درست مانند ایران در لبنان هم مادر ناملتزم و دختر ناملتزم فراوان دیده میشود. آن چه برای لبنانی هماین قدر عادی است مادر ناملتزم و دختر ملتزم است. این دومی خروجی همآن تفاوت در نگاه ایستاری/مشائی ما و نگاه پویاری/صدرایی آنها به ناملتزمها است؛ وحدت برای آنها مقدمهی دعوت است...
سال دوهزار و سال دوهزاروشش نقطهی اوج بروز فرزندان ملتزم از والدین ناملتزم در لبنان بوده است؛ چیزی شبیه سال پنجاهوهفت ما. صحنهی جهاد سخت تا نرم اما همواره پیشران این التزام یافتن بوده است؛ آخریش هماین شهید چند روز پیش که حتا پدر و مادر ناملتزمش به تشییع جنازهاش نیامدند...
از ایران تا لبنان برای آنها که امت را دونات میپسندند حلقهی حاکمیت برنامه است و حلقههای میانی فوق برنامه. این همآن مسیر سرراستی است که طی سالها کارمندهای جمهوری|جناح پشت و مشت رزمندههای جماعت-جریان را خالی کردهاند و بالا به پایین و عاقل اندر سفیه به آنها نگاه کردهاند...
در حاشیههای حرکت حزبالله دلخوری از تنظیم آن کمابیش به گوش میرسد و به چشم میآید؛ شبیه دلخوریهای ما از سازمان سپاه پاسداران. آن چه این دلخوریها، گاه به حق یا حتا ناحق، را میپوشاند اما گل روی سیدحسن و سیدالقائد است، و نه فلان حاج و بهمان ابو...
سپاه پاسداران آن چه نتوانسته است این روزها در ایران و حتا عراق یا سوریه بسازد را این جا طی سالها در لبنان ساخته است. هماین است که کاملترین وجه ایدهی ارتکازی اجتماعی سپاه را نه در ایران که در لبنان باید دید: بنای یک ارتش-امت (ارمت)، بالا آوردن یک پادگانشهر...
پس از مذهبی صورتی (المسلم الوردی)، دومین ترکیب نوپدید ایرانی که این سفر به زبان رفقای لبنانی نشسته است حاجحسینی است. نهاد حاجحسینی نهادی است که حسینقلیخانی و بلبشو و بیبنیاد نیست، اما ارتکازی و شخصی است و هنوز نظریه ندارد؛ اسب اصیل عربی است که میدود اما تبیین و تبار میخواهد...
خیلی سال پیش در سالهای جنگ در سوریه، نفر تبلیغ جهادی حرکت نخستی کسی بود که در زینبیه مقر آمد که حزبالله حاجحسینی اداره میشود. این سفر در پسآی بیان حضرت رهبر در بارهی جهاد تبیین اما یک در میان درون و بیرون تنظیم حرکت حزبالله حرف از آن است که تبیین نظریهی مدون لازم است...
سپاه پاسداران آن چه در سازمان رزم خود به خدمت وارد کرده است و نکرده است را در خدمت حرکت حزبالله نهاده است. این گونه فقدان نسبی نظریهی مقاومت در مراتب حرکت حزبالله این معنا را میتواند داشته باشد که سپاه پاسداران خود فاقد نظریهی مدون نهضت است. فاقد الشئ لا یکون معطیا للشئ...
کتاب بستر و کتاب سنگر را بار آخر برای برادری راوی در دمشق توضیح میدادم که باوری به این تفکیک در سالها روایت ما از جنگ با عراق و جنگ در سوریه نداشت. آشفته شدن هماین برادران از روایتهای سنگر از عراق تا شام نشان میدهد که این دوتایی در واقع بوده است و کار خودش را کرده است...
پردولتی و دژدولتی در سوریه کمابیش اجازهی اقامهی نه سخت که حتا نرم شریعت را به ما نمیدهد. پرسش آن است که در بیدولتی لبنان چه امری جلوی اقامهی نرم تا سخت شریعت به دست ما گرفته است...
روایت خط آخرین پردهی روایت جنگ است. جنگ با عراق از خیابانهای دودزدهی میدان خراسان طهران شروع میشد و جنگ در سوریه از دامنهی برهوت کوه خضر قم. امروز رفقاء یکدر میان در جنوب رود لیطانی بودند و تلاشم در بیروت بارانخورده آن بود که معنای دهها سال جنگ با اسرائیل را در بیاورم...