دانشکدههای دوزیست الاهیات سامانههای سوزنبانی قطار فقاهتند، از خط اجتهاد به خط استحسان...
حلقهی میانی واقعی پیشروی حلقهی حاکمیت است؛ حلقهی میانی قلابی پسروی حلقهی حاکمیت است...
بلیط فروختن برای ورود به مسجد بدعت است؛ این بدعت را اگر پذیرفتیم یعنی بدعت موزه کردن مسجد را هم پذیرفتهییم تا برسیم بدعت کشف حجاب در آن و بدعت تغنی در آن...
سالها است که مسألهی اسلامگرایان سنی اقامهی حکومت اسلامی است و این را خاتمهی جاهلیت میدانند. مسألهی اسلامگرایان شیعی اما این سالها آن است که با جاهلیت در هیأت رگههای جا خوش کرده در بدنهی حکومت اسلامی چه کنند؟ و در پاسخ به آن کمابیش تنهایند...
از جایی رگههایی جاهلی در جمهوری اسلامی ایران با عبور از شریعت، آماج خود را قدرت و ثروت نهاد؛ آماج کردن عدالت و شفافیت واکنش به این آماجگردانی بود، هر چند صاحبان این آماجهای پسین بازگشت به شریعت را به هماین دلیل کمابیش ارتجاع میدانند...
بنیادگرایی واکنش به عرفیسازی است. تونس به همآن دلیل بزرگترین گسیلکنندهی جنگجو برای داعش بود که افسارگسیختهترین سکولارها را بر مسند دارد...
توهم کارگزاران صورتی نظام آن است که با دلبری از سکولارهای ایرانی تنها عرفیسازی را پشتبانی میکنند؛ نمیفهمند که همارز آن در حال دمیدن به تنور خشم بنیادگرایی شیعی و حتا سنی استند...
عرفیسازها و بنیادگراها دو روی یک سکهاند؛ بدعتگزار و سنتبسنده. شریعتمدارها اما سنتپایههای نهضتباورند...
این سکولارهای ایرانی که به مسجد ساختن و قرآن خواندن و افطاری دادن لگد میزنند، دستشان نمیرسد اگر نه مصحف و مسجد و مدرسه را هم میسوزانند؛ که سوزاندهاند...