مسجد رأسالحسین بعلبک حال خوبی دارد. تاریخ میگوید: سر حضرت حسین در راه شام شبی بر روی این سنگ نهاده شده است؛ و گفته میشود در آن محراب سنگی دست چپ آن حضرت سجاد نماز خوانده است و خطبه خوانده است. و قدری آن سوتر، سیده خوله، از دختران ایشان آرام گرفته است و به یادگار مانده است...
دلم میخواهد قاطی مردمی بنشینم که برای شنیدن سیدحسن به حرم سیده خوله آمدهاند. در این جا اما شیوخ را در پیشانی کار مینشانند و مه را نیز مؤدبانه به آن جا میسپارند. میدانند که ایرانیم. میپرسند که در بعلبک چه میکنم؟ میگویم: زیارت؛ به گمانم باور نمیکنند، و بهشان حق میدهم...
خستهام؛ یک در میان وسط نوشتن، چرت میبردتم. باید بخوابم. دو خط صدا اما تمام نمیشود و تا داخل اتاق سرد روی اعصاب است: یکی پارس سگهای روستا و دیگری زوزهی پهپادهای اسرائیلی...
صبح خبر پیوستن جهود هندی به ارتش اسرائیل در جنگ با غزه را میخوانم. به ذهنم میآید شعار امت را ما روی محور مقاومت میدهیم، و کنش در قوارهی امت و نبرد امی را آنها روی زمین آوردهاند...
نبض لبنان را در کافهها میتوان گرفت؛ و سیدحسن کافه را به هم نریخت. گفت: زبان میدان؛ یعنی آنها که ایستادهاند تا اعلان جنگ کند، تصعید تدریجی جنگ با اسرائیل را نمیبینند که از آستانهی جنگ تموز هم گذشته، بی آن که آرامش کشور سلب شود یا اسرائیل توان پاسخهای تاریخی را داشته باشد...
کمکم دارم به این نتیجه میرسم که تنها کسی که در سویههای عرب و عجم محور مقاومت سیگار نمیکشد، خودمم؛ به قلیان اگر باشد در سویههای مذکر و مؤنث هم میشود...
میگوید: پی پیاده کردن الگوی قرب در لبنانند. برای شیخ توضیح میدهم: ظهور قرب محصول معناپریشی سازمان بسیج بود و با معناپریشیهای قرب نسخهیی تازهیی که حضرت رهبر رو کرده، حلقههای میانی است. میگویم: بسیج در لبنان معنادار است و کافی است آن را در حلقههای میانی امت بازتعریف کرد...
پیام داده که به کاظمیه رسیدهاند و میخواهند به زینبیه برسند. راه زمینی برای همه باز است اما تدبیر برادران آن است که اجازهی عبور از پایانهی آلبوکمال را به ایرانیها ندهند. صحنهی پروازهای رسمی ارتش امریکا برای تفنگدارهاش به خط مقدم جنگ با رزمندههای فلسطینی پیش چشمم است...
همآن سرداری که در جنگ قرهباغ به مراجع فقهی حوزهی شرعی شیعه اشکال میکرد که از چه ساکتند، در جنگ غزه، در هیأت استاندار جمهوری اسلامی، جلوی اعتراض خیابانی دانشجوها به صدور نفت از ترکیه به اسرائیل را بسته است. زمین گرد است، ترجمهی پارسی همآن روایت نهی از شماتت مؤمن است...
حلقههای میانی امت حجت شرعی خود را از اجتهاد فقیه میگیرند، نه از استحسان این حاجی و ابلاغ آن ابو...
کف درگیریهای خیابانی غائلهی ژینا، شهرآشوبهای جنبش فواحش به ما فحش ناموسی میدادند و ما هم آنها را صهیونیست خطاب میکردیم؛ و اکنون یک سال بعد، در کوران جنگ غزه میبینیم که اشتباه نمیکردیم...
میگویم: بیایید شما را به مرز عراق و اردن بفرستم؛ باشد که در طریبیل به کسرالحدود برسید. نمیآیند. میخواهند مرز عراق و سوریه را بشکنند؛ و دغدغهشان عبور از سد ایرانیهای بغداد تا آلبوکمال تا دمشق است...
حرکت حزبالله لبنان بسی از ایران آموخته است، و ما هم میتوانیم از او بیاموزیم. در یک قلم عبور از ساختار ناکارآمد سربازی اجباری در ایران با سازماندهی نظامی به اسلوب ارتشسازی مقاومت اسلامی در لبنان شدنی است؛ که در کارآمدی رزمی آن در میدان تهدیدهای ملی و فراملی کسی شک ندارد...
از کنار ساختمان قدیم مدرسهی شرعی بعلبک رد میشویم؛ که اکنون در اختیار مدارس المهدی حرکت حزبالله لبنان است. شیخ محمد میگوید: سید عباس موسوی و سید حسن نصرالله هر دو دانشآموختهی این مدرسهاند. به شیخ میگویم: این ساختمان را یادمان باید کرد. عنوانش؟ حوزهی نهضت...
سید میگفت: بیرون محل خطاب سید حسن در روستای دیر قانون نفیسه کوهنورد را خفت کردیم که برای شبکهی بیبیسی فارسی گزارش میگرفت. دوربین و کلید خودروشان را گرفته بودند، اما از بالا گفته بودند که رهاشان کنیم. گزارش چرک آن دخترک را دیدم؛ جا داشت با دگنگ از لبنان بیرونشان میکردیم...
سازمانی مانند اوج و اکنون موج، نسبتشان با امر مقاومت شکلی است و معنایی نمیسازند. برادران ما اگر توقع دارند که از سازمانهایی از این دست که ساختهاند معنادهی به این محور در آید بهتر است به این فکر کنند که این سازمانها از چه با زرادخانههای معنایی ما در نهاد فقاهت بینسبتند...
صدای قرآن از آن طرف دره از حلوسیه میآید و در حاشیهی همآن مجلس عزا باید آن نظریهپرداز جوان حرکت حزبالله را ببینم. میخواستم با نقشهی رایان پیاده تا مسجد بروم اما اخلالگرها با موقعیتیاب گوشی کاری کردهاند که گاه در هندم و گاه در قطر. مسیر پیچاپیچ نقشه هم چیزی شبیه ماز است...
دیر قانون در ظاهر و باطن به فردوی قم میماند. بیت صفیالدین، خاندان مادری سیدحسن، این جا است که تازه با حاج قاسم هم فامیل شدهاند، و شهید سید علی زنجانی داماد هماین جا است. خانهی مهم اما خانهی احمد جعفر قصیر است؛ اولین رزمندهی استشهادی حرکت حزبالله و امیر آنها؛ دیر معنا...
دیروقت به صور رسیدم و یک رانندهی فلسطینی سوارم کرد تا به دیر قانون ببرد. سنی بود و عروس شیعه داشت. برایش مهم نبود که حرکت صابرین فلسطین شیعه است یا جهاد اسلامی در تقیه؛ اما ناصبی و حتا وهابی بودن بودن اهل غزه را رد میکرد. فلسطین را ندیده بود اما آرزویش نماز در مسجد اقصا بود...
یورگن هابرماس را به ایران آورده بودند و در تالار فردوسی دانشکدهی ادبیات دانشگاه طهران ارائه داشت. ما آن بالا سر درس فلسفهی علم سعید زیباکلام بودیم و با خونسردی به سخنرانی او نرفتیم. این روزها که اراجیف او به نفع اسرائیل را میخوانم مطمئن میشوم که چه کار درستی کردیم...