آدمهایی بودند که در مواسات با حضرت حسین پی سختترین عزاداری بر مرگ سخت او بودند؛ و قمه میزدند. این سالها اما پیاده رفتن کامل از خانه به عتبه در صفر را یافتهاند، که از قمه زدن در محرم بسی سختتر است؛ آن آدمها این روزها بر جادههای تفتیدهی بیادهاند...
اگر تندرویید هفدهم صفر و اگر کندرویید پانزدهم صفر، پیادهروی اربعین را از حرم امامین کاظمین بیاغازید. در مسیر مسجد مقدس براثا و مزار نائبان حضرت موعود را زیارت کنید و اگر توانستید مزار معروف کرخی و حتا آن اتاق حاج قاسم در جامع امطبول را، و شب آخر در حرم طفلان مسلم بیتوته کنید...
امسال از حرم امامین کاظمین به عتبهی حسینیه پیاده بروید تا موسم اربعین سال بعد یک گام عقبتر بیایید و پیاده از مرز خسروی به بغداد و کربلاء پیادهروی کنید و موسم بعدتر از تنگهی مرصاد کرمانشان و موسم بعدتر پیاده از خانه، از طهران و قم و قزوین و ساری و مشهد، به عتبهی کربلاء...
آن چه اصلاحطلبی خوانده میشود و آن چه اصولگرایی خوانده میشود در موالات با کفار حربی مرزی با هم ندارند؛ ابطالطلبی منفعتطلب...
ابطالطلبهای سکولار ایرانی را اگر ندیده بودیم داستان ناقه و جمل یا داستان نماز جمعه خواندن در چهارشنبه سخت باورمان میشد...
ابطالطلبهای نهانروش ایرانی هم باور به فقاهتمداری و ولایتمداری دارند: ولایت فقیه به شرط چاقو...
برای بیانیهی مطالبهی طلبهها برای انجام رزمایش موشکی راستیآزمای برجام از نمایندههای مجلس امضای حمایت جمع میکردیم. یکیشان رفت و برگشت و گفت: بابابزرگ مخالف است. کد میداد. ما به حجت شرعیمان عمل میکردیم. آخر تابستان رفقای موشکی گفتند: بابابزرگ گفته که هفتهی دفاع بزنید...
این سکولارهای نهانروش ایرانی که به هوای یک مشت رأی، نگران ولایتمداری ما شدهاند نمیدانند که ما با ولی فقیه صبح به صبح سر درس و وقت به وقت بیرون آن احتجاج شرعی میکنیم، و تا ایشان خطاب فصل ندهد هر کس بر حرف فقهی خویش است؟ یا چه...
از اینها که فرق مرز اعتباری و وطن ایمانی را در یک متن پارسی نمیفهمند انتظار دارید تفاوت لیفت و ساسپند در یک متن انگلیسی را بفهمند؟ یا چه...
مناسک پیادهروی اربعین طی دو دهه در شریان جنوبی خود از خرمشهر تا بصره تا ناصریه تا نجف تا کربلاء شکاف ایرانی | عراقی را هم آورد. دو دهه اگر در شریان شمالی از کرمانشان تا خسروی تا خانقین تا بغداد تا کربلاء اگر وقت بگزاریم شکاف شیعی | سنی را هم میتوان کم و کمتر کرد...
پیادهروی اربعین از مسیر کاظمیة به کربلاء سادهترین راه تعدیل آن شیعهها است که خود را برائتی میخوانند؛ هنگامی که ناگزیر با زائرهای پیادهی سنی همگام میشوند و زیر خیمه همشانه نماز میخوانند و از دست موکبدارهای سنی چای میگیرند و شب در مضیف خانهی آنها بیتوته میکنند...
وطن به تعریف امتگراها قدمتش به حضرت آدم و ابراهیم و موسا و محمد میرسد؛ هماین است که مکه و مدینه و کوفه و کربلاء وطن ما است. آدم مگر در وطن نمازش را شکسته میخواند؟ یا چه...
برای سنجش وطنخواهی میلهگراها کافی است بدانیم مهاجرت از ایران و گرفتن تابعیت دیگر کشورها ردیف چندم اولویت آنها است...
میلهگراها خوش دارند امتباورها را بیوطن بخوانند؛ با این همه در تمام این سالها این امتباورها بودهاند که در صیانت از امالقرای ایران تابوتشان در پرچم سهرنگ آن پیچیده شده است، و آرمان میلهگراها مهاجرت به زیر پرچمهای کفاری حربی بوده است که با وطن ما در جنگند...
حب الوطن من الإیمان؟ وطن مسلمین را بیعت عقبه معنا میکند و نه پیمان وستفالیا...
قومگراها ملاک خودی و ناخودیشان منی یمنی من بین صلب و ترائب است؛ ملیگراها ملاک خودی و ناخودیشان میلهی آهن سرد مرز است. ملاک خودی و ناخودی امتگراها دست گرم بیعت با امام است...
امتباورها نه ملیت را انکار میکنند و نه قومیت را؛ به آنها اصالت نمیدهند. آن چه برای آنها اصالت دارد امت است که محصول بیعت با امام است...
ناسیونالیسم آن قدر یاوه و گزافه است که مصداق مفاهیم ارزشی آن یک قدم پیش و یک قدم پس از میلهی مرزی دو تا است؛ بنیانهای نظری میلهگرایی دو قدم هم دوام ندارد...
شیعهی بیعت عقبه امتگرا است؛ این میلهگراها که خود را ملیگرا میخوانند شیعهی پیمان وستفالیا استند...
صبح در نقطهی چاووش قم مقدسه، آستان شاهجمال، طلبههایی که به تبلیغ شریانی در مسیر کاظمین به کربلاء میرفتند را بدرقه کردم. بهشان گفتم: مسیر را دقیق مرور کنید تا سال بعد از مرز ایران و سالهای بعدتر از در خانه پیادهروی کامل اربعین و تبلیغ شریانی روی جادههای آن را شروع کنید...
موکبهای ایرانی، جدای موردهای نادر، تنها در بازهی نجف تا کربلاء حاضرند؛ هماین است که تحلیلهایی که در بارهی دولتی شدن مناسک اربعین و به هم ریختن ریختار عشائری پیادهروی آن میشنوید تنها ناظر به هماین چند ده فرسنگ پایانی از هزاران فرسنگ جادهی پیادهی درون و بیرون عراق است...