دختر خردسال این شهید حرکت حزبالله لبنان نامش شهرزاد است؛ شهرزاد حسین ناصر. نامیدن دخترها در شام به شیراز را زیاد شنیده بودم، شهرزاد اما تازه بود...
حاج عباس را شاید دفعهی آخر بیرون آن تالار در نبطیه در نخستین سخنرانی سید حسن در ابتدای جنگ دیدم. از عصر اما اخبار مختلفی از شهادت و سلامت او در حملهی پهپادی اسرائیل به گوش میرسد، و تنها تسبیح به دست گرفتهام و صلوات میفرستم...
پوتینم پاره شده است. دفعهی پیش هم آن زمستان نیمپوتینم در بیروت پاره شد، و در راه بازگشت بودم...
آن برادرمان در دمشق تذکر داد که با عباء و عمامه، پوتین نپوش. گفت: آخوندها این جا حتا کفش هم نمیپوشند و نعلین میپوشند؛ امن بعث حساس میشود و اذیت میکند. حق داشتند؛ پوتین پوشیدن با عمامه یعنی اقامهی نرم و حتا سخت شریعت و طبیعی است که سکولارها از آن بگرخند...
لبنانیها هر چه بتوانند تا کسی سر از کارشان در نیاورد میکنند و حرکت حزبالله بیشتر. پیش از نشست اما نشانی حسابهامان در شبکههای رایان را برایش فرستادم و پس از نشست شمارهاش در شبکهی بله را فرستاد تا برآوردهای نظری محرمانهمان در مدرسه در بارهی حرکت را برای او هم بفرستیم...
رو به روی آن مسجد در حارة حریک، محتاط، عاقلهمردی را در دور به من نشان میدهد که به طرف خودروش میرود. میپرسد: میشناسیش؟ قیافهاش به رزمندههای قدیمی میخورد، با چفیهیی بر دوش. خودش پاسخ میدهد: مسئول دفتر سید حسن است؛ اما حتا او نمیداند که سید که جا است...
سید که جا است؟ میگوید: این پرسش مپرس در ضاحیهی بیروت است. یکدو بار نزدیک بود که در روضة الشهیدین از خادم بپرسم: شده سید حسن را ببیند که شبی یا نیمهشبی به زیارت هادی، پسرش، آمده باشد یا زیارت عماد؟ میگفت: اگر این را میپرسیدی او به تو چیزی نمیگفت اما به شمارهیی زنگ میزد...
جنگ در جنوب لبنان با ارتش صهیونی اسرائیل در پسآی نبرد طوفانألاقصی در غزه شباهتی به جنگ در سوریه در یک دههی پیش ندارد. نیمی از آن شاید به این جهت است که ارتش اسرائیل و شیوهی رزم او دیگر شباهتی به دو دههی پیش و جنگ تموز ندارد...
برای ما که سالها جنگ ایران و عراق را روایت کرده بودیم مدتها طول کشید تا به جنگ در سوریه و اسلوب ناآشنایش عادت کنیم. هماین آشناییزدایی در جنگ در جنوب لبنان با اسرائیل در پسآی نبرد طوفانالأقصی تکرار شد، و مدتها طول کشید تا به اسلوب آن خو بگیریم و سررشتهی کار را پیدا کنیم...
آن برادر لبنانیمان در اصفهان درس خوانده است و آن برادر اصفهانیمان در لبنان ساکن است. گوشهی آن قهوهخانهی دنج به هم معرفیشان میکنم تا با هم کار کنند؛ زود جوش میخورند. برادر لبنانی به فارسی صحبت میکند و برادر ایرانی به عربی پاسخ میدهد. قاطی میکنم: بیایید روی یک کانال...
گوشی شخصی، دوربین مغازه، مکانیاب خودرو، گپ رایان، حساب شبکهی اجتماعی؛ هر آن چه به شبکهی جهانی وب متصل است در سیطرهی ارتش اسرائیل است. نبرد طوفانالأقصی یک رزمایش ناخواستهی رایان تا عیان بود که به ما نشان داد که ارتش فناور اسرائیل چه راههایی را طی کرده و ما که جای کاریم...
إنما یتقبل الله من المتقین. آن كه با تظاهر به کشف حجاب شرعی پا به تظاهرات جشن حکومت شرعی مینهند، وقتش را تلف کرده است، اگر خودش و دیگران را دست نینداخته باشد...
دور زدن شریعت با رجعت، رهیافت تازهیی در فرقههای شیعه نیست. تقریر تازهترین نسخهی این رهیافت آن است که بی وارد شدن در اقامهی ایجابی شریعت، پی اسقاط کیان موقت اسرائیل میرویم و در انتهای این مسیر سلبی، با فتح قدس و شروع عصر ظهور هر آن چه باید به دست خود امام اقامه میشود...
ایدهی ترجیح سنی سکولار خواهناخواه به ایدهی ترجیح شیعهی سکولار ختم خواهد شد؛ که شده است...
این سالها مسألهی نخست روی آن چه محور مقاومت خوانده میشود اسلام است یا اسرائیل؟ اقامهی اسلام، ازالهی اسرائیل...
تظاهرات با تظاهر به هتک حجاب شرعی، تنها دل کسانی را خوش میکند که تظاهر به همدلی با حکومت شرعی میکنند...
ممشای ما امتداد اجتهاد در محکمات بیان امام باقر است و نه استحسان در متشابهات بیان حاج قاسم...
لیس في الحرام شفاء. چارهی چالشهای حیات و حکومت شرعی راه دادن به معصیت حضرت الاه نیست، چه رسد به حلواءحلواء کردن آن...
در بسنده به ایدههای سلبی که ایستاده باشی، با سر و ته کردن بینههای ایجابی و آخرزمانی حریف صهیونی به این باور میرسی که فردای فتح قبلهی اول کسی از پای دیوار قبلهی دوم ظهور خواهد کرد...
بزرگترین رسانهیی که پنجاه سال تظاهرات امی مؤمنین ایرانی را ملی و حتا مغلوط روایت کرده است هماین سازمان جامجم است...
در مراسم بزرگداشت ۲۲ بهمن در سفارت ایران در بیروت دعوت از همهی سویههای لبنانی تا فلسطینی را میشد دید: مکتبی تا شیوعی، شیعی تا سنی، عسکری تا سیاسی. جای خالی یک نفر از دوستان ایران اما به درشتی خالی بود: هشام سالم؛ غیبت معنادار شیعههای جهادی فلسطین...
اشکال عموم دستگاه سیاست خارجی ما هماین است که با نیروهای امی انقلاب اسلامی و نهضت شیعی مانند کارمندهای ملی و محلی سنت جمهوری اسلامی برخورد میکنند؛ به این دلیل ساده که چندان نسبت بیعت شرعی با ولی امر مسلمین با تبعیت عرفی از مراتب قدرت مرکزی را ادراک نکردهاند...