از کارگزاران صورتی نظام که عرضه و ارادهی کار فرهنگی با نجیبترین تودههای مکتبی را ندارند و یک راست سر آنها را کف خیابانهای پایتخت ایران اسلامی میشکنند انتظار کار فرهنگی و کار کارشناسی و کار اقناعی و کار درازمدت با کدام قشر را دارید...
هزار سال است که در حوزههای شیعی مشکل از این جا شروع میشود: یک جدیدالإسلام توهم میزند که حجةالإسلام است...
کارگزاران صورتی نظام کتک زدن ریشو|چادریهای مکتبی مدافع حجاب کف خیابانهای پایتخت را منشأ دوقطبی شدن جامعهی اسلامی ایران نمیدانند...
مشکل ما با بسی از این دستاربندهای دوزیست که از آکادمی مدرن به حوزههای شرعی آمدهاند هماین است که سطح یک و دو و سه و چهار را به سرعت طی کردهاند اما عمق درک و ذوقشان از شریعت صفر است...
دستاربند سطحی طلبهیی است که هویتش در حوزه را از سطوح آموزشی آکادمیک گرفته است و نه از قدر عمق و ذوق از شرع...
ولایت در حوزههای شیعی با فقاهت شرعی حاصل میشود، نه با طی سطوح رسمی آکادمیک. این مهمترین نکتهیی است که این دستاربندهای سطحی در نیافتهاند...
جمهوری اکنونی آمیزهیی از رگههای غالب اسلامی و رگههای مغلوب جاهلی است؛ جمهوری اکنونی مجموعهیی از رگههای سرخ و رگههای صورتی است...
امنیت ما شریعت محمدی است؛ امنیت شما اگر شبکهی بیبیسی و تودههای دگوری است، هر کس برود به سوی قبلهی خودش...
پلیس اگر عرفی نبود و مکتبی بود، رویهی فراجا اگر نابهجا نبود به جای سر شکستن از متشرعین حامی اقامهی حجاب، رقاصهای کاشف حجاب را یکچند ساعت بعد از یکچند خیابان آن طرفتر جمع میکرد...
إنهم لا ایمان لهم؛ دگوریهای لجنی و پیشمرگهای صورتیشان روز پیش زجهمویه میکردند که از چه آمر به معروف از کاشف حجاب عکس گرفته است و امروز گله میکنند که از چه پلیس از حامیان اقامهی حجاب کم سر شکسته است...