تشیع لندنی را همه شنیدهییم؛ مصداق انقلاب لندنی اما هماین مردک سکولار موفرفری است که میان مکتبیهای معتقد به جمهوری اسلامی جدال میکند...
تفاوت آن مردک موفرفری که میان مؤیدین مکتبی نظام جدال میکند و آن زنک موفرفری که سلیطههای هرزهپوش را سازمان میدهد آن است که اولی معتقد به نظام قدرت در جمهوری اسلامی است و دومی معارض این نظام قدرت است؛ اگر نه هر دو به یک پایه دشمن نظام شریعت محمدی در جمهوری اسلامی استند...
این وهن فقاهت شیعه است که یک نافقیه خود را مقرر ولی فقیه بخواند...
از یمن تا لبنان رفقای نهضتی دیگر یاد گرفته بودند. کسی از ایران میرفت و میگفت: نظر آقا این است. آن برادران میپرسیدند: این نظر خود آقا است یا دفتر آقا؟ اگر اولی است که روی چشم ما است و اگر دومی است دلیل میخواهد...
اقامهی شریعت محمدی با نسخههای حقوقدانهای عرفی آکادمی کاری از سنخ سوزن نخ کردن با دستکش مشتزنی است...
نفوذ؟ نفوذ ذهنی؟ این که ریشو|چادریهای مقوا از رسانه خط میگیرند و نه از رساله...
تفاوت حلقهی حاکمیت از حلقهی میانی هماین انحصار در کاربست شدت و خشونت است. سکولارهای شرمنده تا درنده که اقامهی سخت حجاب را انکار میکنند، شریعت را مأموریت حاکمیت نمیدانند؛ این استحالهی عرفی از حجاب شرعی تا خود حکومت شرعی است...
خامنهییداتآیآر یک رسانهی رایان است، خامنهییداتآیآر یک رسالهی رایان نیست...