⬅️هفت راه تقرب به خدا
روایات، نزدیکترین حالت بنده به پروردگار را حالتی معرفی کردهاند که او در سجده با خدای خود راز و نیاز میکند.
* راه های تقرب به خدا
اشاره
یکی از موضوعات جالب توجه برای عموم مردم و بهویژه نسل جوان، راههای تقرب به پروردگار یا به عبارت دیگر «سیر و سلوک الی الله» است؛ اما با توجه به مسیرهای انحرافی در این راه، لازم است برای پیمودن صحیح این طریق، از کلام اهلبیت(ع) بهره گرفت.
به قول حافظ:
قطع این مرحله بیهمرهی خضر مکن // ظلمات است، بترس از خطر گمراهی
با مراجعه به کلمات اهلبیت(ع) و جستجوی واژههایی مانند «تقرب»، «اقرب»، «المتقربون» و«توسل» میتوان به هفت راه برای سیر و سلوک الی الله یا همان تقرب به پروردگار رسید.
1. معرفت
امیرالمؤمنین(ع) در خطبه نورانی 110 نهجالبلاغه درباره برخی از راههای تقرب به پروردگار میفرماید: «إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِيمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ»: «بهترین وسیلهای که انسانها میتوانند با آن به خدای سبحان نزدیک شوند، ایمان به خدا و پیامبر(ص) و جهاد در راه خداست». سپس در ادامه میفرماید: «وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ»: «و یکتا دانستن خدا، بر اساس فطرت انسانی است».
داستانی از امام موسی بن جعفر(ع)
مرحوم کلینی در الکافی و شیخ مفید در الارشاد، داستان زیبایی در این زمینه نقل نمودهاند:
شخصی میگوید: پسرعمویی داشتم به نام حسن بن عبدالله که از عابدترین مردم زمانه خود بود و خلیفه از او پروا داشت. به دلیل تلاش و جدیتی که در دینداری از خود نشان میداد، گاهی خلیفه را با کلماتی تند، موعظه مینمود و امر به معروف و نهی از منکر میکرد وخلیفه هم او را تحمل میکرد. روزی امام کاظم(ع) او را در مسجد دید، به او فرمود: «روشی که تو داری مورد علاقه و موجب خوشحالی من است. تنها مشکل تو این است که از معرفت به دور هستی، معرفت را به دست آور». به امام عرض کرد: معرفت چیست؟ امام(ع) فرمود: «فهم دین از راه حدیث؛ برو و از راه احادیث فهم را به دست آور». پرسید: از چه کسی؟ امام(ع) فرمود: «از فقهای مدینه؛ البته آنچه آموختی، به من عرضه کن». امام(ع) تمام آموختههای او را باطل دانست و بار دیگر فرمود: «برو فهم دین را به دست آور». به امام عرض کرد: من در پیشگاه پروردگار احتجاج خواهم کرد که شما راه را به من نشان ندادید؛ مرا به معرفت راهنمایی کنید. اینجا بود که امام(ع) پس از ایجاد عطش در وی، راه حقیقی را به وی نشان داد و حقانیت امیرالمؤمنین(ع) و حوادث بعد از رحلت پیامبر(ص) را برای او بازگو نمود و جانشینی امامان بعد از پیامبر(ص) را یک به یک تا زمان خود بیان کرد و سپس از امامت خود برای او سخن گفت. او از امام(ع) درخواست معجزه کرد و امام، معجزهای به او نشان داد.
از این داستان به خوبی استفاده میشود، قدم اول در راه سیر و سلوک و تقرب به پروردگار، معرفت است و انسان بدون معرفت، به جایی نمیرسد.
تأکید بر تعقل برای پیدا کردن راه
در قرآن و روایات، برای دریافت راه صحیح، به بهرهگیری از عقل تأکید فراوانی شده است. قرآن کریم از زبان اهل دوزخ میگوید: «لَو كُنّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ ما كُنّا في أَصحابِ السَّعيرِ»: «اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقل میکردیم، در میان دوزخیان نبودیم».
اولین کتاب در الکافی «کتاب العقل و الجهل»، در بر گیرنده سی و شش حدیث درباره عقل و بهرهگیری از آن و دومین کتاب آن «کتاب الحجه»، در باب شناخت حجتهای الهی است. این مسئله بیانگر آن است که مهمترین راه برای تقرب به پروردگار، معرفت پروردگار و حجتهای الهی، با به کار انداختن عقل و اندیشه است. در اینجا به چند حدیث در این زمینه اشاره میکنیم.
الف) در روایتی آمده است:
«وَ أَثْنَى قَوْمٌ بِحَضْرَتِهِ عَلَى رَجُلٍ حَتَّى ذَكَرُوا جَمِيعَ خِصَالِ الْخَيْرِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) كَيْفَ عَقْلُ الرَّجُل؟ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ نُخْبِرُكَ عَنْهُ بِاجْتِهَادِهِ فِي الْعِبَادَةِ وَ أَصْنَافِ الْخَيْرِ تَسْأَلُنَا عَنْ عَقْلِهِ فَقَالَ(ص) إِنَّ الْأَحْمَقَ يُصِيبُ بِحُمْقِهِ أَعْظَمَ مِنْ فُجُورِ الْفَاجِرِ وَ إِنَّمَا يَرْتَفِعُ الْعِبَادُ غَداً فِي الدَّرَجَاتِ وَ يَنَالُونَ الزُّلْفَى مِنْ رَبِّهِمْ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»: «گروهی در محضر پیامبر(ص) شخصی را ستودند و از همه خصلتهای نیک او یاد کردند. پیامبر(ص) فرمود: عقل آن مرد چگونه است؟ گفتند: ای پیامبر! ما از کوشش او برای عبادت
و دیگر خوبیهای او سخن میگوییم و تو درباره عقل او از ما میپرسی؟ پیامبر(ص) فرمود: مرد احمق به سبب حماقت خود، بیش از انسان گناهکار به گناه و نابکاری آلوده میگردد. خداوند فردای قیامت، مقام بندگان را به مقدار عقل و خرد آنها بالا میبرد، و بر این اساس به قرب خداوند نایل میشوند».
شاهد این کلام پیامبر(ص) را میتوانیم به خوبی در جهان امروز ببینیم؛ ضربههایی که تکفیریها به دلیل فهم غیر صحیحی که از دین دارند، به دین میزنند، به مراتب از دیگران بیشتر است.
ب) امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه میفرماید:
«إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ وَ أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْق»: «ارزشمندترین بینیازی، عقل و بزرگترین فقر، بیخردی است».
ج) امام باقر(ع) فرموده است: «اِعْرِفُوا مَنَازِلَ شِيعَتِنَا عِنْدَنَا عَلَى قَدْرِ رِوَايَتِهِمْ عَنَّا وَ فَهْمِهِمْ مِنَّا»: «جایگاه شیعیان ما را به اندازه روایتی که از ما نقل میکنند و فهمی که از کلمات ما دارند، بشناسید».
از همین روست که محدثین بزرگی مانند مرحوم کلینی به جمعآوری احادیث اهلبیت(ع) همت میگمارند و بزرگانی همچون علامه مجلسی، با تألیف کتاب مرآة العقول به شرح و فهم روایات میپردازد.
د) در کتاب الکافی از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است که فرمود:
«هَبَطَ جَبْرَئِيلُ عَلَى آدَمَ(ع) فَقَالَ يَا آدَمُ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أُخَيِّرَكَ وَاحِدَةً مِنْ ثَلَاثٍ فَاخْتَرْهَا وَ دَعِ اثْنَتَيْنِ فَقَالَ لَهُ آدَمُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَا الثَّلَاثُ فَقَالَ الْعَقْلُ وَ الْحَيَاءُ وَ الدِّينُ فَقَالَ آدَمُ(ع) إِنِّي قَدِ اخْتَرْتُ الْعَقْلَ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ لِلْحَيَاءِ وَ الدِّينِ انْصَرِفَا وَ دَعَاه فَقَالا يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ نَكُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَيْثُ كَان»: «جبرئیل بر آدم(ع) فرود آمد و گفت: ای آدم به من فرمان رسیده است که از تو بخواهم تا یکی از سه چیز را برگزینی؛ پس یکی را برگزین و دو تای دیگر را واگذار: حضرت آدم(ع) به جبرئیل گفت: آن سه کدامند؟ جبرئیل فرمود: 1- خرد، 2- حیا و 3- دین. آدم(ع) گفت: من خرد را بر میگزینم. آنگاه جبرئیل به حیاء و دین گفت: دور شوید و او را به حال خود واگذارید! آنها گفتند: ای جبرئیل! به ما فرمان داده شده است که هر جا عقل باشد، با آن باشیم».
هـ) داستان معروفی که از امام صادق(ع) نقل شده و مرحوم کلینی در کتاب الکافی و شیخ صدوق در الأمالی آورده است، گواه روشنی در این زمینه است.
«قُلْتُ لِأَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع): فُلَانٌ مِنْ عِبَادَتِهِ وَ دِينِهِ وَ فَضْلِهِ كَذَا وَ كَذَا، فَقَالَ(ع): كَيْف عَقْلُهُ؟ قُلْتُ: لَاأَدْرِي، فَقَالَ(ع): إِنَّ الثَّوَابَ عَلى قَدْرِ الْعَقْلِ؛ إِنَّ رَجُلًا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ فِي جَزِيرَةٍ مِنْ جَزَائِرِ الْبَحْرِ، خَضْرَاءَ، نَضِرَةٍ ، كَثِيرَةِ الشَّجَرِ، ظَاهِرَةِ الْمَاءِ، وَ إِنَّ مَلَكَاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ مَرَّ بِهِ، فَقَالَ: يَا رَبِّ، أَرِنِي ثَوَابَ عَبْدِكَ هذَا، فَأَرَاهُ اللَّهُ تَعَالى ذلِكَ، فَاسْتَقَلَّهُ الْمَلَكُ، فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالى إِلَيْهِ أَنِ اصْحَبْهُ، فَأَتَاهُ الْمَلَكُ فِي صُورَةِ إِنْسِيٍّ، فَقَالَ لَهُ: مَنْ أَنْتَ؟ قَالَ: أَنَا رَجُلٌ عَابِدٌ بَلَغَنِي مَكَانُكَ و عِبَادَتُكَ فِي هذَا الْمَكَانِ، فَأَتَيْتُكَ لِأَعْبُدَ اللَّهَ مَعَكَ، فَكَانَ مَعَهُ يَوْمَهُ ذلِكَ، فَلَمَّا أَصْبَحَ، قَالَ لَهُ الْمَلَكُ: إِنَّ مَكَانَكَ لَنَزِهٌ وَ مَا يَصْلُحُ إِلَّا لِلْعِبَادَةِ، فَقَالَ لَهُ الْعَابِدُ: إِنَّ لِمَكَانِنَا هذَا عَيْباً، فَقَالَ لَهُ: وَ مَا هُوَ؟ قَالَ: لَيْسَ لِرَبِّنَا بَهِيمَةٌ، فَلَوْ كَانَ لَهُ حِمَارٌ رَعَيْنَاهُ فِي هذَا المَوْضِعِ؛ فَإِنَّ هذَا الْحَشِيشَ يَضِيعُ، فَقَالَ لَهُ الْمَلَكُ: وَ مَا لِرَبِّكَ حِمَارٌ؟ فَقَالَ: لَوْ كَانَ لَهُ حِمَارٌ مَا كَانَ يَضِيعُ مِثْلُ هذَا الْحَشِيشِ، فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالى إِلَى الْمَلَكِ: إِنَّمَا أُثِيبُهُ عَلى قَدْرِ عَقْلِهِ»: «روای میگوید: نزد امام صادق(ع) از عبادت و دین و فضل شخصی سخن گفتم، امام پرسید: عقل او چگونه است؟ گفتم: نمیدانم! فرمود: پاداش به اندازه عقل است. سپس امام داستان مردی از بنیاسرائیل را بیان کرد که در جزیره به عبادت مشغول بود. فرشتهای از خداوند درخواست کرد که پاداش عبادات این مرد عابد را به وی نشان دهد و خداوند به او نشان داد؛ اما آن پاداش به نظر فرشته کم آمد. خداوند به فرشته وحی کرد که با او همنشین باش. فرشته در چهره یک انسان به نزد او آمد و به او گفت: منطقه سرسبز برای عبادت مناسب است. عابد پاسخ داد: ولی عیبی دارد و آن، اینکه خدا چهارپایی ندارد. اگر داشت، آن حیوان را در اینجا به چرا میبردیم تا این علفزارها ضایع نشود. خداوند به آن
فرشته وحی کرد که به اندازه عقلش، به او پاداش میدهم».
و) در روایت دیگری آمده است: «سَمِعَ(ع) رَجُلًا مِنَ الْحَرُورِيَّةِ يَتَهَجَّدُ وَ يَقْرَأُ فَقَالَ نَوْمٌ عَلَى يَقِينٍ خَيْرٌ مِنْ صَلَاةٍ [عَلَى] فِي شَكٍّ»: «امام علی(ع) شنید که مردی از حرویان (خوارج) به عبادت و خواندن قرآن و شبزندهداری مشغول است، حضرت فرمود: خواب با یقین، بهتر است از نماز با شک».
2. انجام واجبات
دومین راهی که برای سیر و سلوک الی الله و تقّرب به پروردگار در کلام امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 110 نهجالبلاغه آمده است، انجام واجبات است. حضرت با اشاره به جهاد، آن را قلّه بلند اسلام معرفی میکند: «وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَةُ الْإِسْلَام». سپس به اقامه نماز اشاره کرده و آن را حقیقت دین و آیین معرفی میکند: «وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّة». آنگاه پرداخت زکات را به عنوان یک فریضه واجب بیان کرده: «وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ فَإِنَّهَا فَرِيضَةٌ وَاجِبَة» و روزه ماه رمضان را سپری از عذاب الهی میداند: «وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ الْعِقَاب». سپس با معرفی حج و عمره به عنوان وسیلهای برای از بین رفتن فقر و پاک شدن گناهکاران: «وَ حَجُّ الْبَيْتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يَرْحَضَانِ الذَّنْب»، صله رحم را وسیلۀ فزونی در مال و طول عمر معرفی کرده است: «وَ صِلَةُ الرَّحِمِ فَاِنَّها مَثْراةٌ فِى الْمالِ، وَ مَنْسَأَةٌ فِى الأجَلِ»
امام صادق(ع) نیز از رسولخدا(ص) روایت میکند که خداوند متعال فرمود: «مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ»: «هیچ بندهای به من تقرّب پیدا نکرده است با چیزی که نزد من محبوبتر از انجام واجبات باشد».
امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه نماز را وسیله تقرّب به پروردگار معرفی کرده و میفرماید: «تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ وَ حَافِظُوا عَلَيْهَا وَ اسْتَكْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا»: «امر نماز را به عهده بگیرید و آن را حفظ کنید؛ زیاد نماز بخوانید و با نماز خود را به خدا نزدیک کنید».
روایات، نزدیکترین حالت بنده به پروردگار را حالتی معرفی کردهاند که او در سجده با خدای خود راز و نیاز میکند. در کتاب الکافی، کامل الزیارات ابنقولویه قمی، کتابُ مَن لایَحضُرُه اَلفَقیه و ثواب العمال، شیخ صدوق از امام صادق(ع) روایت کرده است که حضرت فرمود: «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ اَلْعَبْدُ إِلَى اَللَّهِ تعالی وَ هُوَ سَاجِدٌ»: «نزدیکترین حالتی که بنده به پروردگار دارد، حالت سجدۀ او است». سپس امام(ع) به این آیه قرآن اشاره فرمود که خداوند میفرماید: «وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ»: «سجده کن و به خدا تقرّب جوی».
انجام واجبات تا آنجا اهمیت دارد که امیرمؤمنان(ع) هشدار میدهند که اگر انجام مستحبات به واجبات زیان رساند، موجب تقرّب انسان به خداوند نخواهد شد: «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِض».
3. خدمت به مردم
امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 110 نهجالبلاغه، سومین راه تقرب به پروردگار را خدمت به مردم دانسته و میفرماید: «وَ صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ فَإِنَّهَا تَقِي مَصَارِعَ الْهَوَانِ»: «و نیکوکاری و خدمت به مردم، آدمی را از ابتلای به ذلت و خواری حفظ میکند».
آن حضرت صدقۀ پنهانی را نیز وسیلۀ نابودی گناهان و صدقۀ آشکار را وسیلۀ جلوگیری از مرگهای ناگهانی و زشت میداند و میفرماید: «وَ صَدَقَةُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُکَفِّرُ اَلْخَطِیئَهَ وَ صَدَقَةُ اَلْعَلاَنِیَةِ فَإِنَّهَا تَدفَعُ مِیتَةَ السُّوء».
کلمات اهلبیت(ع) در موضوع برکات خدمت به مردم و چگونگی پیمودن کمالات و از بین رفتن گناهان به این وسیله، بسیار زیاد است و در این مختصر نمی¬گنجد. امیرالمؤمنین(ع) در حکمت 24 نهجالبلاغه میفرماید: «مِنْ کَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ، وَ التَّنْفِیسُ عَنِ الْمَکْرُوبِ»: «از کفّاره گناهان بزرگ، به فریاد مردم رسیدن و آرام کردن مصیبتدیدگان است».
همچنین آن حضرت در نامۀ معروف به عهدنامه مالک اشتر، وسیلۀ تقرّب به پروردگار را رسیدگی به حقوق و نیازمندیهای نیازمندان، یتیمان وسالمندان دانسته و میفرماید: «فَتَقَرَّبْ إِلَى اللَّهِ بِتَخَلُّصِهِمْ وَ وَضْعِهِمْ مَوَاضِعَهُمْ فِي أَقْوَاتِهِمْ وَ حُقُوقِهِم».
در روایتی از رسولخدا(ص) نیز آمده است: «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَدْخَلَ عَلَى قَلْبِ أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ مَسَرَّة»: «از نزدیکترین حالاتی که بنده به خدای عزوجل دارد، زمانی است که قلب برادر مؤمن خود را شاد گرداند».
4. دوری از گناه
امام صادق(ع) فرمود: در مناجات خداوند با موسی(ع) چنین آمده است: «مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ ا
لْوَرَعِ عَنْ مَحَارِمِي»: «هیچ بندهای به من تقرّب پیدا نکرد، به چیزی مانند دوری از گناهان».
در نگاه اهلبیت(ع) دوری از گناه تا آنجا اهمیت دارد که امام باقر(ع) به شخصی که خود را دارای اعمال کمی میدانست، ولی مقیّد به دوری از حرام بود، فرمود: «چه تلاش و کوششی بالاتر از پاک نگه داشتن شکم و دامن از حرام».
5. محبت به اهلبیت(ع) و برائت از دشمنان
پیامبر خدا(ص)، محبت خویش و امیرالمؤمنین(ع) را سید و سرور وسائل تقرّب الهی بیان، و فرمود: «حُبِّی وَ حُبُّ عَلِیٍّ سَیِّدُ مَا تَقَرَّبَ بِهِ الْمُتَقَرِّبُونَ مِنْ طَاعَةِ رَبِّهِمْ».
در کتاب کفایةالاثر داستان آخرین لحظات زندگانی ابنعباس، مفسّر قرآن و شاگرد ارزشمند امیرالمؤمنین(ع) آمده است که لحظاتی قبل از جان دادن گفت: «اَللّهُمَّ اِنّي اَتَقَرَّبُ اِلَيْکَ بولايَةِ عَليِّ بنِ ابيطالب»: «خدایا با ولایت علی بن ابیطالب به سوی تو تقرب میجویم».
در زیارت عاشورا، با ولایت اهلبیت(ع) و برائت دشمنان آنان به پروردگار تقرب میجوییم: «أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ ثُمَ إِلَيْكُمْ بِمُوَالاتِكُمْ وَ مُوَالاةِ وَلِيِّكُمْ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُم».
6. کسب فضائل اخلاقی و ترک رذائل اخلاقی
از بهترین راههای تقرب الهی، نیکی به والدین، کسب فضائل اخلاقی و کنار گذاشتن رذائل اخلاقی است. در روایتی از امام موسی بن جعفر(ع) آمده که میفرماید: «أَفْضَلُ مَا يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ بِهِ الصَّلَاةُ وَ بِرُّ الْوَالِدَينِ وَ تَرْكُ الْحَسَدِ وَ الْعُجْبِ». همچنین آن حضرت کسانی را که دارای فضائل اخلاقی میباشند، نزدیکترین بندگان به پروردگار شمرده است. در روایتی از امام سجاد(ع) نیز داشتن اخلاق نیکو را وسیله تقرب به خدا دانسته است: «إِنَّ أَقْرَبَكُمْ الی اَللَّهِ أَوْسَعُكُمْ خُلُقاً».
7. انجام مستحبات
رسولخدا(ص) روایت کرده است که خداوند فرمود:
«إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ اَلَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ اَلَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ اَلَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ»: «بنده به وسیله نافله به من تقرب میجوید تا آنجا که او را دوست میدارم. هنگامی که محبوب من گردید، من گوش او و چشم او و زبان او و دست او خواهم شد. هنگامی که مرا بخواند، اجابتش میکنم و هنگامی که درخواستی کند، به او عطا خواهم کرد».
مناجات در دل شب و گریه از خوف پروردگار نیز از راههای تقرب به پروردگار ذکر شده است. پیامبر خدا(ص) فرمود:
«أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الرَّبُّ مِنَ العَبْدِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ الآخِرِ، فَإِنْ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ مِمَّنْ يَذْكُرُ اللَّهَ فِي تِلْكَ السَّاعَةِ فَكُنْ»: «نزدیکترین حالتی که خداوند به بندهاش دارد، در دل شب است. اگر میتوانی، از کسانی باش که در این ساعت خدا را یاد میکنند».
در ثواب الاعمال شیخ صدوق آمده است: «یَا مُوسَی! مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَتِي»: «ای موسی! هیچ کس به اندازه گریه از خوف من، به من نزدیکتر نشد».
@FATEMI133
هفت راه تقرب جهت تفسیر زیارت عاشورا👆👆👆
معرفت
انجام واجبات
خدمت به مردم
دوری از گناه
محبت اهلبیت
فضایل اخلاقی
مستحبات
@FATEMI133
السّلام علیک یا اباعبدالله، و علی الارواح الّتی حلت بفنائک علیک منّی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللّیل و النّهار و لا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم.
حالا با هم سلام بدهیم، خودمان را در حرم امام حسین ببینیم: السّلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی لصحاب الحسین.
کربلا یعنی کمال بندگی
کربلا یعنی رها در زندگی
کربلا یعنی ندای العطش
روی لب ها رد پای تشنگی
کربلا یعنی حضور فاطمه
پیش سقا در کنار علقمه
کربلا یعنی علی اصغر شدن
تشنه بر دوش پدر پرپر شدن
کربلا بو ی خدایی می دهد
عطر ناب آشنایی می دهد
کربلا یعنی ودای زینبین
پشت خیمه با گل زهرا حسین
کربلا یعنی ندای العطش
هدایت شده از فهرست
دیدم اعضای تنت را جگرم سوخت علی
پاره های بدنت را جگرم سوخت علی
ناگهان زانویم افتاد زمین چون دیدم
طرز چانه زدنت را جگرم سوخت علی
چه کنم عمه نبیند بدن حمزه ای اَت
مُثله دیدم بدنت را جگرم سوخت علی
لخته خونی که برون از گلویت آوردم
ریخت خون دهنت را جگرم سوخت علی
باورم نیست که جسمت ز نظر پنهان است
نیزه بینم کفنت را جگرم سوخت علی
یوسفم ،کاش که می شد به میان حرمت
ببرم پیرهنت را جگرم سوخت علی
آن لبانی که اذان گفت، بهم ریخته است
خُرد بینم دهنت را جگرم سوخت علی
داغ پرپر شدنت جای خود، امّا بینم
داغ بی سر شدنت را جگرم سوخت علی
این همه نیزه میان بدنت گم شده است
با که گویم محنت را جگرم سوخت علی
از همان دور شنیدم رجزت را پسرم
این حسین و حسنت را جگرم سوخت علی
نعرة حیدری و نالة یا زهرایت
می شنیدم سخنت را جگرم سوخت علی
نشد آخر لب عطشان تو را آب دهم
چه کنم سوختنت را جگرم سوخت علی
گر نیایند جوانان حرم یاری من
که بَرَد خیمه تنت را جگرم سوخت علی
(محمود ژولیده)
@FATEMI133
هدایت شده از فهرست
ای قامتت هبوط بهشت پدر، علی
وی روح و جان من، قدمی پیش تر، علی
ای روی و خوی و صوت تو آئینه ی رسول
با خنده می روی به کدامین سفر، علی
نازل کدام آیه شد ای مصطفای من
آهنگ جبرئیل لبت خوش خبر، علی
عطر تبسّم تو کند زنده، وحی را
قالو بلی شنیده پدر از پسر، علی
رِندانه می روی به تمنّای فتلگاه
هل من مبارزت ز عطش بیشتر، علی
آه ای جوان خوش بر و رویم سخن بگو
دیگر مکن ز غصّه مرا خون جگر، علی
محراب کوفه آمده تا کربلا مگر
که فرق گیسویت شده تا عمق سر، علی
در اشهدت ضمیر«محمد» حضوری است
خود را مگر در آینه کردی نظر، علی
منعم مکن که «یا ولدی» مرهم من است
من داغدیده ام که شدم نوحه گر، علی
از من نیایش پدرانه ولی ز تو ...
دستی بکش به گوشه ی چشمان تر، علی
جمعی به انتظار قدوم تو مضطرب
قومی نگر به هلهله، بی درد سر، علی
با پیکرت چگونه به سوی حرم روم
بابا ز نعش توست زمینگیرتر، علی
تا عمّه ات نیامده برخیز ای جوان
نعش مرا به دست جوانان ببر، علی
(محمود ژولیده)
هدایت شده از فهرست
امیرالمؤمنین! صحرای محشر را تماشا کن
به دشت کربلا تکرار حیدر را تماشا کن
ولیالله! ولیالله دیگر را تماشا کن
دوباره خاطرات جنگ خیبر را تماشا کن
پیمبر را پیمبر را پیمبر را تماشا کن
بگو الله اکبر جنگ اکبر را تماشا کن
به تن پوشیده با دست حسینبنعلی جوشن
زده بر یاری فرزند زهرا بر کمر دامن
خدا گوید تعالیالله پیمبر گویدش احسن
خوراک ذوالفقارش جرعهجرعه خون اهریمن
کند تحسین به دست و بازویش هم دوست هم دشمن
بیا ای شیر داور شیر داور را تماشا کن
سپر گردیده پیش نیزه و شمشیر، پا تا سر
رخش قرآن، تنش فرقان، دلش یاسین، لبش کوثر
نبی خلق و نبی خلق و نبی خُلق و نبی منظر
زمین کربلا صحرای بدر و او چو پیغمبر
در امواج خطر از بیم شمشیر علیاکبر
فرار و ترس یک دریای لشکر را تماشا کن
جبین، بشکسته تن، خسته دهن، خونین دو لب، عطشان
به دیدار پدر در خیمهگه بشتافت از میدان
سرشکش از بصر جاری شرارش در جگر پنهان
زبان چون چوب خشکیده، نفس چون شعلۀ سوزان
سرشک عمه، اشک چشم خواهر را تماشا کن
زبانش در دهان باب و خونش جاری از حنجر
وجودش باغ گل از تیغ و تیر و نیزه و خنجر
گلو خشکیده، دل تفتیده، چشم از اشک خونین تر
پدر گفت ای همای من مزن از تشنگی پرپر
که سیرابت کند با دست خود امروز، پیغمبر
برو سقایی جدت پیمبر را تماشا کن
برو بابا! که اکنون چشم در راهاند قاتلها
برو بابا که دریا گردد از خون تو ساحلها
برو بابا! که زخمت گل کند تا حشر در دلها
برو تا شعلۀ داغ تو گردد شمع محفلها
برو پرپر بزن در خون خود مانند بسملها
جمال بیمثال حی داور را تماشا کن
دوباره در اُحد رو کرد آن پیغمبر ثانی
دوباره کربلا را کرد با یک حمله طوفانی
ز تیر و نیزه دشمن کرد بر رویش گلافشانی
تنش گردید از شمشیر، چون آیات قرآنی
هزاران زخم خورد و شد هزاران بار قربانی
بگرد ای آسمان؛ صدپاره پیکر را تماشا کن
دریغا! گشت نقش خاک، سرو قد دلجویش
جدا گردید تا پیشانی از هم طاق ابرویش
پدر بشتافت از میدان و رو بگذاشت بر رویش
ز اشک دیده زینب شست خون از جعد گیسویش
بیا «میثم»! خدا را دیدۀ دل بازکن سویش
به سرتاپای او زخم مکرر را تماشا کن
(غلامرضا سازگار)
@FATEMI133
هدایت شده از فهرست
نگاه هایی که عبادت است
بنابر آنچه در روایات آمده است، گاهی یک نگاه می تواند حکم عبادت را برای انسان به همراه داشته باشد.
به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛در روایاتی از ائمه اطهار (ع) دسته ای از نگاه ها چون عبادت برشمرده شده اند. این روایات به شرح زیر است:
1. نگاه به قرآن
أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فِی الْمُصْحَفِ مُتِّعَ بِبَصَرِهِ وَ خُفِّفَ عَنْ وَالِدَیهِ وَ إِنْ كَانَا كَافِرَینِ؛
حضرت صادق علیه السّلام در حدیث مرفوعی فرمود: هر كه قرآن را از روی آن بخواند از دیدگان خود بهره مند شود، و سبب سبك شدن عذاب پدر و مادرش گردد اگر چه آن دو كافر باشند. (1)
اگر انسان قرآن را حفظ هم باشد از رو بخواند خوب است!
إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّی أَحْفَظُ الْقُرْآنَ عَلَی ظَهْرِ قَلْبِی فَأَقْرَؤُهُ عَلَی ظَهْرِ قَلْبِی أَفْضَلُ أَوْ أَنْظُرُ فِی الْمُصْحَفِ قَالَ فَقَالَ لِی بَلِ اقْرَأْهُ وَ انْظُرْ فِی الْمُصْحَفِ فَهُوَ أَفْضَلُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ النَّظَرَ فِی الْمُصْحَفِ عِبَادَه؛
اسحاق بن عمار گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض كردم: قربانت گردم من قرآن را حفظ دارم آن را از حفظ بخوانم بهتر است یا از روی قرآن؟ فرمود: بلكه آن را بخوان و نگاه به قرآن كن (و از روی آن بخوان) كه بهتر است، آیا ندانسته ای كه نگاه كردن در قرآن عبادت است؟ (2)
النَّظَرَ فِی الْمُصْحَفِ مِنْ غَیرِ قِرَاءَه عِبَادَه؛ نظر در قرآن حتّی بدون خواندن عبادتست. (3)
وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَعْطُوا أَعْینَكُمْ حَظَّهَا مِنَ الْعِبَادَه فَقَالُوا یا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا حَظُّهَا مِنَ الْعِبَادَه قَالَ النَّظَرُ فِی الْمُصْحَفِ وَ التَّفَكُّرُ فِیهِ وَ الِاعْتِبَارُ عِنْدَ عَجَائِبِه؛
رسول خدا (ص) فرمود: چشمانتان را از عبادات بهره مند سازید، پرسیدند: یا رسول الله! بهره چشم از عبادت چیست؟ فرمود: نگاه به قرآن و اندیشه در آن و پند گرفتن از شگفتی های آن. (4)
2. نگاه به كعبه
قَالَ الصَّادِقُ ع مَنْ نَظَرَ إِلَی الْكَعْبَه عَارِفاً فَعَرَفَ مِنْ حَقِّنَا وَ حُرْمَتِنَا مِثْلَ الَّذِی عَرَفَ مِنْ حَقِّهَا وَ حُرْمَتِهَا غَفَرَ اللَّهُ؛ هر كه نظر به كعبه كند و عارف باشد بحق آنكه آن را بزرگ دانسته خداوند حق تعالی، گناهان او را بیامرزد و كفایت كند مهمات او را (5)
و در روایت دیگر آمده : هر كه نظر كند به كعبه و حق حرمت ما كه ائمه معصومانیم را بداند(اینگونه كه ما را امامان واجب الاطاعه داند) چنانكه حق و حرمت كعبه را می داند، حق سبحانه و تعالی همه گناهان او را بیامرزد و كفایت كند از او غم ها یا مهمات دنیا و آخرت را (6)
3. نگاه به سادات
قَالَ الرِّضَا(علیه السلام):النَّظَرُ إِلَی ذُرِّیتِنَا عِبَادَه(7)
امام رضا (ع): نگاه به اولاد ما عبادت است.
4. نگاه به عالم
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ:النَّظَرُ إِلَی وَجْهِ الْعَالِمِ عِبَادَه(8)
رسول اکرم (ص) : نگاه به صورت عالم عبادت است.
5. نگاه به پدر و مادر
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ : نَظَرُ الْوَلَدِ إِلَی وَالِدَیهِ حُبّاً لَهُمَا عِبَادَه؛ نگاه كردن فرزند از روی مهر و محبّت به پدر و مادر، عبادت محسوب می شود. (9)
پی نوشت ها:
[1] کافی ج 2 ص 613
[2] كافی ج2، ص: 614
[3] بحار ج 96 ص 65
[4] مجموعه ورام، ج1 ص: 250
[5] من لا يحضره الفقيه ج2 ص: 204
[6] كافی ج8 ص: 150
[7] وسائل الشیعه ج12 ص311
[8] عوالی الآللی، ج4، ص73
[9] بحار ج 71 ص ۸۴
@FATEMI133
هدایت شده از فهرست
✅احکام نگاه حلال و حرام
6نگاه عبادتست
12 نگاهحرام ست
🔸نگاه های حرام:
۱. نگاه به چهره ی آرایش کرده ی زن؛
۲. نگاه به زیورآلات زن (نگاه به محل زینت)؛
۳. نگاه به عکس بی حجاب زن آشنا؛10
۴. نگاه به عکس های مهَیّج؛
۵. نگاه با ریبه (ترس افتادن به حرام) به محارم؛
۶. نگاه كردن مرد به بدن نامحرم (چه با قصد لذت و چه بدون آن)؛
۷. نگاه کردن مرد با قصد لذت به بدن مرد دیگر و زن به بدن زن دیگر؛
۸. نگاه كردن به عورت دیگرى؛
۹. نگاه به داخل خانه ی دیگران؛
۱۰. نگاه تند به پدر و مادر؛
۱۱. نگاه به فیلم های مبتذل و فاسد (فرقی بین متأهل و مجرد نیست)؛
۱۲. نگاه به چیزی که موجب ضرر به چشم است.
نگاه هایی که عبادت است🔸
1. نگاه به قرآن
2. نگاه به كعبه
3. نگاه به سادات
4. نگاه به عالم
5. نگاه به پدر و مادر
به دريا
@FATEMI133
✅احکام نگاه حلال و حرام
6نگاه عبادتست
12 نگاه حرام ست
اشعار حضرت علی اکبر در 👇👇
@FATEMI133
جوانان در کربلا
ویژگی های علی اکبر
اخلاق نبوی
منطق پیامبری
ضاهر انقلابی
و شهادت طلبی
جایگاه شهدا:
اعمالی که اجر شهادت دارد
1-عفت و پاکدامنی
2-محبت اهلبیت
3-غیرت
4-اروز شهادت
✔️چند نکته کوتاه درباره رد مظالم:
1. یکی از صدقات واجب که بر عهده برخی از افراد واجب می شود رد مظالم است.
2. رد مظالم در جایی واجب می شود که انسان به کسی بدهی مالی داشته باشد و طلبکارش را نمی شناسد یا اگر می شناسد دسترسی به او امکان ندارد. و اگرفوت کرده است به وارثین او هم دسترسی ندارد.(سایت آیت الله مکارم، تعریف رد مظالم)
3. رد مظالم را می توان به دفتر مرجع تقلید پرداخت کرد یا به نظر اکثر مراجع (بنابر فتوا یا احتیاط)با اجازه مرجع تقلید یا نماینده او به مصرف فقیر شیعه برساند. (رهبری: اجازه از مرجع بنابراحتیاط مستحب)(رساله مراجع م1814 سایت أدمین رهبری، استفتائات حضرت امام ج3، ص: 576)
4. بنا بر نظر اکثر فقها از جمله مقام معظم رهبری رد مظالم را نمی توان به کسانی که نفقه آنها بر انسان واجب است مانند فرزند و والدین پرداخت نمود هر چند فقیر باشند.(مخالف= مکارم: چون از طرف صاحب اصلی صدقه مستحب است اشکالی ندارد؛ هرچند از طرف پرداخت کننده واجب باشد.) ( حضرت امام، استفتائات ج2 ص487 س7 سایت مکارم استفتائات رد مظالم)
5. پرداخت رد مظالم مختص به زمان خاصی نیست.
@FATEMI133
✅چند نکته کوتاه درباره شرط بندی:
1. شرط بندی در مسابقه ورزشی یا بازهای خانگی حرام است و در حرام بودن شرط بندی فرقی بین افراد نیست بنابر این شرط بندی بین زن و شوهر، پدر و فرزند، برادر و خواهر نیز حرام است. و شرط بندی فقط در مسابقه اسب سواری و تیر اندازی با اسلحه جنگی میان مسابقه دهندگان با رعایت شرایط و احکام آن اشکال ندارد.
2. اگر در مسابقه ای بازنده با اختیار خودش و بدون هیچ شرط و الزامی به برنده چیزی بدهد، و آنچه می دهد در برابر برد و باخت نباشد، اشکالی ندارد.
3. بازی با وسایلی که در نزد مردم به عنوان وسیله قمار شناخته می شود، بازی کردن با این وسایل در هر صورت حرام است هر چند شرط بندی نباشد؛ مثلا به تصریح برخی از فقها مثل مقام معظم رهبری پاسور از وسایل قمار است و بازی کردن با پاسور هرچند بدون شرط بندی باشد، حرام است.
@FATEMI133
✅یکی از دغدقه های اهل بیت حضرت سید الشهداء علیه السلام و اسراء در اوج مصیبتی که به آنها وارد شده بود، رعایت حجاب و پوشش بود به همین مناسبت چند نکته ای درباره نگاه و پوشش عرض می شود:
1. رعایت نگاه و پوشش در برابر نامحرم واجب است و تفاوتی میان فامیل یا غیر فامیل یا نزد پزشک نیست و همچنین تفاوتی میان مکانهای زیارتی و مجالس عروسی یا عزاداری نمی باشد.
2. بر زن واجب است موی سر و بدن و پا و زیر چانه خود را از مرد نامحرم بپوشاند، آنچه که از پوشش بانوان در مقابل نامحرم استثنا شده گردی صورت و دستها تا مچ است و نپوشاندن دست و صورت در صورتی جایز است که زینت و آرایش نداشته و مفسدهای نداشته باشد مثلا خودش یا دیگران به گناه نیفتند.
3. نگاه کردن مرد به بدن زنان نامحرم و همچنین نگاه کردن به موی آنان، چه با قصد لذت باشد چه بدون آن، حرام است و نگاه کردن به صورت آنان و دستهایشان تا مچ نیز، اگر با قصد لذت یا ترس افتادن در گناه باشد حرام است.
@FATEMI133
✅دو نکته در رابطه با نهی از منکر و حق الناس:
1. انسان نسبت به گناهان دیگران با وجود شرائطی وظیفه امر به معروف و نهی از منکر دارد و یکی از گناهان ضایع کردن عمدی حقوق دیگران است و در اهمیت رعایت حقوق دیگران همین بس که حضرت سید الشهداء علیه السلام با توجه به اهمیت حق الناس در روز عاشورا فرمودند: میان همه یارانم اعلان کن که هر کس بدهکار است در رکاب من پیکار نکند، لذا اگر انسان متوجه شد که فردی اموال دیگری را ضایع می کند یا مرتکب سایر گناهان می شود با وجود شرایطو با تاسی به حضرت سید الشهداء علیه السلام باید امر به معروف و نهی از منکر نماید.
2. اگر انسان حق دیگری را عمدا ضایع کند فورا باید از گناه خود توبه نماید و در صورتی که حق مالی باشد باید علاوه بر توبه حق مالی را پرداخت نماید؛ بنابراین اگر کسی خسارت مالی به کسی وارد کرده است باید خسارت را در صورت توان فورا جبران نماید و پرداخت صدقه و کمک به دیگران و ... برای این کار به تنهایی کافی نیست و چنانچه انسان به طلبکار دسترسی دارد باید خسارت را به خود وی بدهد و اگر فرد فوت کرده می بایست به ورثه اش بپردازد، و اگر طلبکار معلوم نیست باید برای پیدا کردن او جستجو نماید و چنانچه مایوس از پیدا کردن طلبکار باشد باید با اجازه مرجع تقلید مقدار خسارت را به فقیر متدین بدهد.
@FATEMI133
4 ویژگی حضرت عباس (سلام الله علیه)
عباس علیه السلام
عباس بن علی(ع) دارای ویژگیهای معنوی خاصی مانند مقام تسلیم، تصدیق، وفا و نُصح در حد اعلی بود که در زیارت نامه آن حضرت ذکر شده و وجود چنین خصایصی باعث ممتاز گشتن وی از سایر شهداء شده است...
چهار ویژگی حضرت عباس (سلام الله علیه)
عباس بن علی(ع) دارای ویژگیهای معنوی خاصی مانند مقام تسلیم، تصدیق، وفا و نُصح در حد اعلی بود که در زیارت نامه آن حضرت ذکر شده و وجود چنین خصایصی باعث ممتاز گشتن وی از سایر شهداء شده است.
یکی از راه های پی بردن به مقام و عظمت قمر منیر بنی هاشم (ع) مراجعه به زیارتنامه آن حضرت است که از امام صادق (ع) نقل شده: «أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِیِّ الْمُرْسَل؛ شهادت می دهم براى حضرتت به تسلیم و تصدیق و وفا، و خیرخواهى، براى یادگار پیامبر مرسل»، در این بیان شریف به چهار مقام ویژه عباس بن علی (ع) اشاره میشود:
🔸الف: مقام تسلیم
«در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی»
با توجه به فرمایش امیرالمومنین(ع): «الدُّنیَا دارٌ بالبلاءِ مَحفوفَةٌ؛ دنیا سرایی است که به بلا پیچیده شده است»، در مواجه با مشکلات، بلاها و مصیبتها چندین عکس العمل معنوی مانند توکل، صبر، رضا و تسلیم قابل تصور است و در این میان، مقام تسلیم برترین آنهاست.
زیرا توکل عبارت است از آنکه قدرت انسان مستغرق و فانی در قدرت حق تعالی شود، همانطوریکه مقام رضا یعنی اراده انسان مستغرق و فانی در اراده خدا شود، و مراد از مقام تسلیم نیز آن است که علم انسان مستغرق و فانی در علم حضرت حق شود.
به عبارتی دیگر: در مقام توکل شخص برای خود اراده و قدرتی میبیند، لکن اراده و قدرتش را تفویض به وکیل میکند.
اما در مقام رضا، شخص راضی، برای خود اراده و قدرتی نمیبیند، آنچه از حق تعالی صادر میشود موجب خشنودی اوست، در مقابل تلخیها و سختیها که لازمه زندگی دنیاست هرگز احساس نارضایتی ندارد، بلکه با خشنودی و رضایت کامل تحمل میکند، و زبان حال و قالش این است:
«عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد ای عجب من عاشق این هر دو ضد».
تفاوت مقام صبر با مقام رضا این است که انسان در مقام صبر تلخی میبیند ولی برای رسیدن به ثواب تحمل میکند از باب «إنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِساب [زمر/10] البته صابران به حد کامل و بدون حساب پاداش داده خواهند شد».
اما انسان در مقام رضا اصلا تلخی نمیبیند، بلکه بلا و مصیبت را لطف الهی تلقی میکند و آن را نشانه اعتنا و توجه محبوب به خود میداند.
مقام تسلیم از مقام رضا هم بالاتر است، چون در مقام رضا هر چه حق تعالی مقرر فرموده موافق طبع شخص است. اما در مقام تسلیم انسان برای خود طبعی نمیبیند تا موافق یا مخالف باشد، در مقام تسلیم خودی نمیبیند تا بگوید من پسندم آنچه را جانان پسندد، بلکه خود و هرچه دارد را تسلیم حق تعالی میکند، و حضرت ابالفضل (ع) دارای مقام تسلیم بود.
🔹ب: مقام تصدیق
قدم بعد از تسلیم تصدیق است. انسانی که تسلیم محض شد مَحرم می شود و به مرحله ای می رسد که به صدق و حقانیت صاحب ولایت پی می برد. در جریان عاشورا، برخی از افراد در رابطه با قیام سید الشهداء (ع) اظهار نظر می کردند و ایراداتی داشتند، ولی در هیچ منبعی ذکر نشده که قمر بنی هاشم (ع) در مقابل امام، اظهار نظری کرده باشد. این همان مقام تصدیق است که هر چه امام بفرماید را صدق بداند.
🔸ج: مقام وفا
عباس بن علی (ع) مصداق أتم و أکمل وفای به عهد و باقی ماندن بر بیعت بود که خداوند مومنان را این چنین توصیف می کند: «الَّذینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمیثاق [رعد/20] آنها که به عهد الهى وفا مىکنند، و پیمان را نمیشکنند».
وفاداری حضرت ابالفضل (ع) نسبت به صاحب ولایت جلوههای گوناگونی دارد، مثلا: زمانی که دو مرتبه برای او امان نامه می آوردند، هر دو را با قاطعیت رد می کند و یا در شب عاشورا زمانی که امام بیعتش را از اصحاب بر می دارد، نخستین کسی است که اظهار وفاداری میکند و عرضه می دارد: «لِمَ نَفْعَلُ ذَلِکَ لِنَبْقَى بَعْدَکَ لَا أَرَانَا اللَّهُ ذَلِکَ أَبَدا؛ دست از یاری تو برداریم که بعد از تو زنده باشیم؟ خدا هرگز نخواهد که بعد از تو زنده باشیم»؛ یا زمانی که به شریعه فرات می رسد در حالی که در اوج تشنگی است، اما به احترام لبان خشکیده امام زمانش، قطره ای آب نمی نوشد و مشک را پر از آب می کند و به سمت خیمه حرکت می کند.
🔹د: مقام نُصح
نُصح به معنای خلوص است. قمر بنی هاشم (ع) نهایت خلوص را در انجام فرمان امامش به کار گرفت و در همه مراحل به عنوان یک سرباز ولایت انجام وظیفه کرد. حتی در آخرین لحظات، وقتی برای تهیه آب می رود در مسیری گام بر دارد که هزاران تیر انداز و مبارز در کمین نشسته اند و با آن که صدها توجیه برای نرفتن و آب نیاوردن می توانست بیاورد، ولی تمام همتش انجام وظیفه و بر آورده کردن خواسته امامش بود.
بنابراین مقام تسلیم، تصدیق، وفا و نُصح در وجود حضرت عباس بن علی (ع) بود که وی را از سایر شهداء ممتاز می کند و به مقامی می رساند که به فرموده امام سجاد (ع): «اِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ براى عبّاس (ع)، نزد خداوند ـ تبارک و تعالى ـ، منزلتى است که همه شهدا در روز قیامت، به آن مقام غبطه می خورند».
@FATEMI133
جز تو به فکر خیمه گاهم هیچ کس نیست
بعداز تو آب آور بخواهم هیچ کس نیست
پای شریعه لشکرم را دادم از دست
جز یک حرم زن، در سپاهم هیچ کس نیست
غربت سراغم آمد عباسم که می رفت
غیر از علی اصغر، گواهم هیچ کس نیست
زیر بغل های مـرا باید بگیری
من داغ دیدم عذرخواهم هیچ کس نیست
تنها شدم اطرافم اما ازدحام است
هم هست یعنی آشنا هم هیچ کس نیست
بی دست می شد کــــاش دسـتم را بگیری
حالا که بی تو تکــیه گاهم هیچ کس نیست
فرقت شکسته با علی فرقی نداری
پاشیده تر از جسم ماهم هیچ کس نیست
(صابر خراسانی)
@FATEMI133
ای لشکر حق را سر و سردار اباالفضل
وی دست علی در صف پیکار اباالفضل
هم خون حسین بن علی در تن پاکت
هم روح تو در پیکر ایثار اباالفضل
ریحانۀ دو فاطمه، ماه سه خورشید
آرام دل حیدر کرار اباالفضل
مانند تو در ارتش اسلام که دیده
فرمانده و سقا و علمدار اباالفضل
تو ماه بنی هاشمی و ما شب تاریک
تو لالة عباسی و ما خار اباالفضل
هم کاشف کرب پسر فاطمه هستی
هم خیل بنی فاطمه را یار اباالفضل
بر حاجت خود کرده صد و سی و سه نوبت
هر خسته دلی نام تو تکرار اباالفضل
در مصر ولایت شده بر یوسف زهرا
تو مشتری و علقمه بازار اباالفضل
عشق و ادب و غیرت و ایثار و شهادت
کردند به آقایی ات اقرار اباالفضل
تو رسته ای از خویش و گرفتار حسینی
خلقند به عشق تو گرفتار اباالفضل
ما بهر تو گریان و زند زخم تو خنده
پیوسته به شمشیر شرربار اباالفضل
برخیز سکینه به حرم منتظر توست
جامش به کف و اشک به رخسار اباالفضل
از سوز عطش آب شده طفل سه ساله
مگذار بگرید به حرم زار اباالفضل
تا آن که ببینند به تن دست نداری
یک لحظه سر از علقمه بردار اباالفضل
مگذار رود زینب کبری به اسیری
ای دست علی، دست برون آر اباالفضل
تو چشم حسینی که زده تیر به چشمت
ای دور حرم چشم تو بیدار اباالفضل
کی گفته تن پاک تو در علقمه تنهاست
گردیده تو را فاطمه زوار اباالفضل
خون دل ما را که شده اشک عزایت
زهرا و حسین اند خریدار اباالفضل
مگذار شود خشک دمی دیدة "میثم"
چشمی که بگریم به تو بسیار اباالفضل
(غلامرضا سازگار)
یاكاشف الكرب عن وجه الحسین اكشف كربنا بحق اخیك الحسین علیه السلام
بر لب آبم و از داغ لبت می میرم
هردم از غصه جانسوز تو آتش گیرم
مادرم داد به من درس وفاداری را
عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم
✅قبر کوچک
در زمان مرحوم علامه بحرالعلوم رضوان الله تعالى علیه ، قبر مقدس حضرت ابوالفضل العباس ع خراب شد. به علامه بحرالعلوم خبر دادند که قبر مقدّس حضرت عباس علیه السلام دارد خراب مى شود، علامه بحرالعلوم دستور داد تا قبر شریف ترمیم و تعمیر شود.
بنا بر این شد که روز معین به اتفاق استاد بناء به سرداب مقدس بروند و قبر را تجدید عمارت کنند.
در روز مقرر علامه همراه استاد بنا وارد سرداب و زیر زمین شدند.
معمار نگاهى بقبر و نگاهى به علامه کرد و گفت : آقا اجازه مى فرمائید سؤالى بکنم ؟
فرمود: بپرس ؟
استاد بناء گفت : ما تا حالا خوانده و شنیده بودیم مولاناالعباس ع اندامى موزون و رشید و قد بلند و چهارشانه داشته ، بطورى که وقتى سوار بر اسب مى شده زانوهایش برابر گوشهاى اسب قرار مى گرفته .
پس بنابر این باید قبر مقدس هم بزرگ و طولانى باشد، ولى من مى بینم صورت قبر کوچک است ؟!
آیا شنیده هاى من دروغ است ، یا کوچکى قبر علت خاصى دارد؟!
علامه بحرالعلوم بجاى جواب سر بدیوار گذاشت و سخت گریه کرد.
گریه طولانى علامه ، معمار را نگران و ناراحت و مضطرب نمود و عرضه داشت : آقاى من چرا گریان و اندوهناک شدید و سرشک غم از دیدگان فرو میریزید؟!
مگر من چه گفتم ، آیا از سؤ الى که من کردم تاثرى بر شما روى آورده ؟
علامه فرمود: استاد بناء پرسش تو دل مرا بدرد آورد. چون شنیده هاى تو درست و صحیح است ،امّا من بیاد مصائب و دردهاى وارده بر عمویم عباس علیه السلام افتادم .
آرى عباس بن على علیه السلام اندامى رشید و قد و قامتى بلند داشت ، و لیکن بقدرى ضربت شمشیر و تبرهاى دلسوز و گرزها و نیزه ها بر بدن ، نازنین او وارد کردند که بدنش را قطعه قطعه نمودند و آن اندام رشید بقطعات خونین تبدیل شد.
آیا انتظار دارى بدن پاره پاره حضرت عباس علیه السلام که بوسیله حضرت امام سجاد علیه السلام جمع آورى و دفن شد قبرى بزرگتر از این قبر داشته باشد؟!
@FATEMI133
✅معاملات باطل
۱٫ خرید و فروش عین نجس مانند مسکرات.
۲٫ خرید و فروش مال غصبى.
۳٫ خرید و فروش آلات لهو.
۴٫ معاملات ربوى.
۵٫ چیزى را که مى شود استفاده حلال از آن برد به قصد حرام بفروشند مانند فروش انگور به قصد تولید شراب.[۳۱]
⭕️غش در معامله
غش در معامله یکى از گناهان کبیره است و صورت هاى مختلفى دارد. به چند نمونه از آنها اشاره مى شود:
۱٫ پنهان کردن عیب.
۲٫ رنگ زدن جنس معیوب.
۳٫ جنس را به صورت بهتر نشان دادن.
۴٫ مخلوط کردن جنس خوب و بد.
⭕️سه نوع از ربا حرام نیست
۱٫ ربا گرفتن پدر و فرزند از یکدیگر.
۲٫ ربا گرفتن زن و شوهر از یکدیگر.
۳٫ ربا گرفتن مسلمان از کافرى که در ذمه اسلام نیست.
@FATEMI133