میلهی سرد مرزی مرز میهن یا وطن نیست، همآن طور که ملیت اعتباری شناسنامهیی هموطن و هممیهن بود کسی با ما را معین نمیکند...
تفاوت مستفرنگ از فرنگی آن است که مستفرنگ از نظام ارزشهای اسلام بریده است اما در نظام ارزشهای فرنگ جانمایی ندارد؛ هماین هرهری زیستن است که مستفرنگها را دگوری میکند...
تفاوت مستفرنگ از فرنگی آن است که مستفرنگ از نظام ارزشهای اسلام بریده است اما در نظام ارزشهای فرنگ جانمایی ندارد؛ هماین هرهری زیستن است که مستفرنگها را دگوری میکند...
آدمهای مجاهد به کوه میزنند و میمیرند؛ قاعدها از زخم بستر میمیرند...
از حرم خانم فاطمهی معصومه تا مسجد جمکران همه پشت تابوت شهدای جمهور هموطن و هممیهن بودند: ایرانیها، عراقیها، بحرینیها، لبنانیها، یمنیها، خراسانیها، پاکستانیها، هندیها، نیجریهییها...
پرسیدم: جای ابومهدی که در بیروت آمده است؟ نوشت: سید الف. پرسیدم: سید خودمان؟ نوشت: نعم. در ذهنم آمد جانشین سید ابراهیم هم کسی در طهران خواهد آمد صهیونسوزتر...
جالبترین اتفاق با رفقای نهضت آن است که دو نفر را با دو اسم میشناسی و دورادور با آنها در دو ساحت کار میکنی، تا پس از سالها سر یک اتفاق میفهمی آن دو نفر یک نفر بودهاند؛ یکی نام جهادی بوده است و دیگری نام واقعی...
محلهی ما در حاشیهی بزرگراه پیامبر اعظم قم مقدسه نوبنیاد است و پر از عمارتهای در دست ساخت است و پر از آلونک نگهبانهای آنها است. غریبترین اتفاق امروز اما جدای مشکی پوشیدن عموم محله، مشکی پوشیدن ناطورهای ایرانی و حتا خراسانی این ساختمانها بود...
گفتار شفافیت هر چند پس از گفتار معیشت در معرکهی انتخابات در ایران پهن شد، اما اکنون فرو پاشیده است. گفتار تازهی این انتخابات و پسآی آن شریعت است...
یککاسه شدن انتخابات مجلس شورا و انتخابات ریاست جمهوری زیرساخت بازگشت به جایگاه نخستوزیر و جاگزین شدن آن با رئیس جمهور است...
عدالت معنایی شرعی دارد و معنایی عرفی؛ عدالت مشترک لفظی است. شریعت اما یک معنا بیشتر ندارد...
علم کردن عدالت برابر شریعت از که جا میآید؟ از همآن جا که علم کردن عقل برابر وحی و علم کردن اخلاق برابر فقه و علم کردن انسان برابر الاه آمده است...
رأی مشورتیمان را به کدام نامزد در صندوق انتخابات بریزیم؟ آن که فقهخواندهتر و فقهمدارتر است...
حتا تصویرهای هوایی تشییع مهیب شهید جمهور بر دوش مردم ایران نتوانست جامعهشناسهای پروازی را که با شهرآشوبی یک مشت اوباش کف خیابانهای پایتخت نظریههای جهانشمول میدادند را از سکوت در بیاورد. آن چه آکادمی مستفرنگ ایرانی ساخته است، جامعهشناسی به شرط چاقو است...
کارگزار حکومت اگر وکیل باشد، دست بالا وکیل موکل خویش است و نمیتواند به وکالت از کسی در کار دیگری تصرف کند...
آن که ولایت فقیه را نقطهیی و موضعی میخواهد بر آن است که وکالت سفیه را با حکم حکومتی میتوان به راه آورد و حتا کارگزار حکومت شرعی کرد...
ولایت منفرد فقیه یعنی ولایت منتشر فقهای امت را در حکومت اسلامی از آنها سلب کنیم، و کار را در مراتب مختلف حکومت به وکالت سفیه بسپاریم. این به زبان ساده قبض بسط ولی فقیه است...
کارگزاری که فقیه نیست، ولی هم نیست؛ کسی که فاقد ولایت است حق تصرف در امر مردم و مؤمنین را ندارد، مگر آن که مأذون موقت از طرف ولی فقیه باشد...