پراگماتیسم + هفده رکعت؛ این سادهترین تعبیر از عملگرایی ریشو|چادریهای یواش است...
مؤسسهی زبان گویش روبهروی مدرسهی معصومیه بود و آن بچه حواسش به اعلان ایستگاه نبود و راننده رد شد. پسرک مینالید: میخواهم بروم گویش! راننده نگاهی به عقب کرد: پسر تو باید بروی شنوایش، نه گویش. خوانش پرت نواندیشان مدعی شرح وحی عربی از متنهای فارسیم، این را به خاطرم میآورد...
دوقطبی اکنونی ایران نه راست|چپ است و نه اصولگرا|اصلاحطلب؛ دوقطبی اکنونی ایران متأله|مستفرنگ است و اسلامطلب|ابطالطلب و مکتبی|سکولار و فقاهت|سفاهت...
طی سالها شاگردی حضرت شیخ عبدالله جوادی آملی در تفسیر و در تفقه خاطرم نمیآید در محضر و مدرس ایشان تکیه داده باشم یا چهارزانو نشسته باشم. با این همه از خود ایشان آموختهییم که در احتجاج شرعی سر پا و بیمهابا باشیم...
این که در رسانهی ملی پرسش اقتصادی و سیاسی از نامزدهای انتخابات را به یک اقتصاددان و سیاستدان سپردهاند اما در بارهی امر حجاب جای سپارش کار به یک فقیه، لگد زدن به اقامهی احکام اسلام را به یک رسانهچی شریعتندان سپردهاند، نشانه است برای آنها که فکر میکنند...
فرهنگی خطاب کردن اقامهی حجاب شرعی اسم رمز عملیات تأخیری در این معرکه است: زمین میدهیم و زمان میخریم...
ما صبح به صبح با شیخ اعظم، مرتضای انصاری، احتجاج شرعی میکنیم؛ شبها هم وقت خواب به طرف کتابهای ایشان و دیگر استوانههای شیعه پا دراز نمیکنیم. این یعنی انتظار نداشته باشید که با شیخ عبدالله جوادی آملی یا سید ابراهیم رئیسی یا حاج قاسم سلیمانی گاه به گاه احتجاج شرعی نکنیم...
نحن ابناء الدلیل؛ این منطق مدرسه است. منطق فرقه چه است؟ هر چه آن خسرو کند، شیرین بود...
اگر حجاب امری فرهنگی است و فشاربردار نیست از چه مالیات را با زور میستانیم و چهارپایهی قصاص را با فشار میکشیم؟ یا چه...