خلاف سیاست سفت و سخت این سالهای بسی ابوها در ایران و حاجها در عراق و لبنان، با آماج شهید ندادن از ایرانیها کف جبهههای امت، آن چه انسان میسازد و نسل میسازد واقعیت شهادت در خیابان است تا برسیم به روایت شهادت در کتاب...
در تشییع شهدای دیروز، خلاف مراسم معمول حرکت حزبالله، دو نکته در چشم بود: حضور پررنگ رزمندههای حرفهیی و غیبت معنادار مؤیدین غیرملتزم حرکت. مانند دیگر زمانهای روضةالشهداء با یک نگاه میشد دید که چه کسانی برای جبههی مقاومت معنا میسازند و برای این معناسازی هزینه میدهند...
خیابان، خیابان تاریک هر شب محلهی شیاح در ضاحیهی بیروت بود. از روضةالحوراء اما نوایی محزون میآمد و در روضةالشهداء زنها دور قبر خاکی شهید تازه مویه میکردند و عقبتر، مردها روضه میخواندند. سر و ته این خیابان خلوت، این شبها برای تمام تشیع در تمام عالم معنا میسازد...
این جنگ، یک جنگ امی است. بیهوده است اگر انتظار داشته باشیم امت ایرانیتبار اسرائیل بیرون و درون مرزهای ملی ما در حمایت از امت اسماعیل قدم از قدم بردارند، هر چند غزه را تا سنگ آخر بسوزانند...
حضور آقازادههای حرکت حزبالله در جبههی جنگ عادی است، و حتا شهادتشان از هادی نصرالله تا عباس رعد. آن شب در نبطیه شیخ نزار میگفت دو پسرش در خط مقدمند، و در همآن حال زیر صدای آتشبارها و پهپادها با آرامش با ما گپ زد و نشستهایش را پی گرفت و حتا شام برای ما غذای ویژه درست کرد...
ایرانیها پنجشنبهها در مجمع امام خمینی بیروت جمع میشوند و پس از نماز مغرب و عشاء دعای کمیل میخوانند، و آبگوشت میخورند و استخوان سبک میکنند. دیشب سفیر ایران در لبنان هم آمده بود و جوانی همراه او بود که دستیارش مینمود؛ کل دعای کمیل را از حفظ میخواند. پسندیدم...
با سفیر ایستاده گپی زدیم و او رفت، و من از مجمع ایرانیها تا لب خیابان امام خمینی پیاده آمدم تا به شیاح برگردم. رانندهیی سوارم کرد و در هماین فاصلهی کوتاه از آموزش دیدنش با ما در پادگان جنتای چهل سال پیش گفت و از این گفت که حزبالله پادگان نیست و تمام مردم جنوب و لبنان است...
سید عیسا طباطبائی حتا اگر نمایندهی ولی فقیه در لبنان هم نبود، باز نماد میدانی حلقههای میانی امت بود. در یک قلم، ساخت شبکهیی از مجمعهای فرهنگی امام خمینی در پهنای لبنان به ما نشان میدهد که خط آخوندی حلقههای میانی چه طور با خط عسکری حلقهی حاکمیت حرکت حزبالله کار میکند...
ضاحیه، حاشیهی بیروت است و اردوگاه برجالبراجنه ضاحیهی ضاحیه است؛ حاشیهنشینی محض. محمد میگفت: [خلاف عراقیها] همزیستی چند خانواده در یک خانه فرهنگ ما در لبنان نیست. میگفت این که حتا در این ارزانترین محله، باز با خانوادهی پدری همخانهاند به خاطر وضع سخت اقتصاد است...
بیروت رؤیایی همآن شهر بیروت است که سنینشین و ترسانشین است. بیروت مقاومت اما ضاحیهی بیروت است؛ حاشیهی جنوبی شهر که به مرور با حاشیهنشینی شیعیان شهرهای دیگر ساخته شده است و شباهت چندانی با شهر بیروت ندارد. وضعیت معنایی بیروت و ضاحیه اما نمونهی نادر غلبهی حاشیه بر متن است...