اکنون میدانیم ابطالطلبهای ایرانی نه از تأسی به گبرها ابائی دارند و نه از تشبه به جهود و نه از تبعیت از صلیبیها...
این که بطلههای سکولار از اولویت عرفی دست به تزاحم شرعی گرفتهاند که شریعت محمدی را تعلیق کنند نشان میدهد که این بار جزوهی لمعهشان را اندکی دقیقتر خواندهاند؛ هر چند هنوز درس مندرسشان به این نرسیده است که حد وسط مردم امری بسیط نیست یا تنفیر و حتا تقیه ناظر به حکم نیست...
قضیهی قدس قضیهی قبله است، نه قضیهی قبیله تا بتوان هر فاسق و زندیقی را در قطار آن سوار کرد...
مشکل مذهبی خاکستری فسق است که شفقت در هدایت میطلبد؛ مشکل مذهبی صورتی کفر است که برائت و شدت میطلبد...
اکنون میتوان ابطالطلبهای سکولار ایرانی را به یک نام تازه هم خطاب کرد: اصحاب سبت...
فتقبل من أحدهما و لم یتقبل من الآخر. این یک بام و دو هوا نیست؛ إنما یتقبل الله من المتقین. برای فداکاری فاجر و جاحد در جبههی حق و باطل قلبقلبی نشوید...
حزب بعث دژبان دیلاق ما در شام بوده است. مسألهدار بودن یک دژبان دلیل آن نیست که پادگان امت را به دشمن صهیونی و امت ایرانیش تسلیم کنیم...
شریعت همه چیز ما است. ابطالطلب شریعتستیز ایرانی بیهمهچیز است...
ملت ایران مدتها است دوپاره است: پارهیی امت احمد و آن پاره امت ابلیس...