eitaa logo
نفوس مطمئنه
636 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
841 ویدیو
108 فایل
🌸🍃﷽🍃🌸 تقدیم به روح همه شهدا خصوصا شهید عارف(فاطمی) 🌸رفاقت با شهدا https://eitaa.com/fatemi48/279 🌸داستانهای شهدا https://eitaa.com/fatemi48/280 🌸روایتگری شهدا https://eitaa.com/fatemi48/979 @a_f_133
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿بهش گفتم: پسرم! حالا می موندی، بعد از تمام شدن دانشگاهت می‌رفتی. محمدرضا گفت: مادر! صدای هل من ناصر ینصرنی امام حسین علیه‌السلام رو الان دارم می‌شنوم، بعد شما میگین دو سال دیگه برم؟ شاید اون موقع دیگه محمدرضای الان نبودم... آخرین باری که تماس گرفت، گفت: مادر! دعا کن شهید بشم. گفتم: برا شهید شدن باید اخلاص داشته باشی. محمدرضا گفت: این دفعه واقعا دلم رو خالص کردم و هیچ دلبستگی ندارم... 📚منبع: مجموعه خاطرات مدافعان حرم، ج١، به نقل از مادر شهید
🔸خودسازی‌های آقا منصور ... 🌼 |زمانی كه از جبهه بر‌می‌گشت، خیلی از شبها می‌رفت كوه و همونجا نمازشب می‌خوند؛ و اکثراً نزدیکای اذان صبح برمی‌گشت. وقتی هم میومد مثل هميشه موتورش رو از دور خاموش می‌كرد تا مزاحم همسایه‌ها نشه. 🌼 |هر وقت من رو سرگرم كارای منزل میدید؛ می‌گفت: مادر! کارهاتون رو کم كنيد و به‌جاش برید دنبال مطالعه و خودسازی. 🌼 | کم حرف می‌زد و بیشتر گوش می‌داد. از طرفی مراقب بود کسی با حرفای بیهوده وقتش رو تلف نکنه. اگه کسی توی صحبت باهاش، حرفای بیهوده می‌زد؛ منصور با حفظ احترام بحث رو می‌برد سمت حرفای مفید. 🌼 |بارها می‌گفت: بايد از بدن کار کشید. کارهای سنگین می‌کرد و قرارش با خودش اين بود که وقتی به نهايتِ خستگی رسید، باز يک ساعت اضافه‌تر کار کنه. 🌼 |از هر فرصتی برا تربیت نفسِ خودش استفاده می‌کرد. یه روز که هوا خیلی گرم بود، با هم از كوه برمی‌گشتيم. شدیدا تشنه بودیم که رسیدیم به یک بستنی فروشی. منصور گفت: بریم بستنی بخوریم؛ رفتیم، اما نخورد و گفت: من خيلی به بستنی علاقه پيدا كردم؛ بهتره به هوای دلم رفتار نکنم. 🌼 |یه روز پاش رو گذاشت روی یه تشک و گفت: به به! چیه تشک نرمی؛ اما خيلی از مردم حتی یه زیرانداز ساده هم ندارن... همین باعث شده بود که منصور بیشتر روی زمین بخوابه و تشک نندازه. 🌼 |بعد از انقلاب همیشه می‌گفت: جايی نگید من رو ساواک گرفته و زندان رفتم یا شکنجه شدم... در این حد اخلاص داشت 📚منبع: کتاب "مروری بر زندگی شهید منصور موحدی" ✅داستان‌های شهدا https://eitaa.com/fatemi48/280