10- چشیدن گوشه ای از عذاب #دنیوی می تواند وسیله ی هوشیاری وتوبه و
نوعی فضل الهی باشد. «رَدِفَ لَکُمْ بَعْضُ الَّذِی تَسْتَعْجِلُونَ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضْلٍ»
11- تأخیر در کیفر،یکی از شیوه های تربیت ونشانه ی لطف الهی و #فرصتی برای توبه است. «إِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضْلٍ»
12- اکثریّت ناسپاس،مسیر لطف خدا را تغییر نمی دهد. لَذُو فَضْلٍ ... أَکْثَرَهُمْ لا یَشْکُرُونَ
13- در علم خدا شک نکنید. «إِنَّ رَبَّکَ لَیَعْلَمُ»
14- وقتی که خداوند همه چیز را می داند،گناه و نفاق برای چه؟ «لَیَعْلَمُ ما تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما یُعْلِنُونَ» مخفی یا علنی بودن امور،در علم خداوند تأثیری ندارد.
15- ربوبیّت خداوند،مستلزم #آگاهی کامل اوست. «رَبَّکَ لَیَعْلَمُ»
16- علم خداوند به نهان و آشکار،ضامن عمل به وعده های اوست،پس عجله نکنید. مَتی هذَا الْوَعْدُ ... تَسْتَعْجِلُونَ ... إِنَّ رَبَّکَ لَیَعْلَمُ ...
💠وَ ما مِنْ غائِبَهٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ«75»
و هیچ(موجود)پنهانی در آسمان و زمین نیست،مگر این که در کتابی روشن(نزد خداوند ثبت)است.
✔️نکته ها:
⬅️غیب آسمان ها و زمین،تمام کارهای مخفی بشر،نیّت ها،وقوع قیامت،زمان نزول رحمت یا عذاب و اسرار دیگر را شامل می شود.
⬅️شاید مراد از «کِتابٍ مُبِینٍ» ،لوح محفوظ و علم بی پایان خدا باشد.
✔️پیام ها:
1- چه بسیار اموری که #حواسّ بشری از ادراک آنها عاجز است. «غائِبَهٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»
2- تمام هستی،زیر #نظر خداوند است وحساب وکتاب دارد. وَ ما مِنْ غائِبَهٍ ... إِلاّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ
💠إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَقُصُّ عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ أَکْثَرَ الَّذِی هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ«76»
همانا این قرآن،بیشتر آنچه را بنی اسرائیل در آن اختلاف دارند،(به طور صحیح)بر آنان حکایت می کند.
✔️نکته ها:
از این آیه معلوم می شود که تورات وانجیل در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله قادر به حلّ اختلافات اهل کتاب نبوده وتنها قرآن،که حاکم بر کتب آسمانی پیشین است،قدرت حلّ اختلافات را دارد.
✔️پیام ها:
1- حلّ اختلافات فکری و ریشه دار،آن هم به دست پیامبری که درس نخوانده و مکتب نرفته،نشانه ی #اعجاز و حقانیّت قرآن است. إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ ...
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسأله آموز صد مدرّس شد
2- یکی از برکات قرآن،حل اختلافات است. إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ ... یَخْتَلِفُونَ
3- اختلاف از مردم است،وگرنه مکاتب الهی اختلاف ندارند. «هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ»
💠وَ إِنَّهُ لَهُدیً وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ«77»
و البتّه که آن(قرآن)برای اهل ایمان،مایه ی رحمت و هدایت است.
💠إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ بِحُکْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ«78»
بدون شک،پروردگار تو با حکم خود میانشان داوری خواهد کرد و او صاحب قدرت و آگاه است.
💠فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّکَ عَلَی الْحَقِّ الْمُبِینِ«79»
پس بر خداوند توکّل کن(و بدان)که تو بر حقّ آشکار هستی.
✔️پیام ها:
1- رفع اختلاف،نمونه ی روشن هدایت و رحمت الهی است. لَهُدیً وَ رَحْمَهٌ ... إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی
2- ایمان،سبب دریافت #رحمت الهی است. «رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»
3- خداوند پیامبرش را دلداری می دهد. «إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی»
4- قضاوت،از شئون ربوبیّت الهی است. «إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی»
5-حکم های الهی،مخصوص ذات مقدّس اوست،زیرا جهل و ترس و غرائز و حوادث در او اثر ندارد و صد در صد عادلانه است. «بِحُکْمِهِ»
6- در قضاوت،علاوه بر عدالت،علم و قدرت نیز شرط است. «یَقْضِی بَیْنَهُمْ بِحُکْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ»
7- توکّل بر خداوند،یکی از شرایط #موفّقیّت رهبر است. «فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ»
8-توجّه به حقانیّت راه و تلقین آن،انسان را در برابر حوادث زودگذر بیمه می کند. «إِنَّکَ عَلَی الْحَقِّ الْمُبِینِ»
9- مخالفان پیامبر،بهانه جویی می کردند،وگرنه راه او ابهامی نداشت. «إِنَّکَ عَلَی الْحَقِّ الْمُبِینِ»
10- توکّل بر خداوند تنها در مسیر حقّ معنا و ثمر دارد،نه در مسیر باطل. «فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّکَ عَلَی الْحَقِّ الْمُبِینِ»
11- رهبر باید به #حقّانیت راهش ایمان داشته باشد. «إِنَّکَ عَلَی الْحَقِّ الْمُبِینِ»
💠إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ«80»
بی شک،نمی توانی دعوت خود را به گوش مردگان برسانی،ونمی توانی کران را آنگاه که روی برمی گردانند و پشت می کنند،فراخوانی(و حقیقت را به آنان بفهمانی).
@FATEMI133
اّ مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ«81»
تو هدایت کننده کوران از گمراهیشان نیستی؛تو فقط می توانی سخن خود را به گوش کسانی برسانی که به آیات ما ایمان آورده اند و در برابر حقّ تسلیم هستند.
نکته ها:
⬅مرگ و حیات در فرهنگ قرآن،هم به مرگ و حیات طبیعی و مادّی گفته می شود و هم به مرگ و حیات معنوی.
قرآن،کسانی را که تحت تأثیر کلام حقّ قرار نمی گیرند،مرده می داند «إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی» چنانکه مکرّر می فرماید:شهدا را مرده ندانید،آنان زنده و شادمانند و به یکدیگر نوید می دهند و از رزق الهی کامیابند.بنابراین،زنده های سنگدل و لجوج،مرده اند،و شهیدان که از دنیا رفته اند،زنده اند.بهتر است مسئله را کمی باز و روشن کنیم:
✔مراحل حیات
*حیات،دارای مراحلی است:
1.حیات #نباتی.قرآن می فرماید: «یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»خداوند زمین را بعد از مرگ به وسیله ی باران زنده می کند.
2.حیات #حیوانی.قرآن می فرماید: «یُحْیِیکُمْ»]ما به شما حیات دادیم.
3.حیات #روحی. «لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا»تا افراد زنده را هشدار دهی.یعنی کسانی که عقل و فطرت سالم دارند ونیز می فرماید:دعوت انبیا برای حیات شماست، «دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ»
4.حیات #سیاسی واجتماعی. «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ»اگر با اجرای حکم قصاص،عدالت برقرار کردید،جامعه زنده است(وگرنه جامعه ی مرده ای دارید).
5.حیات #اخروی. «یا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی» ای کاش برای حیات و زندگی حقیقی در آخرت چیزی می فرستادم و ذخیره ای می اندوختم.
✔️پاسخ یک اشکال
⬅️در تفسیر نمونه می خوانیم:فرقه ی وهّابیون،آیه ی «إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی» را دستاویز تفکّر انحرافی خود قرار داده،می گویند:پیامبر اکرم از دنیا رفته وهیچ سخنی را نمی شنود، بنابراین معنا ندارد که ما پیامبر را زیارت کنیم وخطاب به او مطالبی را بیان کنیم.
⬅️پاسخ فرقه ی مذکور این است که آیه در مقام یک تشبیه اجمالی است؛نظیر تشبیه قلب سنگدلان به سنگ در تأثیر ناپذیری، قُلُوبُکُمْ ... کَالْحِجارَهِ نه اینکه قلب آنان در همه چیز مثل سنگ است،زیرا قرآن،حیات برزخی را درباره ی شهدا پذیرفته ونسبت به آن، روایاتی از شیعه و سنّی نقل شده است:
1.محمّدبن عبدالوهّاب در کتاب الهدیه السنیه،ص 41،می گوید:پیامبر بعد از وفاتش دارای حیات #برزخی،برتر از حیات شهداست و سلام کسانی را که به او سلام می دهند می شنود.
2.روایات فراوانی در کتب شیعه واهل سنّت،در این زمینه آمده است که پیامبر و امامان علیهم السلام سخن کسانی را که بر آنها از دور و نزدیک،#سلام می دهند می شنوند و پاسخ می دهند و حتّی اعمال مردم بر آنان عرضه می شود.
3.ما خود شاهد هزاران نمونه از #توسلاتی هستیم که عین سخن و درخواست افراد متوسّل، لباس عمل پوشیده است.
4.در صحیح بخاری می خوانیم:رسول خدا صلی الله علیه و آله با #کفّار هلاک شده ی جنگ بدر گفتگو می کرد و همین که مورد سؤال عمر قرار گرفت،فرمود:«و الذی نفس محمد بیده ما انتم باسمع»به خدایی که جانم در دست اوست،شما از آنان شنواتر نیستید.
5.حضرت علی علیه السلام در پایان جنگ #جمل فرمود:لاشه ی کعب بن سور را بنشانند،سپس به او که هلاک شده بود فرمود:وای بر تو که علم و دانش،تو را سودی نبخشید و شیطان تو را گمراه کرد و به دوزخ فرستاد
✔️پیام ها:
1- کار کوردلان را به خداوند واگذار کن. فَتَوَکَّلْ ... إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی
2- اگر شنونده سنگدل باشد،سخن حقّ از گوینده ی پاک و شایسته نیز در او اثری ندارد.آری،لامپ سوخته با اتّصال به هیچ برقی روشن نمی شود. «إِنَّکَ عَلَی الْحَقِّ الْمُبِینِ - إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی» بر #سیه دل چه سود خواندن وعظ نرود میخ آهنین در سنگ
3- بی اثر بودن تبلیغ پیامبران،به خاطر ابهام در کار نیست،بلکه به خاطر #کوردلی منکران است. «إِنَّکَ عَلَی الْحَقِّ الْمُبِینِ - إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی»
4- ایمان به منزله ی #روح در کالبد است.کسانی که با دیدن معجزه وشنیدن منطق، ایمان نمی آورند،لاشه ای بی روح و مرده هستند. «إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی» آری حقّ شنوی و حقّ پذیری،نشانه ی سلامت روح است.
5-اگر انسان به یقین برسد،اعراض مردم در او اثری ندارد. «إِنَّکَ عَلَی الْحَقِّ الْمُبِینِ - وَلَّوْا مُدْبِرِینَ»
6- افراد کر می توانند با اشاره چیزی بفهمند،ولی افراد شنوا که به حقیقت پشت کرده واز اهل حقّ دور شده اند،#اشارات را هم نمی فهمند. «وَلَّوْا مُدْبِرِینَ»
7- بدتر از اعراض،تداوم اعراض است. «وَلَّوْا مُدْبِرِینَ»
💠وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّهً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ«82»
و هرگاه سخن(و وعده ی عذاب الهی)بر مردم حتمی شود،جنبنده ای را برای آنان از زمین بیرون آوریم تا با مردم سخن گوید،که همانا مردم آیات ما را باور نمی کردند.
@FATEMI133
نکته ها:
*این آیه ظاهراً به جریان قبل از قیامت مربوط است که هرگاه قهر خداوند بر مردم حتمی شد،خدای متعال،با قدرت خود موجود زنده ای را از زمین بیرون می آورد،تا با مردم سخن گوید،و سخنش این است که:مردم ایمان نمی آورند.
*گرچه کلمه ی دابّه به غیر انسان گفته می شود ولی بارها در قرآن،این کلمه در جایی به کار رفته که شامل انسان نیز می شود و از آن جا که دابّه باید در موقعیّتی باشد که حرفش نسبت به همه ی کفّار یک سند باشد،باید گفت:مراد از دابّه یک شخصیّت مهم است که در روایات،به علیّ بن ابی طالب علیهما السلام تفسیر شده است.
*شاید هر یک از اولیای خدا که در آخرالزّمان قیام و حرکت فوق العاده ای انجام دهند و حقّ و باطل و مؤمن و کافر را از هم جدا سازند،نیز مشمول این آیه باشند.«و الله العالم»
دابّه کیست و چیست؟
*در آیه،قرائنی است که نشان می دهد این دابّه موجود بسیار مهمی است،زیرا:
1.در آستانه ی قهر الهی ظاهر می شود. «إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ» اقتضای سخنان مهم آن است که از سرچشمه های مهم صادر شود.
2.به نحو استثنایی پیدا می شود. أَخْرَجْنا ... مِنَ الْأَرْضِ
3.حرف می زند، «تُکَلِّمُهُمْ» قضاوت می کند و از آینده مردم خبر می دهد. أَنَّ النّاسَ کانُوا ...
4.حرف او همچون صوراسرافیل،آخرین سخن است. «إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ»
5.کلمه ی دابّه،با تنوین،نشانه ی عظمت و بزرگی این موجود است.
6.آیه ی بعد،مربوط به رجعت است که اولیای خدا قبل از قیامت زنده می شوند.
7.آیه نمی گوید:«بآیات الله»بلکه می گوید: «بِآیاتِنا» گویا نشانه های او همان نشانه های خداوند است.
جمع بندی میان این قرائن که در ظاهر آیه است و روایات متعدّدی که در تفاسیر آمده است، ما را به این حقیقت می رساند که بگوییم:مراد از «دَابَّهً مِنَ الْأَرْضِ» ،حضرت علیّ علیه السلام است.
اوست که لایق است حرف آخر را بگوید وبر پیشانی بعضی،مهر عدم ایمان بزند واز آینده شوم گمراهان خبر دهد.
*دو سؤال:
1.آیا کلمه ی دابّه،مخصوص جنبنده های غیر انسانی نیست؟
پاسخ: خیر،در قرآن بارها کلمه ی دابّه به کار رفته که شامل انسان نیز می شود،نظیر «وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها»[27]
2.آیا اطلاق کلمه ی جنبنده بر حضرت علی علیه السلام توهین به آن حضرت نیست؟
پاسخ: هرگز؛همان گونه که اطلاق کلمه ی«بشر»بر پیامبر توهین نیست،و اطلاق کلمات «شیء،عالم،نور و وجود»بر خداوند جایز است،لکن فرق است میان علم،نور و وجود
خداوند با سایرین.
وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ«83»
و(یاد کن)روزی که از هر امّتی گروهی از کسانی که آیات ما را انکار می کنند محشور می کنیم،پس آنان از پراکنده شدن منع می شوند.
حَتّی إِذا جاؤُ قالَ أَ کَذَّبْتُمْ بِآیاتِی وَ لَمْ تُحِیطُوا بِها عِلْماً أَمّا ذا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«84»
چون گردآیند،(خداوند)می فرماید:آیا آیات مرا دروغ انگاشتید و حال آن که به آنها احاطه ی علمی نداشتید،آیا شما(در طول حیات جز تکذیب) چه می کردید؟
نکته ها:
*با توجّه به اینکه در قیامت همه ی مردم محشور می شوند، «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً»[28] و آیه ی مورد بحث(83 نمل)می فرماید:از هر امّتی تنها گروهی را محشور می کنیم،روشن می شود که این آیه مربوط به قیامت نیست،بلکه مربوط به رجعت است که قبل از قیامت گروهی زنده می شوند.
*در قرآن برای زنده شدن در دنیا،نمونه هایی آمده است،از جمله در سوره ی بقره می خوانیم:خداوند به گروهی فرمان مردن داد،سپس آنان را زنده کرد؛ «فَقالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ»[29] یا در جای دیگر می فرماید:ما شما را بعد از مرگ در همین دنیا زنده کردیم؛ «بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ[30]و به حضرت عیسی علیه السلام می فرماید:تو با اذن من مرده ها را زنده از قبرها خارج می کنی؛ «إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتی بِإِذْنِی»[31]و درباره ی یکی از اولیای خدا می فرماید:او را برای صد سال میراندیم و بعد از این مدّت او را زنده کردیم؛ «فَأَماتَهُ اللّهُ مِائَهَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ»[32]
همچنین در روایات بسیاری نیز وارد شده است که قبل از قیامت، افرادی که در ایمان یا کفر برجستگی دارند،به اراده ی خداوند زنده می شوند و با حاکمیّت اهل حقّ،برای مدّتی زندگی می کنند و سردمداران کفر،کیفر می شوند.
پیام ها:
1- حشر عمومی مردم،در قیامت است ولی حشر گروهی از کفّار ویژه در همین دنیاست. «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ فَوْجاً»
2- تضادّ میان ایمان وکفر،در همه ی امّت ها بوده است. «مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ»
3- حشر قبل از قیامت،مخصوص کافر مطلق است. «مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا» (در روایات نیز آمده است:رجعت،مخصوص مؤمنان وکافران درجه یک است)
4- بدون آگاهی،چیزی را تکذیب نکنید. «أَ کَذَّبْتُمْ بِآیاتِی وَ لَمْ
تُحِیطُوا بِها عِلْماً» (عقائد باید بر اساس دلیل قطعی باشد)
5-عملکرد انسان ها بازتاب عقائد و افکار آنان است.(اوّل تکذیب،بعد کارهای خلاف). «أَ کَذَّبْتُمْ - أَمّا ذا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
6- کفّار ویژه بعد از زنده شدن در دنیا همچنان تحت کنترل هستند تا محاکمه آنان آغاز شود. «یُوزَعُونَ حَتّی إِذا جاؤُ»
7- کفّار در دوران رجعت(زنده شدن در این دنیا)،هم نسبت به عقائد توبیخ می شوند و هم نسبت به رفتار خود. «أَ کَذَّبْتُمْ - أَمّا ذا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
8-همه باید در #محضر خدا پاسخگو باشند. «أَ کَذَّبْتُمْ بِآیاتِی - أَمّا ذا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
💠وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ بِما ظَلَمُوا فَهُمْ لا یَنْطِقُونَ«85»
و به خاطر ظلمی که کردند،حکم(عذاب)بر آنان مقرر گردید،پس آنها حرفی نمی زنند(و سخنی ندارند که بگویند).
💠أَ لَمْ یَرَوْا أَنّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ«86»
آیا ندیدند که ما شب را قرار دادیم تا در آن آرام گیرند و روز را روشنی بخش ساختیم؟(تا در آن برای معاش خود تلاش کنند)حتماً در این امر برای کسانی که ایمان دارند عبرت هایی است.
✔️نکته ها:
⬅️نقش تاریکی شب،در آرامش اعصاب و روشنی روز در فعّالیّت وجود انسان یکی از مسایل علمی ثابت شده ی امروز است
⬅️طرح مسأله ی خواب وبیداری،بعد از مسأله رجعت ومعاد،شاید دارای این پیام باشد که از رجعت ومعاد تعجب نکنید،زیرا این دو مثل خواب وبیداری است.
⬅️شب،نمونه ی رحمت خدا بر مردم و نشانه ی حکمت و قدرت الهی است و نادیده گرفتن نقش شب،نمونه ای از تکذیب جاهلانه ای است که در آیه قبل مطرح شده بود.
✔️وسایل آرامش
⬅️در قرآن برخی امور به عنوان وسیله ی آرامش و سکینه معرّفی شده اند،از جمله:
1.یاد خدا. «أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»
2.امداد غیبی. «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ»
3.آثار و اشیای مقدّس. «أَنْ یَأْتِیَکُمُ التّابُوتُ فِیهِ سَکِینَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ»
4.تشویق اولیای الهی. «إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ»
5.سرپناه و خانه. «وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَناً»
6.همسر. «خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا
7.شب. «أَنّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا»
⬅️گفتنی است که نزول قرآن،معراج پیامبر،وقت دعا ومناجات در هنگام شب است؛گرچه برخی منحرفان،از نعمت شب وتاریکی آن سوء استفاده کرده وگناهانی مرتکب می شوند.
⬅️عصر حاضر،آرامش را در جای دیگری جستجو می کند و لذا به نتیجه هم نرسیده است، امروز دنیا به #تکنولوژی،اسلحه،ثروت،قدرت و روابط دپیلماسی دل بسته و به خاطر از دست دادن معنویّت،رنگ آرامش را نمی بیند.بسیارند افرادی که به موادّ مخدّر،شراب و شهوت و...آلوده شده اند و غرق گناهند؛برای دریافت حقیقت،کافی است که به آمار جنایات در دنیا مراجعه کنیم.
✔️پیام ها:
1- عذاب ستمگران قطعی است. «وَقَعَ»
2- وعده ی عذاب های الهی،قبلاً به ستمگران گفته شده است. «الْقَوْلُ»
3- عامل #بدبختی های انسان،خود اوست. «بِما ظَلَمُوا»
4- تکذیب وتمرّد از هشدارهای جدّی انبیا ظلم به خود است. «بِما ظَلَمُوا»
5-در قیامت،ستمگر حرفی برای گفتن ندارد. «لا یَنْطِقُونَ»
6- کسانی که از آمد ورفت شب وروز درس عبرت نگیرند،مورد انتقادند.
بیشترین انتقادهای قرآن از کسانی است که زندگی #غافلانه دارند. «أَ لَمْ یَرَوْا»
7- نظام آفرینش با نیازهای بشر #هماهنگ است و این هماهنگی نشانه ی وجود مدبّری حکیم و یکتاست. «لِیَسْکُنُوا»
8-در برنامه ی زندگی،شب را مخصوص استراحت قرار دهید. «لِیَسْکُنُوا فِیهِ»
9- نقش ایمان و تفکّرِ دینی آن است که هستی را معنادار و هدفدار و نشانه ی قدرت و حکمت می داند. «لِیَسْکُنُوا - مُبْصِراً - لَآیاتٍ»
10- استراحت باید #مقدّمه ی کار و تلاش باشد. «لِیَسْکُنُوا - مُبْصِراً» روشنی روز، برای کار است،چنانکه در آیه ی 12 سوره ی اسراء می فرماید: «مُبْصِرَهً لِتَبْتَغُوا فَضْلاً» تا فضل پروردگارتان را بجویید(و به تلاش و کار بپردازید).
11- تنها اهل ایمان از آیات الهی عبرت می گیرند. «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»
@FATEMI133
💠وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاّ مَنْ شاءَ اللّهُ وَ کُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِینَ«87»
و(یاد کن)روزی که در صور دمیده شود،پس هرکه در آسمان ها وهرکه در زمین است به هراس افتد،مگر آن کس که خدا بخواهد وهمگی خاضعانه نزد او آیند.
✔️نکته ها:
⬅️در قرآن از دو«نفخ صور»سخن به میان آمده است:یکی نفخه ای که سبب #مرگ همه می شود و دیگری نفخه ای که سبب حیات و حضور می گردد.در آیه ی 68 زمر می خوانیم:
⬅️«وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاّ مَنْ شاءَ اللّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْری فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ» در صور«اسرافیل»دمیده شود و همه ی موجودات آسمانی و زمین می میرند،مگر کسانی که خدا بخواهد،سپس بار دیگر در صور دمیده شود،ناگهان تمام خلایق برخیزند و در انتظار(حساب و جزا)باشند.
⬅️در روایات می خوانیم:مسئول دمیدن در صور،فرشته ای به نام اسرافیل است.در دعای امّ داوود می خوانیم:«اللهم صل علی اسرافیل حامل عرشک و صاحب الصور»
⬅️گروهی که از وحشت وهراس آغاز قیامت درامانند، «إِلاّ مَنْ شاءَ اللّهُ» در دو آیه بعد معرّفی شده اند:
👈 «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ» چنانکه در جای دیگر می خوانیم:
👈«لا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ»ناله ی بزرگ آن روز،آنان را محزون نمی کند.
✔️پیام ها:
1- فروپاشی نظام هستی،مرگ انسان ها و شروع قیامت،با ایجاد صدایی #مهیب (دمیده شدن در صور)صورت می گیرد. «یُنْفَخُ فِی الصُّورِ»
2- در آسمان ها موجودات زنده و مسئول وجود دارند و این موجودات،حشر و قیامت نیز دارند. «مَنْ فِی السَّماواتِ - کُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِینَ»
3- در قیامت همه از #درون احساس کوچکی می کنند. «داخِرِینَ»
💠وَ تَرَی الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَهً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِما تَفْعَلُونَ«88»
و کوه ها را می بینی و می پنداری که بی حرکتند،در حالی که آنها همچون ابر در حرکتند.(این)صنعت(ماهرانه)خداست که هر چیزی را با دقّت ساخته است،او به هرچه انجام می دهید آگاه است.
✔️نکته ها:
کلمه ی «صُنْعَ» از صنعت،به کاری گفته می شود که بر اساس علم،دقّت و مهارت باشد.
⬅️اوّلین کسانی که حرکت زمین را کشف کردند،گالیله ی ایتالیایی و کپرنیک لهستانی بوده اند که در اواخر قرن 16 و اوائل قرن 17 میلادی می زیسته اند.گالیله تحت فشار کلیسا،در ظاهر از گفته ی خود توبه کرد.امّا قرآن هزار سال قبل از گالیله در آیات زیادی از حرکت زمین خبر داده است
⬅️البتّه بعضی مفسّران،حرکت کوه ها را کنایه از متلاشی شدن آنها بعد از نفخه ی صور می دانند که در آیه ی قبل آمده بود و بر اساس این معنا،پیام های دیگری را از آیه ی شریفه استفاده کرده اند.
✔️پیام ها:
1- عالم در #حرکت است.حتّی کوه هایی که به نظر ساکن می آیند حرکت دارند.
«تَحْسَبُها جامِدَهً وَ هِیَ تَمُرُّ»
2- خبر دادن از حرکت کوه ها،از #معجزات علمی قرآن است. «تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ»
3- حرکت کوه ها،از حرکت زمین جدا نیست،پس زمین نیز حرکت می کند. «تَمُرُّ»
4- حرکت کوه ها،مثل حرکت ابرها #سریع است. «مَرَّ السَّحابِ» و آرامش زمین با وجود حرکت آن،از آیات الهی است.
5-حرکت کوه ها،نشانه ی قدرت حکیمانه ی الهی است. «صُنْعَ اللّهِ»
6- در بینش الهی،هر چیزی در جای خود متقن و محکم است. «أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ»
@FATEMI133
🤔 #بدهکاری_مهریه_و_استطاعت_حج!
❓ با
توجـه به
اینکه یکـی از
شرائط استطاعت در
حج نداشتن بدهی است آیا
مهریه جزء بدهی حساب میشود؟
✍ آیت الله خامنــهای: مهـــریه بـدهــــی
مـحـســــــــــــوب میشــــــــــــــــــود.
✍ آیت الله مکارم: در صورتي که معمولا
(همان گونه که در عرف امروز معمول
است) زنان آن را مطـالبه نکننـد جزء
ديون قابل کســر محسـوب نمیشـود.
✍ آیت الله شبیری: مهــریه هــم بـدهــی
است و کسی که مخـارج حـج را دارد
و بدهکار نیـز هســت، چنانچـه هزینه
کـردن ایـن پـول در سفــر حــج باعث
شـود کـه نتوانـد بدهــی خــود را - در
هنــگام لــزوم عـرفی اداء - بپردازد یا
پرداخت بدهی با مشقــت شدید یا با
وهـــن او همــــراه گـردد، مستــطیــــع
نیـــست و الا مستــطیــــع میباشـــد.
✍ آیت الله وحیـــد: بلــه.[بدهی اســت].
✍ آیت الله فاضل: مهریهجزء دین است
لیــکن اگــر زن مهریــهاش را مطــالبه
نکنــد و مرد استطــاعت مـالـی بــرای
رفتــن به حـج را داشتـه باشد، واجب
اســت حـج برود، لیکن واجـب نیست
از زن خواهش کنــد که مهــریهاش را
مهــلت بـدهــد یا ببخشــد، و اگــر زن
مهـریه را مطـالبه کنـد و مـرد قبــل از
واجـب شــدن حج مهــریه او را بدهد
رفتـن به حـج بر او واجب نیست. اما
اگر مهریه را ندهد یا زن مطالبه نکنـد
در صورتی کـه راه بـــرای رفتـــن بـــه
حـج بــاز باشــد رفتـــن بــه حــج بـــا
استـطـاعت مــالـی واجـب می شــود.
📚 منبع:
استفتـاء اینترنتی سایت رسمی آیات
خامنهای، شماره استفتـاء: 606677.
مکــــارم، شمــــاره: 9409140028.
شبیــری، ش 24545. وحیـد، شماره:
13768. فاضـــــــل، ش 9403632.
╭─═ঊঈ🔻🔻ঊঈ═─╮
🔴 @tasvir12 👈عضویت
╰─═ঊঈ🔺🔺ঊঈ═─╯
✅ویژه کسانی که سنگ #تصوف بر سینه میزنند
روزی امام #هادی(ع) با گروهی از یاران خود در مسجد مقدس پیامبر(ص) نشسته بودند.
🔺گروهی از صوفیه وارد مسجد النبی(ص) شدند و گوشه ای از مسجد را برگزیده، دور هم #حلقه زدند و با حالتی ویژه، مشغول تهلیل گردیدند. امام (ع) با دیدن اعمال فریب کارانه آنها، به یاران خود فرمودند:
🔻 "به این جماعت حیله گر و دو رو توجهی نکنید. اینان همنشینان #شیاطین و ویران کنندگان پایه های استوار دین اند. برای رسیدن به اهداف تن پرورانه و رفاه طلبانه خود، چهره ای زاهدانه از خود نشان می دهند و برای به دام انداختن مردم ساده دل، شب زنده داری می کنند.
🔺به راستی که اینان مدتی را به گرسنگی سرمی کنند تا برای زین کردن، استری بیابند. اینها لا اله الاّ اللّه نمی گویند، مگر اینکه مردم را #گول بزنند و کم نمی خورند، مگر اینکه بتوانند کاسه های بزرگ خود را پر سازند و دلهای ابلهان را به سوی خود جذب کنند. با مردم از دیدگاه و سلیقه خود درباره دوستی خدا سخن می گویند و آنان را رفته رفته و نهانی در چاه #گمراهی که خود کنده اند، می اندازند.
🔻همه این وردهایشان، سماع و کف زدنشان و ذکرهایی که می خوانند، آوازه خوانی است و جز #ابلهان و نابخردان، کسی از آنان پیروی نمی کند و به سوی آنان #گرایش نمی یابد.
🔺 هر کس به #دیدار آنها برود، چه در زمان زندگانی آنان و چه پس از مرگ آنها، گویی به زیارت #شیطان و همه بت پرستان رفته است و هر کس هم به آنان کمک کند، مانند این است که به پلیدانی چون یزید و معاویه و ابوسفیان یاری رسانده است."
🔺وقتی سخنان امام (ع) به اینجا رسید، یکی از حاضران با انگیزه ای که امام (ع) از آن آگاهی داشت، پرسشی مطرح کرد که سبب ناراحتی ایشان شد. او پرسید: "آیا این گفته ها در حالی است که آنان به حقوق شما اقرار داشته باشند؟"
🔻امام (ع) با تندی به او نگریست و فرمود: "دست بردار از این پرسش! بدان که هر کس به حقوق ما اعتراف داشته باشد، هرگز این چنین مشمول #نفرین و طعن و لعن ما نمی شود. آنان که این اعمال را انجام می دهند و به حقوق ما نیز اعتراف دارند، پست ترین طایفه صوفیان اند؛ چرا که #تمامی صوفیان با ما #مخالف اند و راهشان نیز از ما جداست.
آنها یهودیان و نصرانیان امت اسلام اند. همین ها هستند که سعی در خاموش کردن نور الهی دارند؛ ولی خداوند نورش را بر همگان به طور کامل خواهد تاباند، هر چند که کافران ناخشنود باشند."
این روایت در دهها کتاب از منابع معتبرنقل شده است
@a_fatemi24
مقدمه :
یا ابا عبد الله شب اول محرمه آقا، جای همه شهدا خالیه .آی بچه های فکه، بچه های شلمچه، بچه های کربلای پنچ. عزیزان بیایید که اول محرمه. بیایید با ما حسین حسین بگید.ای خمینی عزیز !بیا
می بینم همه جا رو سیه پوش کردید همه مشکی پو شیدید.آیا برای پدرت پوشیدی ؟یا برای مادرت؟ برای کی؟ صدا میاد:اینها برای حسین من عزادار شدند.(زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها) یابن الحسن !آقا جان!سرت سلامت آقا شب اول محرم است. نظری به ماکن. یاد شهدا کردیم.یاد اونهایی که به این پیراهن مشکی های ما معنا داده اند.
می گفت:عملیات مسلم ابن عقیل علیه السلام از روز قبل شروع شده بود، به سرعت راهی خط شدم، گفتند: از ناحیه شکم مجروح شده و وضعیتش وخیم است، باید سریع به بیمارستان برسد. توی راه فقط می گفت:«یا مهدی» صدام زد برادر! نگه دار!آمبولانس را نگه داشتم، چه می خواهی؟ با صدایی لرزان گفت:«آب! کمی آب به من بده جگرم می سوزه.»
گفتم:آب برات ضرر داره برادرم ! خون ریزیت شدیده. گفت : می دانم، اما کار من از این حرفا گذشته.
لیوان آب رو دستش دادم ،دیدم نخورد، مکثی کرد و آب را برگرداند. گفتم چرا نخوردی؟مگه نگفتی جگرت از تشنگی می سوزه؟ به سختی جواب داد؛ چرا، اما می د انم که شهید می شوم، پس چه بهتر که مانند سرورم امام حسین علیه السلام با لب تشنه به ملاقات خدا برم. دیگر از او صدایی نمی آمد،خیال کردم بیهوش شده، خود را به هلی کوپتر حمل مجروحان رساندم پزشکان گفتند: شهید شده،تشنه لب رفته بود، همان گونه که می خواست.
مثل سفیر امام حسین علیه السلامتشنه جون داد.تا سه بار اومد آب بخوره اما نتوانست.آره مسلم اگه آب می خوردی شرط وفا رو به جا نیاورده بودی آخه ارباب بی کفنت رو تشنه شهیدکردند اینقدر تشنه بود که بین زمین وآسمان را مثل دود می دید.(4)
مقدمه 3 :
نامه های اهل کوفه همچون سیل، پی در پی به امام حسین علیه السلام می رسید که آن حضرت را بر حرکت به سوی آنان تشویق می کرد تا آنها را از ستم و خشونت امویان نجات دهد. و برخی از آن نامه ها، آن حضرت را در صورت تأخیر از اجابتِ درخواستشان، در برابر خداوند و امّت، مسؤول قلمداد می کرد....
نامۀ مسلم به امام علیه السلام:
وکان نصّ الرسالة: (أمّا بعدُ، فإنّ الرائد لایکذب أهله، وقد بایعنی من أهل الکوفة ثمانیة عشر ألفاً، فعجّل الاقبال حین یأتیک کتابی هذا، فإنّ الناس کلّهم معک! لیس لهم فی آل معاویة رأی ولاهوی، والسلام.).
متن نامه چنین بود:«اما بعد، راهنما به کَسان خویش دروغ نمی گوید، هجده هزار تن از کوفیان با من بیعت کرده اند. همین که نامه ام به تو رسید در آمدن شتاب کن که مردم همه با شما هستند و به خاندان معاویه، نظر و تمایلی ندارند، والسلام.»(5) و این نامه 27روز قبل از شهادت مسلم بود. (6)
(البته تعداد بیعت کنندگان تا چهل هزار نفر هم نقل شده است. (7)
وضع اجتماعی محیط کوفه وبصره در حادثه کربلا:
وضع اجتماعی و تشکیلات حکومتی کوفه وبصره در این تاریخ بسیارمبهم ونامنظم بوده زیرا پیوست مردم با دستگاه حکومت از طریق وضع عشایری بوده وسران قبیله وسیله ارتباط مردم باحکومت وقت بوده اند،به توسط همان سران بزرگ قبایل،حقوق ومستمری از دیوان حکومت میان افراد وخانواده ها تقسیم وبه مسئولیت همان سران تکالیف حکومتی به افرادتبلیغ وتحمیل می شده است. (8)
به روایت مرحوم شیخ مفید در ارشاد
در بامداد آن شب به فرموده ابن زیاد جارچی در شهر نداء کرد و مردم را به اجتماع در مسجد جامع دعوت کرد، مردم دسته به دسته به مسجد رفته و در آن اجتماع نموده و منتظر عبیدالله گشته تا ببینند وی چه می گوید، پس از ساعتی آن ملحد کافر آمد و به منبر شد، بعد از خطبه و ایراد حمد و ثناء منشور ایالت فرمان حکومت خود را بیرون آورد و بر ایشان خواند و سپس آنها را به وعده های خوب و نویدهای مرغوب و مطلوب امیدوار ساخته و گفت: ای مردم امیرالمؤمنین یزید من را والی و حاکم این ولایت کرده که با رعیت انصاف نموده و جور و ظلم نکنم و من کسانی که مطیع و مخلص باشند از پدر و مادر نسبت به ایشان مهربان تر بوده و با مخالفان و طاغیان و یاغیان از شمشیر تیزتر و از تازیانه کوبنده ترم، پیغام مرا به آن مرد هاشمی (یعنی جناب مسلم بن عقیل سلام الله علیه) رسانده و بگوئید ابن زیاد می گوید از غضب من بترس پیش از آنکه دچار آن شوی و تا زود است فرار کن والسلام. هنوز از منبر بزیر نیامده بود که نگهبانان و دیدهبانان مسجد از در خرما فروشان آمده و خروش میکردند و میگفتند: مسلم بن عقیل آمد! عبید اللَّه بشتاب وارد قصر شد و درهاى آن را بست، و در میان قصر جز سى تن نگهبان و بیست تن از سران کوفه و خانواده و نزدیکانش کسى با او نبود، پس از قرار گرفتن در قصر رؤسای قبائل و طوائف کوفه را خوانده بر ایشان سخت گرفت و گفت:
باید نام های کارگذاران هر قوم و هر یک از خوارج و اهل خلاف را که در میان شما باشند
بنویسید هر که آنها را نزد من آورد ذمه او بری باشد و اگر اسامی آنها را ننویسید باید ضمانت کنید که احدی علم مخالفت نیافراشد و آنها را که پنهان و مخفی کنند بر دار زنم و از عطاء محروم کرده و جان و مالشان بر من حلال گردد.ابن زیاد «کثیر بن شهاب» را (که از طایفه مذحج بود) خواست، و باو دستور داد بهمراه آن دسته از قبیله مذحج که فرمانبردار او هستند بیرون رود، و در میان شهر کوفه گردش کند و مردم را از یارى مسلم بن عقیل (به هر نحو ممکن است) باز دارد و از جنگ بترساند و از شکنجه دولت بر حذر دارد،
در مقتل ابی مخنف است
که ابن زیاد به جارچی امر نمود که جار زده و به مردم خبر دهد که لازم است در بیعت یزید ثابت قدم باشند و عنقریب لشگری خون آشام از شام آمده و مردان مخالفین را کشته و زنانشان را اسیر خواهند کرد.
مردم کوفه این صداها را می شنیدند و با یکدیگر می گفتند: ما را چه که خود را میان انداخته و مخالفت یزید را که خزینه و مال دارد نموده و با کسی که درهم و دینار ندارد بیعت کرده و بی جهت خویشتن را به مهلکه اندازیم.
مردم پس از شنیدن ودیدن تهدید ها شروع کردند بپراکنده شدن، زن بود که مىآمد و دست پسر و برادر خود را میگرفت و میگفت: بیا برو این مردم که هستند مسلم را بس است، و مرد بود که مىآمد پیش پسر و برادرش و میگفت:فردا است که مردم شام مىآیند، ترا با جنگ و آشوب چکار! بدنبال کار خود برو و او هم (با این سخن) می رفت، پس همچنان مردم پراکنده میشدند تا شب شد، و مسلم نماز مغرب را که خواند جز سى نفر در مسجد کسى با او نماند، چون دید که این گروه اندک با او بیش نماندهاند، از مسجد بسوى درهاى قبیله کنده (براى بیرون رفتن) براه افتاد، هنوز بدرها نرسیده بود که ده تن شدند، و چون از در مسجد بیرون آمد یک نفر هم بجاى نماند که او را راهنمائى کند، باین سو و آن سو نگاه کرد دید یک تن هم نیست که راه را نشان او بدهد، و او را بخانهاش راهبرى نماید، یا اگر دشمنى به او روى آورد از او دفاع کند. (9)
متن روضه :
سَلَامُ اللَّهِ وَ سَلَامُ مَلَائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَنْبِیَائِهِ الْمُرْسَلِینَ وَ أَئِمَّتِهِ الْمُنْتَجَبِینَ عَلَیْکَ یَا مُسْلِمَ بْنَ عَقِیلِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللَّهِ وَ أَنَّکَ قُتِلْتَ مَظْلُوماً لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أَمَرَ بِقَتْلِکَ
یابن الحسن نوا به دل بی نوا بده
بانور خود به دل محبان صفا بده
سر زد هلال ماه عزاداری حسین
اذن ورود ماه محرم به ما بده
آقا جان امشب می خوهیم از شما اجازه بگیریم برا اربا ب بی کفنمون حسین پیراهن مشکی به تن کنیم.
شب اول محرمه . به فرموده ی امام رضا علیه السلام از امشب تا عاشورا کسی خنده رو لبای بابام امام کاظم علیه السلام نمی دید. آخه همه ساله از اول محرم تا روز عاشورا پیراهن پاره پاره ی سید الشهداء (علیه السلام را ازعرش خدا رو به زمین آویزون می کنند، حزن وغم و اندوه همه ی عالم را فرامی گیره. یا صاحب الزمان ،از همین امشب شما رو به حق غریبی مسلم قسم می دهم به ما عناینی بفر مائید. یابن الحسن
ای یار که در راهی و زینجا خبرت نیست در راهی و از کوفه و از ما خبرت نیست
در راهی و یک قافله گل پشت سر توست می آیی و ناموس خدا هم سفر توست
بر باد صبا گفته ام ای دوست پیامم شاید برساند به تو ای یار سلامم
گفتم به صبا حال من زار بگوید از حال سفیرت به سر دار بگوید
گوید به تو در کوچه چه آمد به سر من گوید چسان بسته عدو بال و پر من
نقل می کنند :
مسلم مانند شیر بوده وچنان نیرویی داشت که دست مردی را می گرفت و او را به پشت بام پرت می کرد. تا اینکه بکر ابن حمران ملعون ضربتی بر روی مسلم زد ولب بالا و دندان او را افکند اما باز ،مسلم به هر طرف رو می کرد کسی در برابرش نمی ایستاد. وقتی دیدند حریف مسلم نمی شوندرفتن بالای بامها سنگ و چوب بر او می زدند. نی ها را آتش می زدند و بر سر مسلم می ریختند. (12)
باسنگ، سر راه و لب بام نشستند آن سر که پر از عشق تو می بود شکستند
خفاش صفت، نیمه شب از جای پریدند آن لب که ثنا گوی تو می بود دریدند
ننموده حیا طایفه سنگ دل از تو من در عوض مردم کوفه خجل از تو
تقدیر من این است و ندارم گله ای دوست اما تو میاور پی خود قافله ای دوست(13)
مسلم نبودی ببینی اون روزی که قافله به کوفه نزدیک شده بود، ابن زیاد امرکرد سرهاى شهدا را پیش روى اهل بیت سر نیزه ها نصب کنند و از جلو حمل دهند و به اتّفاق اهل بیت به شهر در آورند و در کوچه و بازار بگردانند.(سرهای مطهر شهدارا قبل از اسرا به کوفه برده بودند)
چون بى کسانِ آل نبى د
ر به در شدند .
در شهر کوفه ناله کنان نوحه گر شدند
سرهاى سروران همه بر نیزه و سنان در پیش روى اهلِ حرم جلوه گر شدند
مسلم گچکارمی گه ناگاه صیحه و هیاهوئى عظیم از طرف محلاّت کوفه شنیدم ، وقتی رفتم ناگاه دیدم قریب به چهل محمل و هودج پیدا شد که بر چهل شتر حمل داده بودند و در میان آنها زنان و حَرَم حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام و اولاد فاطمه بودند، و ناگاه دیدم که على بن الحسین علیه السّلام را بر شتر برهنه سوار است و از اثر زنجیر خون از رگهاى گردنش جارى است.مردم کوفه را دیدم که بر اطفال اهل بیت رقّت و ترحّم مى کردند و نان و خرما و گردو براى ایشان مى آوردند آن اطفال گرسنه مى گرفتند، امّ کلثوم آن نان پاره ها و گردو و خرما را از دست و دهان کودکان مى ربود و مى افکند، پس بانگ بر اهل کوفه زد و فرمود:
یا اَهْلَ الْکُوفَة ! اِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَیْنا حَرامٌ؛
دست از بذل این اشیاءبازگیرید که صدقه بر ما اهل بیت روا نیست. (14)
بى شرم امّتى که نترسید از خدا
بر عترت پیمبر خود پرده در شدند
دست از جفا نداشته بر زخم اهل بیت
هر دم نمک فشان به جفاى دگر شدند(15)
منابع:
(1) خصائص الزینبیه تالیف سید نور الدین جزایری ص 127
(2) أمالی الصدوق 128
(3) ( خصائص الحسینیه ص29 خصیصه نوز دهم)
(4) سروهای سرخ ،غلامعلی رجائی ،ص158.راوی؛جواد اسفندی
(5) حیاه الامام الحسین بن علی ج2 ص 339
(6) نفس المهموم ص 114
(7) حیاة الامام الحسین بن علی ج2 ص 347.)
(8) نفس المهموم ص117
(9) الارشاد(ج2)، ص: 51 تا 54 .
(10) در مورد پذیرش امان نامه از طرف مسلم دو قول است.1-یک بار ابن اشعث او را امان داد ولی مسلم در جوابش گفت:قول شما کوفیان را اعتماد نشاید واز منافقان بی دین وفا نمی آید.اما وقتی بر اثر جراحات فراوان ضعف وناتوانی براو غالب گردید به ناچار تن در داد.2-به روایت سید ابن طاووس هر چند به او امان دادند قبول نکرد تا آنکه جراحات زیادی بر داشت و نامردی از عقب نیزه بر پشت او زد و او را به روی انداخت آن کافران هجوم آوردند و او را دستگیر کردند. منتهی الامال ج1 ص656
(11)و(12) نفس المهموم ص145
(13)ادامه اشعار
(14)منتهی الامال ج1 ص833
(15)محتشم
شباهت حضرت مسلم با امام حسین (علیه السلام) در تشنگی
منبع: مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ١ ص ٢٠٩
... فَقالَ مُسلِمٌ، وَيلَكُم! ما لَكُم تَرمونّي بِالحِجارَةِ كَما تُرمَى الكُفّارُ، وأنَا مِن أهلِ بَيتِ النَّبِيِّ المُختارِ؟! وَيلَكُم! أما تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه، ولا حَقَّ قُرباهُ ؟ ثُمَّ حَمَلَ عَلَيهِم ـ في ضَعفِهِ ـ فَهَزَمَهُم وكَسَرَهُم فِي الدُّروبِ وَالسِّكَكِ.
ثُمَّ رَجَعَ وأسنَدَ ظَهرَهُ عَلى بابِ دارٍ مِن تِلكَ الدّورِ، ورَجَعَ القَومُ إلَيهِ، فَصاحَ بِهِم مُحَمَّدُ بنُ الأَشعَثِ: ذَروهُ حَتّى اُكَلِّمَهُ بِما اُريدُ، فَدَنا مِنهُ وقالَ: وَيحَكَ يَابنَ عَقيلٍ! لا تَقتُل نَفسَكَ، أنتَ آمِنٌ ودَمُكَ في عُنُقي، وأنتَ في ذِمَّتي. فَقالَ مُسلِمٌ: أتَظُنُّ يَابنَ الأَشعَثِ أنّي اُعطي بِيَدي وأنَا أقدِرُ عَلَى القِتالِ؟! لا وَاللّه ِ لا يَكونُ ذلِكَ أبَدا. ثُمَّ حَمَلَ عَلَيهِ فَأَلحَقَهُ بِأَصحابِهِ، ثُمَّ رَجَعَ إلى مَوضِعِهِ وهُوَ يَقولُ: اللّهُمَّ إنَّ العَطَشَ قَد بَلَغَ مِنّي، فَلَم يَجتَرِئ أحَدٌ أن يَسقِيَهُ الماءَ ويَدنُوَ مِنهُ. فَقالَ ابنُ الأَشعَثِ لِأَصحابِهِ: إنَّ هذا لَهُوَ العارُ وَالشَّنار، أتَجزَعونَ مِن رَجُلٍ واحِدٍ هذَا الجَزَعَ؟ اِحمِلوا عَلَيهِ بِأَجمَعِكُم حَملَةَ رَجُلٍ واحِدٍ. فَحَمَلوا عَلَيهِ وحَمَلَ عَلَيهِم، وقَصَدَهُ رَجُلٌ مِن أهلِ الكوفَةِ يُقالُ لَهُ بُكَيرُ بنُ حُمرانَ الأَحمَرِيُّ، فَاختَلَفا بِضَربَتَينِ: ضَرَبَهُ بُكَيرٌ عَلى شَفَتِهِ العُليا، وضَرَبَهُ مُسلِمٌ فَبَلَغَتِ الضَّربَةُ جَوفَهُ فَأَسقَطَهُ قَتيلاً. وطُعِنَ [مُسلِمٌ] مِن وَرائِهِ فَسَقَطَ إلَى الأَرضِ، فَاُخِذَ أسيرا، ثُمَّ اُخِذَ فَرَسُهُ وسِلاحُهُ، وتَقَدَّمَ رَجُلٌ مِن بَني سُلَيمٍ يُقالُ لَهُ عُبَيدُ اللّه بنُ العَبّاسِ، فَأَخَذَ عِمامَتَهُ.
ترجمه: مسلم گفت: واى بر شما! چرا به سويم سنگ پرتاب مى كنيد ـ آن گونه كه به كفّار، سنگ مى زنند ـ در حالى كه من از خاندان پيامبر برگزيده ام؟ واى بر شما ! آيا حقّ پيامبر خدا را پاس نمى داريد و حقّ نزديكانِ او را حرمت نمى نهيد؟! آن گاه با ناتوانى بر آنان يورش بُرد و آنان را به سوى كوچه ها و دروازه ها فرارى داد. آن گاه باز گشت و بر درِ خانه اى تكيه داد . جمعيت به سويش باز گشتند. محمّد بن اشعث بر آنان بانگ زد: رهايش كنيد تا با او سخن بگويم. آن گاه به مسلم نزديك شد و گفت: واى بر ت ، اى پسر عقيل! خودت را به كشتن مده. تو در امانى و خونت بر گردن من است. تو در پناه منى. مسلم گفت: اى پسر اشعث ! گمان مى كنى تا وقتى كه نيرو براى جنگيدن دارم دست تسليم دراز مى كنم؟ نه به خدا ! هرگز چنين نمى شود. آن گاه بر او يورش بُرد و او را تا پيش يارانش عقب راند و به جايگاه خود باز گشت و مى گفت: بار خدايا ! عطش توانم را بُرده است! ولى كسى جرئت نداشت به او آب بدهد، يا به وى نزديك شود.
پسر اشعث به يارانش گفت: اين ، براى شما ننگ و عار است كه اين چنين از يك نفر درمانده شده ايد! همه با هم، يكباره بر او يورش بريد. آنان بر مسلم حمله كردند و مسلم هم بر آنان يورش بُرد. مردى كوفى به نام بُكَير بن حُمرانِ احمرى به سمت مسلم آمد و دو ضربت ميان آن دو رد و بدل شد. بُكَير بر لب بالاى مسلم ضربتى زد و مسلم نيز ضربتى بر او زد كه كشته بر زمين افتاد. مسلم از پشت سر، نيزه خورد و بر زمين افتاد و به اسارت گرفته شد و اسب و سلاحش را برداشتند و مردى از بنى سُلَيم به نام عبيد اللّه بن عبّاس جلو آمد و عمامه اش را برداشت.
@FATEMI133