دمشق به دست سنیهای صهیونی سقوط بکند یا نکند، پای جهود صهیونی به بیروت برسد یا نرسد، زیرساخت حفظ امالقرای طهران بیرون کردن ابطالطلبهای سکولار ایرانی از دولت جمهوری اسلامی ایران است. امروز اگر بتوانید عدم کفایت دولت الغارات را به مجلس شورا ببرید بهتر از فردا است...
این نوع جنگیدن به درد نمیخورد؛ باید راهبرد جنگ نرم تا سخت را عوض کرد...
خروجی دههها وحدت منهای دعوت را این روزها در سوریه میبینیم. در وحدت که نشسته باشی هیچ تفکیک و حتا ادراکی با سنی صهیونی نمییابی، و روز واقعه از جایی که فکرش را نمیکنی خواهی خورد و شیعه را به شکست خواهی داد...
امت را که وا بنهیم و ته چنبرهی ملی که نشسته باشیم، تنها ستونهای دود در قلب امالقرای به ما میباوراند که درگیر جنگیم؛ و آن زمان هم تازه میرویم پی گردشکار ستاد کل نیروهای مسلح، تا چه شود...
کافی است سرمان را به شرق و غربمان بچرخانیم تا از نو ببینیم: وحدت منهای دعوت تف سربالا است...
شام شهادت حضرت صدیقه، پهپادهای ارتش اسرائیل در ارتفاع پایین بالای سر روضة الحوراء در ضاحیهی بیروت میچرخند. هنوز این پرسش در ذهنم میچرخد که دوشپرتابهای ضدهوایی ما که جا ماندهاند؟ یا چه...
دولت سکولار الغارات در ایران گفته است: سوریها شکایت حمله به خود را به سازمان ملل ببرند. حرف نیروهای مکتبی امت در شام در بارهی حملهی سنیهای صهیونی به سوریه و جهود صهیونی به لبنان اما چیز دیگری است: لن تسبي زینب مرتین...
خط استحسان در نیروی قدس سپاه پاسداران فراملی میجنگد و نه امی. هماین است که نخستین کنش آنها در هر معرکهی امت که دستشان به آن میرسد خالی کردن نیروهای جهادی ایرانی از آن جا است...
بسیج کردن سپاه
بسیج دانشجویی شاید کاملترین مصداق بسیج مستضعفین است. دانشجوی بسیجی در دل سامانهی استکباری آکادمی مدرن پی مؤمن شدن است و در این نهاد بدعت روی بردار نهضت میرود؛ هماین است که دانشجوی مکتبی را مؤمن آل فرعون باید خواند.
واگرایی دانشجوی مؤمن از تفرعن دانشگاه ملحد مدرن است که از او نیرویی پیشرو و خطشکن و آرمانساز میسازد، و هر چه به همگرایی با آکادمی سکولار تن بدهد کمتر مؤمن خواهد شد و بیشتر مستضعف خواهد ماند.
این دلیل سادهیی است که از چه در دل دانشکدهها و پژوهشکدههای سپاه پاسداران نیاز حیاتی به بسیج دانشجویی داریم؛ بسیج پیشانی نهضت است و گسست عقبهی سپاه از این جبهه، آن را در سنت بدعتبار آکادمی مدرن نشست خواهد داد.
نزدیک به نیم قرن پیش، حضرت روحالله نهاد سپاه پاسداران را از دل حوزههای شرعیهی شیعه بیرون آورد و بر فقاهت تا ولایت این حوزهها بنیان نهاد، و صیانت از مقاومت و نهضت و انقلاب را به این نهاد سپرد.
با این همه به زودی و از همآن دههی شست، رکن مفهومی سپاه را بر آکادمی مدرن نهادیم، بی آن که نسخهیی از دانشگاه اسلامی را پیش رو داشته باشیم. در ادامه نیز کنشهایی از جنس جدایش دانشگاه جامع امام حسین از دانشگاه تربیت پاسداری یا واسپاری پژوهشکده به دانشگاه امام صادق در دل آن دانشگاه گره از کار ما باز نکرد.
واقعیت دانشگاه ایرانی، سنتپریشی آن است که کمابیش هیچ مفصلبندی مشخصی با سنت اسلامی ندارد. امتداد این سنتپریشی از عموم دانشگاههای ایرانی به خصوص دانشگاههای نظامی باعث آن بوده است تا سپاه پاسداران در مواردی بیش از آن که به قوارهی نهاد مکتبی جهاد عمل کند به قاعدهی سازمان عرفی جنگ کنش کند.
این تقریر سادهیی از مسیر شکلگیری خط استحسان و اقلیت پاسدارهای پراگماتیست در صف میدانی سپاه تا ستاد کل نیروهای مسلح است که یک در میان با خط اجتهاد و اکثریت پاسدارهای مکتبی چالش داشته است.
در نمونهی نزدیکی چون جنگ احزاب حجاب همه شاهد بودیم که با فروکش کردن غائلهی ژینا از برههی امنیتی سازمان رسمی بسیج فاقد طرح پدآفند و آفندی عملیاتی برای مبارزه با هتک فاحش شریعت در کوچه و کافه و آکادمی بوده است، و نیروهای مکتبی هر یک آتش به اختیار به خط زدهاند.
در نمونهی دیگری چون جنگ در لبنان باز گردانهای بسیج چه از جهت آموزش و چه رزمایش آماده به نبرد در معرکهی نوپدید جنوب لبنان نیستند و با کشیده شدن جنگ به سوریه و سقوط فتوحات ما در آن جا و تهدید نزدیک راهگذر راهبردی طهران به دمشق باز هنوز درگیر متقاعد کردن ردههای کشوری و لشکری به پاسخ به حملهی هوایی اسرائیل به خاک ایرانند، چه رسد به این که سلاح به دست در فرودگاه دمشق یا بیروت نشسته باشند.
چارهی این وضعیت بغرنج خواهناخواه بازگشت سپاه پاسداران به ریشههای حوزوی خویش برای برخورد انتقادی با سامان کلاسیک آکادمی است که هویت مکتبی و نهضتی آن را کند کرده است.
پیشران این بازسازی نسل تازهی بسیج در سازمان رزم سپاه پاسداران است. این یعنی نسل یک سازمان بسیج به نسل دو و حتا سه باید بازنویسی شود و از این پایگاه، پایگاههای بسیج در تمام ردههای سپاه جلودار گام دوم انقلاب در این نهاد شوند...
اگر قرار است برای هر پاسخ نظامی به حملهی مستقیم دشمن چهل روز طول بدهید تا برآورد بنویسید و طرحریزی کنید، درستش آن است که آن همه آفتابهلگن ستاد کل و قرارگاه مرکزی جنگش را سبک کنید و دفتر و دستک دانشکدهها و پژوهشکدههای ریز و درشت نظامی را هم جمع کنید...
رهیافت آن چه سرایاالسلام خوانده میشود، ملی کردن ساخت امت بوده است؛ هر چند ملت در عراق توهمی از سنخ ملت لبنان بوده است. بیانیهی رهبر این جریان عربی در بارهی لشکرکشی سنیهای صهیونی در سوریه، تلاش برای ملی کردن مقاومت امت در پس سالها تلاش برای ملی کردن مرجعیت شیعه بوده است...
تسنن صهیونی طی سالها از بوسنی تا سوریه امتسازی کرده و با عبور از مرز قومیت حتا پروای ملیت ندارد. اتفاق تازه در سوریه عملیات مشترک سنیهای صهیونی و جهود صهیونی در میدان نبرد است؛ هماین است که در جایی چون القصیر سنیهای صهیونی نیروی زمینی استند و جهود صهیونی نیروی هوایی آنها...
عملیات مشترک تسنن صهیونی و جهود صهیونی برای تصرف سوریه و بستن پشت لبنان یک ضلع سوم هم دارد: تشیع صهیونی. این ضلع از عراق تا ایران، به بهانهی سفیانی بودن این لشکرکشی یا ناصبی بودن ساکنان غزه یا در مصر بودن حرم زینبیه یا سوری-سوری بودن این جنگ، پشت مقاومت امت را خالی خواهند کرد...
دستگاه تحلیل سکولار مستقر در خط استحسان در جمهوری اسلامی ایران توان ادراک این واقعیت را ندارد که آن چه برابر ما است، جنگ موجودیت شیعه از فرات تا نیل است...
دفعهی پیش هم که دشمن گازکش تا دل شهرهای ما آمد، نخست نهاد دولت را از کارگزاران سکولار جهادستیز پاک کردیم و پس آن گاه دور فتوحات ما در آفند شروع شد...
آماج دولت الغارات برجام شرع درون ایران و برجام قدس بیرون ایران است؛ تطبیع...
هنگامی که صبح به صبح با مراجع عظام شیعه سر درس خارج احتجاج شرعی میکنیم، دلیلی ندارد گاه به گاه با سرداران سپاه اسلام در بینهی رزمشان احتجاج شرعی نکنیم...
دستاربندهای سکولار، کبادهی طی سطوح یک و دو و چند حوزهی شیعی را میکشند اما در داستان فراز و نشیبهای جبههی مقاومت اسلامی تفاوت مقتضی از مانع را نمیفهمند؛ پروتستانهای سترون...
هدایت شده از محمد مهدی فاطمی صدر
بازگشت به کرانهی باختری رود فرات
پرچم منحوس کیان موقت اسرائیل شمای نمادین آن چیزی است که این سالها برجام منطقهیی خوانده میشود: سلامت سپید برای ستارهی داوود در میانهی دو نهر آبی: نیل تا فرات.
برجام منطقهیی برنامهی جامع جاروب کردن نیروهای نهضت و رزمندههای مقاومت به ساحل شرقی رود فرات است؛ همآن طور که طی سالها پی جاروب کردن رزمندههای مقاومت به ساحل شمالی رود لیطانی بودهاند.
گام نخست، نابود کردن یکانهای رزم مقاومت اسلامی در غزه بود و سپس کرانهی باختری، تا برسیم به نابودی آنها از جنوب لبنان تا ضاحیهی بیروت.
سکوت یا کنارهگیری ما از این روند باعث آن نخواهد بود که کیان موقت اسرائیل پس از فراغت از غزه و لبنان به سراغ سوریه و عراق نیاید و زمین آنها را مانند اکنون آسمانشان برای ما ناامن نکند.
عنوانی که اسرائیلیها بر عملیات اغتیال سید حسن نصرالله نهادند نشان میدهد که شیطان کوچک در امتداد طرح قدیمی شیطان بزرگ از تلاش برای برقراری نظم تازه در غرب آسیا دست نکشیدهاند.
با عقب نشستن ما به پشت مرزهای ملی ایران در ساحل شرقی رود فرات، با تکیه بر پایگاههایی چون کردستان یا آذربایجان تلاش برای سریان این نظم تازه به درون خاک ایران پی گرفته خواهد شد.
تجربهی غائلهی ژینا نمونهی کاملی از به میدان آوردن امت اسرائیل به زبان پارسی در دل ایران اسلامی بود که تا آستانهی جدا کردن شهر اشنویه و برپایی جمهوری معارضین در آن هم پیش رفت.
کیان موقت اسرائیل دست کم از نقطهی عطف عملیات نظم تازه فرای هدف آزاد کرد اسرایش در عملیات طوفانالاقصی یا بازگرداندن آوارههای صهیونی، پی تحقق هدف بسیار بزرگتری است که اکنون در معرکهی نظامی پی گرفته میشود: برجام منطقهیی؛ برنامهی جامع جاروب کردن مقاومت.
وضعیت این روزهای جنوب رود لیطانی برای طائفهی شیعه و برای نیروهای نهضت همآنی است که در صورت متوقف نشدن ارتش هار صهیونی تا کرانهی باختری رود فرات پی ما خواهد آمد و تمام این پهنه را بر ما خواهد بست...
لاس زدن با کارگزاران سکولار نظام در طهران عاقبت بهتری از لاس زدن با کارگزاران سکولار نظام در دمشق ندارد...
هر چه سنیهای صهیونی در سازماندهیشان برای تصرف سوریه امی شدهاند و از مرزهای ملیت گذشتهاند، این برادران تازه به نهضت رسیده هنوز در قید و بندهای ملی ماندهاند؛ هنوز حمص سقوط نکرده است که بسیجیهای جهادی ایرانی را مجبور کردهاند که دمشق را تخلیه کنند...