ملاک حق و باطل بودن کنش مکتبیها کف خیابان حکم فقیه حوزهی شیعه است و نه تدبیر فرمانده میدان ضدشورش...
دستاربندهای پروانهیی آکادمیهای دوزیست الاهیات به حجت میگویند: تحجر...
پای منبر آخوندهای پروانهیی بودهیید؟ یا نشست سیاستگزاری کارگزاران صورتی؟ از اساس کاری با سکولارهای شرمنده تا درنده ندارند و آماجشان کار فرهنگی و فشار رسانهیی با مکتبیهای متشرع است که مزاحم و مخل روند رهاسازی و عادیسازی و عرفیسازی جامعهی اسلامی ایران نباشند...
صحنه روشن است؛ آخوندهای پروانهیی و کارگزاران جاهلی و دیگر مذهبیهای صورتی با پیوستاری از کنش نرم و حتا سخت بر مکتبیها بر آنند تا آنها را بدارند تا با سکولارهای شرمنده و درنده کنار بیایند؛ پیوستاری از کار فرهنگی تا سرکوب خیابانی. نامش را هم نهادهاند: تعریف تعادل عرفی تازه..
آخوند پروانهیی و پامنبریهای صورتیش دین را چه طور فهمیدهاند؟ و تلک قضیة، و تلک قضیة...
از پلیس مدرن به همآن دلیل باید اسطورهزدایی کرد که از آکادمی مدرن یا دموکراسی مدرن...
در لشکرکشی نرم تا سخت برابر حکم شرعی امر به معروف و نهی از منکر هماین طور که میبینیم صف مقدم، باز مانند فقرهی اقامهی حجاب، ریشو|چادریند؛ ریشو|چادریهای مقوا. قاعدهی کار هماین است که مذهبیهای صورتی در شریعتستیزی پیشمرگ و بسترساز و جادهصافکن دگوریهای لجنیند...
راست میگویند: آخوندهای پروانهیی، مداحهای موزیکال، کارگزاران جاهلی، پاسدارهای پراگماتیست، مذهبیهای صورتی؛ در تمام این سالها درگیر کار فرهنگی بودهاند. مسأله تنها آن است که آنها نه با سکولارهای مستضعف تا مستکبر که با مکتبیهای مؤمن کار فرهنگی درازمدت میکردهاند، تا کوتاه بیایند...
در سامان ولایت منتشر فقیه، پاسبانها و حتا پاسدارها هنگامی بر مؤمنین ولایت دارند که فقاهت داشته باشند؛ اگر نه پلیس سکولار ولایتی بر مکتبیهای مؤمن ندارد...
مدعیان اصالت کار فرهنگی و فرهنگی بودن حجاب در تمام روزهای پسآی غائلهی ژینا هر چه کار فرهنگی کردهاند کمابیش نه با سکولارهای متهتک که با مکتبیهای متشرع بوده است، تا با رهاسازی و عادیسازی و عرفیسازی کشف فاحش حجاب کنار بیایند...
داستان را سر و ته نخوانیم؛ سیاست خط استحسان شرعیسازی نیست، عرفیسازی است؛ یعنی هنگامی که از کار فرهنگی و کار اقناعی و کار کارشناسی و کار درازمدت میگویند آماج کارشان مکتبیهای متشرع ایران اسلامی است و نه سکولارهای متهتک. ممشای آنها در غائلهی ژینا و پسآی آن را که دیدهیید...
سیاست خط استحسان و کارگزاران عرفی نظام و هواداران صورتی آنها طی سالها هماین بوده است: با مکتبیها کار نرم و فرهنگی میکنیم تا با سکولارهای ایرانی و سبک زیست آنها کنار بیایند و هر جا به مخالفت سفت خوردیم با کار سخت و امنیتی ادامه میدهیم...
آخوند پروانهیی در آن استحسان که خوش دارد اجتهاد بخواندش زمانشناس و روزآمد نیست، عوامگرا و رسانهزده و نان به نرخ روز خور است...
این دانایان کل که تکیهی کلامشان کار فرهنگی کردن است در بسیاری مرادشان آن است که فرصت بدهیم تا با ما مکتبیها کار فرهنگی کنند تا سکولارپسند شویم و اگر نه برنامهیی برای کار فرهنگی با سکولارها از آنها دیده نمیشود...
پی آن رد پول کثیف باشید که صورتیهای چرک را در رسانههاشان وا داشته است تا به اقامهی شریعت لجن بپاشند؛ این ریشو|چادریهای مقوا مترسک آن دورهمیهایند که برای جنگ با خدا و رسولش شمشیر تیز میکنند...
شریعت در گوشی ندارد، منبع آگاه هم ندارد، بچههای بالا هم ندارد؛ شریعت وحی دارد و اجتهاد و حجت دارد...
آخوندهای پروانهیی و کارگزاران سکولار و پاسبانهای صورتی از همهی آن گلهگله تجمعهایی که شب آن چهارشنبه تا پاسی از شب کف خیابان کشف حجاب کردند و عربده کشیدند و رقصیدند و نوشیدند، تنها آن جمع نجیب آمران به معروف و ناهیان از منکر را مستحق شماتت نرم تا خشونت سخت تشخیص دادهاند...
شفافیت؟ فرقهی مصاف دیر یا زود باید نسبت خود با شریعت و فقاهت و امت را شفاف کند....
نخستین پرسشی که فرقهی مصاف به آن پاسخ باید بدهد که در آن آدمها چه گونه حجت شرعیشان را احراز میکنند؟ یا چه...
این طور به نظر میرسد که سردارهای خط استحسان درون ایران از حسینیهی ارشاد و بیرون ایران از واحد نهضتها چندان عبرت نگرفتهاند...
پرداخت به رجعت اگر سبب حمیت ما بر شریعت نشود، کمابیش ساختن سامانهی تسویف است؛ استحصال مخدر از مهدویت...
دههها است که فرهنگسازی در وزارت فرهنگ بیش از آن که معنای شرعیسازی داشته باشد معنای عرفیسازی دارد؛ رهاسازی، عادیسازی، عرفیسازی...
مسألهی بنیادگرا شریعت نیست، سنت است؛ که با نفرت و نه حجت از آن دفاع میکند. هماین است که به هماین راحتی از سر حمیت برای حجاب یا حکومت به ولایت و فقاهت هم پنجه میکشد و لگد میزند...
دور زدن شریعت با شفافیت تازهترین کمربندی خط استحسان است که با آن جوانهای معتقد به نظام را به بیراهه میبرند...
منطق درونی مدرسه چه است؟ نحن ابناء الدلیل. منطق درونی فرقه چه است؟ هر چه آن خسرو کند، شیرین بود...