل این دانشمند نام آور را به اجبار برای تربیت دو فرزندش (معتز و مؤید) به کار گمارده بود. روزی متوکل از وی پرسید: این دو فرزند من نزد تو محبوب ترند یا حسن و حسین؟ ابن سکیت از این مقایسه غلط سخت برآشفت و بی پروا گفت: به خدا سوگند قنبر غلام علی علیه السلام در نظر من، از تو و پسران تو، بهتر است. متوکل با شنیدن این سخن، چنان سخت غضبناک شد، بی درنگ فرمان داد زبان او را از پشت گردنش در آوردند و بریدند و بدین گونه ابن سکیت در ۵۸ سالگی به شهادت رسید. 📔 بحار الأنوار، ج۵٠، ص١۶۴ ✍سیره امام هادی علیه السلام https://eitaa.com/fatemi222/9285
. ♦️ توطئه‌ای که خنثی شد متوکل عباسی بارها می‌گفت: کار ابن الرضا (امام هادی عليه‌السلام ) مرا عاجز کرده، هر چه کوشش کردم شراب بنوشد و در مجلس شراب من بنشیند، نپذیرفت. دیگر فرصتی هم ندارم او را به این کار بکشانم. گفتند: اگر درباره او چنین فرصتی نداری مهم نیست. در عوض برادرش موسی شراب خوار است. خوب است بفرستید او را از مدینه بیاورند ما کار را بر مردم مشتبه می‌کنیم. او را فرزند رضا معرفی کرده و مشهورش می‌نماییم. (و می‌خواستند از این راه بر موقعیت امام هادی علیه السلام لطمه وارد کنند.) متوکل کسی را با نامه پی موسی فرستاد، او را با تعظیم و احترام وارد بغداد کردند و همه بنی هاشم و سران لشکری و کشوری به استقبالش رفتند. متوکل تصمیم داشت وقتی موسی وارد بغداد شد املاکی به وی واگذار کند و ساختمان عالی برایش بسازد. ساقیان شراب نزد او بفرستد، پس از تکمیل وسایل عیش و نوش، خود نیز در آنجا به دیدنش برود. موسی که وارد شد، امام هادی علیه السلام در سر پل وصیف که معمولا در آن محل از واردین استقبال می‌شد با موسی ملاقات کرد و بر وی سلام گفت و احترامش نمود و به او گوشزد کرد و فرمود: متوکل تو را خواسته تا حرمتت را بشکند و قدر و منزلت تو را پایین آورد و تو را بی ارزش کند. مبادا به او بگویی که من اهل شراب هستم و شراب می‌خورم. موسی گفت: اگر او مرا برای این غرض خواسته باشد، چاره‌ام چیست؟ فرمود: احترام خود را نگهدار و چنین کاری مکن! منظور او رسوا کردن شما است. هر چه امام علیه السلام او را موعظه و نصیحت کرد، موسی نپذیرفت. وقتی امام علیه السلام دید موسی زیر بار نمی رود، فرمود: این را بدان مجلسی را که متوکل در نظر گرفته، هرگز آن مجلس را نخواهی دید و به آرزویت نخواهی رسید. سه سال موسی که در بغداد بود، هر روز صبح به ملاقات متوکل می‌رفت، می‌گفتند: امروز کار دارد برو فردا بیا. فردا صبح که می‌رفت، می‌گفتند: حالا شراب خورده و مست است. برو فردا بیا! فردا که می‌رفت، می‌گفتند: امروز مریض است و دارو خورده، حال ملاقات ندارد. روزها به همین منوال گذشت تا متوکل کشته شد و در نتیجه آن‌ها حتی یکبار با هم در یک مجلس شراب، ننشستند. 📔 بحار الأنوار، ج۵٠، ص١۵٩ ✍سیره امام هادی علیه السلام https://eitaa.com/fatemi222/9285
. 🦋 فرشتهٔ نجات! شخصی از یوسف بن یعقوب، پیش متوکل، سخن چینی کرد. متوکل دستور داد برای مجازات احضارش کنند. یوسف نذر کرد: اگر خداوند او را به سلامت به خانه‌اش برگرداند و از متوکل آسیبی به او نرسد، صد اشرفی به حضرت امام هادی علیه السلام پرداخت نماید. در آن موقع، خلیفه حضرت را از حجاز به سامرا آورده و خانه نشین کرده بود و از لحاظ معیشت در سختی به سر می‌برد. یوسف همین که به دروازهٔ سامرا رسید با خود گفت: خوب است قبل از آنکه پیش متوکل بروم، صد دینار را خدمت امام (علیه السلام) بدهم، اما چه کنم که منزل امام (علیه السلام) را نمی شناسم و از طرف دیگر، متوکل هم ملاقات با ایشان را قدغن کرده، کسی نمی‌تواند به خانهٔ حضرت برود. در این موقع، به خاطرم رسید که مرکبم را آزاد بگذارم، شاید به لطف خداوند - بدون پرسش - به منزل حضرت برسم. چون مرکب را به اختیار خود گذاشتم. از کوچه و بازارها گذشت تا بر در منزلی ایستاد. هرچه سعی کردم، حرکت نکرد و از آنجا رد نشد. از کسی پرسیدم: خانه از کیست؟ گفت: منزل ابن الرضا امام رافضیان است! این حادثه را نشانی بر عظمت امام (علیه السلام) دانستم. در این حال، غلامی از اندرونی خانه بیرون آمد و گفت: یوسف بن یعقوب تو هستی؟ گفتم بلی! گفت: پیاده شو! پیاده شدم. مرا به داخل خانه برد. با خود گفتم: این دلیل دوم بر حقیقت این بزرگوار، که غلام، ندیده مرا شناخت! سپس گفت: صد اشرفی را که نذر کرده بودی به من بدهید. با خود گفتم: این هم دلیل سوم بر حقانیت آن آمد. مرا به داخل منزل برد. دیدم مرد شریفی نشسته است. فرمود: ای یوسف آیا آن قدر دلیل ندیدی که اسلام اختیار کنی؟ گفتم: به اندازهٔ کفایت دیدم. فرمود: هیهات! تو مسلمان نمی‌شوی، ولی فرزند تو اسحق، مسلمان و شیعه خواهد شد. ای یوسف! مردم خیال می‌کنند محبت و دوستی‌شان به ما فایده ندارد، به خدا سوگند چنین نیست. هر که به ما محبتی نماید بهره‌اش را می‌بیند، چه از اهل اسلام و چه غیر اسلام. آسوده خاطر پیش متوکل برو و هیچ تشویش نداشته باش! چون وقتی تو وارد این شهر شدی، خداوند ملکی را مقرر ساخت تا تو را به اینجا بیاورد و این حیوان که تو را آورد در آخرت داخل بهشت خواهد شد. طبق فرمودهٔ امام (علیه السلام)، پسر او اسحق، مسلمان و شیعه شد. 📔 بحار الأنوار: ج۵٠، ص۴۴ ✍سیره امام هادی علیه السلام https://eitaa.com/fatemi222/9285
. ✨ پیش گویی امام هادی (ع) ابوالحسن سعید بن سهل بصری (ملقب به ملاح) نقل کرده است: جعفربن قاسم هاشمی بصری پیرو گروه واقفیه (۱) بود. روزی در شهر سُرِّ من رأی (شهر سامرا در عراق) همراه او بودم که امام علی النّقی علیه السلام ما را دید و به جعفر بن قاسم فرمود: تا کی در خوابی؟ آیا زمان آن نرسیده که از خواب بیدار شوی؟ پس از آن، جعفر به من گفت: آن چه را علی بن محمد علیه السلام به من گفت، شنیدی؟ به خدا سوگند، قلبم از آن سخن جریحه دار شده است. چند روز بعد برای یکی از فرزندان خلیفه میهمانی برپا کردند و من، جعفر بن قاسم و امام علی النّقی را به آن میهمانی دعوت کردند. هنگامی که حضرت وارد شدند، مردم برای احترام سکوت کردند، ولی جوانی در آن مجلس، به حضرت توجّهی نکرد و به سخن گفتن و خندیدن ادامه داد. حضرت به او فرمود: ای فلان، دهان را با خنده پُر کنی و از یاد خدا غافلی؛ در حالی که سه روز دیگر از اهل قبور خواهی بود! سعید بن سهل گفت: با خود گفتیم این دلیل ما در حقانیّت امام علی النّقی علیه السلام خواهد بود تا ببینیم چه اتفاقی رخ می‌دهد. آن جوان پس از شنیدن سخن حضرت سکوت کرد. فردای آن روز، جوان زمین گیر شد و سرانجام روز سوم از دنیا رفت و همان روز او را به خاک سپردند. ✨ هم چنین سعید بن سهل بصری در حدیثی دیگر نقل کرد: من و جعفر بن قاسم به میهمانی یکی از اهالی سرّ من رأی رفتیم. امام علیّ بن محمد علیه السلام نیز حضور داشت. در آن هنگام مردی به بازی و شوخی کردن پرداخت و به حضور آن حضرت اعتنایی نکرد. حضرت به جعفر رو کرد و فرمود: همانا این مرد در این مجلس غذا نخواهد خورد و به زودی خبری از خانواده‌اش می‌رسد که شادی او را به غصّه تبدیل خواهد کرد. پس غذا را آوردند. جعفر گفت: پس از این، دیگر اتفاقی رخ نمی دهد و گفته علی بن محمّد علیه السلام واقعیت پیدا نمی کند. به خدا سوگند، آن مرد آماده غذا خوردن بود که ناگهان غلامش گریه کنان وارد شد و به او گفت: خود را به مادرت برسان که از بالای بام افتاده و در حال مرگ است. جعفر گفت: به خدا سوگند دیگر به گروه واقفیه پای بند نیستم. خود را از آن‌ها جدا کردم و به امامت آن حضرت، ایمان پیدا کردم. ---------------------------- (۱): واقفیه، گروهی اند که تا امام هفتم علیه السلام را قبول دارند و به امام پس از ایشان اعتقاد ندارند. 📔 بحار الأنوار، ج ۵۰، ص ۱۸۱ ✍سیره امام هادی علیه السلام https://eitaa.com/fatemi222/9285
. 🌻 مرگ، حمّام روح على بن محمّد (امام هادى) عليهما السلام نزد يكى از اصحاب خود كه بيمار بود رفت. او مى‌گريست و از مردن بيتابى مى‌كرد. حضرت به او فرمود : اى بنده خدا! تو از مرگ مى‌‌ترسى چون آن را نمى‌شناسى. اگر بدن تو چندان كثيف و چركين شود كه از شدّت چرك و كثافت ، آزرده شوى و بدنت پر از زخم شود و بدانى كه اگر در حمّامى خودت را بشويى همه آنها از بين مى رود، آيا دوست ندارى به آن حمّام بروى و چرك و كثافت‌ها را از خودت بشويى؟ يا دوست دارى حمّام نروى و به همان حال باقى بمانى؟ عرض كرد : چرا، يا بن رسول اللّه (دوست دارم حمّام بروم). فرمود : اين مرگ همان حمّام است و آخرين گناهان و بدى‌هاى وجود تو را پاك و تميز مى‌كند. پس، هرگاه وارد آن (حمّام روح) شدى و از آن گذشتى، از هر گونه غم و اندوه و رنجى رهايى مى‌يابى و به همه گونه خوشى و شادمانى مى‌رسى. در اين هنگام، آن مرد آرام گرفت و تن به مرگ سپرد و حالش جا آمد و چشم خود را بست و جان داد. 📔 معاني الأخبار: ص۲۹۰ ✍سیره امام هادی علیه السلام https://eitaa.com/fatemi222/9285