eitaa logo
نفوس مطمئنه
593 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
814 ویدیو
108 فایل
🌸🍃﷽🍃🌸 تقدیم به روح همه شهدا خصوصا شهید عارف(فاطمی) 🌸رفاقت با شهدا https://eitaa.com/fatemi48/279 🌸داستانهای شهدا https://eitaa.com/fatemi48/280 🌸روایتگری شهدا https://eitaa.com/fatemi48/979 @a_f_133
مشاهده در ایتا
دانلود
در باره شهید:👇 🌷شهید حمیدهاشمی داستان زندگی خود را اینگونه نقل میکند: «در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۵ درهمدان در خانواده ای کم بضاعت و در عین حال مستغنی از معنویت و روحانی زاده بدنیا آمدم. از زمان کودکی چیزی بیاد ندارم و چیز مهمی نیز از خانواده نشنیده ام. دوران تحصیل ابتدایی را در مدرسه باباطاهر پشت سر گذاردم سال چهارم ابتدایی بودم که پدرم را از دست دادم و از وجود این نعمت بزرگ محروم شدم ونتوانستم استفاده چندانی از ایشان ببرم. پدرم کسبه بازار و فردی مؤمن و همیشه بیاد خدا و معاد بود و در زندگی اش، بخود اجازه اینکه پا از گلیمش بیرون ببرد نداد از راه حلال کسب میکرد و راه حرام را بر خود بسته بود. با وجود اینکه با سختی امرار معاش می کرد و ناراحتی مزاجی نیز داشت، ولیكن به لقمه نان اندک خود عادت و قناعت کرد و به ما نیز حلال زندگی کردن را آموخت. ایشان عاشق ائمه اطهار(ع) بودند وهنگام وفات با اندک مالی که داشت، در حالی که آسوده خیال بود، ما را بخدا سپرد و دنیا را وداع کرد» حمید در نهمین بهار زندگی، پدرش را از دست داد، اما این واقعه نه تنها او را متزلزل نکرد، بلکه با فداکاری های مادر، محکم تر و با صلابت تر شد او دیگر کودک نبود، بلکه از همان لحظه بزرگ شد و مانند بزرگان می اندیشید. هرگز در دوران طفولیت حالات کودکانه ای از خود نشان نداد و اگر در جمع بچه ها قرار می گرفت، نقش رهبری آنها را عهده دار می شد. از همان اول، ابهت و نورانیتی در سیمایش بچشم می خورد از وقایع این دوران از زندگی او رویای حقّه ای است که تعبیر آن ده سال بعد، یعنی شهادت اوست.در همان زمانی که حمید پدرش را از دست داد شبی در خواب دید که پدرش به ملاقاتش آمده و به او می گوید: حمید جان!! ناراحت نباش، اولین کسی که از این خانواده بمن ملحق شود تو هستی! این خواب را حمید نیمه شب،برای مادرش نقل میکند و جز این دو کسی از آن خبر نداشت، تا اینکه در جریان شهادتش نقل قول شد و تعجب همگان را برانگیخت حمید همچنین در نقل خود از معلمی در دوران تحصیل ابتدایی اش یاد می کند که گویا در روحیه اش تاثیر داشته. شعر فرشته زندانی را برایش خوانده و میگوید که در همین دوران، مسائلی راجع به حکومت شاه را فهمیده بود حمید هاشمی که از استعداد سرشار خدادادی برخوردار بود، دوران تحصیل ابتدایی را بدون وقفه با موفقیت پشت سر گذاشت و به تحصیلات راهنمایی پرداخت. این برهه مصادف بود با بهار انقلاب اسلامی. دوران نوجوانی او مصادف بود با شکوفایی انقلاب و با اینکه سن کمی داشت، در تمام راهپیمایی ها و فعالیت های نهضت حضوری جدی داشت. آنطور که خودش می گوید در مدرسه با نوشتن مقاله های انقلابی و اسلامی و در محله نیز با شرکت در فعالیت های مسجد و کتابخانه، به ایفاء نقش پرداخته... پس از دوره راهنمایی، وارد دبیرستان شد. این زمان مصادف بود با فعالیت های شدید گروهک ها در کشور، بخصوص در مراکز آموزشی. حمید وجهه اصیل اسلامی داشت و با اسلام ناب از طریق خانواده آشنایی پیدا کرده بود. در مقابل هیچ یک از گروهک ها کوتاه نیامد، بلکه رویاروی آنها نیز ایستاد و به مقابله و مبارزه با آنها پرداخت در همه جا افشاگر توطئه گروهکها و فرصت طلبان بود. با پیوستن به انجمن اسلامی دبیرستان، صف مقابله با خطوط انحرافی را قوت بخشید و چون از استعدادی سرشار و روحیاتی ممتاز برخوردار بود، دیری نپایید که در انجمن اسلامی بصورت یک محور در آمد، طوری که دیگران گردش جمع شدند و همچون کانونی گرم و پر حرارت و پر جاذبه بود هر چقدر از عمر گرانبارش را پشت سر می گذاشت، مشعل وجودش فروزان تر می شد، طوری که سال های پایانی دبیرستان که مسئولیت انجمن دبیرستان را پذیرفته بود، کمتر به خانه می آمد و یکپارچه فعالیت شده بود و هیچ چیز جز حرکت ورزشی تلاش در راه انقلاب، در نظر او مفهوم نداشت. در سالهای آخر، با اینکه سنی نداشت، به یکی از مدارس استان همدان نیز میرفت و تدریس می کرد. او همواره در فکر جوانان و نوجوانان بود و به آنها می اندیشید. ☀️در تابستان پایانی عمرش احساس کرد که در محله منوچهری بچه ها در کوچه سرگردان می شوند و کانونی نیست که آنها را دور خود جمع کند. بنابراین سریع با وجود اینکه امکاناتی نداشت، چند چادر به صورت خیمه تهیه کرد و در زمین های خالی محله، بچه ها را جمع کرد و برای آنها کلاس و جلسات و اردو تشکیل داد بعد از اتمام تابستان، تصمیم گرفت به جبهه برود. در آنجا بجز کارهای رزمی به فعالیت های فرهنگی می پرداخت، از جمله سخنرانی در جمع رزمندگان که در آنزمان زبانزد بود. وی پس از چند ماه حضور پرشور در منطقه، در ادامه عملیات والفجر ۸ ( ) در بهمن ماه ۱۳۶۴ در طی رزم شجاعانه با کفار بعثی بفیض شهادت نایل آمد🕊🕊 این شهید عزیز تا ۱۰سال مفقودالجسد بود تا اینکه درخرداد ۷۴ پیکر مطهرش در منطقه شناسایی و موطن به بازگشت و در طی تشییع باشکوهی در گلزار شهدای باغ بهشت همدان بخاک سپرده شد
💥 به فدای لب عطشان بیت المقدس هفتی ها : 🔥 عصر روز ۲۳ خرداد سال ۱۳۶۷ برای بچه های جنگ کربلائی شد و گویای غربت ها و خیانت های آخر جنگی است که نخواسته اند درست بیان شود . ♨️به دنبال تک های بی امان عراق در غلظت غبار سیاسی کاری عالی جنابان که منجر به سقوط و و ... شد ، عملیّات بیت المقدس ۷ آخرین عملیّات پیش از نوشیدن جام زهر توسط امام راحل بود، که قرار بود جبران ضعف جبهه های جنوب باشد و تدبیر ناکارآمد تشکیل سه جبهه ( جنوب، غرب، شمال عراق ) توسط فرماندهی جنگ را که منجر به سقوط جبهه جنوب شده بود را ترمیم کند. 🌑 اگر چه جناب در مصاحبه ای اقرار داشته که مسئولان سیاسی و دیپلمات ها یک سال قبل از پذیرش امام، را در مذاکرات محرمانه امضا کرده بودند ! 🔻و گویا فقط باید شکست ها و تلفات بالائی صورت بگیرد تا به قطعنامه ی ناقص و ناکارآمد و زهرآگین ۵۹۸ در گرفتن حقوق ایران مظلوم از صدام عفلقی راضی شود، و همه هم دیدیم که های پر ادعای امروز آن روز هم هرگز نتوانستند حق ما و را بگیرند، که با دقّت در این حقّه مثلث جام زهر ، غبار از علّت سرنوشت غمبار کنار می رود. ☑️ با وجود پیشروی خوب عملیّات بیت المقدّس ۷ که تا مرزهای کشورمان پیش رفت و ارتش را پس زدند، و قرار بود حفظ موضع باشد، ولی هنوز نه فرماندهان و نه رزمندگان به پاسخ صریحی نرسیده اند که چرا فرماندهی جنگ عملیاتی که حفظ موضع بود را ناگهان با عدم پشتیبانی عملیاتی آفندی اعلام کرد، و چه شد که رزمندگان مؤثر دفاع مقدس به خصوص رزمندگان صلّی الله علیه و آله به دلیل برخی ناهماهنگی های ستادی دور خوردند و با تلفات سنگینی مواجه شدند که در توان رزمشان برای ادامه جنگ بسیار تأثیر منفی داشت ؟! ✔️ یادمان هست که در وزارت سپاه به وزارت جناب پادگان های داخل شهر و تهران در حالی مملو از لندکروزهای در حد صفر بود، که یگان های رزم مانند یک لندکروز سالم برای پشتیبانی بیشتر نداشتند و گردان های دیگر هم وضع بهتری نداشتند و همین نیز منجر به جا ماندن بسیاری در برابر قیچی دشمن و دشتبانی تانک های بعثی شد . 🌷 و سرانجام نتیجه ی تک ظهر ۲۳ خرداد صد ها شهیدی بود که برخی یک گلوله هم نخورده بودند بلکه از شدّت تشنگی با به رسیدند و هنوز خیلی از آن ابدان مطهر خورد شده زیر شنی تانک ها بازنگشته اند ! و ... 🌴 رحمت خدا بر که آلبوم عکسی از شهدای جامانده آن ظهر آتش بار داشت که حتّی برخی از شهدا از داغ عطش لباس های خود را بالا زده بودند و زیر نفربرهایی خوابیده بودند تا عطششان کاهش یابد و به همان حالت به شهادت رسیده بودند و ... 🌙 آری ! عصر ۲۳ خرداد ۱۳۶۷، یادآور عصر عاشورایی بود که غربت و تنهایی انقلابیون حقیقی در بین انقلابی نمایان به خوبی قابل مشاهده بود . 🔻و امروز تکرار به قربانگاه فرستاده شدن انقلابیون و مذاکرات و توافقات محرمانه و معامله سر اصل انقلاب توسط همان بازیگران مشهود است، البته آن مذاکرات محرمانه و امضای قطعنامه توسط کسانیکه امروز امور دستشان است، با فشل کردن عمدی جبهه ها برای تحمیل خواست بیگانگان را در ماجرای برجام های چندگانه کاملا در حال بازآفرینی می بینیم که اینبار معیشت مردم برای ختم انقلاب نشانه گرفته شده است، و پیشروی گام به گام غربی ها و سرپل هایشان کاملا بارز است. 💧به هر حال ما هرگاه آبی می نوشیم علاوه بر مولایمان علیه السلام عشّاق الحسینِ عطشان بیت المقدس۷ را هم یاد می کنیم و نفرین بر یزیدیان و کوفیان زمان فراموشمان نمی شود، ولی هنوز علت تداوم ریاست کارگردانان و بازیگران تحمیل جام زهر به انقلابیون به عنوان علامت سؤال بزرگی همیشه در ذهنمان باقی است ! 🌹 هدیّه به این شهیدان مظلوم صلوات ! 🌹فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi222/4587