اگر برابر اراجیف پروتستانهای سترون در مورد تطبیع اشغال قدس صدامان بالا میرود و برای مجمع محققین و مدرسین لشکر میکشیم اما برابر اراجیف همآنها در مورد تطبیع کشف حجاب با صدای پایین رد میشویم شاید معناش آن است که در مشترک لفظی نظام، نظام را نظام قدرت و نه نظام شریعت میدانیم...
آخر الدواء الکي؛ عفونت عرفیسازی در بدنهی پروتستانهای سترون آن قدر پیشرفت کرده است که کار از جهاد تبیین با آنها گذشته است، و جهاد تکفیر باید کرد...
پس از حمایت از لخت شدن در آکادمی، حمایت از خوک خوردن در کوچه، تازهترین مرحلهیی است که جنبش فواحش در ایران اسلامی قفلش را باز کرده است؛ سکولارهای هار، همه چیزشان به همه چیزشان میآید...
نخستین نتیجهی اسلوب مقاومت به شرط مرز هماین است که نقض نظام قدرت ایران بیرون از مرزها تو را به صحبت میدارد اما با نقض نظام شریعت اسلام درون مرزها به سکوت سپری میکنی...
آن دورها، اذان ظهر منارهی مسجد ایرانیها تمام شده است و زیر صدای تمامنشدنی پهپاد اسرائیلی رسیده است به: و ضاقت الأرض و منعت السماء. زمین تنگ را تازه در ضاحیهی بیروت میفهمم و آسمانی که امن نیست...
نبرد طوفان الأقصی چند نماد تازه به ما اضافه کرد؛ یکی همآن مثلث سرخ سرنگون، و دیگری صدای پهپادهای نظامی بالای سر منطقهی جنگی؛ این دومی نسخهی معاصر همآن چکاچک معرکهی شمشیرها است...
لبنان دولت ندارد، چون ملت ندارد. دیروز اسرائیل چهارده بار ضاحیه را زده و در همآن حال پلیس لبنان در مرز منطقهی امن سنینشین بیروت و منطقهی ناامن شیعهنشین ضاحیه سیطره زده است و دوچرخهایی را که نمره ندارند یا کلاه ایمنی ننهادهاند را میگیرد؛ طرح راهور وسط جنگ تمامعیار...
لبنان بیدولت است، همآن قدر که سوریه پردولت است. پای دولت در سوریه در حلق مردم است همآن طور که دست دولت در لبنان بر سر مردم نیست...
پرسید: زد؟ به ساعت حملههای هوایی شبانهی ارتش اسرائیل بر ضاحیهی بیروت رسیدهییم؛ یک آن صدای تپ آمد. گفت: نه؛ در را [محکم] بست؛ حسگرهامان حساس شده است...
پدرش از فرماندهان حرکت حزبالله بوده است. خانهشان در ضاحیه است و با شروع جنگ در محلهی صلیبینشین انطلیاس بیروت خانهیی امن اجاره میکنند. پدر که در جنوب لبنان شهید میشود، صاحبخانه بیرونشان میکند...
در پیادهروی ساحلی در روشه اثری از جنگ نیست و مردم به تفرج خوشند؛ جنگ در جنوب بیروت است و در شمال بیروت زیست معمول در جریان است. دیشب این موقع ستون دود موشکهای اسرائیل پیش چشم ما در ضاحیه بالا میرفت و امشب جمعیتی خوشحال با فشفشهی جشن تولد در بیروت از کنار ما رد شدند...
فاحشه و فحشاء در ادبیات وحیانی همآن معصیت ننگآور است؛ إنه کان فاحشة و مقتاً و ساء سبیلاً. این که جریان اجتماعی ابطالطلبهای سکولار ایرانی را جنبش فواحش میخوانیم به جهت بیننگ بودنشان در هتک احکام الاهی است: از برهنهگردی بگیر تا دوستپسربازی تا خوکخواری...
بیحجاب گشتن در بیروت کمابیش از جنس فسق است؛ طرف از هنگامی که چشم باز کرده است هماین گونه بوده است. بیحجاب گشتن در طهران کمابیش از جنس فجور است؛ طرف با قصد حجابش را برداشته است و خطی را با خود و خدا شکسته است. هماین است که روسپیپوشی در طهران به مراتب از بیروت پررنگتر است...
العقل ما عبد به الرحمن. کسی تا عقلش پارهسنگ بر ندارد حجابش را کف کوچه و کافه و آکادمی بر نمیدارد...
جادههای جنوب لبنان تا صور و نبطیه و تا بیروت زیر دید و تیر دائم هواگردهای ارتش اسرائیل است. میگفت: آن رزمندهی حرکت حزبالله در خط مقدم جنوب پایش قطع شده بود و سه روز خونریزی کرده بود و همآن جا به شهادت رسیده بود...
جنگ نابرابر هماین است که در جنوب لبنان میبینیم. از ارتش اسرائیل اگر کسی زخمی شود بالگرد در جا مینشیند و چند دقیقه بعد او را به بیمارستان حیفا میرساند؛ از ما اگر کسی زخمی شود در بسیاری روزها همآن جا میماند و شهید میشود و همآن جا دفن میشود...
رفقای معمم قرارگاه بیروت هر شب یکچند خانوادهی شهید را سرکشی میکنند و هدیه میبرند و روضه میخوانند. در کوران جنگ و پراکنده زیستن، بسیاری از آنها هنوز فرصت سوگواری نداشتهاند و هنوز سیر بر شهیدشان اشک نریختهاند و روزها است در غربت مهجر با بهت سپری میکنند...
شیخ میگوید: در پسآی طوفان الأقصی بیهوده بودن حقوق بشر پیش چشم همهی دنیا آمد و کاش رشتهاش در دانشگاه را هم تعطیل کنیم. میگویم: کاش دافوس را هم تعطیل کنند...
جنگندهها پیش از جنگ هم تا آسمان بیروت میآمدند و پهپادها هم که دائم در آسمانند؛ جدید، بالگرد بود که میگفتند: اسرائیلی است. پاسخی برای نبود پدآفند کوتاهبرد ندارم. کسی که میتواند سلاح ضدزره بالازن را به جنوب لبنان برساند میتوانسته سلاح ضدهوایی دوشپرتاب را هم برساند...