خارج شدن نسل قدیم حرکت حزبالله از چرخهی کار میدانی باعث شده پروندهی بسیج در حرکت حزبالله لبنان این سالها جدیتر شود. حرکت حزبالله اما کمابیش نسخهی نخست سازمان بسیج ایران را پیاده میکند و جسته و گریخته نسخهی دوم، و این جا هم خبری از نسخهی سوم و حلقههای میانی امت نیست...
شاخص قدرت آخوندهای حرفی صفوی هماین قمهی خودزن است. شاخص قدرت آخوندهای جهادی مصطفوی موشک نقطهزن است...
نسخهی ایرانی این احتجاج را شنیده بودم که به رفقای نهضتی در پهنای عالم که میگویند: نظر حضرت رهبر این است؛ میپرسند: نظر خود رهبر یا نظر دفتر ایشان؟ نسخهی لبنانیش هم این نهضتیهای عرب و عجمند که میپرسند: نظر خود سید این است یا نظر ارکان حرکت حزبالله این است؟ یا چه...
شهادت را باید برایت نوشته باشند. ارتش اسرائیل میخواست آن برادر رزمندهی حرکت حزبالله را در جنوب لبنان بزند و ایشان خودرویش را جلو مرکز امداد میگزارد و میرود تا نماز بخواند. خودرو میخورد، و دو امدادگر در نزدیک آن شهید میشوند...
میپرسم: فردا اگر بیدار شویم و اسرائیلی در کار نباشد گام بعد ما چه است؟ فکری میکند: با سفیانی میجنگیم. دست کم در بدنهی بسیجی حرکت حزبالله لبنان افق ایجابی صریحی در بارهی پسااسرائیل به چشم نمیآید...
سید از امکان پس گرفتن زمینهای اشغالی لبنان از اسرائیل در فرصت طوفانالأقصی گفت که از آن باز گرداندن روستاهای هفتگانه هم فهمیده میشد. این شاید نخستین گام میدانی حرکت حزبالله در یک جنگ فراگیر باشد؛ پرسش اما آن است که در پسآی آن چه طور میتوان سلاح مقاومت را موجه نگه داشت...
حرکت طالبان دههها فقط جنگیده بود و این بود که میخواست راه بدهیم تا بتواند خود را به جبههی جنگ در طوفانالأقصی برساند و نتوانست. حرکت حوثیها اما توانست خود را از تلهی صلح نجات دهد و مگسک سلاحش را از ریاض به تلابیب بچرخاند. جنگ با اسرائیل هدیهی فلسطینیها برای یمنیها بود...
تشیع صفوی هر وقت قد قمهی خودزنش همقد موشک نقطهزن تشیع مصطفوی شد، حق دارد در بارهی تقید به فقه دماء غر بزند...
در روستای هاریس که از دو جهت زیر دید و تیر اسرائیل است، کسی از این جماعت جانمازآبکش که خودشان را به حوزهی شریف نجف و کربلاء میچسبانند برگشته و گفته است: رزمندههای این جنگ شهید نیستند؛ و کار بالا گرفته است. کاش صبح عاشوراء قمهشان را محکمتر میزدند و از وسط نصف میشدند...
آن چه این روزها جریان شیرازی خوانده میشود دو سویه دارد: سویهی مستضعف که تشیعش صفوی است و سویهی مستکبر که شیعهی صهیونی است...