eitaa logo
نفوس مطمئنه
525 دنبال‌کننده
989 عکس
649 ویدیو
92 فایل
🌸🍃﷽🍃🌸 تقدیم به روح همه شهدا خصوصا شهید فاطمی رفاقت با شهدا https://eitaa.com/fatemi48/279 داستانهای شهدا https://eitaa.com/fatemi48/280 روایتگری https://eitaa.com/fatemi48/979 @a_f_133
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️شهیدی که بعد از شهادتش، کارنامه بچه اش را امضاء کرد🔴 شهید سیدمجتبی صالحی خوانساری در اول اسفندماه سال ۶۲ شهید شد، نهم اسفند بود(۹ روز بعد از شهادت) که مادرم برای مراسمات پدرم از قم به خوانسار رفت، و من توی قم موندم، صبح زود به مدرسه رفتم و کارنامه ثلث دوم رو بهمون دادن، باید تا شب توسط والدین امضاء میشد و فردا برمیگردوندم، درسته که اون روز توی مدرسه برای پدرم مراسم یادبود گرفتن و من از اینکه فرزند شهید بودم خوشحال بودم، اما توی راه که خونه میرفتم، همش با پدرم میگفتم که بابا چرا رفتی و الان کارنامه منو کی امضاء کنه، با همین فکرها خوابم برد که پدرم توی خوابم اومد، گفت زهرا جان اون کارنامه رو بیار تا برات امضا کنم و منم کارنامه و خودکار مشکی براش آوردم و امضا کرد، صبح که رفتم مدرسه، با تعجب دیدم که امضای پدرم با خودکار قرمز پای کارنامم بود، اولش مدیرمدرسه باور نمیکرد و فکر میکرد خودم امضا کردم، اما با تحقیقات اداره آگاهی صحت موضوع روشن شد، اداره آگاهی گفت که نوع جوهر بکار رفته در امضای سیدمجتبی زمینی نیست، اصل این کارنامه و امضا که به تایید مراجع هم رسیده، در موزه نگهداری میشه آری دوستان شهدا زنده اند و این ما هستیم که در زمان گم شدیم 🌹فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi222/4587
این کانال چند روزی اختصاص پیدا می‌کنه به روایتگری از یادمان‌های شهدا الان با جمعی از دختران دانشجوی گنابادی در اندیمشک هستیم و عازم یادمان شهدای فتح المبین هستیم 👇👇 و ادامه روایت شهدا و عزیزان ما در مسیر راهیان نور
«یادمان شهدای فتح المبین»: یادمان شهدای فتح‌المبین در 8 کیلومتری شمال‌غربی شوش و در غرب رودخانه کرخه قرار دارد که در این منطقه تعدادی از رزمندگان قرارگاه فجر به فرماندهی شهید مجید‌بقایی كه ۶ روز مانده به عملیات فتح‌المبین قصد رخنه به سنگرهای دشمن در این منطقه داشتند در ۹ شیار که بعدها به نام شیارهای المهدی، شیخی، شلیكا، خِنِگ، محلات، شیر‌علی‌سلطانی، شهید ربیعی، شهید میرزایی و شهید ترکی معروف شدند با سنگرهای كمین دشمن درگیر شده و تعداد زیادی از آن‌ها در این شیارها به شهادت می‌رسند. در 19 دی‌ماه 1381، هشت شهید گمنام توسط مردم شهیدپرور شهرستان شوش تشییع و در این یادمان به خاك سپرده شد و در کنار آن‌ها نیز برخی از شیارهای عملیاتی به صورت بازسازی شده قرار دارند که یادآور نبرد حماسی رزمندگان در این منطقه است. منطقه عملیاتی فتح‌المبین از شمال به ارتفاعات صعب‌العبور تی‌شكن، دالپری، شاوریه، چاه نفت و تپه سپتون؛ و از جنوب به ارتفاعات میشداغ، تپه‌های رملی و چزابه(شیب) و از شرق به رود كرخه و از غرب به مرز بین‌المللی(در شمال و جنوب فكه) منتهی ‌می‌شود و در کل 2500‌كیلو مترمربع وسعت دارد که بخش اعظم آن در استان خوزستان واقع است. این منطقه از لحاظ جغرافیایی ناهموار است و علاوه بر ارتفاعات یادشده، دارای تپه‌های ماهور بسیار و بعضاً غیر قابل عبور می‌باشد. این بلندی‌ها به دلیل پستی زمین در شرق كرخه، روی شهرهای شوش، هفت‌‌تپه و جاده اهواز- اندیمشك كاملاً مشرف می‌باشند. ارتفاعات ابوصلیبی‌خات با 202و189متر، تپه‌های برغازه، رقابیه، تی‌شكن، كمرسرخ، تنگ ابوغریب، سایت4، 5 و رادار و سه‌راهی قهوه‌خانه از نقاط مهم در عملیات فتح‌المبین بودند. جاده‌های آسفالت دزفول- دهلران، جاده تنگ ابوغریب و جاده امام‌زاده عباس از مه مترین راه‌های مواصلاتی این منطقه عملیاتی در استان خوزستان محسوب می‌شوند. پس از موفقیت عملیات طریق‌القدس و به منظور جلوگیری از تجدید سازمان و تقویت قوای دشمن، از اواسط آبان1360 طرح‌ریزی عملیات فتح‌المبین آغاز شد و در نهایت در ساعت30دقیقه بامداد روزدوشنبه 2 فروردین 1361 عملیات سرنوشت‌ساز فتح‌المبین با هدف آزادسازی بخش وسیعی از مناطق اشغالی، خارج كردن شهرهای شوش، اندیمشك و دزفول و جاده‌های مواصلاتی آن‌ها از آتش موثر توپخانه‌های دشمن و دست‌یابی به خطوط پدافندی مناسب آغاز شد. https://eitaa.com/fatemi48/1266
در مرحله اول این عملیات در محور قرارگاه قدس؛ رزمندگان موفق شدند با حركت احاطه ای از شمال‌غربی و غرب رودخانه چیخواب ضمن تصرف منطقه عین‌خوش، عقبه دشمن در این محور را مسدود كند. نیروهای جناح چپ این قرارگاه از شمال دشت‌عباس به طرف امام‌زاده عباس و تپه202 پیش‌روی كرده و مواضع دشمن را به تصرف خود درآوردند، لیكن این مواضع در جریان پاتك‌های شدید دشمن مجدداً اشغال شد. در محور قرارگاه نصر؛ سه گردان از تیپ 27 محمد رسول الله(ص) به همراه سه گردان ادغامی تیپ 2 لشکر 21 حمزه ارتش كه مأموریت تصرف ارتفاعات علی‌گره‌زد و خاموش كردن آتش توپخانه مستقر در آن را بر عهده داشت تا عمق خطوط دشمن نفوذ كرده و توپخانه دشمن را به تصرف درآوردند. در نتیجه یگان‌های دیگر این قرارگاه موفق شدند مواضع پدافندی دشمن را در شمال محورپل نادری، سرخه فلیه، سرخه صالح و تپه چشمه، كوت‌كاپون، سه‌راهی قهوه‌خانه و تپه شاوریه به تصرف درآورند. در محور قرارگاه فجر؛ به دلیل مستحكم بودن خطوط پدافندی و حجم انبوه آتش و هوشیاری دشمن نسبت به جهت حمله و نیز انسداد اكثر راه‌كارهای پیش‌بینی شده خودی، نیروهای این قرارگاه با روشن شدن هوا به موقعیت اولیه خود بازگشتند. در محور قرارگاه فتح؛ مأموریت این قرارگاه به اعزام گروه‌های آرپی‌جی‌زن برای شكار تانك‌ها محدود شد. مرحله دوم عملیات در ساعت‌1 بامداد چهارشنبه 4فروردین آغاز شد و در اولین ساعات تلفات سنگینی بر دشمن وارد آمد و رزمندگان به مواضع دشمن در جبهه‌های غرب شوش و دزفول دست یافتند و تنگ رقابیه و ارتفاعات میشداغ پاك‌سازی شد. در این مرحله مأموریت اصلی به عهده قرارگاه فتح بود. مرحله سوم عملیات فتح‌المبین مقارن ساعت22:30 دقیقه شب 7 فروردین در شمال‌غربی شوش آغاز شد و همان‌گونه كه پیش‌بینی می‌شد، دشمن برای مصون ماندن از انهدام و اسارت نیروهایش، بسیاری از مواضع خود را به ناچار ترك كرده و به خطوط پدافندی خود در مناطق چنانه، دوسلك و غرب ارتفاعات تینه عقب‌نشینی نمود. https://eitaa.com/fatemi48/1266
مرحله چهارم عملیات سحرگاه روز یكشنبه 8 فروردین آغاز شد و در طی آن قرارگاه نصر به پاك‌سازی مناطق متصرفه در شرق ارتفاعات تینه پرداخته و پس از آن به كمك قرارگاه قدس شتافت. قرارگاه قدس كه در روز گذشته ارتفاعات 202 تنگ ابوغریب را به تصرف درآورده بود، می‌كوشید از فرار نیروهای در حال عقب‌نشینی عراق جلوگیری نماید. قرارگاه فجر نیز مسئولیت پاك‌سازی منطقه متصرفه خود را بر عهده داشت. همچنین نیروهای قرارگاه فتح ضمن ع عبوراز تنگ ذلیجان موفق شدند مواضع دشمن را در تنگ رقابیه دور زده و دو منطقه برغازه و دوسلك را به تصرف درآورده و با نیروهای قرارگاه نصر الحاق نمایند. در مجموع طی این مرحله از عملیات ارتفاعات تینه، دوسلك و برغازه به تصرف كامل درآمدند و دشمن به غرب رودخانه دویرج و تپه 182 عقب رانده شد. با اتمام موفقیت‌آمیز این عملیات 2500 كیلومتر مربع از خاك جمهوری اسلامی؛ شامل ده‌ها بخش و روستا، جاده مهم دزفول– دهلران، سایت4و5 و رادار آزاد شد و شهرهای دزفول، اندیمشك و شوش و مراكز مهمی همچون پایگاه هوایی دزفول از تیررس توپخانه دشمن خارج شد. https://eitaa.com/fatemi222/12241
🌸 حرف دل فتح المبین فتح و پیروزی آشکار اگر زبان داشت از حماسه‌های جوانان این مرز و بوم می‌گفت بعد از پل حاجیان وارد شیارها می‌شوی اینجا فتح المبین است در منطقه رودخانه غرب کرخه وسعت ۳۰هزار کیلومتر امتداد جاده سایت رادار ۴ و۵ چشم منطقه بود عملیات فتح‌المبین در تاریخ ۲ فروردین ۱۳۶۱ در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد در غرب دزفول و شوش آغاز شد. اهداف این عملیات انهدام نیروهای ارتش عراق، آزادسازی ارتفاعات و مناطقی در جنوب کشور بود. اگر سایت بگیرند بصره هم میدم فروردین ۶۱ عملیات کلید خورد خدا خواست جلوه حضور الله دیده میشود محاسبات با ابهامات و مشوره و استخاره امام انافتحنا لک فتحا مبینا رمز گذاشتند یا زهرا عبور شیارها با مهمات خیلی سخت بود مراقب باش قدم زدن یا ت امروز نوبت میان شیارهاست وقت فتح المبین توست اگر فتح نمیشد تا ۵ عملیات بعد نمیشد شاید نام پهلو شکسته گره گشا بود بی وضو نباشی گلهای پیدا نشده هنوز اگر بغضت گرفته شد نام مادر پهلو شکسته رو بیاور https://eitaa.com/fatemi48/1270
آیا صدام در فتح المبین احتمال دستگیر شدنش بود؟
پشت کوه جنگ تحمیلی دزدی و سنگی هر کی هرکاری جمعی جونها و مشتی شد دانشگاه انسانسازی زحماتی برای دانشگاه عجیب ؟ دبیزستان تا پیرمرد هر کاری کردند دستکاری شناسنامه افسر جوان شما شدید یه بار غواص ها و اروند وحشی کرکوک و پشت عراقی ها جنگ نرم هم هست همه درگیر ساک بسته وارد کوپه دم قطار دیدار به قیامت به شیطان دیدار به قیامت قول به امام زمان قبل کنکور ۶۰۰ نفر ۷۰۰ نفر سوار تا صبح در قطار در سرما ولی داخل کوپه نمیشنشتتد؟ تو بدرد مردم خوردی ایثار گری تمرین؟ برای اخرت یا دنیا؟ چمران:رقابت چیه شکست دیگری؟ لباس خاکی همه یکدست اخر تپپ شهدا لباس تقوا خوشگلها نگاه یوسف زهرا نگاه کی نگات کنه؟ تیپ زدن ولی برای کی؟ رفیق خودت پیدا کن با همدیگه رفتن در بیابان قهر کردن با همدیگه زیارت عاشورا می‌خواندند بعضی از رفقاشون لای عراقی‌ها افتاد هنر آن است که بمیری قبل از آن بمیراند رفاقت‌های صادقانه بود یکی بره بالا دست بقیه رو بگیره دستتو بگیره بکشه بالا یه گریه انقطاع بود در اونجا جاش خالی امروز در زندگی‌ها یه گوشه نوشته نشسته و یه چیزی می‌نویسه چی می‌نویسه وصیت نامه خدایا شاهد باش من تمامی مظاهر دنیا را کنار زدم و به عشق تو حرکت کردم تو منو به بخرو منو ببر مجید صنعتی چند فروشگاه در مرکز تهران ویلا در چالوس ماشینش بنز ۱۰ سال بعد جنازه شو آورده بودن در چیذر دفن شد. ۵۰ دقیقه پخش تلویزیون به دختران نگاه نمی‌کرد طوری شده بود که همه نگاش کردن . تو کامپیوتر خدا هیچی فراموش نمی‌شه شهدا وصیت نوشتن ما وحی کنیم خودمونو وقف خدا کنیم مال غیر مخفی رو تقسیم می‌کنند اما مال وقفی رو کسی تقسیم نمی‌کنه. چه کار کنیم خدا راضی بشود خدا بی‌هواها رو می‌خرد چه کار کنیم شرمنده نشویم آخر بکوی بکوب خمپاره بوده جوونی رو برای امام رضا امام زمان می‌گذاشتند برنامه‌ریزی اربعین امام حسین داشته باشیم
و اما مسیر پاسگاه زید 👇
تحصیلات کلاسیک خود را تا سال اول متوسطه در همان شهر سپری کرد و سپس در سال ۱۳۴۵ وارد حوزه علمیه رودسر شد. بعد از سه سال راهی قم شد و در سال ۱۳۵۲ ملبس به لباس روحانیت گردید. در عاشورای سال ۱۳۴۸ و پس از سخنرانی حماسی و کوبنده علیه رژیم پهلوی در مسجد سرپل شرقی رودسر توسط ساواک دستگیر شد . در محرم سال ۱۳۵۳ به دستور شهید محراب آیت الله مدنی به مدت ۱۰ شب در مسجد بازار کاشان سخنرانی های پرشوری نمود که در شب هشتم محرم همان سال توسط نیروهای امنیتی دستگیر و ممنوع المنبر شد. و پس از آزادی از زندان طاغوت باز هم در کاشان، راوند، نوش آباد، تهران، ورامین، قم، منجیل، ابرقو و رشت به سخنرانی خود ادامه داد. در سال ۱۳۵۷ از سوی آیت الله ربانی شیرازی (ره) به شهر سمیرم اعزام شد و با برنامه های مذهبی و سخنرانی، مردم را به سوی انقلاب اسلامی فراخواند . بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، با ورود امام خمینی بعد از اینکه به وطن بازگشتند و به قم عزیمت کردند مدتی مسئولیت زندان مدرسه رفاه تهران را برعهده داشت به عنوان نماینده حضرت امام برای تشکیل سپاه پاسداران به شهرستان سمیرم عزیمت کرد و فرماندهی سپاه آنجا را نیز برعهده داشت. با شروع جنگ تحمیلی جزو اولین تیم اعزامی روحانیون وطلاب قم، به جبهه بود و بارها به جبهه رفت تا اینکه در آخرین مرحله عملیات رمضان در در اطراف پاسگاه زید به شهادت رسید و پیکر پاکش در مناطق عملیاتی ماند و هرگز به دامان خانواده بازنگشت. 🌹فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi222/4587
ماجرای غلام . تانک و نارنجک بسم رب الشهدا خاطره ای از قاسم ابن الحسن دفاع مقدس جاوید الاثر دانش آموز شهید غلامرضا رحمانی تو عملیات رمضان اواخر تیر ماه 1361 گردان ثارالله از تیپ 18 جوادالائه «بچه های خراسان» که معروف به گردان ویژه "ضد زره" یعنی تمام نیروهاش "آرپی جی" زن بودن ماموریت ما منطقه عملیاتی کوشک در شمال شلمچه و در پاسگاه زید عراق بود - اون سال بعد از پیروزی خرمشهر ارتش بعث عراق کلی تانک های مدل(T72)که به خاطر داشتن زره ای بسیار ضخیم به "ضد آرپی جی هفت" معروف شده بود خریداری کرد . - کارشناسان نظامی رو هم از تما کشورهای باقابلیت مثل فرانسه آلمان و اسراییل و روسیه رو آورده بود پاب کارش و زمین ها مقابل مارو مسلح کرده بود میگی چطوری ؟ - مثالاً از جنوب طلاییه تا شمال شلمچه رو خاکریزهای مثلثی زده بود ! که خودش یک کلاس نظامی می خواد یک روایت کامله که در حوصله شما ها نیست ! - قرار شد بچه های گردان ما بعد از شکستن خط با نفوذ به داخل دشمن تانک های دشمن رو بزنه و بعد هم دست بدیم به نیرهای تیپ 17 علی ابن ابیطالب (ع) یعنی بچه های قُمی - نبرد "تن به تانک" و بهتر بگم نبرد "گوشت و آهن" بود . فقط باید نزدیک تانک ه می شدیم و باهاشون کُشتی می گرفتیم سزشاخ می شدیم . - بچه های تیپ وقتی شنیدن چنین گردانی تشکیل شده خیلی دوست داشتن بیان تو گردان ما - یکی از اون قهرمان ها یک نوجوان 15 ساله ای به نام «غلامرضا رحمانی » معروف به غلام رحمانی بود که با التماس و اشک و آه و اصرار زیاد به گردان ما ملحق شد - البته من به مسئول مخابرات گردان گفته بودم موقع وارد شدن به عملیات یه جوری دست به سرش بکنه - در حین عملیات دیدم که غلام کنار بیسیم چی من نشسته - به "جواد" که بیسیم چی من بود با خشم نگاهش کردم و از حرکات چشم و ابرو هایم فهمید که چر اونو با خودش اورده ؛ با خجالت ، شونه هاشو را بالا انداخت و گفت کاری نتونستم بکنم ! اومد دیگه ! چی بگم - چند روزی از عملیات گذشت و هرروز بچه یا مجروح می شدند و یا شهید و تعداد نیروهای گردان کمتر می شد ؛ اما معنایش این نبود که ماموریت ما هم کمتر شده و چه بسا فشار مضاعف می شد . - آخرین ماموریت در آخرین مرحله از عملیات . . . - الآن دو روز و نصفی است که در محاصره هسیتیم - بچه ها از دیروز آب ندارند ؛ توانی برای بچه نمونده و دیگه نایی ندارن . . . - شهدا رو کنار کانال ، پشت آشیانه های تانک های عراقی در کنار هم چیدیم و آماده برای بردن به عقب ! که هرگز محقق نشد . - بعثی ها با بمبارون کردن منطقه اعم از خمپاره های زمانی که مثل رگبار بارون روی آسمون بالای سرمون منفجر میشد - شلیک خمپاره های 60 و 81 و 120 بعلاوه توپخانه عراقی ها که لحظه ای امون نمی دادند - توپ مستقیم های تانک ها وتوپ های 106 و موشک ها ی کاتیوشا و . . . - و توپ های مستقیم که هلی کوپترها می زدند و تو برگشت هم که توپ هاشون تموم میشد با مسلسل از بالا ما رو مورد هدف قرار داده بودند - تیربارها و ضد هوایی و ....که کمترینش بودن - حالا دیگه مهماتمون هم تموم شده - شهید برونسی فرمانده گردان عبدالله بود که پشت سر ما تو میدون مین گیر کرده بود - با لطف حضرت زهرا (س)از میدون مین رد شده بود اما دشمن بعثی فشار می آورد تا به ما نرسه - نزدیک ظهر بود دمای هوا دیگه رسیده بالای 55 درجه - نماز ظهر رو که خوندیم - یه هویی انگار دشمن شد چند برابر - سه تانک از شمال به سمت غرب حرکت کردن تا دیگه کامل کلک ما رو بکنن - فقط 15 نفر موند بودیم - صدای بچه بلند شد با دست اشاره می کردن و فریاد می زدن : غلام ! غلام! غلام! . . . - اومدم روی آشیانه تانک دیدم داره با سرعت به طرف ما میاد ، یکی دو بار خورد به زمین ! درست تو دید مستقیم دشمن بود . - خودشو انداخت تو بغلم ! اول می خواستم بزنمش ، از خودم خجالت کشیدم و به خودم گفتم دست بردار! غلام یه پهلوونه - می دونستم پیامی ، خبری و یا یه چیز مهمی برام داره - نفس نفس می زد - تو دهنش پر از خاک بود - لباس هاش پاره پوره شده بود از شدت موج انفجارهای پی در پی که کنارش اتفاق افتاده بود - موهای فرفری و بورش بد جوری از شدت "لزجی" عرقی که کرده بود بهم کلاف شده بود - لب هاش ترکیده بود و هی با زبونش اونارو خیس می کرد اما فایده ای نداشت ! کامش خشک شده بود - گفتم : چیه غلام - گفت : برونسی نزدیک و پشت سرمونه اگه اون دوتا تانک رو بزنیم ، ورق برمی گرده - سرش داد ردم و گفتم : غلام می فهمی داری چی می گی ما حتی یک گلوله آرچی هم نداریم - گفت :چند تا نارنجک به من بدین ! کارتون نباشه - گفتم : دیوونه با نارنجک ! با نارنجک ! مگه عقل تو از دست دادی نمیشه با نارنجک به جنگ تانک رفت که ! - مصطفی از اون طرف با فریاد گفت : خب بهش بده ! - حتما در خودش می بینه که تانک ها رو بزنه !
🌹فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi222/4587