اکنون همه به چشم میبینیم عاقبت ملیگرایی امتستیز ایرانشهری شمشیر کشیدن بر عمار یاسر و سلمان پارسی است...
ما دو امت در یک ملتیم؛ ملت ایران، امت خسرو پرویز، امت سلمان پارسی...
نهاوند آن نقطهیی است که ایرانشهریهای و جورابقرمزیهای یککاسه و همخط میشوند...
همآهنگ شدن با بازارهای جهانی نام تجاری هضم شدن در جهان طاغوت است...
سهگانهی تصویب برجام کفار حربی و حاکمیت دادن نمایندههای گبر بر مسلمین و اکنون تعطیلی شنبهی جهود در عمارت بهارستان به ما میگوید: ایدهی مجلس شورای عوام به ته خط رسیده است؛ پارلمان اسلامی اکنون جایی در ردیف دموکراسی اسلامی و روانشناسی اسلامی است...
مجلس شورای عوام خود را برابر اتاق بازرگانی و وارداتچیهای آن مسئول میداند تا شریعت محمدی و فقهای شرعی آن؛ زیر سقف عمارت بهارستان استحسان عوامانه جاگزین اجتهاد فقیهانه شده است...
استفتای شرعی یک مرجع تقلید، مهر شرعی شخص ایشان را پای خود باید داشته باشد؛ اگر نه استنباط محفلی دفتر ایشان است که پای آن را مهر کرده است...
خشت قانونگزاری از صدر مشروطه در پارلمان ایرانی کج نهاده شده است؛ هماین است که خط قانونگزاری در آن استحسان عرفی است و نه اجتهاد شرعی است...
ریشهییترین چالش در ارکان حکومت اسلامی از دولت و مجلس تا بسیج و سپاه و حتا حوزههای شرعیه و دفاتر مرجعیت هماین تنازع خط اجتهاد و خط استحسان است؛ درگیری کارگزاران سرخ نظام و کارگزاران صورتی نظام...
خط استحسان در مجلس شورای ملی رویش نمیشود، اگر نه مانند فقرهی سند سفهی برجام، تعطیل کردن شنبهی جهود در امالقرای اسلام را هم تصمیم نظام ادعا میکرد...