کافی است سرمان را به شرق و غربمان بچرخانیم تا از نو ببینیم: وحدت منهای دعوت تف سربالا است...
شام شهادت حضرت صدیقه، پهپادهای ارتش اسرائیل در ارتفاع پایین بالای سر روضة الحوراء در ضاحیهی بیروت میچرخند. هنوز این پرسش در ذهنم میچرخد که دوشپرتابهای ضدهوایی ما که جا ماندهاند؟ یا چه...
دولت سکولار الغارات در ایران گفته است: سوریها شکایت حمله به خود را به سازمان ملل ببرند. حرف نیروهای مکتبی امت در شام در بارهی حملهی سنیهای صهیونی به سوریه و جهود صهیونی به لبنان اما چیز دیگری است: لن تسبي زینب مرتین...
خط استحسان در نیروی قدس سپاه پاسداران فراملی میجنگد و نه امی. هماین است که نخستین کنش آنها در هر معرکهی امت که دستشان به آن میرسد خالی کردن نیروهای جهادی ایرانی از آن جا است...
بسیج کردن سپاه
بسیج دانشجویی شاید کاملترین مصداق بسیج مستضعفین است. دانشجوی بسیجی در دل سامانهی استکباری آکادمی مدرن پی مؤمن شدن است و در این نهاد بدعت روی بردار نهضت میرود؛ هماین است که دانشجوی مکتبی را مؤمن آل فرعون باید خواند.
واگرایی دانشجوی مؤمن از تفرعن دانشگاه ملحد مدرن است که از او نیرویی پیشرو و خطشکن و آرمانساز میسازد، و هر چه به همگرایی با آکادمی سکولار تن بدهد کمتر مؤمن خواهد شد و بیشتر مستضعف خواهد ماند.
این دلیل سادهیی است که از چه در دل دانشکدهها و پژوهشکدههای سپاه پاسداران نیاز حیاتی به بسیج دانشجویی داریم؛ بسیج پیشانی نهضت است و گسست عقبهی سپاه از این جبهه، آن را در سنت بدعتبار آکادمی مدرن نشست خواهد داد.
نزدیک به نیم قرن پیش، حضرت روحالله نهاد سپاه پاسداران را از دل حوزههای شرعیهی شیعه بیرون آورد و بر فقاهت تا ولایت این حوزهها بنیان نهاد، و صیانت از مقاومت و نهضت و انقلاب را به این نهاد سپرد.
با این همه به زودی و از همآن دههی شست، رکن مفهومی سپاه را بر آکادمی مدرن نهادیم، بی آن که نسخهیی از دانشگاه اسلامی را پیش رو داشته باشیم. در ادامه نیز کنشهایی از جنس جدایش دانشگاه جامع امام حسین از دانشگاه تربیت پاسداری یا واسپاری پژوهشکده به دانشگاه امام صادق در دل آن دانشگاه گره از کار ما باز نکرد.
واقعیت دانشگاه ایرانی، سنتپریشی آن است که کمابیش هیچ مفصلبندی مشخصی با سنت اسلامی ندارد. امتداد این سنتپریشی از عموم دانشگاههای ایرانی به خصوص دانشگاههای نظامی باعث آن بوده است تا سپاه پاسداران در مواردی بیش از آن که به قوارهی نهاد مکتبی جهاد عمل کند به قاعدهی سازمان عرفی جنگ کنش کند.
این تقریر سادهیی از مسیر شکلگیری خط استحسان و اقلیت پاسدارهای پراگماتیست در صف میدانی سپاه تا ستاد کل نیروهای مسلح است که یک در میان با خط اجتهاد و اکثریت پاسدارهای مکتبی چالش داشته است.
در نمونهی نزدیکی چون جنگ احزاب حجاب همه شاهد بودیم که با فروکش کردن غائلهی ژینا از برههی امنیتی سازمان رسمی بسیج فاقد طرح پدآفند و آفندی عملیاتی برای مبارزه با هتک فاحش شریعت در کوچه و کافه و آکادمی بوده است، و نیروهای مکتبی هر یک آتش به اختیار به خط زدهاند.
در نمونهی دیگری چون جنگ در لبنان باز گردانهای بسیج چه از جهت آموزش و چه رزمایش آماده به نبرد در معرکهی نوپدید جنوب لبنان نیستند و با کشیده شدن جنگ به سوریه و سقوط فتوحات ما در آن جا و تهدید نزدیک راهگذر راهبردی طهران به دمشق باز هنوز درگیر متقاعد کردن ردههای کشوری و لشکری به پاسخ به حملهی هوایی اسرائیل به خاک ایرانند، چه رسد به این که سلاح به دست در فرودگاه دمشق یا بیروت نشسته باشند.
چارهی این وضعیت بغرنج خواهناخواه بازگشت سپاه پاسداران به ریشههای حوزوی خویش برای برخورد انتقادی با سامان کلاسیک آکادمی است که هویت مکتبی و نهضتی آن را کند کرده است.
پیشران این بازسازی نسل تازهی بسیج در سازمان رزم سپاه پاسداران است. این یعنی نسل یک سازمان بسیج به نسل دو و حتا سه باید بازنویسی شود و از این پایگاه، پایگاههای بسیج در تمام ردههای سپاه جلودار گام دوم انقلاب در این نهاد شوند...
اگر قرار است برای هر پاسخ نظامی به حملهی مستقیم دشمن چهل روز طول بدهید تا برآورد بنویسید و طرحریزی کنید، درستش آن است که آن همه آفتابهلگن ستاد کل و قرارگاه مرکزی جنگش را سبک کنید و دفتر و دستک دانشکدهها و پژوهشکدههای ریز و درشت نظامی را هم جمع کنید...
رهیافت آن چه سرایاالسلام خوانده میشود، ملی کردن ساخت امت بوده است؛ هر چند ملت در عراق توهمی از سنخ ملت لبنان بوده است. بیانیهی رهبر این جریان عربی در بارهی لشکرکشی سنیهای صهیونی در سوریه، تلاش برای ملی کردن مقاومت امت در پس سالها تلاش برای ملی کردن مرجعیت شیعه بوده است...
تسنن صهیونی طی سالها از بوسنی تا سوریه امتسازی کرده و با عبور از مرز قومیت حتا پروای ملیت ندارد. اتفاق تازه در سوریه عملیات مشترک سنیهای صهیونی و جهود صهیونی در میدان نبرد است؛ هماین است که در جایی چون القصیر سنیهای صهیونی نیروی زمینی استند و جهود صهیونی نیروی هوایی آنها...
عملیات مشترک تسنن صهیونی و جهود صهیونی برای تصرف سوریه و بستن پشت لبنان یک ضلع سوم هم دارد: تشیع صهیونی. این ضلع از عراق تا ایران، به بهانهی سفیانی بودن این لشکرکشی یا ناصبی بودن ساکنان غزه یا در مصر بودن حرم زینبیه یا سوری-سوری بودن این جنگ، پشت مقاومت امت را خالی خواهند کرد...
دستگاه تحلیل سکولار مستقر در خط استحسان در جمهوری اسلامی ایران توان ادراک این واقعیت را ندارد که آن چه برابر ما است، جنگ موجودیت شیعه از فرات تا نیل است...
دفعهی پیش هم که دشمن گازکش تا دل شهرهای ما آمد، نخست نهاد دولت را از کارگزاران سکولار جهادستیز پاک کردیم و پس آن گاه دور فتوحات ما در آفند شروع شد...