منبرک فاطمی
↩️سلام هر روز یک منبر متنی مختصر با یک موضوع خاص و یک منبر صوتی با همان موضوع ،انشالله بتونیم به ای
1⃣👈جلسه اول چراحجاب؟
https://eitaa.com/fatemi222/9871
2⃣👈جلسه دوم؛ غفلت
👇👇
امشب موضوع مبحث غفلت خواهد انشالله بعد از نماز و مراسم روضه در خدمت دوستان خواهم بود
سلام بزرگوار
من نرم افزار ها و منبرهای مکتوبی زیادی را دیدم ولی اونی که میخاستم نبود.
اما منبر متنی شما فوق العاده است و قابل استفاده
خدا خیرتون بده خواهشا ادامه داشته باشه
دعاگوتون هستیم🤲
حبیبی از اصفهان
✅غفلت در قرآن
🔺1-غفلت بنی اسرائیل از آزمایش الهی و آ ثار سوء آن
🔸و حسبوا ألا تکون فتنه فعموا و صموا تاب الله علیهم ثم عموا و صموا کثیر منهم و الله بصیر بما یعلمون(مائده، آیه 71.)؛
🔸گمان کردند مجازاتی در کار نخواهد بود! از این رو (از دیدن حقایق و شنیدن سخنان حق،) نابینا و کر شدند؛ سپس (بیدار گشتند، و) خداوند توبه آنها را پذیرفت، دیگر بار (در خواب غفلت فرو رفتند، و) بسیاری از آنها کور و کر شدند؛ و خداوند، به آنچه انجام میدهند، بیناست.
🔻2-فراموش کردن تذکرات آسمانی و تبعات آن
🔸فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم أبوب کل شیء حتی اذا فرحوا بما أوتوا أخذنهم بغته فاذا هم مبلسون فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمد الله رب العلمین(انعام، آیات 44 - 45)؛
🔸(آری،) هنگامی که (اندرزها سودی نبخشید و) آنچه را به آنها یادآوری شده بود فراموش کردند، درهای همه چیز از نعمتها را به روی آنها گشودیم؛ تا (کاملاً) خوشحال شدند (و دل به آن بستند؛ ناگهان آنها را گرفتیم و سخت مجازات کردیم؛ در این هنگام، همگی مأیوس شدند؛ و درهای امید به روی آنها بسته شد. و به این ترتیب، دنباله زندگی جمعیتی که ستم کرده بودند، قطع شد. و ستایش مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است.
🔺3- رابطه غفلت و سقوط و هلاکت
🔸و کم من قریه أهلکنها فجاءها باسنا بیتاً او هم قائلون( اعراف، آیه 4.)؛
🔸چه بسیار شهرها و آبادیها که آنها را بر اثر گناه فراوانشان هلاک کردیم! و عذاب ما شب هنگام، یا در روز هنگامی که استراحت کرده بودند، به سراغشان آمد.
🔻4- خواب غفلت زمینهای برای گرفتاریها
🔸افامن أهل القری أن یأتیهم بأسنا بیتا و هم نائمون( اعراف، آیه 97.)؛
🔸 آیا اهل این آبادیها، از این ایمنند که عذاب ما شبانه به سراغ آنها بیاید در حالی که در خواب باشند؟!
🔻5-غفلت از کیفر الهی باعث ضرر و فساد
🔸أ فأمنوا مکر الله فلا یامن مکر الله الا القوم الخسرون( اعراف، آیه 99.)؛
🔸 آیا آنها خود را از مکر الهی در امان میدانند؟! در حالی که جز زیانکاران، خود را از مکر و مجازات خدا ایمن نمیدانند!
🔺6-غفلت و سقوط
🔸فانتقمنا منهم فأغر قنهم فی الیم بأنهم کذبوا بئایتنا و کانوا عنها غفلیین(اعراف، آیه 136.)؛
🔸 سرانجام از آنها انتقام گرفتیم، و آنان را در دریا غرق کردیم؛ زیرا آیات ما را تکذیب کردند، و از آن غافل بودند.
#منبرک_فاطمی
🆔 @fatemi222
✅غفلت روایات :
🔻1- نادانی
🔸قال أمیر المؤمنین (علیه السلام) کم من غافل ینسج ثوبا لیلبسه و انما هو کفنه و یبنی بیتا لیسکنه و انما هو موضع قبره( الامالی للصدوق: 110.)؛
🔸 امام علی (علیه السلام): ای بسا غافلی که پارچهای میبافد تا آن را بپوشد، اما کفن او میشود و خانه ی میسازد تا در آن بنشیند، اما همان جا قبر او میشود.
🔺2-غفلت چرا؟
🔸ان کان الشیطان عدوا فالغفله( من لایحضره الفقیه 4: 393.)؛
🔸 امام صادق (علیه السلام): اگر شیطان دشمن است، پس غفلت چرا؟
🔻3-نیت کار نیک
🔸عن أبی ذر عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فی وصیته له قال یا أباذر هم بالحسنه و ان لم تعملها لکی لا تکتب من الغافلین(وسائل الشیعه 1: 56.)؛
🔸پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): ای ابوذر! قصد کار نیک کن، هر چند آن را بکار نبندی تا در زمره غافلان نوشته نشوی.
🔻4-یاد خدا مانع غفلت است
🔸بدوام ذکر الله تنجاب الغفله(1554)؛ امام علی (علیه السلام):
🔸با پیوسته به یاد خدا بودن است که پرده غفلت کنار میرود.
🔻5-غفلت از آخرت
🔸ان من عرف الایام لن یغفل عن الاستعداد؛
🔸 امام علی (علیه السلام): هر که ایام را شناخت، از آماده شدن برای آخرت غافل نگشت.
🔻6-غفلت از نمازهای واجب
🔸عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: أیما مؤمن حافظ علی الصلوات المقروضه فصلاها لوقتها هذا من الغافلین
🔸؛ امام باقر (علیه السلام): هر مؤمنی که به نمازهای واجب اهمیت دهد و آنها را به وقتش بخواند، از غافلان نیست.
🔺7-نشانه های غفلت
🔸عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال لقمان لابنه یا بنی لکل علامه یعرف بها و یشهد علیها... و اللغافل ثلاث علامات السهو و اللهو و النسیان؛
🔸 لقمان (علیه السلام) - در نصیحت به فرزندش - پسرم! هر چیزی را نشانهای است که با آن شناخته میشود و به وجود آن گواهی میدهد... و غافل را سه نشانه است: اشتباه و سرگرمی و فراموشی.
🔺8-هلاکت غافل
🔸من طالت غفلته تعجلت هلکته؛
🔸 امام علی (علیه السلام): هر که غفلتش طولانی شد، سریعتر به هلاکت میرسد.
🔺9-دل مردگی غافل
🔸من غلبت علیه الغفله مات قلبه؛
🔸 امام علی (علیه السلام): هر که غفلت بر او چیره گردد، دلش بمیرد.
🔺10-کوری بصیرت همراه غفلت
🔸دوام الغفله یعمی البصیره
🔸 امام علی (علیه السلام): ادامه یافتن غفلت، دیده بصیرت را کور میکند.
#منبرک_فاطمی
🆔 @fatemi222
✋داستان
🔻بنده است یا آزاد؟یک جمله او را از غفلت خارج کرد
صدای ساز و آواز بلند بود. هرکس که از نزدیک آن خانه میگذشت، میتوانست حدس بزند که در درون خانه چه خبرهاست؟ بساط عشرت و میگساری پهن بود و جام میبود که پیاپی نوشیده میشد. کنیزک خدمتکار دورن خانه را جاروب زده و خاکروبهها را در دست گرفته از خانه بیرون آمده بود، تا آنها را در کناری بریزد. در همین لحظه مردی که آثار عبادت زیاد از چهرهاش نمایان بود، و پیشانیش از سجدههای طولانی حکایت میکرد، از آنجا میگذشت، از آن کنیزک پرسید: صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟
- آزاد.
- معلوم است که آزاد است، اگر بنده میبود پروای صاحب و مالک و خداوندگار خویش را میداشت و این بساط را پهن نمیکرد.
رد و بدل این سخنان، بین کنیزک و آن مرد، موجب شد که کنیزک مکث زیادتری در بیرون خانه بکند. هنگامی که به خانه برگشت، اربابش پرسید: چرا این قدر دیر آمدی؟
کنیزک ماجرا را تعریف کرد و گفت: مردی با چنین وضع و هیئت میگذشت، و چنان پرسشی کرد، و من چنین پاسخی دادم. شنیدن این ماجرا او را چند لحظه در اندیشه فرو برد، مخصوصا آن جمله جمله (اگر بنده میبود از صاحب اختیار خود پروا میکرد) مثل تیر بر قلبش نشست. بیاختیار از جا جست و به خود مهلت کفش پوشیدن نداد؛ با پای برهنه به دنبال گوینده سخن رفت تا خود را به صاحب سخن - که کسی جز امام هفتم حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) نبود - رساند. به دست آن حضرت به شرف توبه نائل شد و دیگر به افتخار آن روز که با پای برهنه به شرف توبه نائل آمده بود کفش به پا نکرد. او که تا آن روز به بشربن حارث بن عبدالرحمن مروزی معروف بود، از آن به بعد، لقب الحافی یعنی پابرهنه یافت، و به بشر حافی معروف و مشهور گشت. تا زنده بود به پیمان خویش وفادار ماند، دیگر گرد گناه نگشت. تا آن روز در سلک اشراف زادگان و عیاشان بود، از آن به بعد، در سلک مردان پرهیزکار و خداپرست درآمد.
🔻موعظه امام علی (علیه السلام) بعد از نماز صبح
عصر خلافت علی (علیه السلام) بود، شبی به مسجد آمد، و پس از اذان صبح، نماز را به جماعت با مسلمانان خواند، پس از نماز، به مردم رو کرد و فرمود: سوگند به خدا من انسانهائی (از اصحاب رسول خدا را) دیدهام که شب را تا صبح با سجده و قیام، به عبادت خدا به سرآورند، گاهی پیشانی بر زمین مینهادند، و گاهی زانو بر زمین میگذاشتند، حالشان به گونهای بود که گویا نعره آتش دوزخ در کنار گوششان، زوزه میکشید، و وقتی که از خدا، در نزد آنها یاد میشد، مانند درخت در برابر باد شدید، میلرزیدند، شما نیز چنین باشید، و افسوس که گویا این مردم (حاضر و معاصر) در خواب غفلت فرو رفتهاند.
سپس آن حضرت، از مجلس برخاست و رفت، و پس از این نصیحتش تا هنگام شهادتش، کسی او را خندان ندید.
🔺دنیا و دردسر
یکی از دانشمندان میگفت: روزی در بیرون صحرا نشسته بودم، موری را دیدم که دانه گندمی را از زیر خار و خاشاک پیدا کرد، آن را با زحمت و مشقت بسیار از زیر خار و خاشاک بیرون آورد و مقداری آن را با خود حمل کرد. هرجا که پستی و بلندی بود، او به زحمت بسیار میافتاد و آن دانه گندم را با سختی بسیار همراه خود میبرد.
من هم عقب سرش رفتم تا ببینم او به کجا میرود. مسافت زیادی را پیمود تا بالاخره به لانهاش رسید، اما ناگهان دیدم که گنجشکی از بالا به پائین جست و دانه گندم را به همراه خود مورچه بلعید. به فکر فرو رفتم که، آدمی این همه زحمت میکشد، ناگهان فرشته مرگ میآید و او را میبرد. آنچه زحمت کشیده، تمامش به هدر میرود. مال و جاه را با خود تا لب گور میآورد، اما آنجا از او میگیرند و بدنش را زیر خاک میکنند، نه فرش و نه چراغی، نه انیس و مونسی، جز ایمان و عمل صالح، هیچ چیز هم ندارد. آدمی بدبخت این جور است که برای خوشی در دنیا زحمت میکشد، اما بیچاره نمیداند غیر از دردسر، چیز دیگری نیست.
پس چرا اینهمه غفلت؟
#منبرک_فاطمی
🆔 @fatemi222
🔺امان از غفلت
در خانقاهی دهها درویش تهیدست زندگی میکردند. از قضا درویشی از مسافرت بازگشت، یکسره به خانقاه رفت و الاغ خود را به فراش خانواده سپرد تا یک شب در مراسم بزم درویشان شرکت جوید.
درویشان گرسنه مقدم را گرامی شمرده و سران خانقاه با هم خلوت کرده، به هم چنین گفتند: درویشان این خانقاه با گرسنگی دست به گریبانند. جائی که در آئین اسلام خوردن میته برای افراد گرسنه جایز شمرده شده، پس فروختن الاغ رفیق خانقاه، مباح و جایز خواهد بود.
به تصویب هیئت رئیسه، خرک درویش از همه جا بیخبر به فروش رفت و عموم صوفیان خانقاه به برکت خرک، شکم از عزا درآورده و غذای سیر خوردند. پس از پایان غذا، مراسم سماع و پایکوبی دستهجمعی درویشان - که درویش صاحب الاغ نیز جزء آنها بود - آغاز گردید و مطرب آن شب را با جمله خر برفت! آغاز کرد:
چون سماع آمد ز اول تاکران - مطرب آغازید یک ضرب گران
خر برفت و، خر برفت آغاز کرد - زین حرارت جمله را انبار کرد
زین حرارت پایکوبان تا سحر - کف زنان، خر رفت، خر رفت، خر رفت ای پسر
از ره تقلید، آن صوفی همین - خر برفت آغاز کرد، اندر چنین ورد خر برفت!
تا آغاز طلیعه فجر ادامه داشت و درویش صاحب الاغ از همهجا بیخبر با آنها دم گرفته و همان ورد را با صد شوق به زبان جاری ساخت.
بامدادان، درویشان، خانقاه را خلوت کردند و هر کسی راه خانه خود پیش گرفت. درویش صاحب الاغ بیرون آمد و الاغ خود را از فراش خانقاه طلبید. او گفت: دیشب صوفیان گرسنه الاغ شما را فروخته، سفره دیشب را به راه انداختند و خود شما نیز در مراسم ضیافت شرکت داشتید.
گفت من مغلوب بودم صوفیان - حمله آوردند و بودم بیم جان
تو جگربندی میان گربگان - اندر، اندازی و جوئی زان نشان
در میان صد گرسنه گربهای - پیش صد سگ گربه پژمردهای
درویش بینوا گفت: چرا مرا از این کار آگاه نساختی؟! من الان گریبان چه کسی را بگیرم؟! و چه کسی را پیش قاضی ببرم؟! فراش گفت: به خدا سوگند من خواستم بیایم تا تو را آگاه سازم، حتی وارد خانقاه شدم، ولی دیدم تو نیز مانند دیگران - بلکه باشوقی بیشتر - این جمله را به زبان جاری میسازی و میگوئی: خر برفت، خر برفت! من پیش خودم گفتم لابد خود این مرد از اوضاع خر آگاه است و میداند چه بلائی به سر خر آمده است؛ وگرنه معنی ندارد یک مرد عارف جملهای را نسجیده بگوید و نفهمد که چه میگوید و برای چه میگوید.
گفت والله آمدم من بارها - تا ترا واقف کنم زین کارها
تو همی گفتی که خر رفت ای پسر - از همه گویندگان با ذوقتر
باز میگفتم که خر رفت ای پسر - از همه گویندگان با ذوقتر
باز میگفتم که او خود واقف است - زین قضا راضی است مرد عارف است
درویش بینوا گفت: من دیدم دیگران این جمله را میگویند؛ من نیز خوشم آمد و گفتم و این بلا که متوجه من گردید زائیده غفلت و تقلید بیجای من از حلقه درویشان بود.
گفت آن را جمله میگفتند خوش - مر، مرا هم ذوق آمد گفتنش
خلق را تقلیدشان بر باد داد - ای دو صد لعنت بر این تقلید باد
#منبرک_فاطمی
🆔 @fatemi222
🔺در بزم خلیفه
متوکل، خلیفه سفاک و جبار عباسی، از توجه معنوی مردم به امام هادی (علیه السلام) بیمناک بود و از اینکه مردم به طیب حاضر بودند فرمان او را اصاعت کنند رنج میبرد.
اطرافیانش هم به او گفتند ممکن است علی بن محمد (امام هادی) باطنا قصد انقلاب داشته باشد و بعید نیست اسلحه و یا لااقل نامه هایی که دال بر مطلب باشد در خانه اش پیدا شود.
لهذا متوکل یک شب بیخبر و بدون سابقه، بعد از آنکه نیمی از شب گذشته و چشمها به خواب رفته و هرکسی در بستر خویش استراحت کرده بود، عدهای از دژخیمان و اطرافیان خود را فرستاد به خانه امام که خانهاش را تفتیش کنند و امام را هم حاضر نمایند. متوکل این تصمیم را در حالی گرفت که بزمی تشکیل داده و مشغول میگساری بود.
مأمورین سرزده وارد خانه امام شدند و اول به سراغ خودش رفتند، او را دیدند که اطاقی را خلوت کرده و فرش اطاق را جمع کرده، بر روی ریگ و سنگ ریزه نشسته به ذکر خدا و راز و نیاز با ذات پروردگار مشغول است. وارد سایر اطاقها شدند، از آنچه میخواستند چیزی نیافتند. ناچار به همین مقدار قناعت کردند که خود امام را به حضور متوکل ببرند. وقتی که امام وارد شد، متوکل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول میگساری بود.
به امام دستور داد که پهلوی او بنشیند. امام نشست. متوکل جام شرابی که در دستش بود به امام تعارف کرد. امام امتناع کرد و فرمود: به خدا قسم که هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار.
متوکل قبول کرد، بعد گفت: پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزلیات آبدار، محفل ما را رونق ده.
امام هادی (علیه السلام) فرمود: من اهل شعر نیستم و کمتر از اشعار گذشتگان حفظ دارم.
متوکل گفت: چارهای نیست، حتما باید شعر بخوانی.
امام شروع کرد به خواندن اشعاری که مضمونش اینست:
قله های بلند را برای خود منزلگاه کردند و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنها را نگهبانی میکردند، ولی هیچ یک از آنها نتوانست جلو مرگ را بگیرد و آنها را از گزند و روزگار محفوظ بدارد.
آخر الامر از دامن آن قلههای منیع و از داخل آن حصنهای محکم و مستحکم به داخل گودالهای قبر پائین کشیده شدند، و با چه بدبختی به آن گودالها فرود آمدند.
در این حال منادی فریاد کرد و به آنها بانگ زد که: کجا رفت آن زینتها و آن تاجها و هیمنهها و شکوه و جلالها؟ کجا رفت آن چهرههای پرورده نعمتها که همیشه از روی ناز و نخوت در پس پردههای الوان، خود را در انظار مردم مخفی نگاه میداشت؟ قبر، عاقبت آنها را رسوا ساخت. آن چهرههای نعمت پرورده عاقبت الامر، جولانگاه کرمهای زمین شد که بر روی آنها حرکت میکنند! زمان درازی دنیا را خوردند و آشامیدند و همه چیز را بلعیدند، ولی امروز همانها که خورنده همه چیزها بودند، مأکول زمین و حشرات زمین واقع شده اند!
صدای امام با طنین مخصوص و با آهنگی که تا اعماق روح حاضرین و از آن جمله خود متوکل نفوذ کرد این اشعار را به پایان رسانید. نشئه شراب از سر میگساران پرید. متوکل جام شراب را محکم به زمین کوفت و اشکهایش مثل باران جاری شد. به این ترتیب آن مجلس بزم درهم ریخت و نور حقیقت توانست غبار و غفلت را، ولو برای مدتی کوتاه از یک قلب پر قساوت بزداید
#منبرک_فاطمی
🆔 @fatemi222
مرحوم ملا احمدنراقى در اشعارى پر محتوا با بيان تمثيلى، حال غافلان را بيان میكند كه مضمون اشعار به اين صورت است:
اى غافل بیخبر! داستان بیخبرى و غفلت داستان آن مردى را می ماند كه در بيابانى هولناك شير درنده مستى به او حمله برد.
آرى، كسى كه از خدا و حق دور بماند در بيابان زندگى با صد خطر روبهرو میشود. آن مرد براى نجات از حمله شير به چاهى پناه برد كه طنابى در آن آويخته بود، طناب را گرفت و وارد چاه شد و شير هم سر چاه متوقف گشت تا با بيرون آمدن او به او حمله كند.
در وسط چاه چشمش به اژدهايى افتاد كه در عمق چاه براى طعمه دهان گشوده است.
در حالى كه غرق ترس و وحشت شده بود، صدايى توجه وی را جلب كرد. ديد دو موش مشغول جويدن طناباند. آن مرد خودرا از بالا و پايين چاه ودر كنار كار آن دو موش در خطر حتمى ديد، ناگهان چشمش به انبوهى زنبور افتاد كه در كمرگاه چاه عسل اندوخته اند، با ديدن عسل شيرين خاك آلود كه در حقيقت سم تلخ دنياى هلاك كننده بود به سوى عسل دست برد تا ازآن عسل تناول كند ودر حال خوردن عسل از شير و اژدها و دو موش كه رشته عمرش را قطع میكردند، غافل و بیخبر ماند؛ با خوردن عسل از نيش زنبورها هم در امان نبود.
هست اين دنيا چَه و عمرت رسن
روز و شب هستند موشان بىسخن
رشته عمر تو را ليل و نهار
پاره سازد لحظه لحظه تار تار
اژدها قبر است بُگشوده دهان
منتظر تا پاره گردد ريسمان
مرگ باشد شير مست پر غرور
تا كشد جان تو را از تن به زور
مال دنيا انگبين و اهل آن
جمله زنبورند نى بل برغمان
از پى اين شهد زهرآلوده چند
در جدل با ريش مالان اى لوند
شهد نبود سم جانفرساست اين
نوش نبود نيش درد افزاست اين
مهر تابان نيستند اين دوستان
دشمنانند اى برادر دشمنان
زاهل دنيا تا توانى اى عزيز
میگريز و میگريز و میگريز
آرى، غفلت از خدا و بىتوجهى به آخرت و فراموشى حقايق و دورى از صفات عالى انسانى، آدمى را- مرحوم ملا احمد نراقى در اشعار بالا فرمود- گرفتار دام خطر كرده و دست انسان را از دامن سعادت جدا خواهد كرد .
#منبرک_فاطمی
🆔 @fatemi222
پنج عامل پیدایش زنگار بر قلب(غفلت)
https://eitaa.com/fatemi222/8750
غفلت از یاد خدا، سبب همنشینی با شیطان
https://eitaa.com/fatemi222/8537
امام هادی(ع) و غفلت متوکل
https://eitaa.com/fatemi222/7533
شیطانِ همراه
https://eitaa.com/fatemi222/6441
غفلت قیامت
https://eitaa.com/fatemi222/5675
- خواب غفلت
https://eitaa.com/fatemi222/2925
👇👇
شش آیه از غفلت در قرآن
https://eitaa.com/fatemi222/9893
غافل از حیوان پست تر
https://eitaa.com/fatemi222/5472
یک لحظه غفلت حضرت یونس
https://eitaa.com/fatemi222/6416
غفلت در روایات
https://eitaa.com/fatemi222/9894
سه داستان از غفلت
https://eitaa.com/fatemi222/9895
امان از غفلت درویش
https://eitaa.com/fatemi222/9896
امام هادی علیه السلام و اشعارغفلت زدا
https://eitaa.com/fatemi222/9897
توصیف جالب حال غافلان
https://eitaa.com/fatemi222/9898