eitaa logo
هیأت خواهران فاطمیون تهران
2.1هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
6.8هزار ویدیو
92 فایل
هیئت خواهران فاطمیون ارتباط @fatemiioon ✅دفترشعر#گهر @daftaresher110 ✅کلیپهای کوتاه @cilip_f ✅آرشیو صوت @arshivesout ✅خانواده و تربیت @kanevadevtarbiat اخبار @fatemiioonakhbar صفحه آپارات https://www.aparat.com/fatemiioon135 فروشگاه @f_fatemiioon
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️⚠️⚠️ 🎥⭕️ امیرالمؤمنین علی ( ع ) به فردی که رأی اشتباهش باعث آسیب به جامعه اسلامی شد، چه گفتند❓ # رحیم پور ازغدی 🔴 # بازخوانی و یاد آوری # ارزش ها و آرمانهای فراموش شده ی انقلاب اسلامی در کانال 🔹دهه پنجم 🔹 🔴 @fatemiioon135
امام صادق علیه السلام: إنَّ العَبدَ إذا کَثُرَت ذُنُوبُهُ وَ لَم یَکُن عِندَهُ مِنَ العَمَلِ مَا یُکَفِّرُهَا ابتَلَاهُ بِالحُزنِ لِیُکَفِّرُهَا. هر گاه گناهان بنده ای زیاد شود و عملی که آن گناهان را بپوشاند، نداشته باشد، خداوند او را به غم و اندوه مبتلا کند، تا کفاره گناهانش شود. اصول کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص 444 ، باب تعجیل عقوبه الذنب، حدیث 2  @fatemiioon135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یعنی منظور رهبر، کدوم مسئول مهم دولتیه که در قلبش مرض هست؟ *مجید قربانی🇮🇷* @fatemiioon135
10.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گیج نزنی! به کی میخوای رای بدهی؟ باید اشتباه را با بصیرت به حداقل رساند. ویژگی‌هایِ یک انتخاب درست از زبان استاد محمد شجاعی چهار گروه که در کشور با دشمن خارجی هماهنگ هستن 1روشن فکرای غربی2نفاق جدید (در لباس دین) کسانی که مدعی هستن از انقلاب سهمیه دارن!!یار امام هستم!3فریب خوردها4علما و مراجع فاسد (خطرناک ترین دسته) میگویند گناه داره بگیم مرگ بر آمریکا!!ِ @fatemiioon110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⭕️ ورود نیروهای نظامی به صنعت خودرو سازی 🔺امضای تفاهمنامه و افتتاح خط تولید دنا پلاس اتوماتیک توسط وزیر دفاع @fatemiioon135
🔵 هر وقت یکی بهت گفت «زمان ارزونی و گل و بلبل بود»!! ازش اینارو بپرس ☝️😉 @fatemiioon135
♦️ هواشناسا اسمشو گذاشتن ۳ دوشنبه و سه شنبه به شدت روی گیلان برف میباره! گیلان استان فوق العاده سیاسی ای هست. امیدوارم مدیران استانی توی تب انتخابات مدیریت بحران رو فراموش نکنن تا مردم بخاطر یه برف عذاب بکشن، بعد خود مدیران توی خونه گرمشون از پشت پنجره از برف لذت ببرن! 👤 بابــــــــک🏴🇮🇷🚩 ✅با دیده بان ولایت باشید 🆔 @didebann
7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شرایط انتخاب نماینده اصلح؛💯 ✅ ۱_ تخصص و کارایی مورد نظر ✅ ۲_ تعهد و دیانت شخص 🆔 @fatemiioon110
: ⚡ ابوبشیر ۶۰ ساله، ساکن دمشق ، کشاورز، دارای سه دختر و یک پسر خاطراتش از اوضاع سوریه قبل و بعدِ داعش رو برامون می‌گه. 💎ما مردم سوریه قبل از داعش دچار یک توهم شده بودیم و بر اثر تبلیغات فراوان مخالفان در خارج و داخل سوریه، به این نتیجه رسیدیم که عامل تمام بدبختی‌هامون شخص بشار اسد و دولتشه و هر طور شده باید بشار اسد بره. ⛔ آن زمان پیام‌های زیادی بین مردم سوریه پخش میشد که بشار اسد یک دیکتاتور است و نجات سوریه یعنی رفتن بشار اسد... هر روز مخالفان نظام بشار اسد بیشتر می‌شدند و راهپیمایی و تحصن انجام می‌شد که دیکتاتور سوریه باید برود! مردم به خیابان‌ها آمدند و نیروهای نظامی بشار اسد هم برای کنترل آنها جمع شده بودند که تیراندازی شد و عده‌ای کشته و زخمی شدند و از آن روز اعتراضات مردم سوریه و مخالفان بشار اسد رنگ و بوی خون گرفت... مردم متحصن عصبانی بودند و جنازه‌های کشته‌شدگان رو باشور و هیجان خاصی تشییع کردند. در همین اوضاع و احوال بود که سر و کله مخالفان نظام سوریه و بشار اسد پیدا شد: !😱 گروهی که با پرچم «محمد رسول الله» و شعارهای اسلامی آمدند! ⛔ ما ابتدا از آمدن داعش خوشحال شدیم چون داعش وعده نابودی حکومت بشاراسد که خواست ما بود رو داد... شهرهای سوریه روز به روز شاهد درگیری‌ها و کشتار بود و داعش با همراهی مردم و مخالفان بشار اسد شهرها و روستاهای سوریه را یک به یک اشغال می‌کرد و پیش می‌رفت! داعش پس از اشغال شهرها، حکومت نظامی اجرا می‌کرد، موافقان بشار اسد را شناسایی و در میدان شهر گردن می‌زد. مخالفان بشاراسد هم خوشحال می‌زدن و می‌رقصیدن... در این ایام بود که من هم دست زن و بچه‌مو گرفتم و به شهر حلب رفتیم و در حکومت اسلامی داعش زندگی خود را شروع کردیم! داعش دختران و زنان سوری زیادی رو به بهانه‌های مختلف اسیر می‌کرد، آنها را در بازار می‌فروخت، ثروتمندان عربستانی، اماراتی و حتی اروپایی می‌آمدن و دختران زیبا و کم سن و سال را می‌خریدن. من این صحنه‌ها را در بازار حلب دیدم و چون خودم دختر داشتم بشدت ناراحت می‌شدم. گریه‌های آن دختران در هنگام اسارت در قفس و موقع خرید و فروش آزارم می‌داد.😔 پسرم ۲۰ ساله‌م بشیر اطلاعات کمی درباره دین داشت. یه وهابی بنام ابوجهاد باهاش دوست شده بود، رو ذهنش خیلی اثر گذاشته بود تا عضو داعش بشه. یک روز بشیر ازم اجازه خواست تا در عملیات نظامی داعش شرکت کنه. من بشدت مخالف بودم چون از طرز تفکر وهابیت خوشم نمی‌آمد و آن را قبول نداشتم اما بشیر دیگه حرفمو گوش نمی‌کرد، تمام فکر و ذکرش ابوجهاد بود. ابوجهاد بشیرو عضو داعش کرده بود و ماهیانه هزار دلار بهش می‌داد! به بشیر گفتم چرا می‌خوای برای داعش بجنگی؟! مگر نمی‌شناسیشون؟! حرفهای عجیبی میزد، می‌گفت شیعه مشرکه و ما باید آنها را بکشیم!!! بشیر می‌گفت وظیفه داعش ابتدا کشتن مشرکین (شیعیان) هست و سپس نبرد با کافرین!! می‌گفت با کشتن شیعیان ما به بهشت می‌رویم !!! این چرندیات را ابوجهاد در مغزش کرده بود.😔 صحبتهای من و مادرش فایده نداشت و بشیر دیگر یک داعشی تمام عیار شده بود. او بعد از چند ماه تمرین نظامی وارد عملیات‌های داعش شد و بعد از یکسال جنگ داخلی سوریه تنها پسرم را از من گرفت و بشیر در راه باطل تفکر داعش و وهابیت خونش را هدر داد حتی جنازشم برایمان نیاوردند. وضعیت شهرهای تحت تسلط داعش هر روز سخت تر می‌شد. داعش ابتدا گفته بود که کاری به مسلمانان اهل سنت سوریه ندارد و فقط با شیعیان می‌جنگد اما کم‌کم خشونت‌های داعش دامن اهل سنت را هم گرفت. داعش حضور در اینترنت و فیس‌بوک را حرام می‌دانست و دختری را به همین جرم در میدان شهر گردن زد. داعش اسلام را وارونه کرده بود، ما مردم سوریه گرفتار کسانی شده بودیم که بنام اسلام خلاف اسلام عمل می‌کردن و چاره‌ای جز تحمل نداشتیم. آنها مخالفانشان را بشدت سرکوب و اعدام می‌کردند. اوضاع زندگی در رقه و حلب سخت بود. فرماندهان داعش نماز هم نمی‌خواندند و می‌گفتند جهاد کردن بالاتر از نماز خواندن است! مردم سوریه برای نجات از حکومت بشاراسد قیام کردند اما گرفتار حکومت بسیار خشن‌تر و بی‌منطق‌ترِ داعش شدند. بشیر می‌گفت فرماندهان نظامی داعش عرب نیستند. از چچن و اسراییل آمدند و به ما آموزش نظامی می‌دهند. با خودم می‌گفتم این چه بلایی بود؟ ما که در رفاه و آسایش بودیم، امنیت داشتیم، چرا خودمان همه اینها را نابود کردیم. چرا فریب مخالفان بشاراسد را خوردیم؟! اهل تسنن که فکر می‌کردند داعش کاری با آنها ندارد و فقط شیعیان و حامیان دولت بشاراسد مجازات می‌شن بشدت پشیمان بودن اما کار از پشیمانی گذشته و زیر سلطه حکومت خشن و غیر منطقی داعش بودیم! در مغازه ابویعقوب بودم که موبایلم زنگ خورد، همسرم بود با اضطراب و ناراحتی و صدای پر از گریه گفت ابوبشیر کجایی؟! سریع بیا خونه تلفن قطع شد😱 ادامه دارد.. @fatemiioon135
هیأت خواهران فاطمیون تهران
#حتمابخونید: ⚡ ابوبشیر ۶۰ ساله، ساکن دمشق #سوریه، کشاورز، دارای سه دختر و یک پسر خاطراتش از اوضاع س
قسمت دوم: وقتی به منزل رسیدم همسرم و دخترانم بشدت گریه می‌کردن. همسرم فریاد میزد: لیلا را بردند!😭 داعش داعش.😭😭 پاهایم سست شد. لیلا دختر آخرم بود. فقط پانزده سال داشت. گفتم کجا بردند؟ چرا بردند؟😭 ⚡عایشه دختر بزرگم گفت: امروز همراه مادر و لیلا رفته بودیم بازار خرید. گروهی از سربازان داعش را دیدیم. آنها مردم را بازدید می‌کردند. یک نفرشان که رییس بود دست روی سر لیلا گذاشت و گفت زوجه من هست صیغه را خواندم! با تعجب گفتیم این دختر ابوبشیر است، ازدواج نکرده، فقط ۱۵ سال دارد. یکی از سربازان داعش با خشونت ما را زد و گفت هر کسی که ما بپسندیم دست روی سرش می‌گذاریم و زن ما می‌شود.😡😱 لیلا از ترس از حال رفت، هر چه فریاد زدیم و مردم جمع شدند فایده نداشت، آنها لیلا را بردند و فرمانده‌شان گفت به پدرش بگو اگر دوست دارد سرش در میدان شهر زده شود اعتراض کند! دنیا بر سرم خراب شد. سراسیمه به بازار رفتم، ماجرا را به ابویعقوب گفتم. او تنها رفیقم در حلب بود. ابویعقوب دلداریم داد. گفت صبر کن ببینم چه باید کرد، آشنایی دارم شاید بتواند کاری کند. شب با ابویعقوب به منزل آشنایش رفتیم، ماجرا را گفتیم. سری تکان داد و گفت بعید است بتوانم کاری کنم. گفتم چرا؟ مگر می‌شود دختر را بدون اجازه پدرش به همسری گرفت؟ گفت طبق فتوای علمای داعش بله! آنها فتوا دادند اگر مجاهدان داعش از دختری خوششان بیاید دست روی سرش بگذارند و بگویند این زن من است، تمامه! او دختر شما را عقد کرده و برده و کار سخت است. داغ بشیر کم بود، حالا لیلا را هم از دست داده بودم.😭😩 باید هر طور شده نشانی از او پیدا می‌کردم. دوباره سراغ ابویعقوب رفتم از او خواستم اگر با داعشی‌ها آشنایی دارد که مطمئن هست به من معرفی کند. قرار ملاقات را ابویعقوب در منزل خود گذاشت. جوانی با ریش بلند و ظاهر تمام داعشی جلویم نشسته بود. خواسته‌ام را گفتم. جوان لبخندی به ابویعقوب زد و گفت خرجش زیاد است. نشانی فرمانده ابونصر را می‌خواهد که محرمانه‌ست. التماس کردم. گفت فرمانده سربازان گشت بازار ابونصر است‌، او لیلا را برده. اگر نشانی می‌خواهی باید خرج کنی. گفتم چقدر؟ گفت: سه هزار دلار نقد! گفتم خیلی زیاده من یک کشاورز ساده‌م، ندارم.😔 جوان داعشی عاقبت به ۲۵۰۰ دلار راضی شد. سه شب بعد دلارها را به جوان داعشی دادم. نشانی منزل ابونصر منطقه صلاح الدین...خیابان...کوچه... جوان گفت آنجا محل خانه فرماندهان داعش است. محافظت می‌شود. ممکن است کشته شوی! گفتم جگر گوشه‌ام آنجاست.😭 ازش کمک خواستم. بر خلاف داعشی‌ها او کمی رحم و مروت داشت. گفت بگذار اول من بروم و خبری از لیلا برایت بیاورم بعد می‌گویم که چه باید انجام دهی. گفتم خدا خیرت بده این لطفتو هرگز فراموش نمی‌کنم. جوان گفت عملیات بزرگی در راه است و همه نیروها فراخوان زده شده‌اند. قطعا ابونصر هم در این عملیات خواهد بود. این بهترین فرصت است تا لیلا را ببینم و خبری برایت بیاورم. یاد روزهای خوبی که در دمشق داشتیم، افتادم. امنیت داشتیم. رفاه داشتیم اما قدر ندانستیم. احمق شدیم، دنبال مخالفان بشار اسد به خیابان‌ها آمدیم، فکر کردیم با رفتن بشار اسد دیکتاتور سوریه گلستان می‌شود. ما چوب حماقت خودمان را خوردیم و اکنون داعش بیرحم بر ما حکومت می‌کرد... اوضاع حلب روز به روز وخیم‌تر می‌شد. خبرهایی می‌رسید که ارتش سوریه برای تصرف شهر حلب آماده می‌شود و نیروهای داعش در تکاپوی شدید بودند. از خدا می‌خواستم نیروهای داعش و همه تروریست‌ها نابود شوند. محل استقرار نیروهای داعش و حومه حلب توسط خمپاره‌اندازهای سوری مورد هدف قرار می‌گرفت. یک هفته از آخرین دیدارم با جوان داعشی گذشت و هیچ خبری از لیلا برایم نیاورد.😔 یک روز نشانی منزل ابونصر را برداشتم و با توکل به خدا رفتم آنجا، خیابان و کوچه را زیر نظر گرفتم. ماشین‌های داعش و فرماندهان آنها در رفت و آمد بودند. دل به دریا زدم و به ایست و بازرسی رفتم! سرباز ایست داد، از من خواست خودم را معرفی کنم. گفتم ابوبشیر هستم و با فرمانده ابونصر فامیل هستیم! خندید گفت ابونصر از کی تا حالا فامیل سوری پیدا کرده؟😏 برو گمشو و گرنه سرت را جدا می‌کنیم!😡 ناامید به خانه آمدم. ام عایشه گفت ابویعقوب دنبالت می‌گشت. به منزل ابویعقوب رفتم. گفت آن جوان داعشی در عملیات هفته پیش کشته شد.😱 حلب حالت جنگی به خود گرفته بود. دوباره به منطقه صلاح الدین رفتم. با خمپاره قسمتهایی از خانه ها خراب شده بود. ایست و بازرسی داعش هم وجود نداشت! منطقه خلوت شده بود و رفت و آمدی نداشت! بیشتر نگران شدم! ظاهرا دیشب این منطقه توسط هواپیما و خمپاره اندازها بمباران شده بود. به خیابان و کوچه منزل ابونصر رفتم. ساختمان خراب شده بود کسی نبود! خدایا نکند لیلا کشته شده باشد، نکند زیر آوارها باشد! داخل ساختمان خراب شده رفتم و لیلا را صدا زدم. خدا کند زنده باشد 🗣 لیلا... ادامه دارد... @fatemiioon135