شیخ راهی ایران بود و شب میخواست به ما شاورما بدهد. گفتم: فقط بپرسید که مسلمان باشد. دفعهی پیش امیرحسین را از پای پیشخوان آن غذاخوری در بشامون برگردانده بودم. گفت: مسلم است. در آن محلهی دروزینشین آن غذاخوری سنی غنیمت بود؛ اهل قبله برای هم بسمل میکردند و کباب میکردند...
آن هواپیمای ترابری نظامی، نرم در فرودگاه ساحلی بیروت به زمین نشست. گوشی را نگاه کردم و دیدم از قطر آمده است. طبیعی است که برای جنگزدهها کمک آورده است تا عروبت کند. در منع فرود ایرانیها و قطع جادههای سوریه ما با نون.زای باید پی بار آوردن میبودیم و رقیبمان با سی هفده...
وهابیت عملیات فریب آلسعود برای دههها فرسایش عالم اسلام بود، از شیعی تا سنی. کنار نهادن کاربست وهابیت در این سالها از سوی آلسعود و بازگشت به عربیت مدرن به همه نشان داد که این قبیلهی جاهلی از همآن هم اسلام نیاورده بود...
درست مانند نماز خواندن بی مهر، سلام کردن به کافر جائز نیست؛ و تو میخواهی بگو: שלום...
چراغی که به خانه روا است به مسجد حرام است؛ این جمله حتا اگر روایت میبود اعتبارش در حد پیاز عکه در مکه بود...
پدر شهید نابینا بود؛ مادر شهید با سبزی پاک کردن بچهها را بزرگ کرده بود؛ در آن محله که پایینترین نقطهی بیروت بود: ضاحیهی ضاحیه. برادر شهید اکنون در جبههها بود. این جا در لبنان هم بار جهاد بر دوش کوخنشینها و پابرهنهها است...
چراغی که به خانه روا است به مسجد حرام است؛ این جمله حتا اگر روایت میبود اعتبارش در حد پیاز عکه در مکه بود...
طوفانالأقصی برههی پایانی آن ماهیتی بود که طی سالها محور مقاومت خوانده میشد. این جنگ که تمام شود یا ما به پشت مرزهای ملی ایران برگشتهییم و ملت مقاومت خواهیم بود یا در قلمروی امی اسلام گسترش مییابیم و امت مقاومت خواهیم بود...
لبنانیها سالها است که طیفبندی کارگزاران کشوری در جمهوری اسلامی ایران را میشناسند که سرراستترینشان هماین دوتایی انقلابی|اصلاحی است؛ مکتبی|سکولار. فاصلههای میان عملیاتهای وعدهی صادق یک و دو و سه اما برههی طیفشناسی کارگزاران لشکری توسط آنها است؛ خط اجتهاد|خط استحسان...
یک جفت رقم بلند را روی ساعدش خالکوبی کرده بود. وهاب پرسید: چه است این؟ آن پسر شهید گفت: درون ضریح حضرت حسین غبارروبی میکردیم و آن جا روی گوشی موقعیت مکانی را ثبت کردم، و کوبیدم...
چراغی که به خانه روا است به مسجد حرام است از که جا آمده است؟ از همآن جا که عیسا به دین خود، موسا به دین خود آمد، از آن جا که هر کس را در قبر خود مینهند؛ مشهورات جاهلیت با تهمایههای شریعت...
ارتش لبنان سالها است که جیش الحواجز خوانده میشود: سپاه سیطرهها. هر چند این روزها کمابیش سیطرههای جنوب تا ضاحیه را هم خالی کرده است. سختترین حضور اکنونی آن در حاجز جنوب صیدا است که کسی از نالبنانیها بی همآهنگی با وزارت اعلام و امن ارتش به صور و به طرف مرزهای جنوب نرود...
شرطهای کیان موقت اسرائیل برای آتشبس در جنگ با لبنان را که میخوانم دنبال عنوانی برای این حجم از استکبار در یک متن میگردم، و مییابم: برجام منطقهیی...
رفتار سکولار کسب و کارهایی ایرانی از سنخ اسنپ و دیجیکالا و اکنون نشان، به ما نشان میدهد که از چه مکتبیها جدای محیط عیان در محیط رایان هم پی تشکیل بازار مسلمین باید باشند...
علی کاربر تفنگ ۱۰۶ است و میداند پشت دراگانف مینشینم. میگویم: مهماتش خطری است و شاید در جان سلاح بترکد، و با طناب از کف چاله باید بچکانی. در ذهنم میرود: در تپهصخرهی لبنان کو چاله؟ میپرسد: شو تسمي زناد بالفارسی؟ میگویم: ماشه. گویا اکنون فهمیده خاصیت ماشهی دوم ۱۰۶ چه است...
با سلاح ضدزره آرپیجی حال نمیکنم؛ حتا شلیکهای قسام در نبرد طوفانالأقصی با گلولههای تاندوم هم باعث نشده است که رابطهام با آن بهبود بیابد. همراهی با واو که در جنگ سوریه آرپیجیزن بوده است اما باعث آن بوده است که در این سفر فتیلهی نفرتپراکنی در بارهی آن را پایین بیاورم...
در توصیف وضعیت جنگ نابرابر در جنوب لبنان چه میتوان گفت؟ روی مرز فلسطین تمام ایمان برابر تمام کفر صف کشیده است؛ اینها که در جنوب لبنان ماندهاند اگر در شب عاشوراء هم بودند میماندند؛ آنها که به جبههی جنوب میروند امیدی به بازگشتشان نیست...
رویهی ملی دولت التقاط در چهارچوب برجام منطقهیی اکنون مبدل به امپریالیسم پارسی شده است. این، جانمایهی آن شبههی رائج در لبنان است: ایران ما را وا نهاده است...
رویهی دولت التقاط در کوران جنگ با اسرائیل اسباب بیآبرویی ایران در لبنان بوده است؛ کارویژهی درشت نیروهای جهادی مکتبی ایرانی جمع کردن این آبروی ریخته به دست کارگزاران سکولار نظام بوده است...
سکولار، درنده باشد یا شرمنده، سفیه است؛ آخرین کار سکولار سفیه، تقریر فقیه برای مکتبیها است...