هیأت خواهران فاطمیون قم
داستان واقعی👇👇👇 #رمان #فرار_از_جهنم نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی #داستان_واقعی #فرار_از_جهنم قسمت
داستان واقعی👇👇👇
#رمان #فرار_از_جهنم
نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی
#داستان_واقعی
#فرار_از_جهنم
قسمت پنجاه و دو:
من عاشق شدم❤️
اواخر سال 2011 بود ... من با پشتکار و خستگی ناپذیر، کار میکردم و درس میخوندم ... انگیزه، هدف و انرژی من بیشتر شده بود ... شادی و آرامش وارد زندگی طوفان زده من شده بود ... شادی و آرامشی که کم کم داشت رنگ دیگری هم به خودش میگرفت ... .
.
چند وقتی میشد که به باتون روژ و محله ما اومده بودن ... دانشگاه، توی رشته پرستاری شرکت کرده بود ... شاید احمقانه به نظر میرسید اما از همون نگاه اول، بدجور درگیرش شدم ... زیر نظر گرفته بودمش ... واقعا دختر خوب، با اخلاق و مهربانی بود ...
.
.
من رسم مسلمانها رو نمیدونستم ... برای همین دست به دامن حاجی شدم ... اون هم، همسرش رو جلو فرستاد ... و بهتر از همه زمانی بود که هر دوشون به انتخاب من احسنت گفتن ...
.
.
حاجی با پدر حسنا صحبت کرد ... قرار شد یه شب برم خونه شون ... به عنوان مهمان، نه خواستگار ... پدرش میخواست با من صحبت کنه و بیشتر با هم آشنا بشیم ... و اگر مورد تایید قرار گرفتم؛ با حسنا صحبت میکردن ...
.
.
تمام عزمم رو جزم کردم تا نظرش رو جلب کنم ... اون روز هیجان زیادی داشتم ... قلبم آرامش نداشت ... شوق و ترس با هم ترکیب شده بود ... دو رکعت نماز خوندم و به خدا توسل کردم ... برای خودم یه پیراهن جدید خریدم ... عطر زدم ... یه سبد میوه گرفتم ... و رفتم خونه شون ...
ادامه دارد...
https://eitaa.com/fatemiioon128
۲۰۲۲۱۱۲۰۱۶۱۳۱۰.mp3
4.82M
#سبک_زندگی_اسلامی
#قسمت_اول
پیشنهاد میکنم هم خودتون گوش بدید هم بدید دیگران گوش بدن
نکات کوچک اما اثرگذار در دنیا و آخرت و سلامتی و... شما
https://eitaa.com/fatemiioon128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهاباد در حال پاکسازی از لوث وجود اشرار تجزیه طلب...
حضور سنگین نیروهای حافظ امنیت در مهاباد برای ریشه کنی شرارت،
جستجوی خانه به خانه برای پاکسازی منطقه از دیشب آغاز شده است...
تو دهنی :
مردم مهاباد مخصوصا طایفه باغیرت منگور به علی کریمی
طایفه منگور کُرد که صدها شهید دادن , در پی تعرض به خانه و هتک حیثیت زن مومنه...قصد انتقام دارند.
ظاهرا قائله ی مهاباد تموم شد دیگه، به امید خدا این طایفه کار ضد انقلاب رو یکسره خواهد کرد.
این بی شرف ها....
خونه رو آتیش میزنن
وسایل رو به خیابون ریختند
حرمت ناموس مردم رو شکستن
با چه شعاری؟
#زن_ زندگی_ ازادی
خاک بر سر خودتون و شعار مزخرفِ پوچ تون
#پایان_مماشات
#منگور
https://eitaa.com/fatemiioon128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اغتشاشگران، کاسهٔ صبر طایفهٔ منگور را لبریز کردند...
بزرگترین طایفه سنی و کُرد مهاباد، ایل مشهور «منگور» است که از ابتدای نظام که جمهوری اسلامی هنوز اون قدرت مرکزیت رو مثل این سالها نداشت،
منگوریها با این نظام عهد بستند که پای این نظام بمانند و از زمان ابتدای انقلاب حتی با سلاحهای برنو که در دست داشتند، شروع به مبارزه با گروهکهای تجزیهطلب منجمله حدکا و کومله کردند...
با شهادت سردار احمدی از بزرگان طایفه منگور به دست گروهک تروریستی حدکا،
این مبارزات رنگ دیگری به خودش گرفت و تمام طایفه منگور همقسم شدند تا انتقام بگیرند و این واقعه در طی این سالها به کرات رخ داده و این طایفه بزرگ جزء پیشقراولان مبارزه و شهادت هستند...
در این سالهای پس از انقلاب، این ایل و طایفه کُرد سنی با صلح و آرامش در شهر مهاباد سکنی دارند و به کارهای روزمره خود میرسند..
با توجه به جمعیت این طایفه، در این دوره شورای شهر تمام اعضای شورای شهر از این طایفه هستند...
طی دو ماه اخیر همیشه بزرگان شهر بر این موضوع تاکید کردند که حساب اغتشاشگران از شهروندان عادی جداست...
مردم بعد از ۶۰ روز از دست این جنایتکاران اغتشاشگر عاصی شدهاند. ولی به خاطر نظام همیشه مماشات کرده بودند تا دیروز...و امروز...
#پایان_مماشات
#ضد_انقلاب_کومله
https://eitaa.com/fatemiioon128
✴️دوشنبه 👈۳۰ آبان/ عقرب ۱۴۰۱
👈۲۶ ربیع الثانی ۱۴۴۴👈۲۱ نوامبر ۲۰۲۲
🕌 مناسبتهای دینی و اسلامی👇
📛 امروز دوشنبه ساعت ۲۰:۴۹ قمر وارد برج عقرب میشود.
📛و چهارشنبه ساعت ۲۳:۴۸ قمر از برج عقرب خارج میشود.
🌙 امور دینی و اسلامی👇
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅نشاندن درخت
✅امور زراعی و کشاورزی
✅و دیدارها خوب است.
📛ولی امور ازدواجی خوب نیست.
🚘سفر: مسافرت اصلا خوب نیست و در ضرورت همراه صدقه باشد.
🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود).
👶زایمان مناسب و نوزاد عمرش دراز باشد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی👇
🌓 امروز تا عصر قمر در برج میزان و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است:
✳️مباشرت
✳️ابتدای درمان
✳️فروش جواهرات و طلا
✳️و خوردن نوشیدنی ها نیک است.
❤️ مباشرت و مجامعت:
مباشرت امشب،ساعت ۲۰:۴۹ قمر وارد برج عقرب میشود.
💇♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری، باعث رهایی از بلاست.
🔴 حجامت:
#خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، باعث خلاصی از مرض است.
🔵ناخن گرفتن👇
دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قرآن گردد.
👕دوخت و دوز لباس👇
دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
✴️️ استخاره👇
وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر(وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز دوشنبه: یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه.
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد.
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام
سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
😴😴 تعبیر خواب:
تعبیر خوابی که شب "سهشنبه" دیده شود طبق آیهی ۲۷ سوره مبارکه "نحل" است.
قال سننظر اصدقت ام کنت من الکاذبین...
و مفهوم آن این است که جاسوسی خبری بیاورد و درصدد تفحص بر آید که خبر راست است و معلوم شود خبر درست بوده است، إنشاءألله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
🌸زندگیتون مهدوی🌸
📚 منبع مطالب ما.
تقویم همسران
https://eitaa.com/fatemiioon128
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 گروه سرود تیم ملی فوتبال تقدیم میکند!!
🔹 چقدر خوب بود 😂
عضویت در کانال رهبر عزیزمون اجباری😍👇
@khamenei_ir
https://eitaa.com/fatemiioon128
هیأت خواهران فاطمیون قم
داستان واقعی👇👇👇 #رمان #فرار_از_جهنم نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی #داستان_واقعی #فرار_از_جهنم قسمت
داستان واقعی👇👇👇
#رمان #فرار_از_جهنم
نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی
#داستان_واقعی
#فرار_از_جهنم
قسمت پنجاه و سه:
خواستگاری
خیلی مهمان نواز و با محبت با من برخورد میکردند ... از دید حسنا، من یه مهمان عادی بودم ... اون چیزی نمیدونست اما من از همین هم راضی و خوشحال بودم ... .
.
بعد از غذا، با پدر حسنا رفتیم توی حیاط تا مردانه صحبت کنیم ...
.
- حاج آقا و همسرشون خیلی از شما تعریف میکردند ... حاج آقا میگفت شما علی رغم زندگی سختی که داشتی ... زحمت زیادی کشیدی و روح بزرگی داری ... .
.
سرم رو پایین انداختم ... خجالت میکشیدم ... شروع کردم درباره خودم و برنامههای زندگیم صحبت کردم ... تا اینکه پدرش درباره گذشتهام پرسید ... .
نفس عمیقی کشیدم ... خدایا! تو خالق و مالک منی ... پس به این بنده کوچکت قدرت بده و دستش رو رها نکن ...
.
توسل کردم و داستان زندگیم رو تعریف کردم ... قسم خورده بودم به خاطر خدا هرگز از مسیر صحیح جدا نشم ... و صداقت و راستگویی بخشی از اون بود ... با وجود ترس و نگرانی، بی پروا شروع به صحبت کردم ... ولی این نگرانی بی جهت نبود ...
.
.
هنوز حرفم به نیمه نرسیده بود که با خشم از جاش بلند شد و سیلی محکمی توی صورتم زد ... .
- توی حرامزاده چطور به خودت جرأت دادی پا پیش بگذاری و از دختر من خواستگاری کنی؟ ... .
همه وجودم گُر گرفت ... .
- مواد فروش و دزد؟ ... اینها رو به حاج آقا هم گفته بودی که اینقدر ازت تعریف میکرد؟ ... آدمی که خودشم نمیدونه پدرش کیه ... حرفش رو خورد ... رنگ صورتش قرمز شده بود ... پاشو از خونه من گمشو بیرون ... .
.
.
پ.ن: خواهشا قضاوت نکنید،شاید ماهم بودیم از این بدتر رفتار میکردیم...
ادامه دارد...
https://eitaa.com/fatemiioon128
هیأت خواهران فاطمیون قم
داستان واقعی👇👇👇 #رمان #فرار_از_جهنم نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی #داستان_واقعی #فرار_از_جهنم قسمت
داستان واقعی👇👇👇
#رمان #فرار_از_جهنم
نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی
#داستان_واقعی
#فرار_از_جهنم
قسمت پنجاه و چهار:
دروغ بود
تا مسجد پیاده اومدم ... پام سمت خونه نمیرفت ... بغض بدجور راه گلوم رو سد کرده بود ... درون سینهام آتش روشن کرده بودن ...
.
.
توی راه چشمم به حاجی افتاد ... اول با خوشحالی اومد سمتم ... اما وقتی حال و روزم رو دید؛ خندهاش خشک شد... تا گفت استنلی ... خودم رو پرت کردم توی بغلش ...
.
.
- بهم گفتی ملاک خدا تقواست ... گفتی همه با هم برابرن... گفتی دستم توی دست خداست ... گفتی تنها فرقم با بقیه فقط اینه که کسی نمیتونه پشت سرم نماز بخونه... گفتم اشکال نداره ... خدا قبولم کنه هیچی مهم نیست ... گفتی همه چیز اختیاره ... انتخابه ... منم مردونه سر حرف و راه موندم ... .
.
از بغلش اومدم بیرون ... یه قدم رفتم عقب ... اما دروغ بود حاجی ... بهم گفت حرومزادهای ... تمام حرفهاش درست بود ... شاید حقم بود به خاطر گناههایی که کردم مجازات بشم ... اما این حقم نبود ... من مادرم رو انتخاب نکرده بودم ... این انتخاب خدا بود ... خدا، مادرم رو انتخاب کرد ... من، خدا رو ...
.
.
حاجی صورتش سرخ شده بود ... از شدت خشم، شریان پیشونیش بیرون زده بود ... اومد چیزی بگه اما حالم خراب بود ... به بدترین شکل ممکن ... تمام ایمان یک سالهام به چالش کشیده بود ... قبل از اینکه دهن باز کنه رفتم ... چند بار صدام کرد و دنبالم اومد ... اما نایستادم ... فقط میدویدم ... .
ادامه دارد...
https://eitaa.com/fatemiioon128
هیأت خواهران فاطمیون قم
داستان واقعی👇👇👇 #رمان #فرار_از_جهنم نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی #داستان_واقعی #فرار_از_جهنم قسمت
داستان واقعی👇👇👇
#رمان #فرار_از_جهنم
نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی
#داستان_واقعی
#فرار_از_جهنم
قسمت پنجاه و پنجم:
تو خدایی؟؟؟
یک هفته تمام حالم خراب بود ... جواب تماس هیچ کس حتی حاجی رو ندادم ... موضوع دیگه آدمها نبودن ... من بودم و خدا ...
.
.
اون روز نماز ظهر، دوباره ساعتم زنگ زد ... ساعت مچیم رو تنظیم کرده بودم تا زمان نماز ظهر رو از دست ندم ... نماز مغرب مسجد بودم اما ظهر، سر کار و مشغول ...
هشدارش رو خاموش کردم و به کارم ادامه دادم ... نمیدونستم با خودم قهرم یا خدا ... همین طور که سرم توی موتور ماشین بود، اشک مثل سیلاب از چشمم پایین میاومد ...
.
.
بعد از ظهر شد ... به دلم افتاد بهتره برم برای آخرین بار، یه بار دیگه حسنا رو از دور ببینم ... تصمیم گرفته بودم همه چیز رو رها کنم و برای همیشه از باتون روژ برم ... .
از دور ایستاده بودم و منتظر ... خونه اونها رو زیر نظر داشتم که حاجی به خونه شون نزدیک شد ... زنگ در رو زد ... پدر حسنا اومد دم در ... .
.
شروع کردن به حرف زدن ... از حالت شون مشخص بود یه حرف عادی نیست ... بیشتر شبیه دعوا بود ... نگران شدم پدر حسنا توی گوش حاجی هم بزنه ... رفتم نزدیکتر تا مراقبش باشم ... که صدای حرفهاشون رو شنیدم ... حاجی سرش داد زد از خدا شرم نمیکنی؟ ... .
ادامه دارد...
https://eitaa.com/fatemiioon128
سلام
یکسری وسایل برای کار یه نیازمند لازم داریم اگر کسی میتونه چند ماهه قرض بده تا این بنده خدا کم کم کار کنه و بخره خودش و بهتون برگردونه
👇👇👇
فرغون
کلنگ
کمچه
ریسمان
بیل
استانبولی
تراز
شمشه ۲ عدد ۱/۵ متری
اجرتون با اهلبیت
یاعلی!...
http://eitaa.com/fatemiioon251
https://eitaa.com/fatemiioon128