#تنور_خولی
#حضرت_زینب_س_اسارت
#زبان_حال_امام_حسین_ع
بعد این پنجاهساله از تو دورافتادهام
تو زمین افتادهای، من در تنور افتادهام
صورت تو گَر شده از ضربهها افروخته
صورت من هم میان هُرم آتش سوخته
بوسه زد بر گونهام پیغمبرم، یادت که هست!
شانه میزد گیسویم را مادرم، یادت که هست!
حال زینب وضعِ این «گونه» به شکل دیگریست
عفو کن خواهر اگرکه موی من خاکستریست
تو صدایم میزدی وقتی دلم آزرده بود
چه کنم؟! شرمندهام خولی سرم را برده بود
غم مخور هرچند هجران دارد اذیت میکند
جای تو مادر ز من هر شب عیادت میکند
مادرم میگفت دیگر کوفیان مرتد شدند
من بمیرم مستها از چادر تو رد شدند
باورش سخت است تنها چه مسیری رفتهای
شش برادر داشتی! اما اسیری رفتهای
✍ #سیدپوریا_هاشمی
شام غریبان 👇
https://eitaa.com/fatemi8/636