رفته بودم به کلیسا که مسیحی بشوم
تا مگر دست بیابم به تعالیمِ نجات
یک نفر گفت: قرار است مسیحی بشوی؟
گفتمش: آری و در پاسخ من گفت: فدات
طبق یک عادت مرسوم در این لحظه ی خاص
پخش می کرد یکی بین همه نقل و نبات
منقلب کرد مرا کارِ کشیش آن لحظه
کرد تاریک مکان را، همه جا شد ظلمات
بعدِ اتمام مراسم همه جا روشن شد
ریخت بر فرقِ سرم اسقف اعظم، شکلات
بنده هم طبق همان عادت قبلی گفتم
"دم به دم بر گل رخسار محمد صلوات"
#مصطفی_علوی
#خانواده_بهشتی
┏━━🍃🌺🍃━━┓
@fatemi24
┗━━━🍂